زیتون-۱۵ تن از نواندیشان دینی با انتشار بیانیهای «حجاب اجباری و سرکوب زنان» را محکوم و آن را «شنیع، دلآزار، عقلستیز و بیگانه با دیانت» دانستند.
در هفتههای اخیر سرکوب زنان و مخالفان حجاب اجباری و طرفداران بهرسمیتشناسی سبکهای زندگی مختلف در جمهوری اسلامی شدت یافته و در مقابل اعتراضها به حجاب اجباری نیز اعتراضهای خود را بیشتر کردهاند.
ویدیوهای متعددی از آزار و اذیت شهروندان از سوی گشتهای موسوم به ارشاد و اعتراض شهروندان در شبکههای اجتماعی و رسانهها منتشر شده است.
نواندیشان دینی، به جمعی از متفکران و صاحبنظران دینی در مباحث کلامی، فقهی و تاریخی دین اطلاق میشود که دیدگاههایی نو و حقمدار پیرامون موضوعات و اعتقادات و آداب دینی دارند. از جمله موارد اختلاف آنها با فقیهان سنتی، موضوع حقوق شهروندی از جمله حجاب اسلامی و حدود و نحوه اجرا و برخورد حکومت با آن است.
نواندیشان دینی در این بیانیه، اجباری کردن حجاب را «نمونهای از سلسلهی مدام بیرسمیها و خیرهسریهای حکومت دینمأب جمهوری اسلامی ایران» دانستهاند.
آنها میگویند:«تحمیلگری زیر پوشش «امر به معروف و نهی از منکر» به پشتوانهی فقیهان مسندنشین و دستاربهسران منبرنشان، که همگی منصوب عالیترین مقامات نظام هستند، اِعمال میشود» و این «برداشت شاذ و قدرتمحور» موجب «اضمحلال رسالت محمدی و استحالهی پیام علوی» شده است.
به باور نواندیشانی که این بیانیه را امضاءکردهاند «امر به معروف و نهی از منکر چیزی نیست جز نقد اخلاقی و سیاسی- اجتماعی حاکمان و پاسخگو کردن آنان با نقادی و نظارت همگانی».
این ۱۵ نفر در بخشی دیگر از بیانیه به «تراز فکر فقیهانه، متشرعانه و ظاهرمدارِ قدرتمندان زرسالار، زورمدار و تزویرگر» پیرامون «زن» انتقاد کرده و گفتهاند این باور که زن خوب زنی است که «زایندگی کند و خدمت شوهر گزارد» فروکاستن خوبی زن و « عین جفا به آیین محمدی و حنیفیّت ابراهیمی است».
امضاءکنندگان در پایان از «عالمان و فرزانگان»، «فقیهانی که پروای خدا دارند» و «مردانی که جنسیتشان هنوز جا را برای انسانیت و وجدانشان تنگ نکرده» دعوت کردهاند که کنار همنوعانِ زن خود بایستند و دست رد به [سینه]اجبارگری حجاب» بزنند.
متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار زیتون قرار گرفته است، در پی میآید:
اجباری کردن حجاب رویّهای شنیع، دلآزار، عقلستیز و بیگانه با دیانت حق و عدل است که به شیوههای مختلف از سوی حکومت جمهوری اسلامی ایران پیاده میشود؛ چه با گشت موسوم به ارشاد و چه در ادارات و اماکن دولتی با زمزمهی قطع خدماترسانی به بخشی از شهروندان. این اجبارگری قبیح چیزی نیست جز اِعمال آمریّت حکومتی تمامتخواه و نشان دادن مشت آهنین به ملتی نجیب و تحت سرکوب. این نمونهای از سلسلهی مدام بیرسمیها و خیرهسریهای حکومت دینمأب جمهوری اسلامی ایران است. این تحمیلگری زیر پوشش «امر به معروف و نهی از منکر» به پشتوانهی فقیهان مسندنشین و دستاربهسران منبرنشان، که همگی منصوب عالیترین مقامات نظام هستند، اِعمال میشود و در گوشهگوشهی ایران فضای نفس کشیدن را چنان تنگ کرده که این خفقان نه تنها بر زنان بلکه بر عموم ایرانیان، از هر مرام و مسلکی، بار میشود.
