زیتون ـ یلدا امیری: تدوین و اولویتبندی اتفاقات مهمی که در سال گذشته در منطقه خاورمیانه رخ داد، کار چندان سادهای نیست، مناسبات و اتفاقات این منطقه در سیاست بینالملل و برای قدرتهای جهانی تعابیر متفاوتی دارد. خاورمیانه نخستین خاستگاه تمدن جهان، زادگاه ادیان مهمی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام و محل کشمکشهای درازمدت اعراب و اسرائیل است. این منطقه از میانه قرن بیستم، مرکز توجه جهانی و شاید حساسترین منطقه جهان از نظر استراتژیک، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده است، بسیاری از تحلیلگران خاورمیانه را به دیگ جوشان تضادها تشبیه کردهاند.
اما شاید بتوان با اندکی اغماض و توسل به تساهل و تسامح، مهمترین اتفاق خاورمیانه را در سال ۱۴۰۰، خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و عراق دانست. اقدامی که جو بایدن در ادامه و راستای سیاست خارجی باراک اوباما انجام داد، اوباما در ابتدای دور دوم ریاست جمهوری خود وعده تغییر تمرکز و جهتگیری راهبردی آمریکا از خاورمیانه به شرق دور را داد. سیاستی که حتی دونالد ترامپ نیز به نحوی آنرا دنبال کرده بود، ترامپ خروج آمریکا از عراق را آغاز کرد و بایدن در مرداد ۱۴۰۰ پایان ماموریت رزمی آمریکا در عراق را اعلام کرد و خروج از افغانستان را شتابان و بدون برنامهریزی عملی کرد.
بیشتر بخوانید:
اگر به تکرار تاریخ رخدادهای سیاسی دقت کنیم، این تصمیم بایدن که نیروهای آمریکایی را تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ و دقیقا ۲۰ سال بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر از افغانستان خارج کند، معنادار خواهد شد. ۲۰ سالی که میتوان آنرا دوره گذار و تغییر نظم جهانی دانست. سیر حوادث در دو دهه گذشته ایالات متحده را وادار کرد که عطای رهبری نظام بینالملل را به لقای نارضایتیهای داخلی و مشکلات اقتصادی ببخشد و سودای دموکراتیزه کردن خاورمیانه و البته سود بردن از آن را رها کند.
هنگامی که تروریستهای اسلامگرا در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی را در نیویورک ویران کردند، نومحافظهکاران آمریکایی در سیاست خارجی قدرت گرفتند، جورج بوش ایران، عراق و کره شمالی را محور شرارت نامید و با حمله آمریکا و بریتانیا به افغانستان و پس از آن عراق، ایده نظم نوین جهانی به معنای همگرایی قدرتهای بزرگ و تبعیت بازیگران کوچکتر عرصه بینالملل به چالش کشیده شد.
چین و روسیه مدتهاست که سودای شکستن نظم موجود را دارند، حالا چین به قدرت دوم اقتصادی جهان تبدیل شد و روسیه با به روز کردن تسلیحات باقیمانده از جنگ سرد در مقام قدرت دوم نظامی باقی ماند.
چین و روسیه مدتهاست که سودای شکستن نظم موجود را دارند، در همین راستا همگرایی این دو کشور به همکاری تبدیل شد، چین به قدرت دوم اقتصادی تبدیل شد و روسیه با به روز کردن تسلیحات باقیمانده از جنگ سرد در مقام قدرت دوم نظامی باقی ماند. با عقب نشینی آمریکا از خاورمیانه، چین و روسیه از طریق نهادهایی مانند سازمان همکاری شانگهای برروی تقویت دوستان دیکتاتور در آسیای مرکزی کار کردند و نهایتا روسیه با تهاجم نظامی به اوکراین پروژه تغییر نظم موجود و تک قطبی را علنی کرد.
در حقیقت میتوان گفت که چهار رئیس جمهور آمریکا با تصمیمات خود در مورد خاورمیانه، خواسته یا ناخواسته به بخشی از رویاهای بلوک شرق جامه عمل پوشاندند، جورج بوشِ جمهوریخواه تغییر نظم جهانی را آغاز و اوبامای دموکرات آنرا تئوریزه کرد، ترامپِ نومحافظهکار این سیاست را ادامه داد و بایدنِ دموکرات آنرا تکمیل کرد، در این میان وقایع بهار عربی و گسترش گروههای تروریستی اسلامگرا و عدم دخالت موثر آمریکا نیز در تکمیل این فرآیند موثر بود.
بهار عربی و به دنبال آن جنگ داخلی سوریه را میتوان نمونه بارز عقبنشینی غرب و پیشروی شرق در خاورمیانه دانست، پس از آنکه رژیم جنایتکار بشار اسد در آستانه سقوط قرار گرفت. قدرتهای اصلی ناتو مانند آمریکا، کشورهای اروپایی و برخی دولتهای منطقهای همچون ترکیه، عربستان و قطر از طریق جنگ نیابتی و با پشتیبانی از گروههای مخالف درصدد براندازی اسد بودند. اما روسیه با پشتیبانی سیاسی و دخالت مستقیم نظامی، بشار اسد، متحد استراتژیک خود در خاورمیانه را از سقوط حتمی نجات داد و غرب عقبنشینی کرد، به این ترتیب روسیه توانست موقعیت و نفوذ منطقهای خود را تحکیم و تثبیت کند.
