این روزها انکارمشکلات اقتصادی ازعهدهی حکومت خارج شده است و وقتی امکان انکار وجود ندارد، مسئولان درصدد توجیه آن برمیآیند و در این راه هیچ مغالطهای را هم فرو نمیگذارند.
از جمله احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، گفته است «[…] در عین حال مشکلات، گرفتاری، اختلاس، بی تدبیری و قیمتهای افسار گسیخته هم هست که اینها محکوم است اما اگر از دست ما بیرون بود باید چه کار کنیم آیا حکومت دین را رها کنیم؟ در کتاب روضه کافی آمده که امام علی فرمود در حکومت من ۳۰ خلاف شرع است که از دست من کاری ساخته نیست، یکی این که نتوانستم فدک را به بچه های فاطمه بدهم. منطق امیرالمومنین این است اگر حکومت علی باشد ۳۰ خلاف شرع است و اگر حکومت علی نباشد ۳۰۰ خلاف شرع و بیشتر رخ میدهد».
آیا این سخن مغالطه است؟
بهطور معمول ما اجازه میدهیم که واقعیت امور و آنچه در خارج رخ میدهد، پیشفرضهای ذهنی ما را اصلاح کنند. مثلا اگر برداشت ما این است که «ساعت حوالی ۱۲ است» با نگاه کردن به ساعتِ دیواری آن را تأیید یا اصلاح میکنیم. یعنی اگر عقربههای ساعتِ دیواری، ۱۱ را نشان داد، متوجه خطای خود میشویم و کاری را که بنا بود ساعتِ ۱۲ انجام دهیم به یک ساعت بعد موکول میکنیم.
اما در یک وضعیت غیرمعمول و انکارآمیز، ما پیشفرض و برداشت اولیهی خود را رها نمیکنیم و همچنان اصرار میکنیم که ساعت ۱۲ است و در صورت لزوم میگوییم «شاید ساعت دیواری معیوب باشد». حتی اگر در همان لحظه اخبار ساعت ۱۱ هم از تلویزیون پخش شود، فرض را بر اشتباه مجری میگیریم چون او هم آدم است و ممکن است اشتباه کند. و اگر کامپیوتر و تلفن همراه هم ساعت ۱۱ را نشان دهند باز هم از پیشفرض خود دست بر نمیداریم و در سلامت این دستگاهها هم شک میکنیم چون احتمال دارد باطری آنها هم خراب شده باشد.
در این وضعیت ما برداشت یا همان پیشفرض خود را اصل گرفته و آن را مبنای قضاوت در خصوص واقعیتِ امور، یعنی عملکرد ساعت دیواری، رفتار مجری تلویزیون، و سلامت باطری کامپیوتر و تلفن قرار دادهایم.
و یا در این مکالمهی فرضی:
اولی: آقای سعیدی چقدر چاق شدهای!
دومی: ببخشید آقا گویا اشتباه گرفتهاید.
اولی: سر بهسر ما میگذارید آقای سعیدی از وقتی رئیس اداره شدهاید.
دومی: آقا اشتباه میکنید، لطفا مزاحم نشوید.
اولی: شما که اینقدر بداخلاق نبودید آقای سعیدی!
دومی: آقا اشتباه گرفتهاید، اسم من حسینیان است.
اولی:عجب آقای سعیدی! اسمتان را هم عوض کردهاید!
در این مکاله «اولی» با آنکه سهبار با واقعیت روبرو شده، اما پیشفرض خود را رها نمیکند و سرانجام برای نگهاشتن باور نادرستش ادعا میکند که «دومی» اسمش را عوض کرده است. این مکالمه اگرچه طنز مینماید اما مشابه آن در عالم واقع و مخصوصا در سیاست و رسانه بارها و بارها رخ میدهد و لبخند را بر لب کسی نمینشاند.
اگر کسی مبنای استدلال و ملاک درستی و نادرستی را پیشفرضهای ذهنی خود قرار دهد میتواند مرتکب مغالطه «رها نکردن پیشفرض» شود. این مغالطه هنگامی رخ میدهد که به هر «علت» به واقعیتها (و حقایقِ امور ) اجازه ندهیم که پیشفرضها و باورهای ذهنی ما را اصلاح کنند.
