جستارهایی در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام ـ قسمت هفتم
درآمد
میدانیم که از گذشته تا کنون یکی از ابهامها و میتوان گفت ایرادها به حضرت محمد نبی اسلام چند همسری اوست. چنان که در منابع اسلامی و به طور خاص در سیرههای نبوی بازتاب یافته، پیامبر در مدینه چند همسر گزید و هنگام درگذشت نهُ همسر داشت.
در تاریخ اسلام و میتوان گفت حداقل در قرون نخست اسلامی چند همسری پیامبر امری طبیعی مینمود؛ همان گونه که در آن ادوار چنین پدیدهای امری رایج بود و عموم مردان و به طور خاص مردان اجتماعی و سیاسی و دارای مقامات حکومتی در زندگی دارای همسران متعدد بودهاند. اما در قرون وسطی و در روزگارانی که پس از آغاز جنگهای صلیبی رقابت و حتی گاه دشمنی عمیقی بین مسلمانان و مسیحیان غربی درگرفت، گفتهها و نوشتههای زیادی به وسیله پیشوایان دینی مسیحی در نقد اسلام و بیشتر نبی اسلام ارائه شد و در این میان مساله چند همسری حضرت محمد یکی از مهمترین نقدهای غربیان بوده است. به ویژه که در غرب مسیحی تک همسری رسمی و سنت حاکم بوده و هست.
اما در سالیان اخیر که جنبش فمینیستی طول و عرض عریضی پیدا کرده است، جواز چند همسری در اسلام و به ویژه چند همسری نبی اسلام دستمایه نقدهای گستردهای به اسلام و پیامبرش شده است. در این جستار میکوشم صرفا به موضوع چند همسری حضرت محمد بپردازم و در حد امکان آن را تاریخینگرانه و منصفانه بررسی کنم.
نخست به همسران پیامبر اسلام اشارت میشود و آنگاه تحلیلی از چند همسری وی ارائه میشود.
زندگینامه همسران نبی اسلام
رسول دارای زنان متعدد بود. هرچند تا مرگ بانو خدیجه، وی تک همسر زیست ولی بعدها در طول ده سال در مدینه، به دلایل عمدتا اجتماعی و سیاسی، زنان مختلف از قبایل گوناگون اختیار کرد که البته شمار آن ها را نیز مختلف ذکر کردهاند. طبق روایت یکی از منابع[۱]، پیامبر ۲۱ زن اختیار کرد که ۶ تن را طلاق داد (برخی از اینان حتی پیش از زفاف به دلایلی مطلقه شدند[۲])، ۵ تن پیش از وفات آن حضرت فوت کردند. هنگام مرگ دارای ده همسر بود که البته آخرین آنها هنوز به خانه وی نیامده بود. شیخ طوسی میگوید، زنان پیامبر ۱۸ تن بودند که ۷ تن از قریش، یک تن از همپیمانان، ۹ تن از قبایل و یک تن از یهودیان.[۳] اما ذهبی تعداد همسران رسول را ۱۵ تن میداند.[۴]
به هرحال زنان مشهور پیامبر، که هنگام وفات آن حضرت در قید حیات بودند، ۹ تن بودند که به ترتیب ورود به خانه پیامبر از این قرارند:
۱ – سوده دختر ذمعه. وی در آغاز همسر سکران بن عمرو بود و به حبشه مهاجرت کرد و فرزند نداشت. مدتی پس از درگذشت خدیجه وی به همسری محمد درآمد. سوده تقریبا پیر بود و او عمدتا به منظور سرپرستی فرزندان محمد، که حتی برخی از آنها (فاطمه) خردسال بودند، به خانه محمد رفت.
۲ – عایشه دختر ابوبکر. پس از سوده با او ازدواج کرد. طبق قول مشهور عایشه هنوز خردسال (۶ سال یا ۷ سال) بود که در مکه به عقد محمد درآمد و چند سال بعد در مدینه (سال اول و یا دوم هجرت) به خانه او رفت و رسما همسر محمد شد.[۵] عایشه از زنان پرآوازه پیامبر بود و در حیات او و به ویژه پس از وی در تحولات سیاسی و اجتماعی نیم قرن نخست اسلام نقش مهمی ایفا کرد. اگر روایت نه سالگی عایشه هنگام ازدواج درست باشد (که به احتمال زیاد چنین نیست)، عایشه هنگام مرگ پیامبر کمتر از ۲۰ سال داشت. او در سال ۵۹ هجری در حدود ۷۰ سالگی درگذشت و در بقیع مدفون شد.[۶]
۳ – حفصه دختر عمر. او در آغاز همسر خُنیس بن عبدالله بود. شوهرش در جنگ بدر کشته شد. فرزند نداشت. در این زمان ۱۸ سال داشت. حفصه در اوایل خلافت معاویه (به نقل یعقوبی در سال ۴۵) درگذشت.[۷]
۴ –ام سلمه دختر زادالرکب.[۸] وی در شوال سال چهارم هجری به همسری پیامبر درآمد. او از پدر و مادر از خاندان های نامدار و خوش نام عرب بود. شوهرش ابو سلمه فرزند عبدلاسد را، که برادر رضاعی پیامبر و از سابقون در ایمان و از سرداران استوار بود، در جنگ احد زخمی شد و پس از جنگ بدر از دست داد.[۹] او هنگام ازدواج با محمد ۲۹ ساله اما دارای پنج فرزند بود. ام سلمه را زنی زیبا و محبوب و با شخصیت و بسیار با هوش وصف کرده اند که مورد احترام همه و به ویژه پیامبر بود و با همسر هوشمند خود گاه در امور حتی سیاسی مشورت می کرد. گویند وی اندکی پس از واقعه عاشورا در سال ۶۱ یا ۶۲ هجری درگذشت. او از معدود زنان پیامبر بود که پس از رحلت محمد و در جدال های عقیدتی و سیاسی بین مسلمان، آشکارا از اهل بیت حول علی و فاطمه و فرزندانشان حمایت کرد.
۵ –زینب بنت جحش. او دختر عمه محمد و در آغاز همسر زید فرزندخوانده پیامبر[۱۰] بود و آنگاه از او جدا شد و به همسری محمد درآمد. درباره این جدایی و ازدواج محمد با زینب حرف و حدیث بسیار است که در منابع تاریخی و سیره ها مضبوط است و به ویژه غربیان از گذشته تا حال در این زمینه بسیار سخن گفته اند.[۱۱]
۶ – جُویریه دختر حارث. نام او «بُرّه» و دختر حارث بن ابی ضرار رئیس قبیله بنی المصطلق بود که در سال ششم و در جریان جنگ بنی المصطلق به همسری محمد درآمد. او در زمان ازدواج بیش از بیست سال نداشت و زیبا اما بیوه بود. داستان ازدواج او با محمد نیز شنیدنی است و در منابع با تفصیل آمده است. او اسیر شد اما قرار شد در ازای پرداخت فدیه به صاحبش آزاد شود ولی برای تهیه پول لازم در ماند و برای تهیه آن از محمد کمک خواست و با پرداخت پول لازم او به همسری محمد درآمد و محمد او را «جویریه» نامید. در پی آن مسلمانان با تصمیم آزاد خود به احترام بستگی سببی قبیله بنی المصطلق با پیامبر تمام اسیران جنگی این قبیله را آزاد کردند. وی در اوایل دهه چهل در مدینه درگذشت.
۷ – صفیه دختر حُُیی بن اخطب یهودی. او دختر حیّی بن اخطب از رهبران یهودی بود که در جریان جنگ خیبر اسیر شد و آنگاه به همسری محمد درآمد. پدر و همسرش در جنگ کشته شده بودند و او در شمار غنائم جنگی شمرده می شد اما محمد او را آزاد کرد و آنگاه پس از اسلام آوردنش به همسری خود برگزید. با این که صفیه هنگام اسارت بیش از ۱۷ سال نداشت پیش از آن دو بار ازدواج کرده بود اما فرزندی نداشت. او را زیبا توصیف کرده اند. وی درحدود سال پنجاه هجری در مدینه درگذشت (یعقوبی به درگذشت صفیه در سال ۵۰ تصریح کرده است). داستان زندگی او به عنوان یک زن سابقا یهودی در خانه محمد و در میان زنانش و رفتار محمد با وی، ازجهاتی مهم و قابل بررسی و آموزنده است. گیورگیو تصریح کرده که محمد برای بهبود مناسبات مسلمین و سکنه یهودی خیبر صفیه را به ازدواج خود در آورد.[۱۲]
۸ – ام حبیه (رمله) دختر ابوسفیان. او همراه همسرش عبیدالله بن جحش پسر عمه محمد به حبشه مهاجرت کرد اما عبیدالله در آنجا از اسلام روی گرداند و مسیحی شد. پس از آن محمد برای استمالت از این زن با یک کودک تنها مانده در غربت[۱۳] از طریق نجاشی فرمانروای حبشه از او خواستگاری کرد و در همان زمان وی به همسری پیامبر درآمد و بعدا اندکی پس از فتح خیبر در مدینه به شوهرش پیوست. وی در سال در سال ۴۴ هجری درمدینه درگذشت.
۹ – میمونه دختر حارث. وی به عنوان آخرین همسر پیامبر در سال هفتم هجری به همسری وی درآمد. در پی قرارداد صلح حدیبیه محمد وارد مکه شد و در آنجا به پیشنهاد عباس عموی محمد میمونه خواهر همسر عباس به عقد پیامبر درآمد. پس از عروسی محمد او را «میمونه» نام نهاد. وی زمان ازدواج با پیامبر بیست و شش سال داشت[۱۴] اما قبلا دو همسر گزیده بود. زمان مرگ او روشن نیست اما گفته شده است که سالیان پایانی نیم قرن نخست هجری درگذشته است. چنان که دانسته شد تمام همسران پیامبر از بانو خدیجه تا آخرین آنها بیوه بودند و در این میان فقط بانو عایشه بود که در نوجوانی و باکره به خانه محمد آمد و همین امر البته همواره موجب تفاخر عایشه نیز بود.[۱۵]
با تکیه بر دو فرضیه، مشکل غیر قابل حل و حتی ابهامی وجود نخواهد داشت. یکی بشر بودن پیامبر که به تصریح قرآن خود آن همه بر آن تأکید داشت، و دیگر، زمانی- مکانی دیدن احکام دینی و فهم و تحلیل سیره نبوی در بستر شرایط و واقعیات زمانه.
جز اینان پیامبر سه کنیز نیز داشت: ماریه (=ماریا=مریم)، ریحانه و ام ایمن. مشهورترین آنها ماریه دختر شمعون است که البته دلیل این شهرت وی هم زادن ابراهیم برای محمد بود. وی کنیزی بود که مقوقس فرمانروای اسکندریه مصر در پی ارسال نامه پیامبر به او در سال هفتم هجری به رسم هدیه برای محمد فرستاد. او تا پایان به عنوان کنیز باقی ماند و هرگز در شمار همسران رسمی محمد در نیامد. ظاهرا بدان دلیل بوده که ماریه هرگز مسلمان نشد و مسیحی باقی ماند. پدر ماریه قبطی (بومیان مصر که موی مجعد دارند) بود اما مادرش رومی و مسیحی بود. ابراهیم از او زاده شد. کودکی که بسیار محبوب محمد بود اما در کودکی مرد. ماریه پنج سال پس ازمرگ محمد درگذشت. ام ایمن یا بُرکه از مادر به وی رسیده بود اما محمد او را آزاد کرد و او را به عقد عبیدالله خزرجی در آورد. ریحانه نیز در یکی از جنگ ها نصیب محمد شده بود.[۱۶]
نکته قابل ذکر این که به صراحت آیه ۵۳ سوره احزاب با ازدواج با همسران پیامبر در روزگار پس از وفات وی حرام شمرده و کسی را جواز نبود تا با آنان عقد نکاح ببندد. این تحریم ابدی برای ازدواج دوباره و یا چند باره زنان پیامبر، که برخی از آنان به ویژه عایشه کاملا جوان بودند، شگفت می نماید اما تأمل در خود آیه تا حدودی راز این تحریم را روشن می کند. بنا بر یک تفسیر و بر وفق برخی روایات در آیه ۵۴ اشاره شده است که کسانی از مسلمانان (و احیانا اصحاب) برخی همسران محمد را زیر نظر داشته و گویا سودای همسری با آنان را در دوران پس از مرگ پیامبر را در دل داشتند.[۱۷]در عین حال معقول تر می نماید که گفته شود با این تحریم مؤبد ازدواج با همسران نبی، راه هر نوع سوء استفاده از قدرت و اعتبار معنوی پیامبر و همسران آنان، که به هرحال از موقعیت ممتاز و مؤثری برخوردار بودند، بسته شود. با این همه محروم کردن این زنان از حقوق طبیعی و ذاتی شان به مستندات و توجهیات معقول تری نیاز دارد.
تحلیلی از رفتار خانوادگی پیامبر و چند همسری وی
چنان که آمد، محمد هنگام وفات ۹ زن در خانه داشت. در کنار مسجد، خانه پیامبر بود، ۹ حجره ساده و چوبین و گلین و مسقف به شاخ و برگ نخل که هریک مربوط به یکی از زنان وی بود. ظاهرا این اتاقک ها تا زمان عبدالملک مروان و به روایتی تا زمان عمربن عبدالعزیز (پایان قرن اول) برپا بود.[۱۸]
پیامبر در خانه رفتاری نیکو داشت و با زنان و کنیزان خود به مهر و محبت و گذشت رفتار می کرد. از حسین بن علی روایت شده است که فرمود از پدرم علی در باره خلوت و حالات رسول خدا در منزل سئوال کردم، فرمود: پیامبر وقت خود را در خانه به سه بخش تقسیم می کرد، یک بخش برای عبادت، بخش دیگر برای خانواده و بخش دیگر اختصاص داشت به کارهای خصوصی اش. به روایت عایشه، وی جامه اش را خود می شست و وصله می کرد و کفشش را خود پینه می دوخت، گوسفندهایش را خود می دوشید و کارهای شخصی اش را خود انجام می داد. البته با استفاده از وقت اختصاص یافته به امور شخصی، اصحاب نیز به دیدارش می آمدند و با وی به گفتگوی می نشستند. عایشه می گوید، پیامبر در منزل همواره لبخند بر لب داشت و در کار خانه به خانواده کمک می کرد. هرگز از طعام خرده نمی گرفت، اگر اشتها داشت و غذایی را دوست می داشت، می خورد و گرنه آن را کنار می گذاشت. اصولا پیامبر زنانش را بسیار دوست می داشت و با نهایت محبت و عشق با آنان رفتار می کرد و دیده نشده که با آنان به خشونت رفتار کرده باشد. ماجرای افک عایشه (ماجرای پر سر و صدایی که در جریان جنگ بنی المصطلق رخ داد و موجب متهم شدن وی گردید) نمونه بارزی از این نظر است. زمانی که عایشه مورد اتهام قرار گرفت و فضای شهر از این خبر پر شد و به نظر می رسید که پیامبر نیز تحت تأثیر قرار گرفته و حداقل به همسر جوان و زیبا و محبوبش مشکوک شده، اما واکنش وی صرفا سکوت و خودداری از سخن گفتن با همسر بود و کمترین خشونتی، حتی لفظی، نیز علیه عایشه به کار نبرد. این در حالی بود که مردان عرب در این مورد تعصب تمام به خرج می دادند و چنین اتهامی بسا به سادگی می توانست به قتل زن متهم منتهی شود؛ رخداد تلخی که امروز تحت عنوان «قتل های ناموسی» شهره است و هنوز هم حتی در بلاد غرب نیز گاه رخ می دهد. این که وی فرمود از دنیا زن و بوی خوش دوست می دارد، حکایت از عشق و علاقه او به همسرانش دارد.[۱۹]
از آنجا که چند همسری محمد از گذشته تا کنون همواره مورد پرسش بوده و غالبا از منظر نقد بر آن نگریسته شده و حداقل آن را با شخصیت اخلاقی و عدالت طلبانه و برابری خواهانه او ناسازگار شمرده اند، در اینجا در حد مختصر در چرایی آن تأمل می کنیم.
در این میان گرچه به برخی از زنانش، به دلایلی، دلبستگی بیشتری داشت، اما بین زنان به عدالت رفتار می کرد و کوشش او این بود حق کسی در امور مختلف ضایع نگردد.[۲۰] با این که عایشه پس از خدیجه محبوب ترین زن در نظر او بود، اما به روایت ابن سعد، گاه برای آمدن به خانه عایشه از زنان دیگر اجازه می گرفت. زنان و اعضای خانواده رسول نیز، تقریبا مانند خود او، زاهدانه زندگی می کردند و گاه این امر موجب مشکلاتی می شد و از این رو خداوند یک بار در همین زمینه با نزول آیه ۲۸ احزاب، زمان پیامبر را از زینت و رفاه مادی و دنیا پرستی برحذر داشت.[۲۱] اگر نگرش مردمان عرب در آن روزگاران نسبت به زن و چگونگی برخورد مردان با همسرانشان در نظر آورده شود، اهمیت رفتار محمد در خانه و با زنان و فرزندان، آشکارتر می شود و بدین ترتیب تحولی که اسلام در ارتباط با ارزش و حقوق زن در آن مقطع تاریخی ایجاد کرد، روشن می گردد. اصولا رفتار و سلوک شخصی محمد در خانه و در ارتباط با زنان، خود عامل مهمی در بهبود وضعیت حقوقی و اجتماعی زنان در شبه جزیره عربستان و تا حدودی در فقه اسلامی شد.
از آنجا که چند همسری محمد از گذشته تا کنون همواره مورد پرسش بوده و غالبا از منظر نقد بر آن نگریسته شده و حداقل آن را با شخصیت اخلاقی و عدالت طلبانه و برابری خواهانه او ناسازگار شمرده اند، در اینجا در حد مختصر در چرایی آن تأمل می کنیم.
