بسمالله الرحمن الرحیم
از دوستانی که زحمت ترجمه بیانیههای جنبش سبز را کشیدهاند تشکر میکنم و امیدوارم این تلاش موجب ترویج برادری میان ملتهای منطقه شود.
بیش از یازده سال از ۲۵ بهمن پرافتخار ملت ایران گذشته است، روزی که مردم به خیابانها آمدند تا از خیزش برادران و خواهران خود در جهان عرب حمایت کنند و اجازه ندهند ظلمی که خودخواهان با انقلابشان کردند در حق آن جوانه مبارک تکرار شود. دولتمردان از یک طرف به طمع پیشبرد سیاستهاى منطقهاىشان و از طرف دیگر نگران از اثرات این بهار جدید بر حرکت آزادىخواهانۀ مردم ایران، مثل همیشه میخواستند با جعل عنوانى تازه، این خیزش عظیم را به سوئى ببرند که در داخل خطر را دور کند و در خارج برایشان منافع به همراه آورد. چونان همیشۀ تاریخ که نیات شوم جامههایی از مشعشعترین شعارها مىپوشند حاکمیت نام بهار عربى را به بیدارى اسلامى تغییر داد، تا حرکت معطوف به آزادى و عدالت ملتهاى به ستوه آمده از دیکتاتورى و گرسنگى و فقر و بىعدالتى و مجالس قلابى را از حقیقتش خالى کند. شاهد شوم بودن نیات این کجروى نتیجهاى است که از آن به دست آمد: غمنامهای که همچنان در سوریه ادامه دارد؛ میلیونها مهاجر، صدها هزار کشته، بدنامى حزبالله لبنان، پیدایش داعش، جنگهاى قومى و قبیلهاى در یمن، و گرایش کشورهاى عربى به پیوند با اسرائیل. به آن شعار هلال شیعى را هم اضافه کنید و گرفتارىهائى که براى همۀ کشورهاى اسلامى منطقه، و در رأس آنها ایران به وجود آورد. مصیبتهاى ناشى از این اقدامات برای ایران و منطقه همه از یک خطاى بزرگ ریشه مىگرفت و آن دست بردن در مضمون حقیقى خواست ملتها بود. مردم تشنه آناند که آزاد باشند و خود بر گزینند، و این انتخاب آنان قطعا به نفع بشریت به طور عموم، با هر ایده و ایمانى، و به سود منافع ملى و حاکمیت مردم خواهد بود.
راهپیمائى ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ دعوت به عدم غفلت از شعارهاى میدان تحریر قاهره بود، دعوت برای مقابله با فاجعهاى که بر اثر سیاستهاى غلط به ایراد آسیبهاى جدى به منافع ملى مىانجامید. بلکه دعوت ۲۵ بهمن هم حمایت از جنبشهاى جهان عرب، و هم دفاع از خیزشی مردمى به حساب میآمد که از پیش با شعار «راى من کجاست» راهحل همه مشکلات کشور را نشان داده بود.
گناه بزرگ حکومت ما دست بردن در حقیقت معانی است. هر نام پرشکوهی به ننگینترین جرائم تعلق میگیرد. دفاع از حرم که به معنای حراست از قلب مومن در مقابل کمترین گرایش به ستمگران است، به خون ریختن در سرزمینهای بیگانه برای تحکیم پایههای رژیمی کودککش اطلاق میشود، همانگونه که پیش از آن استخدام اوباش بدسیرت برای قمهکش کردن جوانان مردم بصیرت نام گرفت. سزای آن سردار بیافتخاری که به این جنایت اعتراف و مباهات کرد چه بود، جز آنکه جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شود، در حالی که نه آسمان بر او گریست و نه زمین، و نه او کمترین نَمی از سابقه پیشین با خود به پیشگاه خداوند برد؛ عبرتی برای بازماندگان تا در یابند که خودکامه در ازای طعمهای که پیشپایشان میاندازد همه چیز آنان را مطالبه میکند. و این همه چیز شامل کمترین ظواهر به جا مانده از انقلاب نیز هست، تا این بار کدام نام پرطمطراق را بر خیانتشان سوار کنند.
بوی ستمشاهی به مشام میرسد. میگویند اگر سایه آقا نباشد بحمدالله فرزندانی تربیت کردهاند که با رای اکثریت خبرگان رهبری شیعیان جهان را به عهده خواهند گرفت. زبانشان لال، مگر سلسلههای ۲۵۰۰ ساله بازگشتهاند که فرزندی پس از پدرش به حکومت برسد.
«اگر شاهنشاهی هستید بگوئید.» این جمله عتابآمیز از مرحوم امام است. آن جان بیدار اگر امروز حضور داشت چه واکنشی نشان میداد؟ احتمالاً میگفت غلط میکنند ملتی را به قهقرا بر گردانند.
و یحلفون بالله ما قالوا و لقد قالوا کلمه الکفر و کفروا بعد اسلامهم و هموا بما لم ینالوا. و به خدا قسم میخورند که نگفتند، در حالی که کلمه کفر را گفتند و بعد از اسلامشان کفر ورزیدند، و برای کاری کوشیدند که به آن توفیق نیافتند. سیزده سال است که اخبار این توطئه شنیده میشود. اگر به راستی در پی آن نیستند چرا یک بار چنین نیتی را تکذیب نمیکنند؟
ما همراهان مردم ایران با استفاده از این فرصت در پیشگاه ملت تاکید میکنیم که یازده سال و اند دوری ما را بر عهدمان با آرمانهای پیشین پابرجاتر کرده است. باشد روزی که قنداقهپوشهای ما دیگر زیر قنداقه تفنگ بزرگ نشوند. باشد روزی که ایران و ایرانی به آزادی و شکوفائی لایق خویش برسد. باشد زمانی که راستی بر دروغ و دادگری بر ستم پیروز شود. باشد که این شب سر آید و این زادبوم از نو بامداد را تجربه کند.
میرحسین موسوی
منبع: کلمه
9 پاسخ
خیلی خنده داره که جان بیدار ، دوران پهلوی رو قهقرا بدونه و تحفه و دست آورد انتیک خودش رو نو و بی خدشه !!! بوی ستم شاهی به مشام آقا رسیده ! در میان این بوی گندی که از اسلام و مسلمین انقلابی بوجود آمده ، چطور ایشان بوی جدیدی تشخیص می دهند بهت آور است! آیا بوی خود حق پنداری نمی آید ؟ امام ایشان را نخست وزیر کرد و تا آخر هم پایش ایستاد و به مخالفین ایشان بد و بیراه هم گفت ، حتی رهبر بعد از خودش را در اندازه مدیریت یک نانوایی هم ندانست ، اینهاست که شاید نشانه جان بیدار باشد؟ وگرنه مردم از دوران جان بیدار چه خیری دیدند که این جان را هنوز بیدار بدانند؟
دستگاه شما هم روش سانسور را پیشه کرده است. گویا خون ایرانی با این شیوه سازگاری بیشتر است؟
جناب موسوی راه را به سوی کژ راهه نشان گرفته اند. آخوند ستمی و ملا جنایی را با ستم شاهی جا به جا کرده اند. نوشته اند اگر او زنده بود چه می گفت؟ اگر او زنده بود ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ تا را به هلاک می رساند. جناب موسوی دیده بر جنایات بسته است و از ستم شاهی سخن می گوید؟ کدام ستم؟ آیا او مثل جمهوری ظلم و جور ستم آدم کش بود. مردم ایران همه چیز داشتند و این آخوندهای خون آشام در گمراه کردن مردم آزاد بودند. بزرگتری خطای شاه آزاد گذاشتن این بی خبران از همه جا بی خبر یعنی آخوندها بود. اقای موسوی که چشم بر کشتار هزاران نفر جوان ایرانی بست در سودا ادامه حکومت آدم کشان است. او هم مانند همفکرانش در فکر اسلام پناهی برای کشتار مردم است تنها نمی خواهد اولاد علی بر سر کار بیایند بلکه به دنبال اولاد روح الله است
درود یاران:از کرامات شیخ ما این است .کیست که نداند در ادیان ابراهیمی کوچک ترین اهمیتی به انسان ها داده نشده و
فقط حیواناتی اهلی و اجرا کننده دستورات الله یا یهوه بدون حق پرسش هستند . دولا وراست شدن مسلمانان یا تکان دادن
کمر یهودیان در این دو سه هزاره قبل وکشتن مرتد وسوال کننده نمونه عینی این بینش است .چند هفته قبل در مورد کشتن
سلمان رشدی وهنرمندان چارلی هبدونوشته بودم که گویا این حکم هم اجرا شد.
