پردهی اول: اردوغان انتخابات ریاستجمهوری ۲۸ مه ترکیه را با نتیجه ۵۲٪ برابر ۴۸٪ آرا به کمال قلیچداراوغلو نامزد «ائتلاف ملت» برد، آنهم در حالی که در تمام کلانشهرهای استانبول، آنکارا، ازمیر، آنتالیا، آدانا و دیاربکر قلیچداراوغلو پیروز انتخابات شده است. در ترکیهی دوقطبی امروز، این یعنی سبک زندگی و شیوهی نگاه آناتولی داخلی و دریای سیاه در باب حکومتداری بر شهرهای ساحلی حاشیهی مدیترانه، کردنشین جنوب شرق و استانبول و آنکارا پیروز شده است. در ساعات اولیه اعلام نتایج روز یکشنبه، اردوغان در جمع هوادارانش در محلهی اسکودار استانبول سخنرانی کرد، و همنوا با هوادارانش آواز پیروزی سرداد. در همان سخنرانی او ائتلاف مخالفان را به زیر سئوال بردن ارزشهای خانواده و راه دادن به الجیبیتیها متهم کرد. میشود به درستی مانند ژیژک با سیاستورزی هویتی افراطی مبتنی بر اکتویسم الجیبیتی که در غرب، همراه با کنسل کالچر و نقض آزادی بیان نظر منتقدان چپ هویتی مد شده است مخالف بود، منتهی زیبا نیست رئیسجمهوری کشوری که در خاورمیانه پیشرو محسوب میشود، پیروزی در انتخابات را با حمله به اقلیت الجیبیتی شروع کند. از این نقد که بگذریم اردوغان در همان سخنرانی وعده داد رئیسجمهوری همه مردم ترکیه باشد و نه فقط کسانی که بهش رای دادهاند. باید منتظر ماند و دید در عمل چقدر اینطور خواهد بود.
اردوغان در فاصلهی کوتاهی همانشب از استانبول به آنکارا رفت و در کاخ ریاستجمهوری بشتپه که معماری و حتی لباس برخی خدمه آن شبیه قصر پادشاهان/خلفای عثمانی طراحی شده است، در جمعی اینبار با تعدادی بیشتر، سخنرانی پیروزی کرد. راستش برغم همهی نقدهایی که میشود بر اردوغان و کمپیناش وارد کرد، برای ایرانیان و افغانستانیهایی که میخواستند در ترکیه خانه بخرند، سرمایهگذاری کنند و اقامت بگیرند زیاد بد هم نشد. منطق اردوغان منطق امپراطوری نیمهچندفرهنگگرای اسلامی، برگرفته از سیستم ملت عثمانی، است، برای همین نوعی تکثر زبانی وهویتی محدود درمورد خارجیها و مهاجران را برسمیت میشناسد. بر خلاف کسی مانند امید اوزداغ/حزب ظفر/متحد قلیچداراوغلو در دور دوم، یا سنان اوغان/نامزد همان حزب در دور اول انتخابات و متحد اردوغان در دور دوم.
بسان شاهان عثمانی، اردوغان نگاه منفی هم به ادبیات فارسی ندارد و مانند برخی اولکوجوها/پانترکها، دشمن زبان فارسی هم نیست. او به عنوان یک مسلمان معتقد، به کرات از ضربالمثلهای فارسی و عربی در سخنرانیهایش استفاده کرده است. البته حیف که متحد او در دولتداری حزب راست افراطی حرکت ملیگرا (با رهبری باغچهلی) است و مجبور است به ایشان در راستای ملیگرایی افراطی امتیازاتی بدهد و منطق ملیگرایی افراطی را بر منطق مسلمانی گاهی اولویت دهد.
پردهی دوم: دنیایی از درس در نتیجه انتخابات ۲۰۲۳ ترکیه و ۱۴۰۰ ایران، و کلا مقایسه رفتارهای انتخاباتی جوامع ایران و ترکیه در ۱۵ سال اخیر هست که میشود برایشان تبیین الهیات سیاسی هم فراهم کرد. در ترکیه، اگر رای اردوغان را در دو انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۸و ۲۰۲۳ با هم مقایسه کنیم، میبینیم رای او از ۵۲.۵٪ در سال ۲۰۱۸ به ۵۲٪ تغییر کرده و فقط نیم درصد کاهش داشته است! این با در نظر گرفتن موج عظیم گرانی در ترکیه در دوسال اخیر بسیار عجیب است. در ایران رای حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۶، ۲۳ میلیون بود، ولی رای فردی با تبار فکری نزدیک به او در انتخابات ۱۴۰۰ (عبدالناصر همتی)، کمتر از ۳ میلیون. میشود حدس زد اگر خود روحانی هم در انتخابات ۱۴۰۰ شرکت میکرد، با توجه به تحریم باورنکردنی انتخابات، شاید ۷ میلیون بیشتر نمیآورد. همین ارقام تفاوت رفتار انتخاباتی مردم ایران و ترکیه در فاصلهای نزدیک را نشان میدهد. در ترکیه استمرار در رفتار انتخاباتی رای دهندگان هست، در ایران واژگون شدن رفتار قبلی. چطور میشود توضیح داد؟ به نظر با در نظر گرفتن تفاوت فرهنگ شیعه و سنی.
