وقتی فریادِ فحش بر «سکوت» شرف دارد! 

عبدالعلی بازرگان

از سالیانی پیش با کامنت‌های فحش‌آلودی که در رسانه‌های مجازی زیر برخی نوشته‌ها می‌گذارند آشنا بودم؛ وقتی نام مستعار کامنت گذار را کسی نمی‌شناسد، به راحتی می‌تواند عقده دلش را خالی و دلش را خنک کند! اما با همگانی شدنش در فضای حقیقی، آن هم در تظاهرات مشترک دختر و پسر، معلوم شد خنک شدن دل، سوزندگی فحش آبدار را خنثی می‌کند! همانطور که فردوسی گفته بود:
دمی آب خوردن پس از بد سگال/ ​​به از عمر هفتاد و هشتاد سال

در دهه‌های قبل اگر بچه‌ها فحشی ناموسی که در کوچه شنیده بودند را ندانسته در خانه تکرار می‌کردند، پدر و مادرها با توپ و تشر می‌گفتند برو زود دهانت را آب بکش! اما حالا به روی مبارک که نمی‌آورند هیچ، ته دلشان هم لبخند رضایتی می‌زنند! انگار مزه شعار را خوش نمک‌تر می‌کند! راستی چرا یک لفظ ثابت بازتابش بر حسب زمان و موقعیت متفاوت است؟

من این سخن صادق هدایت را که: «زبان فارسی اگر هیچ نداشته باشد فحش آبدار زیاد دارد… فحش یکی از اصول ایجاد تعادل در آدمیزاد است، اگر فحش نباشد آدم دق می‌کند… ما که سر این ثروت عظیم نشسته‌ایم چرا ولخرجی نکنیم؟» نشنیده بودم، نمی‌دانم صادق هدایت که در فروردین ۱۳۳۰ خودکشی کرد، در چه سالی و در چه حال و هوایی این مطلب را گفته است!؟

عجیب است که در همان سال‌ها و حتی کمی زودتر، دقیقا «۱۳۲۶/۸/۱۷»، درست ۷۵ سال پیش، مرحوم مهندس مهدی بازرگان هم در کنفرانسی در حزب ایران، عنوان سخنرانی خود را «فحش و تعارف در کشور ما» گذاشته بود! از قضا در آغاز آن سخنرانی گفته بود: «زبان ما اگر فاقد اصطلاحات علمی و فنی است، ولی از جهت فحش پرمایه است».

از دست نوشته این سخنرانی که در مجموعه آثار شماره ۱۶ ایشان آمده، می‌توان محورهای آن بحث را که عمدتا ناظر به استبداد تاریخی و موقعیت ملتی در چهارراه تاریخ با هجوم اقوام مختلف است دید. ملتی که برای جان بدر بردن، دو راه بیشتر نمی‌شناخته؛ یا با تعریف و تملق خود را به قدرت نزدیک کند، و یا از دور رکیک‌ترین فحش‌ها را نثار متجاوزان نماید.

امروز نیز می‌بینیم که در بر همان پاشنه می‌گردد و به قول متفکر آزاده مقیم وطن، «محسن رنانی»، امروز با «مغولیتی مدرن» مواجه هستیم. به نظر این قلم، مغولیتی که به تناسب امکانات این زمان خون و خرابی و خسارتش بسی فراگیرتر از چنگیز و مغول است.

به این ترتیب سایه شوم تملق، تعریف، تعارف و فحش همچنان بر سر مردم ماست. عده‌ای متملق بنا به سنت تاریخی و به انگیزه «پهلوان زنده را عشق است»، از رهبرشان بُتی ساخته‌اند که سینه‌خیز در مسیر محرابی که نماز خوانده می‌خزند! و عده‌ای هم برای شکستن تابوی طاغوت و به قول مائو «پلنگ صورتی»، با تیرِ فحش رکیک می‌خواهند بادکنک را بترکانند!

راستش در این یکی دو هفته، دراخلاقی بودن یا نبودن فحش‌های آنچنانی! در شرایط این چنینی، و آثار کوتاه و بلند مدت آن فکر می‌کردم، هرچه باشد بالاخره در تعالیم دینی، عرفانی و ادبی ما جای تردیدی برای مذمّت فحش نیست، ولی باید فکری هم برای دل خنکی مردم هم کرده باشند. یاد آیه‌ای از قرآن افتادم و دیدم انگار خدا هم تبصره‌ای در این مورد گذاشته است؛ عجبا، آیا خدا هم کاربردی برای فحش تعیین کرده است؟ خودتان بخوانید: «خدا سخن زشت با صدای بلند (فریاد- شعار) را دوست ندارد، مگرکسی که مورد ستم قرار گرفته باشد و خدا همواره شنوای داناست». (نساء ۱۴۸)

استثنای «مگر کسی که به او ظلم شده»، بار دیگر در ارتباط با شاعران مطرح شده است؛ کتابی که شأن قرآن و پیامبر را از شعر وشاعری مبری شمرده و بر بی‌هدفی پندارگرایانه و سخنان بی‌پشتوانه عملی آنان نقد جدّی کرده، سوره‌ای به نام «شعراء» دارد که در آن از شاعران ظلم‌ستیزی که از این قریحه برای یاری ستم دیدگان مدد می‌گیرند ستایش کرده و سوره را با این پیام امیدوار کننده ختم کرده است: «کسانی‌که ستم کردند به زودی خواهند دانست که با چه وضعی دگرگون خواهند شد». (آخرین آیه سوره شعراء)

آری! وقتی قلم‌ها را شکسته، چشم‌ها را بسته، زبان‌ها را دوخته، بدن‌ها را کوفته، جوانان را کشته، جنازه‌ها را دزدیده و بر زخم دل عزاداران نمک پاشیده باشند، پَرپَرکردن گل‌های ملت چنان ظلم فاحشی است که فریاد فحش بر سکوت در این شرایط فضیلت دارد!

سکوت علامت رضایت است؛ این از کلمات قصار امام علی پیشوای حق و عدالت است: «مردم را دو عامل گرد هم می‌آورد: رضایت و خشم» (إِنَّمَا یَجْمَعُ اَلنَّاسَ اَلرِّضَا وَ اَلسُّخْطُ)، امروز «خشم ملت»، میلیون‌ها آزادی خواه را در داخل و خارج کشور گِرد هم آورده است، پیروزی ملت در گرو پیوستن دهه‌های دیگری به خروش کنندگان دهه هشتاد، با قلب و قلم و قدم است و اظهار برائت و بیزاری‌ از ستمگران به هرشیوه‌ای که خود می‌شناسند، وگرنه به وضع موجود رضایت داده‌اند و برعملکرد ستمگران عملا صِحّه گذاشته‌اند. صرفنظر از صراحت معارف دینی، تاریخ ملت‌ها نیز بیانگر شریک بودن مردم ساکت، هرچند مؤمن و آگاه، درسلطه ستمگران است.

اما در کاربرد سیاسی فحش، به مصداق: «هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد»، باید سخت مراقب بود که از جواز استثنایی فحش برای فرد یا ملتی که هیچ راه دیگری برای احقاق حقش باقی نگذاشته‌اند، به ساحت‌های دیگراز جمله: دگراندیشی سیاسی، دینی، فرهنگی و علمی سرایت نکند که این شمشیری دولبه و کشنده است.

در معارف قرآنی آمده است: «هرگز کسانی را که غیر خدا (بُت) را می پرستند دشنام ندهید، با این عمل آنان نیز ندانسته خدا را دشنام خواهند داد، ما بدینسان رفتار هر قومی را برای خودشان زینت داده‌ایم. بازگشت همه شما به سوی اوست و شما را به آنچه می‌کردید آگاه خواهد کرد». (انعام ۱۰۸)

امام علی پیش از نبرد صفین، وقتی شنید سپاهیانش با سپاه معاویه فحش رد و بدل می‌کنند، برحذرشان داشت و گفت: «من برای شما زشت می‌دانم که دشنام‌ دهنده باشید، اما اگر عملکرد آنان را وصف و حالشان را یاد می‌کردید، سخنی نیکوتر و عذری مؤثرتربود. کاش به جای دشنام چنین دعا می‌کردید:

بار خدایا، خون‌های ما و خون‌های آنان را از ریخته شدن نگه دار، میان ما و آنان سازش و آشتی برقرار کن، آنان را از گمراهی‌شان به راه آور تا آن‌که حق را نمی‌شناسد بشناسد، وآن‌که راه گمراهی و دشمنی می پوید، از آن بازایستد.»

جنبش شکوهمند «زن، زندگی و آزادی» آن‌گاه به پیروزی می‌رسد که بتواند روند ریزش و رویش را با استفاده از دو عامل اساسی به انجام رساند:۱- صبر و مقاومت در تحمل سختی‌های مسیر آزادی، ۲- خویشتن داری و کنترل نفس انتقام گر با رعایت اخلاق و انصاف و انسانیت.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. وقت بخیر,
    من از کارمندان پدر شما در پروژه “زنت” و “زتکا” بودم …
    گاهی در زمستان ایشان و دکتر سحابی برای پخش
    کلوله ی زغال برای کارگران من را هم همراه میبردند….
    با همان پژوی ۵۰۴ معروف…

    اینها را گفتم که بدانید از خودی ها ی ایشان بودم.
    امروز اما اصلا احساس خوبی نسبت بایشان و ان سیاسی
    کردن دین که اعتباری برای ایشان کسب کرده بود ندارم…

    اگرچه شرایط پیش آماده در ایران یک تحول مبارک فرستادن
    دین به تاریکخانه تاریخ فرستاده و کسی را جرات ان نیست
    که حرف از رسالت اسلام برای جامعه بزند …ولی من بارها
    از خودم پرسیده ام چه شد که این مهندس دانا و سلامت
    خود, خانواده, و همراهانش را قربانی شخص شارلاتانی بنام
    خمینی کرد.

    من میدانم که مهندس بازرگان از ولایت فقیه و حکومت اسلامی
    خمینی اطلاع داشت…

    سوال من از شما بعنوان فرزند او اینست :
    شما چه قدر از ان گیر مذهبی – ایدلوژیک پدرتون دور هستید.
    ببخشید …اگر کتابهای پدر را نخوانده بودم صحبت از “گیر” نمیکردم.

    امیدوارم جوگیر اون معدود افرادی که دور و برتان هستند وصحبتهای شما را میشنوند نشوید..
    مردم ایران امروز کمترین پشیزی برای این فلسفه بافی های قرون وسطایی – کراوات دار – شما
    قایل نیستند.

    من البته میدانم که شما هم مانند پدر شخص خوب و سلامتی هستید. اگر جواب مرا با ایمیل بدهید
    ممنون میشوم.

    سلامت باشید ……………. داریوش آرامی

  2. اگر چه شما و پدرتان را خائن به این ملت و مرز وبوم میدانم ولی حرف و نتیجه گیری درست را انکار نمیکنم

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »