از آنجا که انسان مدعی است قادر به درک انواع وجوه زندگی خود و سایر موجودات جهان است و از آنجا که احساس پوچی ناشی از بیهودهانگاشتن زندگی با روزمرگی پیوند ناگسستنی دارد، طبیعی است انسان بخواهد زندگی را به تن و لذات تنانه فرو نکاهد و از انواع گوناگون زندگی مادی و معنایی برخوردار باشد و برداشتهای متفاوت از زندگی را شناسایی و تجربه کند، زیرا ذهن انسان خواهان ابدیت، بینیازی و زیبایی است. اما زندگی تنانه در طبیعیترین و غریزیترین شکلش محدود و ممکن به امکانهایی است که همراه با نیاز و تکرار است. این جدال درونی است که انسان را مهیای رنجبردن و برساخت نوع دیگر زندگی میکند. اما زندگی معنایی یا فلسفی زندگی دیگری است که انسان در اعتراض به بودگی دائمی نیازها و تکرارها از طریق رنجبردن و برساخت مفاهیم جدید برای خود میسازد. انتخاب رنج در اصل امتناع انسان از درنغلتیدن به ابتذال بودگی و نفی دستآموزشدن توسط روزمرگی فاقد معنا و مفهوم است. انسان از طریق اعتراض به وضعیت و موقعیت موجود، وضعیت مطلوب خود را براساس رنجی که در طلب مقصود میبرد، آنگونه میسازد که خود میخواهد و میپسندد.
از انواع رنجهایی که دستبرقضا کهنترین و دلهرهآمیزترین رنج بشری نیز هست، رنج گرسنگی است. ازاینرو میتوان گفت روزهداری رنجی است که انسان آگاهانه در اعتراض به روزمرگی تمامیتخواهی که میل سبعانهای به تسخیر تمامی وجود آدمی دارد برمیگزیند. گرسنگی آگاهانه نوعی اعتراض و برآشوبیدن علیه جباریتی تنانه و عقلانی است که در واداشتن انسان به کامجویی و لذتبری پایانناپذیر از هر امکان و ممکنی درنگ نمیکند.
انسان تنها موجودی است که در همذاتپنداری با دیگری میتواند رنجبردن را همچون تجربهای زیسته درک کند. از رنجبردن دیگری به اندازهای که خود رنج میبرد بگدازد، برخلاف مرگ که چنان که ویتگنشتاین میگوید یک تجربه در زندگی نیست، بلکه مرگ همواره مرگ دیگری است.
روزهداری ابتداییترین طریقی است که آدمیان برای ارتباط خود با معنای زندگی یافتهاند. رنجبردن آگاهانه درواقع پیروزی هوشمندانه انسان بر جباریت مردن از خوشی و لذات بیهوده است. پذیرش آگاهانه رنج، اعتراض به نگرشی است که انسان را صرفا به جنبه عقلانیت حسابگری محدود میکند و او را از قدمگذاشتن در راه آگاهیهای تراژیک برای دستیابی به آرزوهای «شدن» بازمیدارد؛ شهودی که در ژرفای تباهیهای بودنی کپک زده و در اوج تاریکی محدودیتها و نیازهای روزمره، نشان از صبح میدهد.
عالمان میگویند روزه سه قسم است: روزه روح، روزه عقل و روزه نفس. اگر روزه را براساس نظریه رنج بررسی کنیم، قاعدتا به این نتیجه خواهیم رسید که روح و عقل و نفس آدمی همواره در معرض خطر درخودماندگی و یکجابودگی و کپکزدگی قرار دارد و رمضان میتواند زمانی برای اعتراض جمعی به هرآنچه جماعت را تشویق به بودگی و ماندگی میکند باشد؛ اعتراضی ظرفیتساز که فطرت آدمیان را بهقدر همتشان برای گریز از ابتذال روزمرگی و تکرار بودن گسترش میدهد. آنگاه است که میتوان گفت: فردای رمضان و عید فطر بهمثابه نوروز خواهد شد.
توضیح: این نوشته پیش از این در «روزنامه شرق » منتشر شده است. مطلب اصلی را «اینجا»میتوانید بیابید. ما پیشنهاد می کنیم مطالب را در منابع اصلی هم ببینید، گاهی تفاوت هایی در عکس و لینک های افزوده وجود دارد.