میگویند طرف رفته بود امتحان گزینش بدهد، مأمور گزینش از او پرسید ۳۱ شهریور چه روزی است. طرف با قاطعیت گفت روزی که عراق به ایران حمله کرد. بعد از او پرسید خب، ۱۲ فروردین چه روزی است. طرف این بار با کمی تردید گفت «همون روزی نبود که جمهوری اسلامی به ایران حمله کرد!؟»
حالا این حکایت، حکایت حملهی داعش به ایران است که دل نگرانی عدهای شده بود. اما عدهی دیگری نیز برای رفع موقت این نگرانیها هم که شده میگویند مگر داعش قبلاً به ایران حمله نکرده است که حالا بخواهد به آن حمله کند. از نظر این عده، بهمن ۵۷ یا همان ۱۲ فرودین روزی است که داعش یا همان جمهوری اسلامی به ایران حمله کرده است. از نظر اینان تفاوتی بین داعش و جمهوری اسلامی نیست که حالا بخواهیم نگران حملهای باشیم که ممکن است در آینده هم شکل نگیرد، بلکه باید نگران حملهای بود که سی و اندی سال قبل رخ داد. حملهای که از اتفاقات تلخناک دههی ۶۰ شروع میشود، با سرکوب اقلیتها و دیگر مخالفان ادامه پیدا میکند و همواره هم با اعدام و سنگسار و زندان و شلاق همراه بوده است، شلاقی که امروزه تن دانشجویان و کارگران را به رأفت اسلامی مینوازد و روزهایی دیگر تن دیگر شهروندان را.
وقتی به این نظر نگاه میکنیم که داعش سالها قبل به ایران حمله کرده است٬ میبینیم که چندان هم بیراه به نظر نمیرسد. مثلاً چندی پیش داعش بخشنامهای برای تمام سازمانهای آموزشی تحت مدیریت مناطق تحت تصرف خود منتشر کرده بود که بر پایه آن باید تمام مواد درسیِ «هنری، موسیقی، تعالیم ملی، علوم اجتماعی، تاریخ، هنرهای تجسمی، فلسفه، روانشناسی، دینی اسلامی و مسیحی» حذف شود. همچنین است حکم تمام «تصاویری که با شریعت اسلامی منافات داشته باشند. مطابق این بخشنامه «هرگونه مثال در درس ریاضیات که دال بر ربا باشد» باید کنار گذاشته شود. همچنین است تکلیف هر آنچه با دموکراسی و انتخابات مرتبط باشد. همچنین هر چه در درس علوم به نظریه داروین ربط داشته باشد و آفرینش طبیعت را از عدم رد کند، باید حذف شود.
همین یکی -دو هفته پیش هم «دیوان آموزش» دولت اسلامی داعش، در استان الرقه سوریه که به تصرف درآمده، اعلام کرد که «دورههای شرعی» برای همه مدیران و معلمان مدارس دخترانه و پسرانه در این استان برگزار میکند و کسانی که در آن حضور نیابند، حق تدریس در مدارس استان الرقه را نخواهند داشت.
داعش البته به این حذفها و سلبها اکتفا نمیکند. داعش در کنار آن اقدامات سلبی، اقدامات ایجابی هم دارد. علاوه بر تلاش برای توجیه سیاسی و ایدئولوژیک اقداماتش، یک نظام حمایت اقتصادی و اجتماعی هم برای پیروانش تدارک دیده است که از مهاجرت و ازدواج تا به دنیا آوردن فرزندان را تحت پوشش حمایتی میگیرد تا حمایت شوندگان نیز در مقابل خود را وقف داعش کنند. هر کس اسلام بیاورد – حتی از روی ترس و با گفتن کلماتی چند – و تابع ولایت داعشیان شود، زیر پوشش حمایت قرار میگیرد، و در غیر این صورت یا تارانده میشود یا سرش از تن جدا.