واقعیت آن است که الله خود رادر موضع ضعفی شدید می بیند دقیقن مثل دونده ای که یک متر از رقبا جلو تراست وکابوسش
اول نشدن باشدبه همین دلیل است که برمسلمانان واجب است روزانه بیش از دویست بار اول بودن الله ونامه رسانش محمد
را باید شهادت داد.هر روز هم کسی بانعره الله بزرگ است چند تا از بندگان الله راتکه تکه و دل مفتی وفتوا دهنده را شاد
می کند .حکمن هم فتوا دهنده گمان می کند الله کشته شده ها بدلیل اشتباه ویا سهل انگاری در خلقت زاده شده اندواین مفتی
(که از الله باهوش تراز الله است) وظیفه حرس شاخه های بد خلقت را به عهده دارند و گرنه چرا الله با سکته ای یا رعد وبرقی
یا با ملیاردها روشی که در اختیار دارد این کار را نمی کند.جالب است محمد آنگاه که دستور توقف گرده افشانی نخل را را می دهد و
باعث قحطی خرما میشود (تابیرالنخل) می فرمایند شما درکارهای زمینی( کشاورزی در این مورد) خبره اید ومن در کارهای خلقت.
ایشان نمی دانست که خلقت همان کاری است که نخل راماده ونر می آفریند.به عبارت ساده تر هم باید از روش زمینی (کشاورزی)
این را می دانست هم از روش آسمانی که کوچه پس کوچه اش همان تنوع در خلقت گیاهان وجانواران ووو است .
بهر روی این ماله کشی نه تنها کار را درست نمی کند بل رازهای مگو را افشا ترمینماید .لازم است روانشناسان هم از منظر
روان شناسی وروان درمانی دستورات این یکی الله را مورد بررسی همه جانبه و دقیق البته با کمک همه اهل علم انجام دهند.
باشد تا اندکی از الام بشریت شناسایی ودرآینده درمان شود .چرا که از دیگر بیماری های همه گیر کشنده تر است.
ستمشاهی؟ کدام ستم را شاهان کردند که شما بدترش را نکردید؟ خودتان به خرج حکومت شاهنشاهی به اروپا و آمریکا رفتید که درس بخوانید و برگردید و گرهی از کار ملت بگشایید،ولی بجای درس خواندن چپی و اسلامگرا شدید و دشمن همان حکومت و غرب،و بجای گشودن گره،راه تنفس ملت ایران را هم گره زدید. ایکاش ذرهای قدرشناسی در وجودتان بود و مانند کروبی به دینتان به حکومت شاه اعتراف میکردید. وقتی با حکومت شاه درگیر شدید خیلی راحت با پاسپورت شاهنشاهی ویزای آمریکا را گرفتید و ۱۰ ماه هم در آنجا زندگی کردید و روزی که به ایران بازگشتید،دلتان از کینه آمریکا پر بود!! آخر شما دیگر کیستید. ایرانی جماعت به نمکشناسی و حرمت نان و نمک مشهور بود.به جوانمردی و قدرشناسی شهرت داشت. چطور توانستید اینقدر نمک بحرام و ناسپاس باشید. با فریب ملت آبرویی برای ایران و ایرانی باقی نگذاشتید. کاری کردید که ایرانی با دزد دریایی یکی شده است. شرم کنید. لااقل دهانتان را ببندید!
ببخشید دو غلط تصحیح شد
می فرمائید ستم شاهی! من واقعا از شما نواندیشان کهنندیشان و اصلاحطلبان و حتا اصولگرایان و مومنین و مسلمین میپرسم که محمدرضا شاه ایراندوست کدام روزش با این نظام مقدس قابل مقایسه است! حتا اسلام دوران پهلوی حتا دوران رضا شاه را با اسلام و جایگاهش در اجتماع امروز ایران مقایسه کنید!!!