از دیر باز یکی از پرسشهای مهم در سیره نبوی، مسأله ازدواج های مکرر پیامبر اسلام در مدینه است. به ویژه زمانی این پرسش جدیتر میشود که میبینیم پیامبر جوانی و میان سالی را با یک همسر، آن هم زنی بیوه و دو همسر دیده، گذرانده ولی در ثلث آخر عمرش پیاپی ازدواج کرده و پیوسته بر اعضای زنانش افزوده است. اگر سال هفتم هجرت را سال پایان ازدواج های پیامبر بدانیم، پس از خدیجه در طول سیزده سال وی حداقل ده همسر (سوده، عایشه، زینب، حفصه، امسلمه، زینب دختر خُزیمه، جُویریه، صفیّه، امحبیبه و میمونه) و دو کنیز (ماریه و ریحانه) اختیار کرده است.[۲۲]یعنی تقریبا هر سال یک همسر جدید. البته اگر زنان مطلقه و یا به دلایلی درگذشته و قبل از آمدنشان به خانه پیامبر را به شمارآوریم، هر سال به دو همسر نیز میرسد. این پرسش مطرح است که دلیل با دلایل این همسرگزینیها و چند همسریچه بوده است؟
در تحلیل این پدیده، از گذشته تا کنون، دو دیدگاه متناقض و کلی وجود دارد، گروهی از تحلیلگران و تاریخ نگاران این تعدد ازدواج ها را کاملا و یا عمدتا برآمده از کامجویی جنسی و زن دوستی مفرط پیامبر دانستهاند (که البته اینان غالباً از اغراض و تعصب خالی نیستند)[۲۳]، و در مقابل شماری از مورخان و به ویژه مؤمنان نظریه نخست را مردود دانسته و دلایل این چند همسری را به مقتضای شرایط و صرفاً بنا به مصلحت اندیشیهای سیاسی و اجتماعی و حتی به سود زنان تفسیر و تحلیل کرده و میکنند. گروه اول فارغ از نگاه درون دینی و یا باورهای ایمانی (و البته گاه با اهداف معین)، با استناد به برخی از گزارشهای تاریخی و به ویژه روایات موجود در تاریخها و سیرهها و حتی آیات قرآن (مانند ماجرای زینب دختر جحش و همسر زید) و یا جوانی و زیبایی بیشتر زنان پیامبر، حداقل دلیل اصلی این همسر گزینیها را علاقه وافر به زن و کامجویی دانستهاند.
گروه دوم نیز با استناد به برخی از آیات قرآن و گزارشهای تاریخی و نیز با تکیه به برخی از استدلال های کلامی و ایمانی (مانند عصمت و خیرخواهی برای دیگران)، مدعیات منتقدان را مردود و نادرست اعلام کرده و گفتهاند که پیامبر این زنان را فقط و فقط به مقتضای مصلحت و حکمت از جمله پیوند با قبایل بزرگ و با نفوذ و کاستن از درگیری و جنگ با آنان در نهایت اقداماتی به سود اسلام و مسلمانان اختیار کرده است.
به استناد مستندات تاریخی و قرآنی میتوان گفت که عنصر مصلحت اندیشی به نفع برخی زنان و یا به سود نهضت اسلام و مسلمانان هم در برخی همسر گزینیهای پیامبر قابل تشخیص است اما تمام این ازدواج ها را در چنین بستری تحلیل کردن دشوار به نظر میرسد.
اما واقعیت این است که امروز پس از چهارده قرن و گسست بزرگ اطلاعاتی از حوادث و تحولات عصر نبوت در قرن نخست و دوم هجری و حداقل بیاطلاعی از جزئیات رخدادها و شرایط مکه و مدینه در اواسط سده هفتم میلادی، نمیتوانیم داوری درست و همه جانبهای از حادثهای مانند ازدواج های یک شخصیت دینی-سیاسی چون پیامبر اسلام در مدینه عربستان داشته باشیم، به ویژه باید توجه کرد که بخشی از آن ماجراها به زندگی شخصی و لاجرم انگیزهها و نیتها و حالات فردی بازمیگردد و روشن است که امروز از پس قرون تشخیص درست آن تقریباً ناممکن است. اما به استناد مستندات تاریخی و قرآنی میتوان گفت که عنصر مصلحت اندیشی به نفع برخی زنان و یا به سود نهضت اسلام و مسلمانان هم در برخی همسر گزینیهای پیامبر قابل تشخیص است اما تمام این ازدواج ها را در چنین بستری تحلیل کردن دشوار به نظر میرسد.
خیلی سریع نگاهی دوباره به چگونگی همسرگزینیهای پیامبر بیفکنیم تا تحلیل آسانتر باشد. از ازدواج نخست یعنی پیوند با خدیجه عبور میکنیم که وضعیت استثنایی و تا حدودی طبیعی دارد و طبعا محل مناقشه هم نیست. ازدواج با سوده نیز خیلی بحث ندارد. او زنی بیوه و احتمالا میان سال بود و به گفته ای هم سن و سال پیامبر بوده، و از زیبایی و طراوت جوانی نیز بهرهای نداشت. احتمالاً پیامبر او را صرفاً به خاطر نگهداری از فرزندانش و رسیدگی به امور خانوادگیاش انتخاب کرده بود. به او علاقهای هم نداشت. حتی، چنانکه گفته شد، پیامبر تصمیم گرفت او را طلاق دهد که او در ازای گذشت از نوبتش به سود عایشه مانع این کار شد. شاید بتوان گفت ازدواج با سوده، آن هم در زمانی که عایشه نوجوان را به عنوان نامزد عقدیاش درکنار خود میدید، صرفاً به اقتضای حفظ و مصلحت خانوادهاش بود و نگهداری او نیز به انگیزه انسانی و حرمت اخلاقی ممکن شد.
اما ازدواج با عایشه با چه مصلحتی صورت گرفت؟ با فرض صحت سن ازدواج عایشه (فرضی که با توجه به دلایل اقامه شده چندان موجه و مستند نمی نماید) می توان گفت این که پیامبر بالاتر از پنجاه سال دختر شش یا هفت ساله را به عقد خود درآورد[۲۴]، میتواند با عادت و عرف بودن آن در آن زمان توجیه شود (به ویژه که در آن زمان کسی بدان اعتراض نمیکند)، اما آیا با وجود داشتن همسر (سوده) وگرم بودن فضای خانواده، توجیهی و مصلحتی در ازدواج با عایشه وجود داشت؟ گفته شده است که انگیزه پیامبر پیوند با ابوبکر، دوست قدیم و یا شفیق وی، و خاندان محبوب بنی تمیم بود. ممکن است چنین هم بوده باشد اما اولاً اثبات آن آسان نیست و از این رو نمی توان بر آن انگشت تأکید نهاد و ثانیاً این انگیزه به صورت فرضی برای اکثر ازدواج های آدمیان دیگر هم میتواند مطرح باشد و ثالثاًً این انگیزه با انگیزههای دیگر مانعهالجمع نیست. درعین حال سوده و عایشه را به دلیل نخستین ازدواج های پس از خدیجه، میتوان تا حدودی طبیعی و عادی دانست، اما در مورد حفصه دختر عمر چه میتوان گفت؟ با توجه به چگونگی این ازدواج، به احتمال قوی پیامبر به انگیزه دلجویی از زنی جوان و بیوه که همسرش را که یکی از سرداران مجاهد اسلام بود از دست داده بود و پریشان حال بود و نیز به قصد استمالت از عمر که پاسخ منفی دو دوستش ابوبکر و عثمان را در مورد پیشنهاد ازدواج حفصه با آنان شنیده بود، خود از حفصه خواستگاری کرد. اما باز باید گفت که این انگیزه درست و انسانی به معنای نفی ضروری انگیزههای دیگر نیست. درباره زینب دختر خزیمه چیز زیادی نمیدانیم و لذا نمیتوان داوری کرد. ماجرای انتخاب ریحانه یکی از اسیران بنیقریظه نیز چنین است. هرچند گفته اند هدف ایجاد الفت و پیوند با بنی قریظه بوده است اما واقعا نمی توان مطمئن بود و دست کم قابل اثبات نیست.
ماجرای ازدواج با زینب دختر جحش نیز به دلیل انتساب آن به خداوند چندان جای چون و چرا ندارد. به عبارت دیگر در این مورد وضعیت خاص و غیبی مطرح شده که از منظر یک مورخ امکان تحقیق در آن نیست هرچند که از منظر ایمانی (به ویژه گفته شده که دلیل این ازدواج به فرمان الهی برای برانداختن یک سنت غلط بوده) مقبول می نماید و حداقل در تعلیل آن ناچار مؤمنانه سکوت رواست. در مورد جویریه نیز میتوان به انگیزه کمک مادی پیامبر به آن دختر اسیر استناد کرد، که البته به آثار مثبتی از جمله آزاد شدن تمام اسیران قبیله دختر در پی این ازدواج و نیز مسلمان شدن تمام قبیله نیز منتهی شد، اما این دلیل نیز چندان موجه نمینماید چرا که هیچ روشن نیست که چنان آثاری از پیش ملحوظ و قطعی بوده یا نه و ثانیا چنین هدفی با انگیزههای شخصی دیگر معارض نیست. انتخاب صفیه دختر حُیّیبن اخطب نیز گیورگیو گفته است[۲۵] که محمد برای بهبود مناسبات مسلمانان و ساکنان یهودی خیبر، صفیه را به زنی گرفت. میتواند چنین هم باشد، اما نمیتوان به سادگی آن را اثبات کرد و حداقل دلایل دیگر را کاملاً منتفی شمرد. البته برخورد انسانی پیامبر با صفیه (و نیز جویریه) بسیار درخور توجه و احترام است چرا که طبق مقررات آن روزگار اینان اسیر و غنیمت جنگی بودند و می توانستند به عنوان غنیمت و کنیز در اختیار محمد قرار بگیرند و به عنوان کاربر جنسی عملا همان هدف ازدواج رسمی تأمین گردد. در مورد امحبیبه، با توجه به شرایط آن زن بیپناه با فرزند خردسالش در غربت حبشه، انگیزه انسانی کاملا آشکار است.[۲۶]در مورد ماریه باید گفت که گرچه او یک کنیز اهدایی بود و ملک محمد شمرده میشد اما، چنان که خواهرش شیرین را به کسی بخشید، میتوانست او را هم ببخشد. در این مورد هیچ مصلحت و تدبیری قابل تصور و تصدیق نیست. در مورد میمونه میتوان گفت که مسأله مصلحت اندیشی در آن دخالت داشت. گیورگیو[۲۷] میگوید: «ازدواج محمد با میمونه یک اقدام سیاسی برجسته به شمار میآمد. برای این که میمونه هشت خواهر داشت که همه زوجه رجال برجسته مکه بودند و محمد بعد از ازدواج با هفت تن خویشاوند میگردید. ابنهشام و ابنجیب میگویند هرکه با میمونه ازدواج میکرد خویشاوند تمام سکنه مکه میشد. ضمناً میمونه عمه خالدبن ولید هم بود».[۲۸]
ازدواج های مکرر پیامبر قطعاً دارای انگیزههای اجتماعی و سیاسی هم بوده و این که در مدینه و در مقام امارت چنین پدیده ای می نماید مؤید این مدعاست، اما به احتمال بسیار زیاد انگیزههای شخصی نیز غایب نبوده است.
