اعتراف میکنم که خودم هم اگر فرهاد میثمی را نمیشناختم باورش برایم سخت بود؛ اینکه یک نفر برای نجات جان انسانی که تقریباً نمیشناسدش، اعتصاب غذا کرده و گفته تا شنیدن خبر توقف اجرای حکم اعدامش، ازین راه باز نمیگردد. ماجرا غیر قابل باور است، احتمالاً از آن رو که ما به تماشای سلاخیِ دیگریهای سیاسی در شبکههای اجتماعی عادت کردهایم.
برای ما طبیعی شده که کنشگران سیاسی فقط برای همراهان خود بنویسند و تنها برای آنها نگران باشند. در برابر یک دیگریِ سیاسی هم همینکه به ترور شخصیت و هتاکی روی نیاورند کافی بهنظر میرسد، هیچکس حتی توقع یک نوشته حمایتی را هم ندارد. در این میان اما اگر یک نفر بگوید که برای نجات یک دیگری حاضر است که جان خود را نیز به مخاطره بیاندازد حقیقتاً حرف عجیبی زده است، بس که به هیچکجای این وضعیتِ سراپا انحطاط ما نمیآید!
یک چنین فردی حقیقتاً یک استثنا خواهد بود و من درین نوشته قرار است به همین استثنا بودن فرهاد میثمی شهادت بدهم. اجازه بدهید چند فکت ارائه کنم:
فرهاد در تمام دوران زندان هیچ مطالبهی شخصی نداشته است. مطلقاً هیچ! اینها را در مقام تحسینش نمیگویم، فقط میخواهم توصیفش کنم. او در تمامِ ایام حبس که دو ماه دیگر به چهار سال خواهد رسید هرگز به مرخصی نیامده است. درخواست مرخصی هم نداده است! درخواست آزادی مشروط هم به همچنین! در طی این مدت سه بار اعتصاب غذا کرده که در هر سه مورد مطالبهاش متوجه یک دیگری بوده است. در مرتبه اول مطالبهاش آزادی رضا خندان بود، در مرتبه دوم بازگشت محمد حبیبی به زندان اوین و این سومین اعتصاب که مطالبهاش لغو اجرای حکم احمدرضا جلالی است.
تفاوت مهم این کنش اعتراضی با دو مرتبه قبل اما اینکه در دفعات قبل مطالبهی فرهاد معطوف به یک دوست و همقطار بود. معطوف به افرادی که با آنها احساس همراهی سیاسی داشت و کنشی مشترک انجام داده بودند. این بار اما کنش او متوجه فردی است که چندبار بهصورت اتفاقی در زندان دیده است و اشتراک و اتحاد دیگری نداشتهاند. ضمناً شروطی که میثمی برای اعتصاب اخیر گذاشته بسیار سفت و سختتر از دفعات پیش است. او گفته که در روز به جز یک سوم لیوان آب همراه قرص (برای بیماری مزمن رودهاش) نخواهد خورد و ضمناً تا لحظهی شنیدن خبر توقف حکم اعدام ازین راه بر نخواهد گشت.
برای آنها که فرهاد را میشناسند این جملاتِ صریح و قاطع، پیامی روشن دارد: “او حقیقتاً به استقبال مرگ رفته است.” من ازین اتفاق قطعاً خوشحال نیستم اما خب برای سئوال فرهاد هم پاسخی ندارم. وقتی میپرسد: “برای نجات جان احمدرضا جلالی چه کاری از ما بر میآید؟”
منبع: اینستاگرام نویسنده