در سخنان احمد خاتمی و تفسیری هم که او از سخنان علیبنابیطالب بهدست داده، مغالطهی ِ «رهانکردن پیشفرض» وجود دارد. احمد خاتمی این پیشفرض ذهنی را دارد و یا میخواهد آن را به مخاطب القا کند که آنها (او و سایر مسئولان) در حال اداره ممکلت به بهترین شکل ممکن هستند( به تعبیر خودش حکومتِ دین) . او چون در مواجهه با مشکلاتی مانند فساد و بیتدبیری و گرانی، بهجای آنکه بپذیرد که این مشکلات ناشی از ناتوانی و ضعف آنها در ادارهکردن حکومت است، پیشفرض خود را رها نکرده و دارد میگوید «اگرچه که این مشکلات وجود دارد ولی اگر ما نبودیم مشکلات بیشتر میبود؛ در حکومت ما ۳۰ مشکل وجود دارد ولی اگر ما حکومت را رها کنیم و بهدیگران بسپاریم ۳۰۰ مشکل ایجاد میشود»
امام جمعه تهران البته برای این ادعای خود دلیلی نمیآورد، ولی اگر از او بپرسید از کجا معلوم در حکومت دیگران ۳۰۰ مشکل وجود میداشت، پاسخ احتمالی او این خواهد بود: «چون ما بهترین نوع حکومت، حکومت دین، هستیم». و اگر از او بپرسید از کجا معلوم شما بهترین نوع حکومت هستید خواهد گفت چون «در حکومت ما ۳۰ مشکل وجود دارد ولی اگر ما حکومت را رها کنیم و به دیگران بسپاریم ۳۰۰ مشکل ایجاد میشود»…
میبینید که مغالطهی «رها نکردن پیشفرض»، میتواند منجر به مغالطهی «مصادره به مطلوب» و «دور» هم بشود. در این نوع مغالطات ادعا به اشکال مختلف در مقدمه و نتیجه تکرار میشود اما استدلالی ارائه نمیشود.
اما واقعیت این است که خوب بودن و خوب نبودن حکومتها را با مشکلات موجود در آنها میسنجند و نه برعکس. حکومتی که در آن اختلاس و بیتدبیری و فساد و مشکلات اقتصادی وجود دارد حکومت خوبی نیست و حاکمانش باید آنرا رها کنند. اما ظاهرا همانطور که خود امام جمعه تهران هم گفته، قصد اینکار را ندارند و اگر روزی بهناچار به ۳۰۰ مشکل هم اقرار کنند، باز هم خواهند گفت اگر ما نباشیم، مشکلات بیشتر از ۳۰۰۰ تا خواهد شد.
و اگر این استدلالی درست باشد، کدام حکومت فاسد و ناتوانیست که نتواند چنین بگوید؟
4 پاسخ
این مسئله تازگی ندارد، ولی هر بار چنان مطرح میشود که انگار تازگی دارد ! بحرانهای گوناگون از همان زمان که باند حزب الله قدرت گرفت پیاپی رخ داد و ادامه و گسترش یافت. خودشان هم بی هیچ پروا و شرم می گفتند برای ما میهن و ملت و ملی و اقتصاد و تخصص هدف نیست، ما برای مکتب و حکومت اسلامی انقلاب کردیم یا می جنگیم! بعد هم در پاسخ به این اشکال که احکام اسلام را کنار گذاشتید، بنیانگذار (ره!) گفت حفظ اسلام از حفظ احکام اسلام واجبتر است ! آنگاه در پاسخ به این هشدار که اسلام را هم به خطر انداختید، گفت که حفظ اسلام واجب ولی حفظ حکومت اوجب واجبات است! دیگر جایی برای حیا و شرم باقی نگذاشت. برای فرصت طلبان از جمله خودش با هدف حفظ قدرت و ثروت که با سرکوب و کشتار مردم و فریب عوام به دست آورده بودند هر جنایت و خیانتی واجب شد! سال به سال بدتر شد تا رسیدیم به جایی که روز به روز بدتر میشود. بعضی کارها مانند انتخابات در همان سال ۶۰ جز افتضاح، رسوایی و دروغ نبود. گزینش رجایی با آن آمار دروغ و خنده آور و سپس خامنه ای با همین شیوه تا به امروز بدترین بود.
قرارشان بر اصلاح و تحول و پیشرفت نبود. میخواهند مردم بدبخت باشند تا خودشان بر سر قدرت بمانند. ولی هر روند و شیوه ی خیانت آمیز و جنایتباری زمانی بی اثر خواهد شد. به هشدارهای آگاهان و دلسوزان از همان آغاز کار توجه نکردند و با تهمت، سرکوب، کشتار، زندان، شکنجه و محرومیت از حقوق پاسخ دادند. این هم نتیجه اش !
هر کس گذشته را فراموش کرد طوری نوشت و گفت که گویی این گونه کردار و گفتار و این مصیبت ها تازگی دارد! گویا وقاحت های رفسنجانی در نماز جمعه گویا فراموش شده است.
دهه ی اول انقلاب یه مطلبی را منتسب کرده بودند به آیت الله اردبیلی که من آخرش هم نفهمیدم این جوک بوده براش درست کردند یا واقعیت داشته، میگن که تو نماز جمعه گفته:
کشور ما کلاً سه تا موشکول (مشکل) داره! موشکول اول که اصلاً موشکول نیست، موشکول دوم هم که ان شاء الله حل میشه، موشکول سوم را هم که همه ی کشورها دارند!?
برو بکار خود ای زاهد این چه فریاد است/ مرا فتاده دل از کف تورا چه افتادست (حافظ)
ما یه مشکل بیشتر نداریم ، مشکل ما اینه که دولتمردان مسلمان ما در این حکومت اسلامی بجای حل مشکل در صدد توجیه اون بر می آیند، اونهم با چه برهانی ! مثلا بجای رفع مشکل تحریمها میگن این مشکل مقوی و پر خاصیتی هست که ما را بفکر خود کفایی انداخته ! یکی دیگر اینکه مثلا رفع سو تفاهمات با غرب و آمریکا ضررش بیش از منفعت آن است ! داشتن تکنولوژی هسته ای واجبتر از سیر کردن شکم مردم است ! لبخند کار خیلی بدیست، گریه خیلی خوب است ! حضرت علی ۳۰ تا مشکل داشته، ما ۲۸تا داریم، به جهت تبعیت از علی که الگوی ما در ایجاد نظام اسلامی است، واجب است دو مشکل دیگر بتراشیم تا نظام ما به علی نزدیکتر و شبیه تر شود !
اصولا دلیل تاسیس حکومت اسلامی و سرنگون کردن حکومت نیمه سکولار پادشاهی طبق روایت خود حکومت دینی این بود که همان ۳۰ مشکل هم وجود نداشته باشد،نه این که مشکلات جدیدی هم که در حکومت باصطلاح «طاغوت» وجود نداشته تحت حکومت دینی به وجود بیاید! در زمان حکومت شاه مشکل خشکسالی وجود نداشت،این همه مشکلات در روابط کشور با کشورهای دیگر وجود نداشت،این همه اختلاف طبقاتی نبود،نرخ جرم و جنایت این همه بالا نبود،این همه ناامیدی و فرار مغزها وجود نداشت،همه از همه چیز متنفر نبودند،جوانان شبیه بمبهای متحرک نبودند،همسایگان چشم طمع به منابع کشور نداشتند،کشور هم تحت تحریمهای کمرشکن نبود.مشکل این استدلال این است که حکومت دینی الان را با حکومت دینی زمان خلیفه چهارم مقایسه میکنند،در صورتی که باید با حکومت قبل از خود و حکومتهای همزمان خود در کشورهای همسایه مقایسه شود که در چنین صورتی فورا کارنامه ردی دریافت خواهد کرد.
دیدگاهها بستهاند.