جمعبندی و تحلیل ما در این قسمت این است که ازدواج های مکرر پیامبر قطعاً دارای انگیزههای اجتماعی و سیاسی هم بوده و این که در مدینه و در مقام امارت چنین پدیده ای می نماید مؤید این مدعاست، اما به احتمال بسیار زیاد انگیزههای شخصی نیز غایب نبوده است.[۲۹]دو نکته در این زمینه قابل توجه و تأمل است. یکی این که تمام ازدواجها را نمیتوان به مصلحت اندیشی های اجتماعی و سیاسی منسوب کرد، دیگر آن که اثبات شئ نفی ماعدا نمیکند، منطقاً میتواند دلایل شخصی و اجتماعی هردو وجود داشته باشد. البته در این میان عشق به معنای دقیق کلمه و حداقل به معنایی که عارفان گفتهاند و به آن «عشق افلاطونی» گویند، در پیامبر نسبت به زنانش دیده نمیشود، اما از مجموعه حوادث چنین استنباط میشود که پیامبر علاقه وافری به جنس مونث داشته و شاید از توان جنسی بالایی هم برخوردار بوده است.[۳۰] در آن سخن مشهور که من از دنیای شما سه چیز را برگزیدهام: زن، نماز، و عطر را[۳۱]، به صراحت به این علاقه اشاره شده و در برخی گزارش های تاریخی نیز نمونه هایی از توجه و دلبستگی وی به نشاط و زیبایی زنان دیده می شود.[۳۲] نزول آیه ۵۲ سوره احزاب مؤید این نظر است: «لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ رَّقِیبًا »[۳۳] این آیه پس از نه همسر بوده است. گرچه گفته شده است این فرمان با فرمان دیگر در آیه ۵۰ که میگوید «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی . . .» نسخ شده است.[۳۴] در روایتی از امام صادق گفته شده است که این آیه اشارتی است به محرمات مورد اشاره در آیه ۳۳ سوره نساء. به هرحال حتی اگر آیه نسخ هم نشده باشد، باز اجازه کنیز داشتن بر پیامبر مجاز بوده است.[۳۵]
این ملاحظات البته اکنون مورد استناد ما نیست، بلکه تکیه بر این جمله است که مسأله شیفتگی پیامبر نسبت به زنان و حس زیبایی دوستی وی، در آیه تصریح شده است. به ویژه جز خدیجه و عایشه تمام زنان پیامبر بین ۱۶و۳۰ سال داشتهاند و تقریبا همه را به زیبایی و طراوت توصیف کردهاند. با توجه به اینکه به استناد آیات فراوان قرآن عصمت مطلق پیامبران مقبول نیست، این خصوصیت در پیامبر، حتی اگر مطلوب به نظر نرسد، خلاف عصمت به معنایی درست و معقول آن، نیست. زیرا که در این مورد خلاف بخش شرعی صورت نگرفته است. اما این که تعدد زوجات پیامبر ویا جواز آن تحت شرایطی در قرآن، به عنوان یک اصل دینی و جاودانه مؤید جواز چند همسری باشد، هرگز چنین نیست. در فصل هفتم کتاب سوم در این باب سخن خواهیم گفت.
به هرحال فکر میکنم با تکیه بر دو فرضیه، در این مورد مشکل غیر قابل حل و حتی ابهامی وجود نخواهد داشت. یکی بشر بودن پیامبر که به تصریح قرآن خود آن همه بر آن تأکید داشت، و دیگر، زمانی- مکانی دیدن احکام دینی و فهم و تحلیل سیره نبوی در بستر شرایط و واقعیات زمانه.[۳۶]
بخش های پیشین :
جستارهایی در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام- قسمت ششم
جستارهایی در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام- قسمت پنجم
جستارهایی در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام- قسمت چهارم
جستارهایی در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام- قسمت سوم
جستارهایی در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام- قسمت دوم
جستارهایی در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام- قسمت اول
منابع و پانوشت ها
————————————
[۱] . خرگوشی، شرف النبی، ص ۲۰۰ .
[۲] . از جمله اسماء بنت نعمان بن ابی الجون کندی که از یمن بود و پیش از زفاف مطلقه شد. برای آشنایی با این زن بنگرید به اابن حجر، لاصابه فی تمییزالصحابه، جلد هشتم، ص ۱۹.
[۳] . طوسی،المبسوط، جلد ۴، ص ۲۷۰ .
[۴] . ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، جلد ۲ ، ص ۵۹۲ .
[۵] . قابل ذکر است که ما در اینجا به قول مشهور تکیه کردهایم ولی برخی از منابع گواهی میدهند که سن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر به مراتب بیشتر بوده است. این مدعا از طرق مختلف قابل اثبات است. یکی این که طبق گزارش منابع اسماء خواهر مهتر عایشه ده سال بزگتر از او بوده و او بیست و هفت سال پیش از هجرت زاده شده بوده و از این رو اگر عایشه در سال اول زفاف کرده باشد در آن زمان هجده سال داشته است. طریق دیگر این است که در منابع آمده که عایشه از نخستین گروندگان به اسلام است و حتی او را نوزدهمین مؤمن به محمد دانسته اند. اگر او را در حداقل سن مسلمانی یعنی هفت سال بدانیم، عایشه هنگام ازدواج با محمد نمی توانسته کمتر از هفده سال داشته باشد. دیگر تحقیق و واکاوی در تعداد و سن و سال برادران و خواهران مهتر و کهتر عایشه است که باز نشان می دهد او هنگام ازدواج حداقل نمی توانسته نه سال داشته باشد. تفصیل بیشتر و نیز منابع را در مقاله «دیرینه شناسی یک افسانه» به قلم سید عدنان فلاحی منتشر شده در «سایت جماعت و اصلاح» و نیز در «سایت جرس» مورخ ۴ دی ماه ۹۱ می توانید ببینید.
اما باید دانست که داستان مشهور شش سالگی و نه سالگی عایشه هنگام ازدواج از جهات مختلف محل تأمل است. به ویژه که راوی این داستان ظاهرا فقط اوست که بعدها روایت کرده است (بنگرید به طبری و دیگر منابع). بسیار محتمل است که او به انگیزه های خاص از جمله برتری و فضیلت تراشی برای خود در قیاس با همسران دیگر محمد و بیشتر خدیجه این ماجرا را بر ساخته باشد و تأکید او بر دو عنصر کم سالی و بیشتر باکرگی در روایات منقول از عایشه تا حدودی این احتمال را موجه و مقبول می نماید. در منابع آمده که عایشه همواره نسبت به خدیجه رشک می برده و نسبت به او حسادت می ورزیده است. او بارها به پیامبر اعتراض می کرده که چرا این اندازه از «آن زن بیوه» یاد می کند. دلبستگی وافر پیامبر به عایشه نیز ممکن است در چنین زمینه ای ساخته شده و یا با پیرایه و گزافه همراه شده باشد.
[۶] . یعقوبی (جلد ۲، ص ۱۷۳) سالمرگ عایشه را ۵۸ ذکر کرده است.
[۷] . یعقوبی، جلد ۲، ص ۱۷۳.
[۸] . درباره مشخصات ام سلمه (مانند نام پدر و نام همسرپیشین) گزارش های تاریخی به شدت مختلف است. از جمله بنگرید به یعقوبی، جلد ۱، ص ۴۵۳
[۹] . زندگی نامه ابوسلمه را در ذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد ۱، ص ۱۵۰-۱۵۳، ملاحظه کنید.
[۱۰] . در مورد زید بن حارثه بنگرید به: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد ۱، ص ۲۲۰-۲۳۰
[۱۱] . پس از امسلمه زینب دختر جحش به جمع همسران پیامبر پیوست. داستان این ازدواج یکی از پرمناقشهترین ازدواجهای پیامبر و اساساً یکی از پرگفت و گوترین رخدادهای اخلاقی و سیاسی صدر اسلام و سیره نبوی است. ماجرا به اختصار این است که زینب دختر عمه پیامبر بود و از خاندانی شریف و مشهور و گفتهاند که از زیبایی زیادی برخوردار بود. زینب با اصرار پیامبر به ازدواج زید فرزند خوانده رسول خدا درآمد، چرا که زینب خود را از خاندانی شریف و برتر میشمرد و زید را که روزگاری اسیر و برده بوده لایق و سزاوار همسریاش نمیدانست. احتمالاً به این دلیل (یا دلایل دیگر) زندگی زناشویی و خانوادگی زید و زینب چندان همراه با تفاهم و دوستی و مهر نبود. زید گاه به پیامبرشکایت میبرد و گاه نیز زینب چنین میکرد اما پیامبر آن دو را اندرز میداد و تلاش میکرد به زندگیشان ادامه دهند. سرانجام زینب مطلقه میشود و چند ماه بعد به همسری پیامبر در میآید. این حادثه در سال چهارم (به روایتی چند ماه پس از ازدواج با امسلمه) و به روایتی در سال پنجم رخ داد.