با این همه، وقتی پای مقایسهی دقیقتری به میان بیاید، داعش و جمهوری اسلامی تفاوتهای مهمی دارند. از آن جمله، وقتی است که روشهای این دو را مقایسه میکنیم. داعش در کاربرد قساوت آشکار، و نمایش این قساوت، از هیچ تلاشی فروگذاری نمیکند: داعش سر میبرد و خون را نمایش میدهد. جمهوری اسلامی سر نمیبرد و یا خون و خشونتش را – تا جایی که بشود – پنهان میکند. داعش به بدویترین شکلی دشمنانش را با قساوت در بیابان ردیف میکند و بی حرفِ پیش میکشد. جمهوری اسلامی حتی در کشتار ۶۷ نیز حداقلی از تشریفات صوری چند دقیقهای را هم که شده به شکلی مضحک اجرا میکند یا همین روزها دانشجویان و کارگران را، به گفتهی دادستان قزوین، با «دقت و کیفیت» شلاق میزند
اما این تفاوتها ممکن است در مقام تحلیل و روی کاغذ ناچیز به نظر برسند. ممکن است شناعت کشتار ۶۷ آن قدر باشد که آن محاکمهی صوری چند دقیقهای نتواند تفاوت مهمی با به رگبار بستن اسرای داعش در بیایان ایجاد کند. اما مردم با پیروی از تحلیلهای منطقی و دقیق زندگی نمیکنند. آنها با گوشت و پوست و خون و با محاسباتی عینیتر زندگی خود را تنظیم میکنند. آنها با وجود همهی رنجهایی که در سایهی حکومت اسلامی ایران میکشند، وقتی وضعیت حکومت خود را با داعش مقایسه میکنند ممکن است بگویند صد رحمت به همین جمهوری اسلامی خودمان!
اما صرف نظر از روشهای متفاوتی که جمهوری اسلامی و داعش به کار میگیرند، بنیاد هدفهایشان یکی است: تمنای محال ِ درانداختن حکومتی سراسر اسلامی به سبک و سیاق آنچه در صدر تاریخ اسلام اتفاق افتاد و در خاطرات مسلمانانِ مؤمن بس طلایی مینماید. آنها، هر دو، میخواهند چرخ ماشین تاریخ را پنچر کنند و بعد ماشین را سر و ته کرده و به گذشته برگردانند. علت خشونتی هم که به شیوههای متفاوت به کار میگیرند روشن است: جهان واقعی، بیرون از این تمناها و آن توهمها، در برابر پیاده کردن آن نقشهی طلایی مقاومت میکند، پس برای رفع آن موانع، که به زبان خوش کنار نمیروند، خشونت هم لازم میشود. تفاوتی اگر هست، در شیوههای اجرایی خشونت است و نیز تفاوتی که بین یک دولت جا افتاده در نظم جهانی کنونی وجود دارد با یک جنبش مسلحانه که هنوز مستقر نشده است؛ و تفاوتی که بین میزان «مدرن مال» شدن مردم ایران در سال ۵۷ و عراق وسوریه امروز وجود دارد، یعنی همان مردمی که در معرض این خشونتها هستند. اما در همین ایرانِ «مدرن مال» شده نیز هنوز بسیاری هم به طلایی بودن آن تاریخ گذشته – یا بدیل آریاییاش – باور دارند هم بر این باورند که آن دورهی طلایی را امروز میشود محقق کرد و به اصطلاح معروف آن را پیاده کرد.
صرف نظر از این تفاوتها در روش و در موقعیتی که جمهوری اسلامی و داعش در آن قرار دارند، حالا وقتی آن بخشنامهها و آن اقدامات حمایتی و طرد آمیز را در کنار سربریدنها و سنگسارها و پرتاب کردن از بلندی شلاق زدن در ملاء عام با آنچه در سالهای پس از انقلاب بهمن ۵۷ گذشت مقایسه میکنیم به نظرمان آشنا میرسد. آن وقت شاید با خودمان فکر کنیم که طرف در آزمون گزینش جواب درستی داده بود که ۱۲ فروردین روزی است که جمهوری اسلامی به ایران حمله کرد. و وقتی به شباهتها نگاه کنیم میبینیم که شاید حرف آن عده که میگویند اصلاً داعش پیشتر از اینها به ایران حمله کرده بوده است خیلی هم بیربط نباشد، هر چند همین تفاوتها بین جمهوری اسلامی و داعش هم آن قدر برای بسیاری از مردم مهم بوده است که با داعش سر ستیز داشته باشند و در همان حال به زندگی مشترک خود با جمهوری اسلامی ادامه دهند، حتی از روی احتیاج، ترس یا استیصال.
یک پاسخ
همه آدمها یک چیزهایی رو درست TRUE میدونن. از این نظر همه مثل همن. اما اگر کسی بخواد چیزی رو که خودش حق میدونه به دیگران تحمیل کنه، داعشیه. چه جمهوری اسلامی باشه با حجاب اجباری اش، چه آتاتورک و رضاخان میرپنج باشه با بی حجابی اجباری اش، چه استالین و کیم ایل سونگ باشه، چه هیتلر باشه، ….. مشکل تبیینِ EXPLANATION آقای قاضیان اینه که از میون این خیل فقط دو تا بیرون کشیده و بعد هم این دو رو به صدر اسلام چسبونده. ربطی به اسلام نداره. افرادی با هر دین و ایدئولوژی ای میتونن از این غلطها بکنن.
دیدگاهها بستهاند.