تفسیری تازه از ذات‌انگاری و هسته سخت دین 

محمد منصورنژاد

در این نوشتار به بحث ذات‌انگاری یا هسته سخت دین دو گونه نگاه خواهیم داشت:

الف)نفی و سلب: در این قسمت برخی آرای دیگران در موضوع طرح و نقد و رد می شود

ب)اثبات و ایجاب: در این قسمت تز نگارنده طرح و شرح می گردد.

الف: نگاهی نفی و سلبی
برخی با فرض وجود و یا عدم وجود ذات‌انگاری در دین، وارد منازعه‌ی جاری میان عبدالکریم سروش و محسن کدیور در مورد تجدید‌نظرطلبی و تکفیر در دین شدند. نگارنده هر دوی این شیوه نگاه‌هت را غیر دقیق می‌پندارد. در ادامه از هر کدام تنها به ارایه شاهدی بسنده می گردد.

۱.مدافع ذات‌انگاری در دین: اندیشه دکتر کدیور
به عنوان شاهد به برخی آرای دکتر «محسن کدیور» (مرداد ۱۴۰۰) در مقاله هسته سخت(hard core ) اسلام (مرداد ۱۴۰۰) که تعبیر دیگری از ذاتی و یا ضروری دین است، اشاره می گردد. او که از منظر درون دینی (در مقابل نگاه‌های برون دینی)، سخن می‌کند، معتقد است بحث از وجود حقیقی اسلام به مثابه دین الهی و حق است که تعیّن الهی دارد. نیز شناخت هسته سخت از این نگاه، دو شرط دارد: یکی تشخیص درست و نادرست این ذات، کار متخصص است و نه همگان و دیگری آنکه باید با کتاب و سنت معتبر سازگار باشد. در نهایت از نگاه او اجزای ده‌گانه هسته سخت اسلام، عبارتند از: ایمان به خدا؛ معاد؛ غیب؛ نبوت محمد؛ سنت معتبر نبوی؛ وحی و قرآن؛ اخلاق؛ عبادات؛ شبه مناسک و امور توقیفی (مثل احکام خوردن و آشامیدن و…) و سرخط برخی احکام و قواعد مطلوب.

اما برخی اشکالات این برداشت:
یک: همان‌گونه که در ادامه توضیح داده می‌شود، هسته سختی مطلقا لایغیّر، اصلا وجود خارجی ندارد. به همین جهت حتی در باب توحید و معاد (چه رسد به شبه مناسک و….!) که از نگاه او هسته سخت اسلام‌اند، نه تنها دیدگاه‌های متمایز، بلکه متعارض میان اندیشمندان اسلامی وجود داشته و دارد.

دو: در باب اینکه شرط فهم هسته سخت، وجود متخصص است، نیز می‌توان با الهام از «کارل پوپر»، گفت که در ایده‌پردازی، «مقام شکار»، اصلا اهمیت ندارد (مدعا می‌تواند از هر جایی و از سوی هر کسی طرح شود)؛ مهم، «مقام داوری» و ارزیابی است. بر این مبنا، مدعا می‌تواند «نقلی»، «عقلی» و یا «تجربی» باشد. بدیهی است که هر کدام راه ابطال خود را دارند (بنا به تقریر نگارنده، ابطال‌پذیری تنها مُختص به علوم تجربی نیست و البته روش ابطال نقل، عقل و تجربه از هم متمایزند و هر کدام به صورت روشمند مجرای خود را دارند.). در صورتی که مدعای مطرح شده ابطال‌پذیر بود، از هر کسی که باشد پذیرفته می‌شود و اگر باطل شده باشد از هر کسی که باشد (حتی مرجع تقلید!)، کنار گذاشته می‌شود.

سه: اما اینکه شرط تشخیص هسته سخت، سازگاری با کتاب و سنت معتبر است، نیز اگر شرط کارآمدی بود بالای ۱۴ قرن این همه فرق و مذاهب که همه ادعای ارجاع به کتاب و سنت دارند، و گاه رقبا را بر اساس همین معیار تکفیر می‌کنند، نمی جوشید!