اما اهمیت این ازدواج در آن است که پیرامون آن داستان عاشقانهای پدید آمده و این داستان سبب شده است تا مخالفان اسلام و پیامبر از گذشته تا حال از آن در نقد پیامبر استفاده کنند و طبعاً موافقان و مسلمانان نیز در مقام دفاع برآیند و به تفسیر و تحلیل آن دست بزنند. انعکاس این ازدواج در قرآن و برخی ابهامات در آیه مربوط به آن نیز بر اهمیت و نیز بر شبهه آلوده بودن حادثه افزوده است. ماجرا این است که گفته شده است که پیامبر از همان آغاز (یعنی آغاز ازدواج زینب و زید) و یا چندی بعد با دیدن غیر منتظره زینب در خانهاش به زینب دلبسته شده و او به فرمان خدا مطلقه شد و سپس باز به فرمان خداوند به عقد پیامبر درآمد. این خلاصه داستان است و پیرامون آن، البته با استفاده از برخی ابهامها در قرآن و به استناد روایات متعدد و نیز به مدد تخیل مفسران و تحلیگران، داستانی جذاب و دلکش عاشقانهای ساختهاند که در منابع ذکر شده است.
اما تا آنجا که ماجرا مربوط به قرآن است، دو آیه درکتاب دیده میشود که اولی از طریق روایات مربوط به ماجرای ازدواج زینب و زید دانسته شده است و دومی به دلیل آمدن نام زید ارتباط مستقیمی به این ماجرا پیدا میکند. آیه اول آیه ۳۶ سوره احزاب است: «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا ». گفتهشده است که زینب و برادرش عبدالله به ازدواج با زید تمایل نداشته اما در مقابل پیامبر بر آن اصرار میورزید و سرانجام این آیه نازل شد و تکلیف را روشن ساخت و ازدواج انجام شد. اما چنانکه گفته شد، این ازدواج کامیاب نبود و به طلاق منتهی شد و پس از آن زینب به همسری پیامبر درآمد. آیه دوم مربوط به این مرحله است. این آیه ۳ سوره احزاب است: «وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لَا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا ».
مضمون آیه روشن است. در آیه ابتدا به سوابق زید اشاره میشود و آنگاه توصیه پیامبر به عدم طلاق زینب آمده و در نهایت گفته شده است که مطلقه زید پسر خواندهات را به عقد تو در آوردیم تا حرمت جاهلیت در این مورد را برداریم. این آیه به صراحت فلسفه این ازدواج خدایی را بیان کرده است. جملهای که دستمایه داستان عاشقانه شده این است که گفته شده است « تخفی فی نفسک ….. ». بر اساس روایاتی آنچه را که پیامبر آن را پنهان میکرد و از مردم واهمه داشت، همان دلدادگی پیامبر به زینب یعنی زنی شوهر دار بوده است. و اینکه او آرزو میکرد که زید زینب را طلاق دهد. از آنجا که از قدیم تا حال این مسأله به عنوان نقد بر پیامبر و بیان نقطه ضعف وی مطرح شده است، مؤمنان مسلمان کوشیدهاند از موضع دینی، تحلیلی معقول و مقبول از آن پاسخ دهند. آرا متفاوت است اما دو دیدگاه در این باب وجود دارد، یکی به طور کلی چنین علاقهای را انکار میکند و صرفاً بر همان صراحت آیه در فلسفه دینی این ازدواج پای میفشارد، و دیدگاه دیگر علاقه قلبی را میپذیرد و آن را با صفت بشری بودن پیامبرتوجیه میکند و البته انگیزه الغای یک رسم غلط را هم قبول دارد (بهعنوان نمونه عایشه بنت الشاطی در کتاب زنان پیامبر). اما من ضمن اینکه پدیده مرموز و غیر قابل پیش بینی و غیر قابل کنترل محبت را خلاف شأن پیامبر (و هرکس دیگر) نمیدانم و به دلیل عدم تحقق خلاف شرع آن را خلاف عصمت هم نمیشمارم، اما معتقدم که این آیه با توجه به صراحت و دلالت آن، فقط معطوف است به همان الغای یک رسم غلط و نادرست در آن زمان. در واقع دو رسم غلط در آیات ۳۷ و ۳۸ احزاب مردود اعلام شده است، یکی الغای اشرافیت خانوادگی، و دوم الغای حرمت ازدواج با فرزند خوانده .
البته احتمالا آیه ۳۸ احزاب هم با آن حادثه مرتبط است: « مَّا کَانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا »
به هرحال گفته شده است که پس از نزول آیه درباره عقد آسمانی زینب و محمد، پیامبر زید را مأموریت داد که خبر خوش را به زینب برساند، گفتهاند وقتی خبر به زینب رسید، چنان خوشحال شد که بلافاصله به نماز ایستاد، روایت شده است که پس از پایان مدت عده، پیامبر بی هیچ تشریفاتی نزد زینب رفت و به مناسبت این پیوند اطعام نیز انجام شد. ورود زینب جوان و اشرافزاده و زیبا، بار دیگر موجب پریشانی همسران به ویژه عایشه شد و اختلافات تازهای پدید آمد. در مقابل زینب نیز با تکیه بر زیبایی و علاقه پیامبر به او و اشرافزادگیاش میکوشید از خود دفاع کند. به گفته ابن سعد در طبقات (۸/۷۳)، او میگفت: «من از حیث حامی، و واسطه از همه شما بزرگوارترم، شما را خانوادهها شوهر دادهاند، ولی مرا خداوند از فراز هفت آسمان شوهر داده است». پس از آن تا پایان مهمترین و سرسختترین رقیب عایشه زینب بود. با این همه درباره ماجرای تهمت به عایشه، زینب قاطعانه از عایشه جانبداری کرد و او را مبرا دانست.
در مورد چرایی ازدواج محمد با زینب یکی از آخرین و جالب ترین تفسیرها از سوی یکی از روشنفکران و نویسندگان سکولار مقیم فرانسه ارائه شده است. هاشم صالح، روشنفکر سوری ساکن فرانسه، نویسنده، شارح و مترجم آثار محمد آرکون، اسلامشناس فرانسوی الجزایری تبار، در مقالهای به موضوع ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش پرداخته است. نوشته او میکوشد، در نوشتهای آمیخته به صنابع ادبی، نشان دهد که این ازدواج، بر خلاف نظر برخی مستشرقان و منتقدان اسلام، قدحی بر نبوت پیامبر نیست، زیرا نشانهی حسّانیّت (sensuality) نبی یا مایه گذاشتن از آسمان برای توجیه امری حسّانی به شمار نمیآید. بلکه بالاتر از آن، این ازدواج «برهانی قاطع بر نبوت» اوست. در نظر او این ازدواج نشانهی پیروزی عشق بر عرف است و تأییدی است که از آسمان (روا داشتن قرآنیِ این ازدواج) برای بزرگداشت عشق فرود میآید. این ازدواج نشانهی تفوق عشق بر قواعد جاافتادهی جامعه است. او سپس به بنیادگرایان مسلمان توصیه میکند که از پیامبر اسلام برتری قانون عشق بر هر قانون دیگری را فرا بگیرند و با لطافت عشق آشتی کنند. به نقل از یاسر میر دامادی در گفتگو با سایت «بامداد خبر» مورخ ۸/۸. ۱۳۹۱.
فاطممه مرنیسی (زنان پرده نشین و مردان جوشن پوش، ص ۱۳۰) نیز به بیانی دیگر به همین این نکته اشارتی دارد. او می نویسد: «حضرت محمد صرفا یک رئیس دولت نبود. او عاشق نیز بود. روزی عمروبن عاص از پیامبر پرسید: چه کسی را در دنیا بیشتر از همه دوست داری؟ وی پاسخ داد: عایشه را. عمروبن عاص از شنیدن این که کسی که در قلب پیامبر جای دارد یک مرد نیست متعجب شد. او که یار و همراه پیامبر و یک نظامی غیور به شمار می رفت، برایش معما شده بود که چرا چنین فردی یک نظامی نیست؟ . . .در عربستان، جایی که قدرت حاکم بود و شمشیر فرمانروا، پیامبر علنا زن را به مرد ترجیح می دهد، او پیام عیر عادی را تبلیغ می کند».
[۱۲] . یعقوبی، جلد ۲، ۱۷۳. نیز: گیورگیو، محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص ۳۴۲
[۱۳] . هرچند ازدواج پیامبر از راه دور با زنی بیوه و دارای فرزندی خردسال و غریب در غربت، نمی تواند ماهیتی جز عواطف انسانی و شفقت ورزی داشته باشد، اما کسانی از شیعیان، که گویا قرار بر این نهاده اند تمام روابط نبی اسلام با شخصیت هایی که به زعم شیعیان دشمن پیامبر بوده اند را به نوعی توجیه کنند تا با مدعیات غیر دقیق شان راست بیاید، اخیرا تلاش می کنند تا این نوع روابط را با توسل به ابزارهای نامعقول توجیه و تفسیر کنند. از مجمله مرتضی مطهری (حماسه حسینی، جلد ۳، ص ۱۲۴) می گوید این وصلت برای تألیف قلوب بود. ظاهرا این مدعا اشارتی دارد به ازدواج پیامبر با دختر ابوسفیان. هرچند تألیف قلوب و آن هم در روابط با دشمنان خود اصلی درست و اسلامی و انسانی است اما چنین انگیزه ای در ماجرای ازدواج پیامبر با ام حبیبه کاملا دور از ذهن می نماید.
[۱۴] . گوستاولوبون (تمدن اسلام و عرب، ص ۱۲۱) سن میمونه را هنگام ازدواج با محمد ۵۱ سال نقل کرده که روشن نیست از کدام منبع نقل کرده است.
[۱۵] . ظاهرا موضوع همسران پیامبر نیز از جدالها و مناقشات فرقه ای شیعی و سنی در امان نمانده است. یکی از نویسندگان شیعی معاصر (نجاح الطائی در کتاب «صاحب الغار ابوبکر ام رجل آخر؟») مدعی است که زمانی که ابوبکر و عمر از ازدواج با فاطمه ناکام ماندند تدبیری اندیشیدند تا خود را به پیامبر نزدیک کنند و آن این بود که دختران خود را به رسول خدا به عنوان همسر عرضه کنند. ایشان می گوید این پیوندها (ازدواج محمد با عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر و نیز با ام حبیبه دختر ابوسفیان) کاملا طبیعی بوده و در واقع آنها خود را به پیامبر عرضه کرده و آن حضرت نیز قبول کرده است. وی نه تنها جایگاه ویژه زنی چون عایشه در نزد پیامبر را منکر است بلکه به استناد برخی منابع (از جمله اسدالغابه و انساب الاشراف) می گوید که یک بار پیامبر به دلیل بدکرداری عایشه و حفصه آن دو را طلاق داد و بعد رجوع کرد. جای پرسش هست که اکنون پس از هزار و چهارصد سال چگونه می توان نیست خوانی کرد و کشف کرد که ابوبکر و عمر و ابوسفیان چنین نیتی داشته اند یا نه؟
[۱۶] . در مورد مقابر همسران پیامبر بنگرید به: نجفی، مدینه شناسی، جلد ۱، ص ۳۶۵ – ۳۷۸
[۱۷] ترکاشوند، امیر، حجاب شرعی در عصر پیامبر، ص ۳۳۵-۳۳۶.
اما گویا چندان پنهان نیز نبوده است. به گزارش طبری شأن نزول بخش دوم آیه ۴۵ احزاب معطوف به حادثه ای بوده است. این گزارش می گوید «پس از این که مردی به دیدن پیامبر آمد و گفت که قصد دارد پس از مرگ پیامبر با یکی از همسران او ازدواج کند که بعدا اسمش را خواهد گفت، آیه نازل شد. در این روایت این حرف فقط در مقابل پیغمبر گفته نشد بلکه در شهر دهان به دهان گشت. در تفسیر نیشابوری نام آن همسر گفته شده [عایشه]». این گونه نیز روایت شده که این مرد که رئیس یکی از قبایل بوده و مسلمان هم شده بود در دیدار با پیامبر و دیدن عایشه پشنهاد می کند که عایشه را به او واگذارد و در مقابل همسرش را که زیباتر است بستاند و در واقع زن خود را با عایشه معوضه کند. مرنیسی، ص ۲۵۳-۲۵۴.
البته منصور فهمی (ص ۴۶) ضمن نقل روایات مورد اشاره دلیل این تحریم را «غیرت» شخصی محمد و در واقع تعصب رایج در مردان نسبت به زنان و به تعبیری «نوامیس» می داند که چنین تعصبی با مجموعه دیدگاه باز پیامبر نسبت به زنان و نیز عدالت گرایی او، که غالبا مورد تأیید منتقدان اسلام و پیامبراز جمله خود منصور فهمی، است، نمی باشد.
[۱۸] . در مورد این حجره ها در برخی منابع شرحی با ذکر جزئیات آمده است. ظاهرا در این زمان خانه و یا اتاقهای همسران پیامبر دیوار وجود نداشت و حجره ها با پرده ای از موی سیاه از هم جدا می شدند. از جمله بنگرید به: ترکاشوند، ص ۲۵۱-۲۵۵ و منابع ایشان از جمله ابن سعد، جلد اول، و دیگر منابع. و به گزارش دیگر منظور از واژه حجره و در آیه حجرات نه به معنای اتاق و خانه بلکه عبارت از پرده هایی (حصیری، ساخته شده از الیاف درخت خرما)ست که پیامبر روبروی در هر یک از اتاقهای همسرانش نصب می کرد تا منزل را از مسجد و محیط بیرون مجزا کند. منظور از حجرات خانه های همسران رسول خدا یک اصطلاح جدید است. ترکاشوند، ص ۳۰۸- ۳۰۹.
[۱۹] . در این زمینه مقاله «زن در چشم و دل محمد» از علی شریعتی در کتاب «اسلام شناسی» او (مجموعه آثار شماره ۳۰)، حرفهایی برای گفتن دارد.
[۲۰] . تا آنجا که از منابع قابل استنباط است، پیامبر در سه مورد مهم در زندگی متعارف آن روز، عدالت و برابری را رعایت می کرد:
۱ – برابری در مهریه که ۴۰۰ درهم بود. ظاهرا در سه مورد یا مهریه نبوده و یا به دلایلی مافاوت بوده است.
۲ – تقسیم مساوی اوقات شبانه–روز بین همسران. این قاعده عمدتا رعایت می شد اما طبق آیه ۵۱ سوره احزاب (به هردلیل) پیامبر مجاز بود در صورت لزوم نوبت ها را رعایت نکند (البته روشن نیست دلیل چنین استثنایی چیست و چه می تواند باشد از این رو برخی –از جمله منصور فهمی- پیامبر را مورد نقد قرار داده اند).
۳ – تأمین معیشت و نفقه زندگی مساوی و مورد نیاز همسران. مورد دوم و سوم در مورد کنیزان نیز رعایت می شد.
گرچه قرآن توصیه به عدالت می کند و تصریح می کند که در صورت رعایت عدالت بین همسران تجدید فراش کنید (نساء/۳)، اما در عین حال می دانیم که در عمل رعایت عدالت یعنی مساوات کامل و ایدئال ممکن نیست و طبعا پیامبر هم از این امر مستثنی نبوده است. قابل تأمل این که قران در همین زمینه تعدد زوجات تصریح می کند که محال است به عدالت رفتار کنید (نساء/۱۲۹). اگر قایل به قاعده نسخ باشیم، آیا نمی توان گفت که آیه دوم جواز مشروط اول را نسخ کرده است؟
[۲۱] . ابن سعد، طبقات، جلد ۲ (۱)، ص ۹۱، ۱۱۲ و ۱۸۱ و جلد ۲ (۲)، ص ۲۸ – ۳۰. نیز: شرف النبی، ص۴۳۳ نیز: بیهقی، دلائل النبوه، جلد ۱، ص ۱۴۶، ۱۵۶ و ۱۶۱
مرنیسی (زنان پرده نشین و مردان جوشن پوش، ص ۲۵۶ و ۲۶۴) می نویسد: «بر اساس تحلیل برخی مفسران، نارضایتی نیمی از همسران پیامبر علت اقتصادی داشت و عدم رضایت نیمی دیگر، به مسائل زناشویی باز می گشت. آیه ۲۸ از سوره احزاب مفهوم اقتصادی دارد، در حالی که منظور از آیه ۵۱ قطعا سامان دادن به نارضایتی جنسی است. برابر قوانین اسلام، مردن چند زنه باید شبهای خود را به طور مساوی میان همسرانش تقسیم کند و همه زنانش را راضی نگهدارد . . .طبری توضیح می دهد که آیه ۵۱ سوره احزاب پیامبر را از این قاعده مستثنی می کند و خدا دستور می دهد که وی مجبور نیست با زنانی که چندان تمایل ندارد همبستر شود. به علاوه، زنی که ارضا نمی شود، از ادامه زندگی با پیامبر ناگزیر نیست».
[۲۳] . سید مرتضی عسکری (نقش عایشه در ناریخ اسلام» (جلد ۱، ص ۷۲) پس از آن که فلسفه و دلایل تعدد همسرگزینی پیامبر را شرح می دهد و تمامی آنها را به تأمین مصالح زنان مرتبط می داند، در مقام تبیین چرایی طرح ایرادها به پیامبر در این مورد می نویسد: «چه شده است که این بدبینی و بدفهمی نسبت به زناشویی های رسول اکرم (ص) پیش آمده، جواب این سئوال آن است که در بررسی هایی که ما در حدیث و سیره داشتیم دیدیم همه آن بدبینی ها فقط و فقط ناشی از اخباری است که از ام المؤمنین عایشه در این باره روایت شده است و در آن روایت ها شخص رسول اکرم زن باره نشان داده شده» و بعد ایشان می افزاید «و خود همین مسئله مهم ترین سبب برای نوشتن این کتاب بوده است». برای آشنایی با دیدگاهها و استدلالها و استنادات این محقق محترم به تحقیق مبسوط ایشان مراجعه کنید و درباره این مدعا که «فقط و فقط» روایت عایشه موجب این همه حرف و حدیث شده یا نه، داوری کنید.
[۲۴] . در عین حال باید دانست که در آن روزگار در میان اعراب حجاز گویا عقد و ازدواج دختر کم سن و سال چندان غیر عادی نبوده است. چنانکه شهرت دارد حضرت فاطمه در هنگام ازدواج با علی در سال دوم هجرت نه ساله بوده است گر چه بیش از این نیز گفته شده است و جالب اینکه ابتدا عمر و ابوبکر به خواستگاری فاطمه میروند و پیامبر با این استدلال که او خردسال است قبول نمیکند. حتی وفق قول مشهور عمر در اواخر عمر با دختر خردسال علی ام کلثوم ازدواج کرد.
[۲۵] . محمد پیغمبری که از نو باید شناخت، صفحه ۳۴۲
قابل ذکر است که سید مرتضی عسکری (نقش عایشه در تاریخ اسلام» (جلد ۱، ص ۷۱) در مقام احتجاج برای توجیه فلسفه اجتماعی و حمایتی پیامبر در ازدواج های مکرر پیامبر به نکته ای اشاره می کند که در هرحال قابل تأمل و توجه است. ایشان می نویسد: «حکمت این کار نیز با در نظر گرفتن این که هیچ یک از از ازدواج های پیامبر با قبائل انصار نبوده، بیش از پیش آشکار می گردد. چه زنان بیوه انصار در حالی که در خانه و آشیانه فامیلی خود بوده اند هیچ نیازی به سرپرستی در امر معیشت نداشته اند». در عین حال حداقل این است که باید آیه ۵۲ احزاب را، آنجا که به صراحت توجه به زیبایی زنان در تعدد زوجات پیامبر مؤثر دانسته شده، به گونه ای تفسیر کرد که با این فرضیه و تأمل قابل جمع باشد.
[۲۶] . گیورگیو (ص ۳۳۳) می نویسد: «پیغمبر می دانست که هرگاه با ام حبیبه ازدواج کند داماد ابوسفیان خواهد شد و این وصلت از خصومت بزرگترین دشمنش در مکه که ابوسفیان باشد خواهد کاست . . .ام حبیبه در حبشه بود و محمد فکر می کرد که هرگاه آن زن بیوه به عربستان بر گردد پدرش ابوسفیان و افراد خانواده اش (بنی امیه) نخواهند گذاشت وی به پیغمبر اسلام وصلت نماید. این بود که شخصی را انتخاب کرد و او را وکیل نمود که به حبشه برود و ا ز ام حبیبه خواستگاری نماید و او را با خود به مدینه بیاورد».
[۲۷] . همان کتاب، صفحه ۲۴۷
[۲۸] . باید افزود که این آشفتگی و ابهام و تردید در مورد انگیزه های نهفته در همسران مطلقه پیامبر و یا زنانی که از آنان خواستگاری شد و سرانجام به خانه محمد نیامدند (حتی در ماههای آخر عمر) بسیار بیشتر و جدی تر است.
[۲۹] . نظریه رایج مبنی بر توجیه تمام ازدواج های پیامبر بر محور مصلحت اندیشی سیاسی و اجتماعی چندان سست است که حتی برخی از عالمان و محققان سنتی اسلامی نیز ناگزیر از اطلاق آن دست کشیده اند. از جمله سید مرتضی عسکری در کتاب «نقش عایشه در تاریخ اسلام» (ترجمه عطاء محمد سردار نیا و . . .، تهران، مجمع علمی اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۶۷، جلد ۱، ص ۶۶) پس از گزارشی مجمل از زندگی نامه همسران پیامبر و چگونگی این ازدواج ها به درستی و محتاطانه می گوید: « از آنچه گذشت معلوم می شود که غالب ازدواج های رسول خدا بر مبنای حکت و سیاست و مصلحت اجتماع و اجرای قوانین الهی . . .نه ارضای هواهای نفسانی و غرائز حیوانی».
[۳۰] . ابن سعد (طبقات، جلد ۲، قسمت اول، ص ۹۶) بدان تصریح کرده است.
[۳۱] . در طبقات ابنسعد (جلد دوم، قسمت اول، صفحه ۱۱۲) زن و بوی خوش آمده است.
[۳۲] . گفته اند زنی بود به نام ضباعه عامری که بسیار زیبا و خوش اندام بود و شاعر و در مکه مسلمان شد و در واقع از اصحاب شمرده می شد. او چند بار همسر گزیده بود و پس از درگذشت آخرین همسر خود در مدینه پیامبر از طریق پسرش سلمه از وی خواستگاری کرد. پسر نیز پیشنهاد محمد را به اطلاع مادرش رسانید. ضباعه با این استدلال که آرزو دارد در شمار همسران رسول خدا محشور شود قبول کرد. ولی زمانی که این خبر به پیامبر رسید وی با سکوت خود عملا آن را رد کرد. در چرایی آن گفته اند که در این فاصله پیامبر با اطلاع شد که ضباعه عامریه دیگر جوانی و شادابی اش را از دست داده . البته دلایل دیگری نیز در امتناع بعدی محمد ذکر شده است. روایت است که این زن ده سال از محمد بزرگتر بود.
توضیح بیشتر را در ترکاشوند (ص ۱۰۹-۱۱۹) ملاحظه کنید. نیز منابع آن مانند: طبقات، الاصابه، اسدالغابه، یعقوبی و . . .
در عین حال باید اذعان کرد که چنین گزارشی خالی از خلل و اشکال نیست. چرا که بسیار بعید می نماید که پیامبر از احوال و حتی شکل و سیمای زنی چنین بلند آوازه و مسلمان و کهن سال بی اطلاع بوده باشد. به ویژه این نکته مهم که در آن زمان زنان نه تنها از پوشش کامل برخوردار نبودند بلکه بخش عمده اندامشان برهنه بود. در این صورت چگونه قابل قبول است که پیامبر از شرایط و وضعیت جسمانی زنی نامدار بی خبر مانده باشد. اگر بتوان به اصل روایت اعتماد کرد، احتمالا چرایی های دیگر (مانند ظهور برخی خطاها و یا نقشه های همسران پیامبر در انصراف او از این تصمیم) مؤثر بوده است.
[۳۳] . پس از آن دیگر هیچ زنی بر تو حلال نیست، و نشاید که همسرانی را جانشین آنان سازی، و گرچه زیبایی آنان تو را خوش آید، مگر آنچه ملک یمین تو باشد، خداوند نگاهبان و ناظر همه چیز است.
[۳۴] . قابل توجه است که شماری از فقیهان و مفسران به نسخ در آیات اعتقاد ندارند. مانند آیتالله سید ابوالقاسم خویی و آیتالله غروی اصفهانی.
[۳۵] . از جمله ایراد به رفتار پیامبر همین است که چرا وی هم در مورد تعدد زوجات از حد گذشته و از چهارتا به حداقل نه زن در یک زمان رسیده و هم در جواز در کنیز داشتن و هم جواز قبول هبه زنان. در واقع پرسش این است که چرا محمد قانونی که خود نهاده نقض کرده است؟ پاسخ مؤمنانه البته این است که به فرمان خداوند بوده و یا خود نبی چنین اجازه ای داشته و اصولا تشخیص وی عین شریعت و حکم الله است، اما روشن است که اولا چنین پاسخی برای مورخان و منتقدان غیر مسلمان قانع کننده نخواهد بود و ثانیا حتی برای مؤمنانی که به معقول بودن گزاره های دینی و احکام شرعی باور دارند، نیز پاسخی در خور و معقول باید. از این رو سید مرتضی عسکری در کتاب «نقش عایشه در تاریخ اسلام» (جلد ۱، ص ۶۷-۶۹) کوشیده وجه عقلانی برای استثناها پیشنهاد کند. سخن محوری ایشان این است: «حکمی خاص برای شخصیتی خاص» و پس از شرحی با استناد به آیات ۵۰-۵۲ سوره احزاب می نویسد «البته این نه از آن بابت بوده است که برای پیامبر نه زن جایز بوده و و برای مردان دیگر چهار زن». اما باز می توان پرسید چرا؟ اگر هم بتوان حکمی خاص برای شخصیت هایی خاص را معقول و مقبول دانست، باز باید توجیهی خردپسند برای این استثنا ارائه داد. به ویژه باید دانست که همیشه استثناها یعنی خروج از قاعده محتاج دلیلی روشن و مقنع است. اما این محقق در مقام پاسخ به این پرسش مقدر می گوید «پیامبر از این اختیار خود همچنین در تأمین مصالح عالیه اسلامی و رهبری سیاسی معنوی برای تأمین نیازهای انسانی بانوان آبرومند جامعه آن روز استفاده می فرمود. اما وقتی که وضع مسلمانان پس از فتح مکه سر و سامان گرفت از آن پس رسول اکرم با هیچ بانویی ازدواج نفرمود. چه حاجتی در استفاده از این حکم خاص وجود نداشت». اما قبول چنین پاسخی با پرسش هایی مواجه است. از جمله این که اولا «تأمین مصالح عالیه اسلامی» چنان مبهم و کشدار است که قابلیت هر نوع تفسیر و حتی سوء استفاده را دارد و ثانیا باید ثابت شود که تمام ازدواج ها «برای تأمین نیازهای انسانی بانوان آبرومند جامعه آن روز» بوده و چنین مدعایی واقعا ثابت نیست و ثالثا همان آیه ۵۲ سوره احزاب که به دلیل منع پیامبر از تکرار ازدواج اشاره دارد، مغایر با چنین تدلیل و تعلیل است. رابعا در مقام نقض چنین استدلالی می توان گفت همان دلیل تأمین مصالح عالیه اسلامی و تأمین نیازهای مادی و معنوی زنان بی پناه آن روز ایجاب می کرد مردان دیگر مسلمان نیز از این امتیاز بهره می بردند و مجاز بودند بیش از چهار همسر اختیار می کردند. مگر این ادعا کنیم شمار زنان نیازمند و آبرومند دقیقا همان هایی بودند که با پیامبر ازدواج کردند و چنین مدعایی باطل است و حداقل قابل اثبات نیست.
[۳۶] . گوستاولوبون (ص ۱۲۰-۱۲۱) می نویسد: «اگر از پیغمبر بتوان انتقادی کرد فقط همان محبت مفرطی است که به زن داشته ولی این را هم نباید از نظر دور داشت که این محبت فقط در قسمت اخیر زندگانی در او پیدا شده بود و الا در اوایل عمر تا سن پنجاه سالگی به همان زوجه اولی قناعت نمود. . . .این شماره [منتقدان] در نظر اهالی اروپا شاید زیاد باشد، ولی در نظر مشرقی ها ابدا افراطی در آن به عمل نیامده است. اگر پیغمبر اسلام به عاقل ترین سلاطین دنیا یعنی سلیمان، که در کتب عهد عتیق شرح او مسطور است، تأسی کرده بود، خیلی بیش از این بایستی زن گرفته باشد».
8 پاسخ
تاریخ قابل اعتنا نیست در همین تاریخ غیر قابل اعتنا هم می بینیم که عرف زمانه به محمد ایرادی نگرفته است. و شخصیت او چنان است که در مدت کوتاهی پیروانش بسیار گشته اند.او بشری مثل ما بود و ما پیرو او نیستیم بل پیرو قرانیم او فقط پیام رسان خداست.هرچه هم کرده است در تاریخ محو است و مارا به زندگی خصوصی دیگران کاری نیست و این ایراد را همیشه به جمهوری اسلام هم می گیریم که زندگی خصوصی دیگران به تو ربطی ندارد.توجه بقران امروزه موجب افزون شدن مسلمین است.موضوع خیبر و بنی قریظه و …همه تاریخی هستند بقول قران امتها ی پیش هرچه کردند به خودشان مربوط است(تلک امه قدخلت …..) از زمان مصدق صد سال نگذشته و در موردش چندین نوع تاریخ نگاری شده است گروهی اورا خاین و گروهی خادم نامیده اند .اتبعوا ما انزل الیکم (شما پیرو قران باشید بقیه را ولش کن)
همه تلاش شما صرف این شد که بگویید در آن زمان این کار عرف بود و رسول الله (ص) نیز با آنها به خوبی رفتار می کرد. بسیار خوب، ولی هنوز این سوال باقی است که چرا حکم قرآنیِ محدود کردن همسران به ۴ نفر را ایشان زیر پا گذاشتند؟ لِمَ نقولون ما لا تفعلون؟ چرا خود را استثنا کردند؟
به تاریخ اعتنا نکنید همین الان اگر تواریخ را ببینید گروهی مصدق را خاین و گروهی خادم می دانند .ما به زندگی خصوصی افراد کاری نداریم وگرنه چه فرقی میشود بین ما و جمهوری اسلامی ؟ محمد فرزند دوران خودش بود که آنهم گذشت(تلک امه قد خلت …….) ما پیرو قرانیم نه محمد .محمد فقط پیام رسان است. اصلا معلوم نیست که یازده تا همسر داشته یا بیست تا .این ها تاریخ است.همین هلوکاست که تازگی ها بقولی اتفاق افتاده مورد انکار رژه گارودی است.خودتان را به قصه سرگرم نکنید .با فرض درست بودن تاریخ میتوان گفت محمد قران را نقض کرده است اما تاریخ را نمی توان درست فرض کرد /حتی علوم دیگر را نمی توان درست فرض کرد مگر ریاضی را که آنهم امری اعتباری است.
آقای نویسنده ازدواج پیامبر با سوده رو که به قول خودش”تقریبا پیر” بوده و لابد نه به اندازه پیامبر(!) ، برای نگهداری از فرزندان یتیمش میدونه و بقیه زن ها رو که جوان و زیبا بودند برای کار دیگر! اینکه پیامبر که مرد خدا بوده کلا از روی منفعتی با هر کدوم از این زنها ازدواج کرده به کنار ، چطور وقتی در ۲۵ سالگی با زنی ۴۰ ساله و ثروتمند ازدواج کرد ، خدیجه “تقریبا پیر” محسوب نمی شد و البته تا مرگ خدیجه هم با زن دیگری ازدواج نکرد ؟!توجیه نویسنده در مورد این ازدواج های متعدد اینه که زن ها باکره نبودند و انتظار دارند ما هم با ارزشهای مردسالارانه ایشون همراه بشیم! همانطور که براشون خیلی بدیهی ست که پیامبر همسر اولش سوده رو چون پیر بوده دوست نداشته و قصد طلاق دادنش را هم داشته!! چرا این زنان بیوه جوان رو به عقد مردان جوان در نیاورد؟! آیا زنان جوان از بودن با مرد پیر لذتی می برند؟! به نظرم نویسنده با دید زن ستیزانه و البته جانبدارانه ای مساله رو بررسی کرده ! من اصلا این مناسبات و این آدم ها رو درک نمی کنم .چرا باید پیرو و تابع آدم هایی باشم که بایدکل زندگیشون رو با طول و تفصیل برای منِ نوعی توجیه کنند و باز هم درک نکنم؟!
مقالۀ اشکوری جانبدارانه نوشته شده و بنظر می رسد برای توجیه چند همسری پیامبر اسلام نوشته شده است. آقای اشکوری عمق تناقض رفتار محمد را درنیافته است. او فکر می کند با طرح نیکوئی رفتار محمد مشکل حل می شود. مسئله این است که اگر محمد پیامبر خدا و برای ارشاد و رستگاری مردم مبعوث شده دلبستگی شدید او به قدرت و لذت جنسی دارای چه معنائی است؟ در درک از قدرت و امنیت کلان سیاسی ای که ما امروز داریم زد و بند، ازدواج، ایجاد ائتلاف و حتی جعل و دروغ اموری ضروری هستند. از انسان نیز درکی مادی و روانی-اجتماعی داریم. همه ترجیح می دهند حداکثر لذت جنسی و اقتدار در زندگی را به دست آورد. ساد حتی به ما یاد داده که ترکیب سکس و خشونت می تواند بسیار لذت بخش باشد. در این چارچوب رفتار محمد قابل فهم است. او چرا شیفتۀ زن و قدرت نباشد؟ این از او کسی همانند همۀ ما می سازد.
ولی کسانی مانند اشکوری به ما می گویند محمد پیامبر خدا تجلی اخلاق، رفتار نیکو و عدالت است. در دنیای مدرن کمتر کسی چنین برداشتی از یک انسان را می پذیرد. برای جای انداختن چنان تصویری از محمد، اشکوری باید از سر معجزه روایت دیگری از زندگی و چند همسری محمد ارائه دهد. او باید بطور مثال نشان دهد که محمد فقط برای لطف به زنان به صورت فراهم آوردن زمینۀ لذت جنسی، ابراز وجود در جامعه یا برخورداری از ثروت آن کار را انجام می داده است. البته هیچ نشانی از چنین رفتار در زندگی محمد وجود ندارد. تازه چرا محمد بخواهد چنین کار کند. او که برای رهائی زنان “مبعوث” نشده بود.
آقای اشکوری بهتر نیست از زندگی محمد روایتی آدمی گونه تر و قابل فهم تر ارائه دهید؟ زمانی که می شد خصوصیاتی خارق العاده در زمینۀ نیکوئی و اخلاق مداری به کسی نسبت داد گذشته است. رمان و افسانه را می توان آنگونه روایت کرد ولی نه روایتی با ادعای تاریخ نگاری.
دوست گرامی آقای نیک! لطفا به چند نکته توجه کنید:
یک. مسئله اعتقاد و یا عدم اعتقاد به چیزی نیست. تلاش کرده ام به عنوان یک محقق سخن بگویم و نه به عنوان یک مؤمن و یا معتقد. آنچه گفته ام و نوشته ام مستند است به اسناد تاریخی و البته تعادل و تراجیح مورخانه همراه با تحلیل شخصی و این کاری است پژوهشگرانه. حال اگر شما ایراد و نقد و نقصی در کار من می بینید بفرمایید تا من هم بشنوم و استفاده کنم.
دو. من در مقام تبلیغ اسلام و یا نبی اسلام نبوده ام و هرگز نخواسته ام کسی را به محمد و دینش دعوت و یا متقاعد کنم. چنان که گفتم فقط به استناد منابع و اسناد سخن گفته ام. اگر هم نبلیغی هست دیگر تقصیر من نیست. «عطر آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید». اما اگر قرار بر تبلیغ اسلام و پیامبرش باشد، حق با شماست، قطعا به دلایل اقناعی بیشتری نیاز است.
سه. دوست عزیز! منصفانه و عالمانه نیست که مقاله ای را نخوانده در باره آن داوری کنید. اگر به واقع در پی دانستن هستید ناگزیر رنج خواندن را تحمل کنید و باید به تعبیر قرآن سخن ها را بشنوید و این کار با خواندن چند خط و چند پاراگراف از یک مقاله بلند ممکن نیست. آنچه من از خوانندگانم انتظار دارم خواندن و دقت و تأمل در مدعیات و در نهایت داوری علمی و منصفانه است. در این میان موافقت و مخالفت در مرحله دوم اهمیت قرار دارد.
موفق باشید
موضع مقاله پژوهشی نیست جانبدار و کلامی است به همین دلیل قانع کننده نیست
آقای اشکوری، یعنی شما به این موارد اعتقاد کامل دارین؟ در عجبم که چطور کسی بتونه با بیست نفر عادلانه رفتار کند، ما در یکی اش مانده ایم. فرض هم میکنیم همه ی این خانم ها هم به یک اندازه زیبا بوده باشند. بنده هم اگر بودم سعی میکردم عادل باشم که از دستشان ندهم.
من همه ی مقاله را نخواندم چون از حوضله خارج است. ولی بدانید این نوع دین جوابگوی خواستهای جوانان این نسل نیست، دلیلی محکم تر از عادل بودن حضرت محمد لازم است که به این دین باور کنند
دیدگاهها بستهاند.