علیرغم تمام رجزخوانیهای آقای رئیسی و مقامات ارشد سپاه که از یکسو خواستار محاکمه ترامپ و پمپئو به جرم قتل سردار سلیمانی بودند و از سوی دیگر با تهدید به بستن تنگه هرمز و نیز وعده «انتقام سخت» از آمریکا، خروج فوری آمریکاییها از منطقه خلیج فارس را میخواستند؛ رهبر جمهوری اسلامی همانطور که انتظار میرفت، مجبور شد تا در برابر واقعیات زانو زند و نهایتا به خاطر جلوگیری از افزایش میزان نارضایتیهای رو به افزایش و تظاهرات پیگیر مردم در اقصی نقاط کشور که به ویژه در ماههای اخیر بنیان حکومت ولائی را با خطرات جدی و بیسابقهای روبرو ساخته، به حساب خودش زیرکانه عقبنشینی نماید.
آقای خامنهای با این مقدمه که ارزشهای انقلاب دیکته میکند که «تسلیم نباید شد و زورگوئیهای دشمن را نباید تحمل کرد» اما برخلاف روح تمام اظهارات ۴۰ ساله خودش، «گفتگو یا صحبت و تعامل با آمریکا» را «حرف دیگری» توصیف نمود و اعتقادش را به همان چیزی که سالهای پیش بهنام «نرمش قهرمانانه» مطرح ساخته بود، مجددا تکرار کرد.
بیشک انگیزه آقای خامنهای از بیان چنین مطالبی که ارزش کلام و اعتبار شخصی و بهاصطلاح انقلابی او را بیش از پیش خدشهدار ساخته، چیزی جز آماده ساختن افکار عمومی برای پذیرفتن این واقعیت اجتنابناپذیر نیست که مسئولان تندرو دولت منتخب او که در گذشته خواستار به آتش کشیدن قرارداد برجام بودند، دیگر نمیتوانند واقعیات عینی را مثل گذشته پشت شعارهای قشری و ضدملی خود پنهان سازند.
اگرچه انتظار بر این است که مذاکرات کنونی وین درباره احیای مجدد برجام نهایتا در چند هفته آینده به نوعی به نتیجه برسد و تا حدودی باعث رفع فشار تحریمهایی گردد که تاوان اقتصادی کمرشکن آن را فقط مردم بی پناه ایران پرداختهاند، ولی کمتر کسی است که باور کند در پایان آنچه که از سوی آقای رئیسی «مذاکرات عزتمندانه» قلمداد شده است، دولت قادر به حل مشکلات بینالمللی ایران باشد بدون آنکه به نوعی تکلیف سیاستهای کنونی منطقهای و موشکی ایران روشن شود؛ بلکه شاید مهمتر از آن، انتظار نمیرود که گشایشهای تاثیرگذاری هم از طریق سرمایهگذاری خارجی و انتقال تکنولوژی مورد نیاز برای بازسازی و رونق اقتصاد از هم پاشیده کشور صورت بگیرد تا بتواند در حل مشکلات روزمره معیشت مردم تاثیر گذار باشد.
این در شرایطی است که دولت مکتبی و «تکنوکراتستیز» آقای رئیسی انگار کوچکترین تمایلی به لزوم سپردن مسئولیتهای اساسی از قبیل حل ابتدائیترین نیازمندیهای مردم به کسانی که صلاحیت و دانش رسیدگی به این امور را دارند، از خود نشان نمیدهد. (و منظور از حل ابتدائیترین نیازمندیهای مردم همین آب آشامیدنی و برق و محیط زیست و بهداشت است؛ بگذریم از مسائل پیچیده دیپلماتیک و أمثال آن).
