یادداشت

حرکت اعتراضی معلمان و شکستنِ یک عادت خطرناک

سال‌های درازی است که معلمان شریف و خدوم کشور حقوق مسلم، قانونی و ابتدایی خود را به اشکال گوناگون با محوریت کانون صنفی معلمان که اخیرا تبدیل به شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی معلمان شده، مطالبه می‌کنند. اما تا کنون به مطالبات به‌حق و قانونی آنان پاسخی جز لفاظی و وعده‌های سرخرمن نداده‌اند تا این‌که از این بی‌عدالتی و ظلم آشکار جان‌به‌لب شدند و به قول یکی از معلمان عزیز کارد به استخوانشان رسید. ناگزیر در سطحی بسیار وسیع به خیابان آمدند و در بیش از صد شهر به دفعات تجمعات اعتراضی به عدم پاسخگویی حکومت به مطالباتشان بر پا کردند؛ تجمعاتی کاملاً مدنی، قانونی، مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز .

مطالبات اصلی معلمان «رتبه بندی، همسان‌سازی حقوق، آزادی معلمان زندانی ، تحصیل رایگان فرزندان محروم جامعه و اجرای عدالت» است. اعلام کرده‌اند که تجمعات اعتراضی متناوباً برگزار خواهد شد و همچنان برای رسیدن به حقوق حقه خود پا فشاری خواهند کرد چرا که حکومت ولایی کما‌فی‌السابق حقوق معلمان را نادیده می‌انگارد و گوش شنوایی برای خواسته‌های ابتدایی آنان ندارد و بنا هم ندارد که صدای حق طلبان را بشنود.

معلمان شریف در مسیر حق‌خواهی و عدالت‌طلبی خود هزینه‌های زیادی داده‌اند و کماکان استبداد بر آنان هزینه تحمیل می‌کند. عزیزانی نظیر اسماعیل عبدی، محمود بهشتی، رسول بداغی، محمد حبیبی، علی‌اکبر باغانی و… سال‌ها زندان کشیده‌اند. اسماعیل عبدی بیش از ۶ سال است در زندان به سر می‌برد. رسول بداغی اخیراً به پنج سال زندان محکوم شد. برای بهشتی و حبیبی هم پرونده‌های جدید تشکیل داده‌اند و معلمان عزیزی که اخیراً در تجمعات اعتراضی در شهرهای مختلف دستگیر شده و بلا تکلیف‌اند.

شنبه‌ ۱۴۰۱٫۲٫۱۰ اعلام شد محمد حبیبی، رسول بداغی، علی‌اکبر باغانی و جعفر ابراهیمی برای پیشگیری از تجمعات روز کارگر و روز معلم دستگیر شده‌اند. اما با این وصف و علیرغم تمامی فشارها جنبش معلمان تداوم‌یافته و همچنان محکم و استوار مطالبات قانونی و بر حق خود را پیگیری می‌کنند. این تداوم موجب ترس و نگرانی شدید مستبد خودبین، مدافعان وی و در نتیجه تهاجم به جنبش خشونت‌پرهیز معلمان شده است چون پایه های حکومت خود را سست و لرزان و فرو ریزی تدریجی آن را مشاهده می‌کنند.

تعهد معلمان عزیز به دفاع از حقوق حقه خود سبب وحدت و استحکام صفوفشان و همچنین ارتقاء آگاهی عمومی گردیده است . این ارتقاء آگاهی به نوبه خود می‌تواند حمایت دیگر اقشار جامعه را از جنبش معلمان به همراه داشته باشد. حرکت اعتراضی معلمان نشان شکستن یک عادت خطرناک است. آن عادت خطرناک عبارت است از عادت به تحمل رنج و ظلم و ستم ناشی از سلطهٔ حکومت‌های استبدادی و به خصوص حکومت تمامیت‌خواه استبداد دینی است که انسان‌ها را از انسانیت‌شان تهی کرده و جباران را در جباریت خود جری‌تر و در اعمال ظلم و سرکوبشان مصمم‌تر می‌سازد.

مستبد امروز ایران، علی خامنه‌ای، و اعوان و انصار و دولت دست‌نشانده‌اش نه تنها به مطالبات بر حق و قانونی معلمان پاسخ نمی‌دهند بلکه همین تجمعات مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز و قانونی را هم تحمل نمی‌کنند و هر از گاهی به تجمعات اعتراضی معلمان در شهرهای مختلف حمله‌ور شده و عده‌ای از آنان را دستگیر و عده‌ای دیگر را احضار و برای آنان پرونده‌سازی می‌کنند.

خودکامه ایران و سرکوبگرانش در این توهم‌اند که با این تهاجم‌ها و بگیروببندها می‌توانند معلمان را از مطالبات قانونی خود منصرف و به سکوت وادار نمایند. البته که قادر به چنین کاری نخواهند بود و نهایتاً مقاومت نظام در مقابل این جنبش شکسته خواهد شد.

ابراهیم رییسی، این به اصطلاح رئیس جمهور، در واقع فرمان‌بر و کارگزار خود‌کامهٔ ایران، علی خامنه‌ای، می‌گوید ما نمی‌توانیم کاری برای معلمان انجام دهیم چون بودجه کافی نداریم. مجلس نمایشی-فرمایشی با آن رئیس غارت‌گرِ رسوایش قریب به همین مضمون را می‌گوید.

سؤال اینجاست که چطور بودجه دارید تا بودجه سپاه را چندین و چند برابر کنید و بودجه کشور که متعلق به ملت است و معلمان مظلوم هم عضو جدایی‌ناپذیر این ملت‌اند،  این چنین نثار فرماندهان تا مغز استخوان فاسدِ سپاه پاسداران کنید اما برای رتبه‌بندی و هم‌سان‌سازی حقوق معلمان که سبد حداقل هزینه محسوب می‌شود، بودجه ندارید؟ فایلی صوتی که اخیراً از فرماندهان سپاه پخش شد، گوشه‌ای از فساد ساختاری و نهادینه‌شده را در حاکمیت نشان می‌دهد. البته ملت ستمدیده و غارت‌شدهٔ ایران از ده‌ها و صدها برابر آن با خبر و آگاهند و هر روزه طعم مرگ‌آور آن را می‌چشند .این فایل صوتی سندی قاطعی است بر فساد ساختاری که بعضی از فرماندهان سپاه اذعان و اعتراف به فساد عمیق و گسترده در آن نهاد با مبلغ نجومی می‌کنند.

اگر نصف افزایش بودجه‌ای که به سپاه پاسداران تخصیص داده‌اند به بودجه آموزش و پرورش افزوده می‌شد، می‌توانست هم‌سان‌سازی و رتبه‌بندی مورد مطالبه معلمان اجرا شود. اگر یک درصد از اموال و دارایی و ثروت ملت را که جبار ایران علی خامنه‌ای به‌تاراج برده  و در ستاد اجرایی، بنیاد مستضعفان و نهادهای پیدا و پنهان دیگر گرد آورده و در اختیار و سلطهٔ خود گرفته، به بودجه آموزش و پرورش اختصاص بدهند مشکل رتبه‌بندی و هم‌سان‌سازی حل خواهد شد.

اما چرا چنین اقدامی صورت نمی‌گیرد؟ به نظر من اولاً معیشت، حیثیت و کرامت معلمان برای حاکمیت از هیچ اولویت و اهمیتی برخوردار نیست. ثانیاً علم‌آموزی، رشد و آگاهی و دانش‌اندوزی کودکان، نوجوانان، جوانان و به تبع آن افزایش آگاهی و ارتفاع دانش ملی در نزد آنان بی‌ارزش است. بالاتر بگویم نه تنها بی‌ارزش که از رشد علم و آگاهی عمومی در هراس و وحشت‌اند، بنابراین تا آنجا که بتوانند آنان را درمضیقه و تنگنا قرار می‌دهند که مبادا نیازهای عالی‌ترشان نظیر طلب آزادی، عدالت، دمکراسی و… را مطالبه کنند. اما به سپاه هر چه بخواهد می‌دهند ولو به قیمت فقر و فلاکت مردم ستمدیده ایران! چرا؟ چون سپاه حافظ قدرت مادام‌العمر، غیر قانونی، غاصبانه و نامشروع جبار قدرت‌پرست ایران، علی خامنه‌ای، است. توجه کنیم هنگامی که آن فایل صوتی مفتضح و رسوا منتشر شد عکس‌العمل علی خامنه‌ای دفاع مطلق از فاسدان و غارتگران سپاه بود بدون هیچ ابا و شرمی. چون به‌درستی فهمیده است که مردم  او و اعوان و انصارش را ام‌الفساد می‌بینند و منبع صدور تمامی مفاسدی را که در نظام جمهوری اسلامی رخ می‌دهد می شناسند. لذا دیگر ملاحظه و مصلحت را در خودداری از دفاع علنی از عوامل فاسد خود لازم نمی‌بیند. و نیز به همین علت است که می‌خواهد اینترنت را از دسترس مردم خارج کند، فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی را ببندد تا ملت از این فساد سیستماتیک و افشای این غارتگری های بهت آور مطلع نشوند و او بتواند با خیالی آسوده با سانسور شدید در فضایی پر خفقان، منتقدان، مخالفان و تحول‌خواهان را سرکوب و از کابوس از دست‌دادن قدرت توسط جنبش اجتماعی یک پارچه ملت رهایی یابد.

امیدوارم تجمع اعتراضی معلمان به ثمر برسد و مطالباتشان به زودی بر آورده شود. اما چقدر خوب و به‌جاست که معترضان و مخالفان دیگر یعنی کارگران، کشاورزان، کارمندان، بازنشستگان، دانشجویان و… به معلمان عزیز و مقاوم بپیوندند و با آنان همراه شوند و از مطالبات آنان دفاع کنند. در حقیقت با یکدیگر همراه شوند چون درد همگی در تمامی عرصه‌ها مشترک است و «این درد مشترک جدا جدا درمان نمی شود».

نظام اصلاح‌ناپذیرِ جمهوری اسلامی تمامی مسیرها و کانال‌های اصلاحی را مسدود کرده و چاره دیگری جز جنبش سراسری و تسخیر خیابان‌ها و میادین شهرها برای مردم ناراضی ایران باقی نمانده است. البته جنبشی مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز . شرط توفیق اتحاد طبقات و اقشار مختلف ملت ایران است.

نکاتی که در این نوشته آورده‌ام ونیز موضوعاتی که در نوشته‌های گذشته به صراحت مطرح کرده‌ام، حاکی از آن است که این نظام با ایران و ملت ایران بیگانه است و هرگز نمی‌تواند مدافع منافع ملی و خدمتگزار این مرز و بوم باشد. بنابراین مشکل بنیادین نظام جمهوری اسلامی است که از اساس باید تغییر کند. مکرر گفته‌ام باز هم می‌گویم مسالمت‌آمیزترین و خشونت‌پرهیزترین شیوه تغییر نظام، استعفای علی خامنه‌ای، برگزاری رفراندوم تغییر نظام جمهوری اسلامی و جایگزین شدن نظام جمهوری دمکراتیک سکولار است؛ امیدوارم که چنین شود.

Recent Posts

مناظره‌ای برای بن‌بست؛ در حاشیه مناظره سروش و علیدوست

۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظره‌ای بین علیدوست و سروش…

۲۴ آبان ۱۴۰۳

غربِ اروپایی و غربِ آمریکایی

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…

۲۳ آبان ۱۴۰۳

ملاحظاتی فرامحتوایی بر یک مناظره؛ عبدالکریم سروش و فقه

۱. بدیهی است که می‌توان بر روی مفاد و مواد گفتگوی مناظره عبدالکریم سروش با…

۲۳ آبان ۱۴۰۳

ترامپِ جنگ‌افروز

دونالد ترامپ، چهره جنجالی این سال‌های آمریکا و جهان، پس از سال‌ها تلاش و پایداری…

۱۸ آبان ۱۴۰۳

معنای بازگشت ترامپ برای اقتصاد ایران چیست؟

بازگشت ترامپ به کاخ سفید، بن‌بست راهبرد "نه جنگ، نه مذاکره" رهبر حاکمیت ولایی را…

۱۸ آبان ۱۴۰۳