در الهیات شیعه حاکم ایدهآل هیچگاه حضور زمینی ندارد، چون حاکم آرمانی امام عصر است و در آیندهای نامعلوم قرار است ظهور کند. شاید برای همین ایرانیان همیشه از وضع و حاکمیت موجودشان ناراضی هستند و سردرعصیان دارند. در نقطهی مقابل حاکم یا خلیفه در اندیشه اهل سنت (که امروز در نزد بسیاری هواداران اردوغان به نظر در شخصیت او تجلی یافته) یک موجود واقعی است که در زمان اکنون محقق است و قرار نیست حکمرانی او و ملاکهای داوری در مورد چیستی حکمرانی خوب، به آینده موکول شود. همین به نوبه خود خلیفه سنی و شیوه سیاستداری او را پراگماتیست و منعطف میکند (مثلا اردوغان سر حجاب زنان، یا رابطه با آمریکا و غرب و اسرائیل گیر سهپیچی مانند خامنهای و اصولگرایان ایرانی نمیدهد). در نقطهی مقابل، ولی فقیه شیعه چشم در آینده نامعلومی دارد که قرار است با ظهور امام غایب محقق شود، و همین او و هواداران آتشیناش را ایدهالیست (و از دید مخالفان) کلهشق و نامنعطف و غیرضروری رادیکال میکند. به بیان دیگر، اهل سنت و خلیفه ایشان حداقل در تفسیر رایج در نزد اردوغان، پا در واقعیت زمینی و اکنون دارند، شیعیان و ولی فقیه ایشان که تبلورش در رفتار خامنهای است، پا در رویای منفک شده از واقعیت که قرار است در آینده محقق شود. حتی شاید بشود گفت در ایران خیلی سکولارها و اصطلاحا براندازها هم، از نظر غیرواقعبین بودن، مصداق شیعهی آتئیست هستند، یعنی آخرالزمانگرایی خاص خودشان را دارند (احیای دوبارهی نظام پادشاهی پهلوی با کمک حملهی نظامی غرب؟…) در مورد باورمندان، آیا راهی برای برونرفت از این وضعیت ناواقعگرا هست؟ البته که هست: یک راه زمینی کردن سیاست شیعه نظریه جالبی است که در سالهای اخیر از سوی مهدی نصیری با عنوان عصر حیرت (در کتابی با همین عنوان) ارائه شده است. زمینی کردن شیعهی سکولار که حتی راحتتر است.
پردهی سوم: میخواهید بدانید چه کسی پشت اندیشههای رجب طیب اردوغان در بازگشایی مسجد ایاصوفیه و احیای شکوه اسلامی خلافت اسلامی است؟ اگر آری، اندیشههای این مرشد اسلامگرایان ترکیه را جدی بگیرید: نجیب فاضل قیساکورک، که البته در زبان فارسی آثار چندانی در مورد اندیشههایش موجود نیست. نجیب فاضل، که حدود ۴۰ سال قبل فوت کرده است، حکم احمد فردید (و تاحدی جلال آل احمد؟) را دارد برای نواسلامگرایان آک پارتی در ترکیه. در این خطابه زیبا و اثربخش و غرا، که البته بخشی از خطابهی بزرگتری که روزنامهی حامی دولت ینیشفق رویش موزیک گذاشته، وعده میدهد: «گنجلر، بوگون می، یارین می، بیلمم، فقط ایاصوفیه آچیلاجاخ!…» (جوانان، نمیدانم امروز یا فردا، ولی ایاصوفیه روزی دوباره بر روی نمازگزاران باز خواهد شد….) اگر ترکی بدانید، مو بر تن شنوندهی این سخنرانی سیخ میشود! نجیب فاضل شاعر و فیلسوف بود و با اندیشههای هایدگر هم آشنایی داشت. اردوغان در سخنانی در جمع جوانان حامی آکپارتی میگوید جوان که بود در سخنرانیهای نجیب فاضل، معلم اسلامگرایان ترکیه، شرکت میکرد، از جمله در خطابهی معروف ایاصوفیهی او.
