توضیح: این متن نخستین بار در «قنطره» و به زبان آلمانی منتشر شده و به سفارش «زیتون» به فارسی ترجمه شده است.
***
جمله معروف لرد کرامر، دیپلمات انگلیس در مصر در سال ۱۸۸۰ میلادی مبنی بر اینکه “اسلام اصلاح شده دیگر اسلام نیست” به مذاق مدافعان و نمایندگان اسلام سنتی، چه آنان که در کشورهای اسلامی و چه آنان که در کشورهای غربی زندگی میکنند، به یکسان خوش میآید زیرا از دید این گروه اسلام دین کاملی است که نیازمند اصلاح و رفرم نیست. گرچه وجود دیدگاه کمتر منعکس شده دیگری نیز قابل انکار نمیباشد که معتقد است اسلام به عنوان نظامی از هنجارهای غیر قابل تغییر وجود خارجی ندارد و دین اسلام همیشه فرزند زمان خود بوده است. عبدالکریم سروش، فیلسوف مشهور ایرانی، یکی از کسانی است که از دیدگاه دوم دفاع میکند و بر این اعتقاد است که اسلام دینی تک نسخهای که در همه زمانها و همه بسترهای سیاسی-اجتماعی قابل اجرا باشد، نیست.
در تأیید حرف او باید گفت تاریخ خود نشان داده است که یک اسلام ناب و کامل وجود ندارد. حتی الهیات اسلامی که خود بسیار متنوع و دارای فرق و شعب گوناگونی میباشد همیشه وسیلهای در دستان سیاستمداران بوده و روابط و مناسبتهای قدرت سکولار به خوبی در آن منعکس گردیده است. اما رویکرد سنتی به اسلام، توانسته است به طرز کشندهای این واقعیت را نادیده بینگارد که که از همان اوایل شروع تقویم اسلامی مسلمانان روشن بینتر تلاش پیچیدهای را برای روز آمد کردن گفتمانهای اسلامی و تفسیر منابع آن مناسب با زمان آغاز نمودهاند.
روشنفکر معاصر دیگر محمد شهرور، رفرمیست سوری است که در کارهای اصلاحی خود که از ۳۰ سال پیش آغاز کرده این ایده را ترویج میکند که مسلمانان باید با رها کردن چاکر صفتی در مقابل روحانیون و اقتدار آنان بر الفاظ کلام خدا، خود را به عنوان معیار نهایی حقیقت الهی در نظر بگیرند. او معتقد است “قرآن مشتمل است بر حقیقت مطلق الهی گرچه این حقیقت فقط به نحو نسبی توسط انسانها قابل فهم است”. این قضیه مبنای تمام نوع آوری های اصلاحی در اسلام است که میتوان آنها را به نوعی جدی گرفت. آنچه اینجا بسیار تعیین کننده است این واقعیت است که قرآن قابلیت قرائتهای مختلف از خود را دارد. این نکته به پلورالیزیمی میانجامد که کلید تحقق بخشیدن به اصلاحات در اسلام است. در این صورت متن مقدس یک وحی باز و مفتوح برای همگان است و همه برداشتها و نه منحصراً یک کتاب قانون صلب و جامد خواهد بود.
آشتی اسلام با مدرنیته
این دیگر کاملاً مرسوم شده است که بعد از هر حمله تروریستی از جانب اسلامگرایان در هر جای دنیا، فراخوانها برای ایجاد رفرم در اسلام بر میخیزد. این مسئله قابل فهم است اما نه واقع بینانه است و نه مطلوب. دقیقاً روشن نیست این “اصلاح” چیست و قبل از هر چیز، چه کسی باید آنرا محقق کند؟ از زمان برآمدن داعش، در بسیاری از کشورهای اسلامی که توسط حکومتی دیکتاتور اداره میشوند، این بحث داغ است که مسلمانان خود نیز در عدم بازداری و جلوگیری از این پدیده که خود را سربازان خدا مینامند مسئول هستند. پیش فرض تئوریک اینگونه مباحثات یافتن راه حلی برای تفاهم اسلام با مبانی توسعه سیاسی مدرن است. هرچند باید گفت مباحثات رفرمیستی جدی در جهت سازگار نمودن ارزشها و هنجارهای اسلامی با دستاوردهای توسعه سیاسی مدرن در حال حاضر در کشورهای اسلامی تلاشی بیهوده به نظر میرسد. بسیاری از کشورهای اسلامی خود درگیر جنگ داخلی یا جنگهای نیابتی هستند و علاقهای به گفتمان اصلاحی از خود نشان نمیدهند و حتی حکومتهای جباری مانند حکومت نظامی سیسی در مصر اعتبار گفتمانهای رفرمیستی را خدشه دار ساختهاند. عبدالفتاح سیسی حتی دانشگاه معتبر و معروف الازهر را نیز محجور و ناتوان ساخته است.
در مجموع باید گفت بدون آزادی سیاسی اصلاحات جامع دینی امکان پذیر نخواهد بود. از این رو برای اصلاحات دینی باید چشم امید به مسلمانان اروپا و غرب دوخت. آنان این امکان را دارند که بدون سرکوب و محدودیت و با آزادی کامل به بسط ایدههای اصلاحی در دین بپردازند. در این راستا ترویج نسخه ویژهای از اسلام لیبرال یا انسان گرا در درجه کمتری از اهمیت قرار دارد تا جا انداختن اصل ایده پلورالیزم و امکان فهم متکثر از دین.
اسلام قطعاً به مارتین لوتر نیاز ندارد! آنچه اسلام در این زمان به آن نیاز دارد راه حلی جهت آشتی دادن ارزشهای اخلاقیاش با دستاوردها و واقعیتهای مدرنیته است. وظیفه روشنفکران دینی این است که مدلها و قرائتهای آشتی جو با اصول و مبانی دموکراسی از اسلام ارائه نمایند. وظیفه ما نیز به عنوان اعضای جامعه این است که از روشنفکران در انجام این وظیفهشان حمایت کنیم.
مطلب به زبان اصلی:
https://de.qantara.de/inhalt/debatte-ueber-reformislam-der-islam-braucht-keinen-martin-luther
2 پاسخ
همه مسائل به این راحتی که شما (مهتاب) نوشتید نیست در دنیا از همه چیز می شود استفاده ها و قرائتهای مختلف کرد مثلا در مورد شعر حافظ می شود برداشتهای مختلف کرد یا حتی از اشیاء هم می شود استفاده متفاوت کرد مثل چاقو که جراح جان کسی را نجات می دهد و دیگر جان کسی را با آن می گیرد به نظر من مهمترین اتفاق تقدس زدایی از دین است که باعث می شود که آن را بهتر بفهمیم و اینکه همه ایات قرآن برای همیشه نیست (و وابسته به زمان است) بله دروغ گویی و منافق بودن و مال مردم خوردن … برای همیشه بد است ولی بعضی احکام و بعضی از دستورات به زمان و مکان و آداب و رسوم مردمانی که در زمان آنها اسلام نازل شده برمی گردد که این یکی از مهمترین مسائلی است که باید حل شود….
اخه این دینی که همه جور قرائتی از ش میتونی داشته باشی خودش مشکل سازه . چه اصراری هست که یه قرائت مدرن بسازین ازاین دین . این حرص و طمع تسخیر همه دنیارو از این دین و از مراجع دینی بگیرین بسیاری از مسائل بشر امروز حل میشه
دیدگاهها بستهاند.