چهار: مفهوم «هسته سخت» در دستگاه فلسفه علم «لاکاتوش» تعریف شده است و آن دستگاه خودش بر مبنای ضد ذات انگارانه است و قراردادگرا! «قراردادگرایان» (پوپر، کوهن و لاکاتوش) به ذات و خواص ذاتی باور ندارند. ضد ذاتگرایان معتقدند که کلیات و ذوات، چیزی جز اسم و لفظ نیستند و این نکته را متاثر از نومینالست‌ها هستند. پس پایه بحث یاد شده بر جای محکمی استوار نیست.

بیشتر بخوانید:

۲.مخالف ذات انگاری دین: اندیشه دکتر محدثی
از ضدذاتگرایان، به عنوان شاهد به آرای دکتر «حسن محدثی» ارجاع داده می‌شود: او در ارایه بحثی مجازی (امرداد ۱۴۰۱) با ادعای نگاهی برون دینی از منظر جامعه‌شناسی دین، دین را مثل رودخانه در حال رفتن می‌بیند که پیوسته بازسازی می‌شود؛ پس دین ذات ندارد و لاجرم فرقه‌ای و نهادینه می‌شوند. پس برون از گفتمان دین، ادیان ذات ندارند (تنها از جهت درون دینی و در نگاه «بینا سابجکتوی» که هنجاری می باشد، ممکن است موقتا، ذاتی برای دین فرض شود).
او تعبیر از ذات‌انگاری را متنوع می‌بیند و به ۷ معنای ذات‌گرایی اشاره دارد: در برابر عَرَض دین؛ در برابر تاریخ دین؛ در برابر نَمود؛ در برابر برساخت (روانی یا اجتماعی)؛ در برابر فروعات و حواشی؛ معادل مشترکات ادیان؛ و در نهایت ذات دین عصاره آگاهی و تجربه دینی. در نهایت ایشان انگیزه بحث از ذات یا ضد ذاتگرایی را موارد زیر برمی شمارد: نگاه ارتدکسی در برابر بدعت؛ اصلاح دینی؛ نقد دینی؛ پاسخ به نقد دینی؛ نگاه دین‌پژوهان؛ و ناقدین دین پژوهان. محدثی، لازمه نفی ذات‌انگاری دین را «نسبی‌گرایی دینی» نمی‌داند و معتقد است که چنین نگاهی، تاثیری بر باورهای دینی ندارد، بلکه حتی آن را پاسخ‌گوتر کرده و به مدارای دینداران کمک می‌کند.

برخی اشکالات این نگاه
یک: به نظرم جدای از اینکه در این بحث تعریف روشنی از «ذات‌گرایی» مطرح نمی‌شود، مهمترین اشکال محدثی آن است که «سطح تحلیل» بحث را خلط می‌کند. مثلا این مدعا که نفی ذات‌انگاری به نسبی‌گرایی دینی ختم نمی‌شود، مدعایی فلسفی است و نه نگاه جامعه‌شناختی به دین؛ جدای از اینکه برای این مدعایش هم ادله کافی ارایه نمی‌کند (طرح مدعایی بدون دلیل)! اضافه شود که اصلا دغدغه نسبی‌شدن معارف، نگرانی درون دینی است و ویژه متدینان است و نه جامعه‌شناس دین، که نگاه برونی به دین دارد. پس اصلا طرح پرسش یاد شده از سوی ایشان، که ادعای ورود به بحث از منظر جامعه‌شناسی دین را دارد، کار غیر روشمندی است. با این توضیح می‌بینیم که ایشان بین نگاه جامعه‌شناختی؛ فلسفی و درون دینی خلط می‌کنند!

دو: اندیشه این جامعه‌شناس از پارادکسی رنج می‌برد: از سوی می‌گوید ذات‌گرایی در درون اجتماعات دینی می‌تواند مقبول باشد و از سوی دیگر قید «موقت» را برای آن می‌آورد که معلوم است از ذات‌انگاری فهم درست و تعریف دقیقی ندارد. اصلا همه بحث ذات‌انگاری بر ثبات و دوام داشتن موضوع است و موقت بودن (که وصف عرضیات است) این ویژگی را نفی می کند.

سه: نقص بعدی آن است که در تقسیم تعابیر از ذات‌گرایان، از نحله فوق‌العاده مهم و جدید غفلت می‌کند که در چهار دهه اخیر در سطح بین‌المللی جوشیدند. اهمیت این مشکل بدان است که طبق روایت محدثی به غلط، همه مدافعان ذات‌گرایی، از میان اندیشه سنتی است! حال آنکه در عصر مدرن و بلکه در گفتمان پست مدرن هم از ذات‌گرایی دفاع می‌شود. اجمالا این جریان را «ذات‌گرایی جدید» (نو-ذات‌گرایان) نامند و متفکران فراوانی از آن در چهار دهه اخیر دفاع کردند از جمله: از فلاسفه علم آمریکایی: «ایوان فالز»؛ «جان هیل»؛ «جورج بیلر»؛ «سیدنی شومکر»؛ «جان بیگلو»؛ «پل موزر» و… از اندیشمندان استرالیایی: «چالز مارتین»؛ «کارولین لیرز»؛ «برایان آلیس» و… و مهمتر از همه اینان «الکساندر بِرد» از انگلستان است که همگی اینان از ایده ذات‌گرایی جدید دفاع می‌کنند و از نگاه محدثی مخفی مانده‌اند!

تا کنون با نشان دادن نقص و نقض دیدگاه‌های مخالف یا موافق ذات‌گرایی نگاهی سلبی و ردی به موضوع شد. اما در ادامه همین مبحث، مورد بحث ایجابی و اثباتی قرار می‌گیرد.

ب) اثبات و ایجاب:
در این قسمت تز نگارنده به صورت مختصر طرح و شرح می‌گردد:

۱.برای اینکه رعایت سطح تحلیل گردد، همین ابتدا یادآوری می‌شود که رویکرد بحث نگارنده فلسفی و برون دینی است که جای اصلی بحث ذات‌گرایی یا نفی هم در آن است.

۲.از آنجا که شیوه تقریر مدعایم مبتنی بر «گفتمان صدرایی» و به صورت مشخص «حرکت جوهری» ملاصدراست، ابتدا از حرکت جوهری مرتبط با بحث حاضر (ذات‌گرایی و عدم ذات‌گرایی) گزارشی بسیار گذارا ارائه شود. در معرفی این ایده از منبع زیر استفاده شده است: «نهاد ناآرام جهان (عبدالکریم سروش؛ موسسه فرهنگی صراط : چاپ دوم) . عصاره سخن اینکه از نگاه ملاصدرا حرکت و تحول واقعیتی است خارجی و انکار ناپذیر. وحدت حرکت، وحدتی ا ست موجود و محقق؛ اما کثرتش، کثرتی است بالقوه و نهفته. وحدت حرکت، وحدتی است اتصالی و این وحدت اتصالی، عین وحدت شخصی است. همه موجوداتی که امتداد آمیخته با هویت آنهاست، موجودیتی پخش و گسترده دارند، اما این پخش‌شدگی و گستردگی وحدت شخصیت را از آنها سلب نمی‌کند و آنها را دچار تعدد شخصیت نمی‌سازد. بودن، معادل ماندن نیست، بلکه شدن، خود نوعی بودن است. بودن و شدن، قابل جمع‌اند. از نظر ملاصدرا، بودن دوگونه است: بودن ثابت و بودن سیال. چنین نیست که وجود داشتن و خودی و شخصیت خود را حفظ کردن، با شدن و تغییر منافات داشته باشد. مطابق حرکت جوهری، با فرض یک «هسته بنیادی»، رشته ارتباط «پیرمرد» امروز و «جوان» دیروز به خوبی قابل فهم است و حرکت از جوانی به پیری نیز معنایی واضح می‌یابد و تبدیل حالات در عین وحدت متحرک، به روشنی مفهوم می‌گردد. از نظر حکمای پیشین بسیار نامعقول می‌نمود که شی جامه خودی را بکند و خود دیگر به تن کند و باز خودش باشد. اما صدرالمتالهین وقوع چنین تحولی را در خودش نه تنها جایز، بلکه واجب دانست و برهان کرد تا چنین حرکت و جوششی در درون نباشد، تحول و دگرگونی در بیرون پدید نمی‌آید. (صص۱۳۳-۹)