ایاصوفیه در ژوییه ۲۰۲۰ مسجد شد و اردوغان رویای معلماش را محقق کرد. نگارندهی این سطور در تاریخ ۱۲ ژوییه ۲۰۲۰، همزمان با مسجد شدن ایاصوفیه، نوشته بود:
«در ترکیه امروزی بصورت زیرپوستی و مخملی بسیاری میراثهای مصطفی کمال آتاتورک از سوی اسلامگرایان حاکم سست میشود. استفاده از ایاصوفیای استانبول به عنوان موزه میراث مصطفی کمال بود و در جلسه هیات وزیران در سال ۱۹۳۴ در موردش تصمیمگیری شده بود. در کتابهای تاریخ ترکیه از این اقدام به عنوان نماد عبور از خلافت به لائیسیته یاد کردهاند. (آتاتورک در نوامبر ۱۹۳۸ فوت کرد.) طرفه آنکه قبل از قرار دو روز گذشته با امضای رجب طیب اردوغان برای دوباره مسجد شدن ایاصوفیا، بخشی از این مکان به عنوان عبادتگاه و نمازخانه همچنان مورد استفاده بود، و فقط بقیه آن (بخش بزرگترش) به صورت موزه مورداستفاده قرار می گرفت. کسانی که استانبول را میشناسند میدانند در این شهر زیبا و تاریخی مسجد کم نیست و مثلا در کمتر از پانصد متری ایاصوفیا مسجد بزرگ کبود یا مسجد سلطان احمد قرار دارد که همان برای برقراری نماز جمعه در این سالها کفایت میکرد. به علاوه استانبول یا کونستانتینوپول (به قول اعراب قسطنطنیه) تا پیش از فتحش از سوی سلطان محمد فاتح بزرگ، برای هزار سال پایتخت امپراطوری بیزانس و روم شرقی بوده و کسی نمیتواند میراث مسیحی این شهر (در کنار میراث اسلامی آن و البته میراث پاگاناش قبل از مسیحیت) نفی کند. امیدوارم حالا که قرار شده از بنا تماما به عنوان مسجد استفاده شود، به نقاشیها و تزئینات تاریخی محل، خصوصا آن بخش که مربوط به دورانی است که بنا کلیسا بوده، آسیبی زده نشود. البته ماندهام از نظر تکنیکی چطور میخواهند همچنان هویت چند لایه این محل را برای بازدید توریستها حفظ کنند … و همزمان از آن به عنوان مسجدی که قرار است ۵ بار روزانه درش نماز جماعت برگزار شود، استفاده کنند. هرچه هست اگر طرفداران ائتلاف حاکم فکر میکنند مسجد شدن ایاصوفیا تنور انتخابات آینده را به نفع ایشان گرم میکند و برغم مشکلات بزرگ اقتصادی آرا خارج شده از سبد را باز میگرداند، به نظرم تحلیلشان موجه نیست. بسیاری از مردم ترکیه مذهبیاند، ولی اولویت اصلی خیلیشان این روزها مسجد شدن ایاصوفیه نبود.»
نتیجهی انتخابات ۲۸ مه ۲۰۲۳ نشان داد که حدس آخرمان درست نبوده، و برای بسیاری از مردم ترکیه مسجد شدن ایاصوفیه نماد موفقیت اردوغان شده است. امروز میخواهم اضافه کنم که صوفیها پشت اردوغان هستند! توضیح آنکه نجیب فاضل قیساکورک که ذکرش رفت بسیار تحت تاثیر تصوف بود. سکولارها/کمالیستها معمولا تصویری کاریکاتوری از تصوف در ترکیه بدست میدهند و از جمله به همین سبب خیل طرفداران آکپارتی و اسلامگرایی را نمیفهمند. تصوف عملی در ترکیه، یا همان «جماعت و طریقت»، برغم محدودیتهایی که در دوره استقرار جمهوریت از سوی آتاتورک و هماندیشان بر ایشان وارد شد، هرگز از میان نرفت و همیشه شیوهای کمابیش زنده ماند. در ایران شیعه برعکس، تصوف عملی، جز در اشکال محدودی چون دراویش گنابادی و ..، عملا در ساختار اجتماعی نابود شده است. به نظر میرسد سبب اصلی در این زمینه روحانیت شیعه، اعم از فقهای اصولی و اخباری، بودهاند که ضدصوفی و برخی حتی (چون آقامحمدعلی بهبهانی در دوره قاجار) صوفیکش بودهاند. خلاصه آنکه جماعت و طریقت در جریان اصلی سیاست ایران محلی از اعراب ندارند، چنانکه قشری چون روحانیت و مرجعیت شیعه هم در سیاست ترکیه نداریم. البته روحانیت شیعه در سدهی اخیر بخشی از تصوف را به اسم عرفان و درس اخلاق درونی کرده است که آثار و درسهای عرفانی آقای خمینی از مصادیق بارز آن هستند. خلاصه آنکه برخی طریقتهای صوفیه، خصوصا در طریقت نقشبندیه، از حامیان اصلی اردوغان در انتخابات اخیر بودند، چنانکه ولی فقیه کنونی ایران، آقای خامنهای هم، برای برخی پیروانش نقش مرشد و مراد عرفانی را دارد.
