متن نوشتهی مذکور که در قالب پرسش و پاسخ با یکی از مخاطبان دکتر سروش در کانال تلگرامی عبدالکریم سروش آمده، به این شرح است:
با سلام
جناب دکتر سروش سوالی داشتم در مورد اختلاف نظر در بین روشنفکران و نواندیشان دینی که متاسفانه اخیرا وجه ناخوشایند و نگران کنندهای بخود گرفته که مایه دلسردی من و سایر علاقهمندان به این نحله فکری دینی رافراهم میکند.روشنتر بگویم : آقای کدیوردر چند مورد شما و آقای مجتهد شبستری و خانم وسمقی را به انحراف و خروج از اسلام و دین متهم کردهاند که همانا تکفیر شماهاست.در غرب قرنهاست سنت تکفیرگری را ترک گفتهاند و لذا این شیوه ناخوشایند بسیار زشت تلقی میشود و لکه سیاهی در کارنامه شخص تکفیرگر خواهد بود. در هرحال میخواستم نظر جنابعالی را درین مورد جویا شوم.
با تشکر ، شریفه سادات
پاسخ عبدالکریم سروش:
سرکار خانم معینیان . با سلام
بلی من روحانی نامبرده را میشناسم و باید بگویم که این امر واقعا اسفانگیزست و بدعت مذمومیست که در عالم روشنفکری و نواندیشی دینی سابقه ندارد.گویا بازهم باید شاهد بلند کردن چماق تکفیر و تهمت ” خروج از اسلام و انحلال اسلام و آوردن دین تازه” باشیم ، بجای نقد علمی منصفانه و محققانه. من خود در گذشته به نقدهای علمی پاسخهای علمی دادهام اما چه باید گفت درباره یک روحانی که هنوز الفبای نواندیشی دینی را درک نکرده و همچون بعضی از هم کسوتان و پیشکسوتان حوزوی -سنتی خود همچنان بر وجود “اسلام واقعی و ثابت” اصرار میورزد و خود را متولی آن میپندارد و بدیگران طعن خروج از دایره اسلام میزند؟
با چنین کسی که تکفیرگرانه باب نقد علمی را بروی خود و دیگری میبندد چه باید گفت؟ همین نحوه مواجهه تکفیری با مرحوم نصر حامد ابوزید و صدور حکم رسمی ارتداد از جانب علمای قشری موجب غوغای عنیفی شد که رسوایی آن عالم و آدم فراگرفت وحاصل آن تشنیع و تکفیر چیزی نبود جز رفعت نام آن مرحوم و بدنامی و خواری ابدی آن قشریان و شنعت زنان. آن مرحوم هم کتاب دردمندانهای نوشت تحت عنوان التفکیر فی زمن التکفیر. شایسته است دانشمندان مشفق و صالح و دین شناس اینگونه روحانیان قشری را ارشاد کنند و به آنان بنمایند که هنر در مسلمان کردن کافران است نه کافر کردن مسلمانان .
والسلام علی من اتبع الهدی