شگفت و درد آنکه این همه بیاخلاقی، زنستیزی، کینتوزی با انسانیت، نامردمی و حکمرانیِ بد، پشت نقاب دینداری و ادعای ایستادن در جانب خدا خودنمایی میکند. غافل از آنکه هر کجا انسان نفی شود، جا برای خدا تنگ میشود زیرا «خلق الله آدم علی صورته» (همانا خداوند، آدم را بر صورت خویش آفرید). این است آن لطیفهی ربانیای که عالِمان عامل و حکیمان بصیری چون سید موسی صدر به فراست متفطن آن شده بودند، فهمی که بیرون از دایرهی فاهمهی فقهپیشگان حکومتیِ سیاستزده، قدرتپرست و دنیاآلودهی جمهوری اسلامی ایران است. انسان، آینهی خداست و بدون انسان، جایی برای جلوهگری خدا در پهنهی تاریخ نخواهد ماند. نوک پیکان انسانستیزی حکومتیان، زن ایرانی (چه دینپیشه، چه دینفارغ) را هدف قرار داده است. اما مهمترین بیدارباشی که باید خطاب به صاحبان قدرت در ایران کنونی داد این است که پوستین اسلام را وارونه به تن کردهاند: لُبِسَ الإِسْلاَمُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً. برداشت شاذ و قدرتمحور حاکمان از فریضهی امر به معروف و نهی از منکر همانا موجب اضمحلال رسالت محمدی و استحالهی پیام علوی است. در چنین کجفهمیای جایی برای خدا، ایمان، اسلام و انسان معنوی طراز دیانت نمیماند.
همانطور که در گفتار پیشوای فرزانگان و سرورِ پارسایان حضرت امیر آمده است، امر به معروف و نهی از منکر برای آن است که بدترینهای امت بر مردم حکومت نکنند که اگر چنین شود سلطهی اشرار حکمران، که امروزه مسندنشین ارکان نظام و دستگاههای اجرایی کشور شدهاند، راه اجابت دعای مؤمنان را میبندد. به تعبیر ساده، مطابق بیان حضرت امیر، حکمرانی بد نه تنها دنیا را تباه میکند که راه آسمان را هم سدّ میکند. امر به معروف و نهی از منکر برای سخت گرفتن بر بندگان خدا و نمایاندن چهرهای عبوس از ساحت قدسی نیست. امر به معروف و نهی از منکر برای این است که کار حاکمان، عالمان، فقیهان و به طور کل اصحاب قدرت به صلاح آید و نشستن بر مسند قدرت و افتاء این توهم را برای اینان ایجاد نکند که جای خدا نشستهاند: اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّه (یهودیان و مسیحیان از آن روی که بی هیچ قید و شرطی از عالمان و راهبان خود اطاعت کردند، آنها را به منزله پروردگار و معبود خویش شمردند و برای خدا ربوبیتی قائل نشدند، سورهی توبه آیهی ۳۱).
امر به معروف و نهی از منکر اصیل و اخلاقی، ضامن صلاح و سلامت سیاست و قدرت است. در عرف جهان امروز، یکی از کارکردهای رسانهی سالم و مستقل و احزاب آزاد و متکثر اقامهی امر به معروف و نهی از منکر است. به زبان غیردینی، امر به معروف و نهی از منکر چیزی نیست جز نقد اخلاقی و سیاسی- اجتماعی حاکمان و پاسخگو کردن آنان با نقادی و نظارت همگانی. متولیان رسمی دین در ایران، پوستینی واژگونه بر تن مسلمانی کردهاند تا نوبت موقّت حکمرانیشان مبدل به دولت مخلّد شود، این گمانی است باطل و ناسازگار با نظام هستی که، به تعبیر حضرت امیر «للحق دوله و للباطل جوله» (حق پایدار میماند ولی باطل، زمانی کوتاه، جست و خیزی بی حاصل میکند). کمترین خطای وارونه کردن فریضهی امر به معروف و نهی از منکر و تهی کردن آن از معنای اصیلاش آن است که حاکمان گویی خویش را از عقوبت الاهی ایمن پنداشتهاند.
در این چهار دهه و اندی که از عمر جمهوری اسلامی گذشته «زن خوب و آرمانی» زنی بوده است که در تراز فکر فقیهانه، متشرعانه و ظاهرمدارِ قدرتمندان زرسالار، زورمدار و تزویرگر زندگی کند: تنها زایندگی کند و خدمت شوهر گزارد تا مردان سیاست، که خاصیتی کمتر از درخت بیبر دارند، همچنان مسندنشین بمانند. فروکاستن خوبی زن به پوششی که دست بر قضا تصمیمگیرندهی اصلیاش مردان اند، عین جفا به آیین محمدی و حنیفیّت ابراهیمی است. این گونهی مُعوّج از امر به معروف و نهی از منکر، سپر ساختن از خدا، دین و ایمان و پشت کردن به معروف است و فرورفتن در منکر و تباهیای است که دنیا را تباه میکند و آخرت را ضایع. دیگر به چه شکلی باید به میراث عقلانی نبوی و تراث اخلاقی علوی چوب حراج زد؟
آیندهی درخشان و تابناک ایرانزمین روزی است که انسان ایرانی – اعم از زن و مرد – فارغ از همهی تفاوتهایشان، با آزادی فردی، زندگی اخلاقی و مسالمتجو در پیش گیرند و هیچ کس در کشور به بهانهی تفاوت در اندیشه، ایمان، پوشش، رنگ، جنسیت و قومیت عقوبت نشود یا از حقوق اولیهی انسانی و شهروندی خود محروم نشود. بهروزی ایران و ایرانیان و فخر مسلمانان و شیعیان در ایرانی است که در آن آزادی انسان جرم شمرده نشود.
آیندهی ایران را زنان ایرانی خواهند ساخت؛ همانها که امروز و فردا امر به معروفِ عدل و نهی از منکرِ بیداد را اقامه خواهند کرد با ایستادن در برابر ستمی در لفافهی قانون، همانها که منکر شنیع فروکوفتن زنان به اسم دین را در چشم قاطبهی ایرانیان خوار خواهند ساخت. خواری دیدن زن ایرانی در کشور خود، خواری دیدن و سرشکستگی انسان ایرانی و انسانیت جهانی است. سکوت در برابر این خواری تأیید ظالمان است و اصحاب دیانت را دور باد از چنین کاری.
ما امضاکنندگان این بیانیه ندای دعوت سرمیدهیم خطاب به عالمان و فرزانگان، خطاب به فقیهانی که پروای خدا دارند، به مردانی که جنسیتشان هنوز جا را برای انسانیت و وجدانشان تنگ نکرده، که کنار همنوعانِ زن خود بایستند و دست رد به اجبارگری حجاب از سوی قدرتمدارانی بزنند که نقاب دینداری به چهره زدهاند اما عصای شریعت سهلهی محمدی و عدل علوی را چون موریانهای از درون میخورند و با صدای رسا اعلام کنند که از اجبار حجاب و گشت ارشادتان بیزاریم.
حسن یوسفی اشکوری، محمدجواد اکبرین، عبدالعلی بازرگان، میثم بادامچی، محمد برقعی، رضا بهشتی معزّ، حسین کمالی، رضا علیجانی، علی طهماسبی، حسن فرشتیان، سروش دباغ، احمد علوی، داریوش محمدپور، مهدی ممکن، یاسر میردامادی
5 پاسخ
نمیشود که هرکسی از راه برسد خودش را تحت لوای نواندیش دینی جا بزند و دیگر مواضعش را هم تبلیغ کند.
میثم بادامچی تا جایی که من میشناسم یه قومگرای سرسخت است که از دیکتاتوری فارس حرف میزند و از جمعیت تورک ۴۰ میلیونی سخن میگوید و همیشه با سخنانی میکوشد به تفرقهافکنی قومی دامن بزند.
هرکی ازحجاب بیزارازایران بره
حجاب اجباری نیست حجاب شخصیه بفهمیند لطفا
این چه نو اندیشی دینی است که بعد از ۴۴ سال هنوز نفهمیده که این رژیم نه جمهوری اسلامی است و نه بخاطر دین، حجاب را اجباری کرده و چون جرات نقد صریح رژیم را ندارد و درکش از دین، ارتجاعی است (انشای بیاینه اش هم آخوندی است)، سرکوبگری آن را به دین آزادی می چسباند؟ این چه نو اندیشی دینی است؟
واقعا شما توقع دارید از این به اصطلاح نواندیشان دینی مثلا لوتر در بیاید.
ما همه چیزمان حداکثر پراید است از به اصطلاح روشنفکراش که براهنی می شود تا روزنامه نگارش بهنود می شود تا نواندیش دینی اش که سروش می شود
دیدگاهها بستهاند.