جان کلام اینکه امروز با توجه به تمام نارسائیها و نارضایتیهای موجود که در ماههای اخیر به دلایل مختلف (از بحران آب تا سقوط معیشت معلمان و کارمندان و کارگران تا زیر خط فقر و بیکاری و تورم افسارگسیخته همراه با سقوط ارزش بیشتر پول ملی و فهرست بلندی مانند اینها) دامنهاش به تمام استانهای کشور رسیده و شمار بیسابقهای از اعتصابات و تظاهرات مردم را رقم زده است، تنها واکنش حاکمیت به این اوضاع، توسل به اهرم ارعاب با اتکا به توانمندی و ارادهاش در سرکوب و بازداشت معترضان بوده است،. در چنین شرایطی، بیش از همیشه زمینه برای نزدیکی نیروهای متنوع ملی بر محور «نجات ایران» ضرورت یافته وهموار شده است تا در پی یک مطالبه مشترک وارد عمل شوند: تغییر قانون اساسی و جابهجائی ولایت فقیه و اجزایش با اصل حاکمیت ملی (مطالبه ای که تاکنون از چند چهرهی وطن پرست و شجاع در داخل کشور مطرح شده است) در چارچوب آشتی ملی و دوری از هر نوع خشونت.
چنین مطالبه و حرکتی، تحولی را دنبال خواهد کرد که حقوق هر شهروند ایرانی – بهویژه اقلیتهای قومی و مذهبی و به ویژه کسانیکه در دولت پنهان طی چهار دهه اخیر حق و حقوق بیشتر شهروندان را زیر پا گذاشتهاند- بهصورت «سهامدار مساوی در شرکت ملی ایران» رعایت خواهد شد.
ظهور چنین نیروی منسجمی در عرصه سیاسی ایران -چیزی که در ۴ دهه گذشته مشاهده نشده است- بیشک پشتیبانی معنوی جامعه بین المللی و نیروی عظیم شبکههای اطلاعرسانی متنوع را بههمراه خواهد داشت.
این فرصت برای نجات ملی که با هر فرصت دیگری در گذشته متفاوت است تنها نیازمند به دوراندیشی و داشتن ظرافت لازم از سوی فعالان وطنپرستی است که به آیندهای درخشان و درخور ملت ایران میاندیشند.
وقت آن رسیده است که در پاسخ به اظهارات آقای خامنهای که گفتند انقلاب دیکته میکند که تسلیم نباید شد و زورگوییهای دشمن را نباید تحمل کرد؛ ما هم یکپارچه با صدائی بلند و رسا بگوئیم که وجدان و ماهیت ما هم بهعنوان ایرانیانی وطنپرست و آزادمنش دیکته میکند که تسلیم نباشیم و زورگوئی را بیش از این تحمل نکنیم؛ با این تفاوت که بر خلاف آقای خامنهای و دوستانشان که هرگز تحملی برای پذیرفتن افکار و خواستههای ما از خود نشان ندادند، ما خواستار بنای ایرانی هستیم که حتی آنها و خانوادههایشان نیز هرگز به سرنوشتی مبتلا نشوند که میلیونها هموطن را به آن مبتلا کردهاند؛ سرنوشتی آمیخته با رنجهای بیشمارِ اجبار و تبعید.
2 پاسخ
تا توهمات مقامات ایرانی و امریکایی و توطئه های اسراییل و روسیه کار میکند و دست پاچه ها و دلواپسان و ضعیفان حاکم اند و اپوزیسیون در پیتی خارج نشین را داریم، وضع فرقی نخواهد کردو
مگر انکه دلسوزان داخلی دست و آستین بالا بزنند و وارد گود شوند.
” ما خواستار بنای ایرانی هستیم که حتی آنها و خانوادههایشان نیز هرگز به سرنوشتی مبتلا نشوند که میلیونها هموطن را به آن مبتلا کردهاند؛ سرنوشتی آمیخته با رنجهای بیشمارِ اجبار و تبعید.”
و جواب شما:
زمانی که همه جنایتها از پرده برون نیفتاده، حقیقت روشن نشده، جامعه صدای قربانیان را نشنیده، کسی مسئولیت اعمال جنایت بار را به عهده نگرفته، طرح بخشش منحرف کردن دادخواهی است. بخشش بدون دادخواهی میتواند ناحق را حق جلوه دهد.
دیدگاهها بستهاند.