این آقای موسوی با همه ی احترامی که برایش دارم از استراتژی لازم و شناخت زمانه آگاهی نداشت و گر نه آن جنیش بزرگ را در بن بست اسلام ناب خفه نمی کرد. اصلاحطلبان تمامشان از خاتمی تا موسوی و کروبی فقط مواظب بوده و هستند و خواهند بود تا به اسلامشان وفادار باشند. برای آنها ایران در درجه دوم و سوم و چندم است. برای همین سیدمحمد خاتمی می فرماید «مردم و نظام باید یکدیگر را ببخشند!» ( چیزی با این معانی، چرا که جمله ی اصلی را فر اموش کرده ام). باید بگویم آنها در نهایت اگر چه به صورت سطحی از اسلامشان دفاع کردند و با وفای به آن بودند ، اما امروز اسلام گریزی و حتا اسلام ستیزی ای که در ایران هست در هیج جای دیگر جهان نیست. بنا بر این اینان از نواندیش و اصلاحطلب و اصولگرا و حتا مومنین کوچه و بازار به اسلامشان هم خیانت کردند. من یک تحصیل کرده و شوفر تاکسی غیرمجاز در تهران و حومه هستم. من که از خانواده سنتی و مذهبی هستم و امروز بیدین، هرگز حتا در خواب و رویا و فایکشن هم نمی توانستم چنین توهین هائی را به تمامی اعتقادات و مقدسات در سرتاسر تهران و حومه می شنوم و می بینم را تصور کنم. من از این بابت متاسفم، چرا که بسیاری ارزشهای قابل دفاع با این دین مخلوط شده بود و حالا چون دین دارد نابود میشود همه اش در حال نابودی ست. اصلا باور کردنی نیست که ایران آبستن چه زایمانی ست. آقای موسوی و کروبی و خاتمی امروز در ایران هیچ جایگاهی ندارند. اینرا خودشان هم میدانند اما شکسته نفسی میکنند. من آنچه را مینویسم یک برآیند میدانی ست. من در حال گرفتن مدرک دکترای جامعه شناسی بودم ولی رهایش کردم! بپرسید برای چه!؟ خودتان میدانید!
آنچه گاهی بیرون میزند، زنی و مردی و جوانی و پیری، فحشی ناسزائی، کشتن طلبه ای توهین به عمامه ای و…ناگهان آتششان زبانه می کشد نشان از غلغل آتشفشانی در زیر پوست ایران دارد که منتظر سرباز کردن است. آن وقت است که نه ارتش آسد مجتبی و نه گارد ابدیت آسدعلی و ارتش عالم هم نمی تواند جوابش دهند. برای همین دلتان به این چیزها خوش نباشد. که حتما برای تولید موج باید هدایت شده باشد، حتا اگر خودجوش معتبر بنماید.
من بی آنکه آرزو کنم، و یا امیدوار باشم که آن وحشت بزرگ اتفاق بیفتد، آمیدوارم که روحانیون و مد احان و طلاب و پاسداران و بسیجیان دست از سر این ایران و این مردم بردارند، اما شوربختانه منتظر آن روز وحشت هستم. چرا که تمامی داده ها حکایت از آن روز دارند.
شما بیشتر از یکسال پیش شاید نظری از من را منتتشر کردید. اینک دومین نظر است شاید که در نظرتان آمد.
م ص ک از تهران
کاش بجای شهید زنده یا مرده، سیاستمرد می پروردیم. آقای موسوی ای کاش شما را اجبار نمی کردند که به صحن سیاست بازگردید. دوست، یار، برادر! شما نه صحنه سیاسی جهان امروز را می شناسید و نه توازن قوای سیاسی میان نیروها در ایران را و نه بحرانی را که در انتظار جهان است.
مشخص نیست رهبری خامنه ای که موروثی نبود چه گلی به سر مملکت زد که ایشان نگران است بعدی موروثی باشد؟!
مرجع ایشان هم که خدای دهه شصت هست که در کارنامه درخشان اش از فتوای قتل نویسنده و کشتار زندانیان است تا فرستادن بمب در هواپیمای مسافربری به عربستان و …
با احترام به سرکار خانم رهنورد و آقای موسوی ، بخاطر ایستادن در کنار مردمی که بآنها رو آوردند .
اما کاش آقای موسوی دیگر به حوزه سیاست نزدیک نشود .
زمانی فرمایش فرمودند « دوران طلایی امام » . گفتیم اشتباه لپی بوده است . حالا میفرمایند « آن جان بیدار » .
آقای موسوی با خامنه ای مشکل دارد و یا با این شب سیاهی که ۴۳ سال است بر سر مردم ایران خیمه زده است و اتفاقآ طراحی این خیمه گاه شوم را ، همان امام کرده است : ولایت مطلقه فقیه ؟!
دیدگاهها بستهاند.