پس بر این اساس، پایایی (ذات‌انگاری) و پویایی (نا-ذات‌انگاری) بنا بر حرکت جوهری در پدیده‌های دنیایی با هم قابل جمع‌اند.

۳. با نگاه یاد شده، نه لازم است از هسته سختی که مطلقا لایتغیر است در ادیان گفت (چون چنین هسته سختی وجود خارجی ندارد) و این برداشت، راه فهم متکثر و مداراجویانه از دین را ناهموار می‌سازد و نه لازم است کاملا منکر هسته سخت شد؛ چون در نگاهی پدیدارشناسانه، دین به عنوان یک پدیده، واقعیت خارجی دارد. (تنها پیروان سه دین مسیحیت، اسلام و هندو نزدیک به نیمی از جمعیت جهان امروز را می‌سازند و همه اینان برای ادیان خود سابقه بالای هزار سال قایلند) البته این تنها دین‌داران نیستند که وجود اصل دین را قطعی فرض می‌کنند، بلکه دیگر دین‌شناسان (مثلا «ماکس وبر» و یا «میرچا الیاده» و….) نیز آنها را به عنوان امر واقعی و بیرونی مطالعه می‌کنند. به همین جهت در اسلام مثلا روی قرآن (که حتی روی تعداد آیات آن اکثر مسلمانان توافق دارند)، وجود شخصیتی به نام محمد؛ نمادهای متعدد اسلامی مثل کعبه، شعایری چون نماز و روزه و… به عنوان بخشی از لایه‌های فرهنگی دین اسلام ( به تعبیر «هافستد») اتفاق نظر نسبی وجود دارد.

۴. در تشخیص هسته سخت هم گفته شد که مهم مقام شکار نیست (که مثلا فرد حتما باید متخصص باشد) بلکه مهم مقام داوری است که سخن مثلا ابطال‌پذیری که باطل نشده، برای مدعایش ارایه کند.

۵.ادعای دینی را مهم هم نیست که یک نفر بگوید (انفسی) یا جمعی و بینا انفسی بگویند. زیرا در ارزیابی علمی، فردی یا جمعی بودن و حتی معتقد بودن و یا نبودن، نقش تعیین‌کننده ندارد؛ بلکه ملاک آن است که استانداردهای علمیت (مثلا ابطال‌پذیری) را داشته باشد. به همین دلایل، مدعیات صاحب کتاب «قبض و بسط تئوریک شریعت» یا مقاله ذاتی و عرضی در دین» نیز مخدوش است، چون دست‌کم در مباحثی (نصوص و یا ذاتیات) بنا را بر ثبات وسکون مطلق می‌گذارد.

۶.برای در نظر گرفتن هسته‌ای پایا و سخت و در عین حال پویا و دگرگون، لازم نیست نگاه حداکثری به دین داشت. می‌توان در اجتماعات علمی کارشناسان دینی و غیر دینی به اصول، اجزا و مصادیق محدودی به عنوان هسته سخت دین رسید. مثلا در اسلام دست مایه بحث می‌تواند «محکماتی» از قرآن مجید باشد که اکثر نخبگان اسلامی آنها را قبول و باور داشته و دارند (هر چند تعدادشان اندک باشد).

۷. یکی از نتایج سخن آنکه از جهت فلسفی برابر گفتمان صدرایی، اصلا جوهره همه پدیده‌های در اختیار آدمی در حال دگرگونی است و به یک معنا جوهر واحد ندارد؛ اما به معنای دیگر این تطورات و تموّج، سبب نمی‌شود که دریا از دریا بودن منعزل گردد و از این‌رو می‌توان فرض نمود که دین دارای جوهر واحد وثابت در کنار پویایی است. پس در این شیوه نگاه، ثبات -تحول و وحدت – کثرت، با هم قابل جمع‌اند و بین آنها لزوما تضادی نیست. با این مبنای فلسفی، بحث ذات‌گرایی در دین یا هسته سخت ادیان، تفسیر متفاوت می‌پذیرد و سخن از نفی و اثبات ذات و هسته سخت، بلا موضوع می‌گردد.

۸. ممکن است اشکال شود که حرکت جوهری در درون پدیده‌ها رخ می‌دهد، حال آنکه بحث از تغییر ذات دین، فهمی برون از دین از سوی اندیشمندان است! آیا می‌توان تطورات فهم دینی را با حرکت جوهری ارتباط داد؟ پاسخ بدین پرسش به شرح زیر مثبت است. در جواب به نظرم می‌توان به فلسفه ادیانی مثل اسلام توجه داد که گرچه «ختم نبوت» دارد، اما «ختم دیانت» ندارد. اگر دین برای همه ناس در همه زمان‌ها و مکان‌هاست، پس لازم است هر زمان متناسب با پرسش‌های عصر، ظرفیت‌هایش از قوه به فعلیت درآید. به عبارت دیگر چون دین در درون ظرفیت تحول درونی را فراتر از زمان و مکان دارد، به همین جهت امکان برداشت و اجتهادات مختلف در خود از برون را هم دارد، بدون اینکه به تغییر جوهرش بینجامد. پس دین، با حفظ جوهر اصلی، متناسب با پرسش‌های عصر بازخوانی می‌شود. یکی از دلایل رمزی، سمبلیک و ذی بطون بودن نصوص دینی نیز به همین مدعا باز می گردد.

۹. وقتی تغییر در هسته سخت ادیان لازم، بلکه واجب شد، بدیهی است که تکلیف نکات و مسایل پیرامونی روشن است که اصل در آنها متناسب با مقتضیات عصر، «تغییر» است. یا این وصف راه اشکال کنندگان بر ذات‌گرایی در دین بسته می‌شود. چون پیوسته به تغییرها توجه می‌دادند. اینان سخن درستی می گفتند اما نتیجه غلطی می‌گرفتند، چون نمی‌توانستند بین تغییر و ثبات جمع کنند.

۱۰. با این وصف انگیزه طرح بحث از ذات‌گرایی یا ضد ذات‌گرایی هم مهم نیست. چون اولا، ما با «انگیخته» سروکار داریم و نه با انگیزه و ثانیا، مقام کشف و شکار هم برایمان مهم نیست و مهم مقام قضاوت و داوری است.

۱۱.گرچه معنای «ذاتی» هم هم‌سان نیست و از آن تعابیر مختلف وجود دارد، اما بحث من (جمع پویایی و پویایی) فراتر از روایت‌های گوناگون از ذات‌گرایی است و قاعده مطرح شده بر هر معنا و تعبیر از ذات‌گرایی صدق می‌کند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. دین پدیده خارجی نیست.لذا از ابتداء در اذهان اندیشمندان شکل گرفته وفهمی بیرونی واز سوی اندیشمندان است وبه همین ترتیب حرکت جوهری در مورد آن کاربرد ندارد.حرکت جوهری مربوط به پدیده های خارجی است.اینکه اکابر روشنفکران دینی گلو پاره میکنند،هسته سختی در کار نیست؛بیهوده نیست.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »