ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، جنگی را علیه صلح جهانی و خلاف مسیر تمدن مدرن، آغاز کرد که پایانش با او نیست. اگر همین امروز هم مذاکرات نمایندگان روسیه و اوکراین در بلاروس بهنتیجه برسد و حملات روسیه به اوکراین متوقف شود و اوکراین و ناتو تن به خواستههای نامشروعِ پوتین بدهند، باز هم چیز زیادی برای روسیه عوض نمیشود. پوتین و روسیه بازندهی نبردِ نهاییاند.
بیایید شعار ندهیم. بنا را بر این بگذاریم که روسیه بهزودی اوکراین را تصرف میکند و مقاومتهای رسمی و نظامی در هم میشکند و دولتی دستنشاندهی پوتین در اوکراین قدرت را بهدست میگیرد و جغرافیای اروپا تغییر میکند. باز هم چیز زیادی عوض نمیشود! پوتین و روسیه بازندهی نهایی است.
اخراج از شورای امنیت و گرفتن حق وتو، اتهام جنایت جنگی، خروج از جامعه جهانی، قطع ارتباط با شبکههای اقتصادی و پولی و بانکی، بلوکه شدن داراییها، ورشکستگی اقتصادی و سرانجام شکست در جنگِ نرم، عواقبی است که پوتین را تهدید میکند و سرانجام یکی یا همهی اینها او را بهزمین میزند. دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد!
اصلا فرض را بر این بگذاریم که پوتین چند نقطی اروپا یا آمریکا را با بمب اتم بزند. بیتردید در کسری از دقیقه آثاری از روسیه باقی نخواهد ماند و برای قرنها غیر مسکونی و خاکستر خواهد شد. یعنی باز هم چیزی عوض نمیشود! پوتین و روسیه بازندهی نهایی است.
سیاستمداری، ناظر به جنگ جهانی اول یا دوم، گفته بود «جنگ را بردیم اما صلح را نه!». پوتین اما نه جنگ را میبرد نه صلح را. جنگ با اوکراین پیروزی نخواهد داشت. حکومت بر پنجاه میلیون اوکراینی در سرزمینی سوخته و در عصری که ریزقدرتها در میان مردم و شبکههای اجتماعی آرام و بیهزینه تمام قدرتهای سخت را به چالش کشیدهاند، محال است. پوتین قاعدهی بازی در دورانِ مدرن را بلد نیست. هیچ بمب اتمی نمیتواند ریزقدرتها را مهار کند. پوتین، اگر راست بگوید، فقط قدرتِ سختِ ناتو را دیده و از قدرتِ نرم تمدن غافل مانده است. پوتین حتی اگر قدرتِ سختِ ناتو را با جنایت و کشتار محدود و مهار کند سرانجام مغلوبِ قدرتِ نرم تمدن بشری خواهد شد.
فریب پروپاگاندای پوتین را نباید خورد. گسترش ناتو و حفظ امنیت اسم رمزِ حفظ و گسترشِ قدرت در نزد تمام دیکتاتورهاست. هرمان گورینگ، دست راست هیتلر و فرمانده نیروی هوایی آلمانِ نازی بود که در دادگاه نورنبرگ به اعدام محکوم شد و قبل از اجرای حکم، با سم خودکشی کرد؛ او در مصاحبهای با یک روزنامه آمریکایی گفته بود: «بهطور طبیعی مردم جهان، جنگ نمیخوان، نه در روسیه، نه در انگلیس نه در آمریکا و نه در آلمان. این را همه میدانیم. ولی در نهایت این رهبران کشورها هستند که سیاستها را تعیین میکنند و همیشه مردم به راحتی میتوانند توسط رهبرانشان به سمت جنگ متمایل بشوند. مهم نیست ک سیاستشان دموکراسی باشه، دیکتاتور فاشیست باشه، یا دیکتاتور کومونیست. این کار آسانیه. تنها کاری که باید بکنی اینه که بهآنها بگی داره حمله میشه، و اونایی را که از صلح حرف میزنند به وطنفروشی متهم کنید، و کشور رو در معرض خطر جدی نشون بدید. این قضیه در همه کشورها بهطور یکسان جواب میدهد».
*نام نویسنده نزد زیتون محفوظ است.
6 پاسخ
خطاب به رضا و یزدی:
راه صحیح نقد یک متن آن است که نادرستی آن را براساس دلایل متقن نشان دهید نه اینکه به نویسنده متن حتی اگر به زعم شما اراجیف گفته باشد، توهین کنید و به او بر چسب بزنید.
سقراط گرامی سخن شما صحیح می نمود چنانچه نویسنده ناشناس آشنا نیز در نوشته خود دلایل متفن نشان می داد. شما یک جمله متقن از یادداشت حاضر را به من نشان دهید!
به کاربران زضا و یزدی: سرم اور است که شما از تجاوز یک دیوانه سیاسی مثل پوتین به کشوری مستقل و بمباران مردم بی گناه اوکراین و بی خانمان کردن میلیون ها انسان دفاع میکنید. اگر انقدر انسانیت ندارید که از مردم اوکراین حداقل در حرف دفاع کنید بهتر نیست ساکت باشید؟. از دفاع از پوتین و روسیه که نصف مملکت ما را در دوقرن گذشته تصاحب کرده جه نفعی میبرید؟
اولا کسی از پوتین دفاع نکرده.
دوما شما توجه ندارید که هر معضلی دو طرف دارد.
از کودتای ۲۰۱۴ در اوکراین که به گفته خود دولت مردان امریکا ۵ میلیارد دلار هزینه روی دست مردم امریکا گذاشت، فاشیسست های حاضر در ساختار حکومت اوکراین، باریگاد آزوف و باندریست ها، مشغول کشتار و شکار مخالفین و روس زبانهای اوکراین هستند. (می دانید باندرا متحد هیتلر بوده که صدها هزار روس و لهستانی و یهود را کشت و بعد از کودتا دولت اوکراین مجسمه های او را بعنوان قهرمان ملی در سراسر اوکراین علم کرده؟)
تحمل این به تنهایی راحت نیست، بعد خواستند عضو ناتو شده تا نیروهای نظامی امریکا بطور علنی در مرز روسیه مستقر شوند تا به مرور کشور روسیه را که به گفته آلبرایت “بیش از حد بزرگ است”، همچون یوگسلاوی تکه تکه کنند. از ارسال آزمایشگاه تولید سلاح بیولوژیک هم ابایی ندارند. همین امروز بدان اعتراف کردند.
حال چه کسی باید شرم کند؟
ایرانیانی که کشتار در افغانستان، عراق، یوگسلاوی، لیبی و یمن را نادیده گرفته و آرزوی واکس زدن پوتین سربازان آمریکایی در تهران را در سر می پرورانند، یا مخالفین سیاست هایی که بشریت را به سوی بربریت سوق میدهند؟
از یک غربگدا توقع تحلیلی در همین حد آبکی هم می رفت!
این نویسنده از چه شرم دارد که نامش را پنهان میکند؟ راویان این اراجیف در جمهوری اسلامی راست راست می گردند! ترس ایشان از چیست؟ همانند میسیونرهای یک قدرت خارجی در کشوری قلم زدن البته که شرم آور است! حق دارد بی نام بنویسد. احتمالا از اقوام یک جاسوس معروف امریکا باشد. اما خودش می گوید نیست، ما هم می گوییم این او نیست. خوبیت نداره.
دیدگاهها بستهاند.