با این نگاه میتوان گفت که دیگِ جوشانِ خاورمیانه بار دیگر بخش بزرگی از تغییرات جهانی را رقم زد. ۱۵ کشور از مجموع ۱۹ کشور اصلی خاورمیانه عرب زبان و مسلمان هستند، با افزودن ایران، ترکیه، افغانستان، روشن میشود که ۱۸ کشور در این منطقه مسلمان بوده و تنها اسرائیل پیرو یهودیت است.
فرانسیس فوکویاما، اندیشمند سیاسی غرب که تئوری «پایان تاریخ» را همزمان با ایجاد نظم نوین جهانی ارائه کرد و لیبرال دموکراسی را به مثابه آخرین مرحله رشد اندیشه و ایدئولوژی انسان معاصر معرفی کرد، اسلام را یک ایدئولوژی مستثنی دانست که در جهان بهجز لیبرالیسم و کمونیسم در حال احتضار، میتواند آلترناتیوی برای حکمرانی باشد، اگر بپذیریم که حوادث خاورمیانه یکی از عوامل تغییر نظم تکقطبی جهان است، میتوان گفت که اسلامگرایان تندرو نیز عاملی موثر در این تغییر بودهاند.
خاورمیانه شامل کشورهایی است که بسیاری از آنها متحد غرب محسوب میشوند، کشورهایی همانند اعراب ثروتمند حاشیه خلیج فارس و اسرائیل که با سیاستهای منطقهای و شرقگرایی جمهوریاسلامی مخالفند اما با روی کار آمدن دولت بایدن اسرائیل و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس خصوصا عربستان سعودی از بسته های حمایتی پرقدرت دولت ترامپ محروم شدند و با آغاز تهاجم نظامی روسیه به اوکراین مواضعی محافظهکارانه اتخاذ کردند.
در شرایط کنونی بسیاری از کشورهای خاورمیانه میخواهند که روابط خود را با آمریکا و روسیه در حالت توازن نگه دارند، به این دلیل که بر اساس ارزیابیها با وخامت روابط میان شرق و غرب، بیثباتی در منطقه افزایش مییابد و با توجه به نگرانیهای کلی درباره کاهش تمرکز واشنگتن بر خاورمیانه، ترجیح میدهند که با روسیه وارد چالش نشوند.
بیست سال پس از اشغال افغانستان به دلیل براندازی حکومت تروریستی طالبان، آمریکا نه تنها میلیونها افغان را در برابر دشمنان سابق تنها رها کرد، بلکه خاورمیانه را به چین و روسیه تقدیم کرد.
مارتین ایندیک، سفیر اسبق آمریکا در اسرائیل یک هفته پیش از تهاجم نظامی روسیه به اوکراین، در یادداشتی در نشریه «فارن افرز» نوشت که حقیقت تلخ بحران اوکراین این است که واشنگتن بهای سیاستش در قبال خاورمیانه را پرداخت میکند، او بحران اوکراین را نشاندهنده یک تناقض آشکار در سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه دانست و افزود: «دولت جو بایدن متوجه یک واقعیت ناخوشایند در خاورمیانه شد و آن واقعیت این است که همپیمانان آمریکا و شرکایش در منطقه حاضر به موضعگیری علیه روسیه در این بحران شدید و همراهی با غرب نیستند، این درحالی است که آنها مدیون ایالات متحده هستند و با اوکراین ابراز همبستگی کردند. این مواضع بیانگر میزان تغییری است که در خاورمیانه به دلیل تصمیم اتخاذ شده توسط باراک اوباما، رئیس جمهوری اسبق و پس از او توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهوری سابق رخ داده و این تصمیم در حال حاضر توسط جو بایدن نیز دنبال میشود و این تصمیم قرار دادن منطقه در انتهای فهرست اولویتهای سیاست خارجی واشنگتن است.
بیشتر بخوانید:
بیست سال پس از اشغال افغانستان به دلیل براندازی حکومت تروریستی طالبان، آمریکا نه تنها میلیونها افغان را در برابر دشمنان سابق تنها رها کرد، بلکه خاورمیانه را به چین و روسیه تقدیم کرد. ایالات متحده و همپیمانانش در دو دهه گذشته آنچنان درگیر رویارویی با چین و روسیه بودند که خاورمیانه، این کانون بحرانهای بیپایان تاریخ معاصر را به حال خود رها کردند و عاملی برای رسیدن شرق به آرزوی تغییر نظم نوین جهانی شدند تا چین از مسیر اقتصادی و روسیه به واسطه سیاست قهر و مداخله نظامی اهداف خود را پیش ببرند.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…