بگذارید مقایسهای کنیم میان تصوف اردوغان و عرفان خامنهای: هم خامنهای اسلامگراست، هم رجب طیب اردوغان. منتهی تصوف اردوغانی در دانستن رموز بقای نظام و اقبال مردم به خویش عاقلتر و زیرکتر از خامنهای عمل کرده است: آک پارتی حجاب را اجباری نمیکند، گرچه در بستر جامعهی مدنی میکوشد گفتمان حجاب را رواج دهد. مشروبات الکلی را به کل ممنوع نمیکند، گرچه نوشیدن و فروش آنها را در مکانهای عمومی بیش از پیش محدود کرده و مالیات سنگینی هم بر فروش مشروبات الکی وضع کرده است. با آمریکا ستیزه میکند و با روسیه و شرق زد و بند دارد، منتهی نه تاحدی که با ناتو رابطهاش را قطع کند و از این پیمان نظامی با غرب خارج شود. برخلاف خامنهای درهایش را برروی سرمایهگذاری آمریکایی اصلا نبسته است. به این لیست میشود افزود. تقریبا هرچه اصلاح طلبان در بیست سال گذشته از خامنهای خواستهاند انجام بدهد تا نظام جمهوری اسلامی بماند و مردم هم راضی باشند، اردوغان انجام داده است. پس اسلام اردوغانی نسخه بسیار روزآمدتر و کاراتری از اسلام خامنهای و اصولگرایان تندرو در ایران است و یک دلیل محبوبیت گفتمان اردوغان در ترکیه برابر دلزدگی اکثریت جامعهی ایران از گفتمان خامنهای شاید همین است. یک دلیل تفاوت شاید آن باشد که تحصیلات خامنهای محدود به تحصیلات حوزوی شیعی بوده است، ولی اردوغان برغم باورهای عمیق مذهبی از دل حوزه علمیه سنی نیامده است، چون اصولا چنان حوزهای در ترکیه در دوران پساجمهوریت نداریم. اردوغان البته فارغ التحصیل دبیرستانهای دینی امام خطیب است که بر خلاف دبیرستانهای عادی دولتی در ترکیه آموزش اسلامی جدی در آنها وجود داشته و دارد. تعداد این دبیرستانها در دوران عدالت و توسعه بسیار افزایش یافته است و گفته میشود یکی از پایگاههای رای اردوغان هستند.
پردهی چهارم: اشاره شد تفاوت واقعگرایی و گفتمان محافظهکاری برآمده از اسلام سنی با آرمانگرایی، گفتمان انقلابی برآمده از تشیع دوازده امامی، نه تنها در رفتار رهبران دینی ایران و ترکیه، حتی در رفتار مردم عادی ایندو کشور هم نمود دارد. خصوصا پس از جنبش مهسا، و خیزشهای دی ۹۶ و آبان ۹۸، ایرانیان مدام به گذار از جمهوری اسلامی فکر میکنند، حتی اگر زورشان هم نرسد: فردایی آرمانی که در آن دیگر خامنهای رهبر مطلقهی کشور نیست. ایرانیان مدام برای فردا نقشه میکشند. عزیز اهل فکری اخیرا در فیسبوک نوشته بود: «آیا کسی به فکر فردا هست؟ فردای سقوط رژیم، تأسیس مجلس مؤسسان را چه نهاد یا مرجعی به عهده میگیرد، آییننامهی آن را تدوین میکند، بر اجرای عادلانه و منصفانهی همهپرسی نظارت میکند؟ نمایندگان چنین مجلس سرنوشتسازِ قانونگذاری چه صلاحیتهایی دارند؟» این نمونه است و بحثهایی از این دست این روزها فراوان رواج دارد. ولی در ترکیه چه؟ در ترکیه، در ۲۸ مه، انتخاباتی رخ داد که براحتی میشد با شرکت در آن و رای به طرف قلیچداراوغلو، اردوغان را بازنشسته کرد. این اتفاق البته نیفتاد، از جمله چون هنوز ۱۶٪ مردم در انتخابات شرکت نکردند!
پس ایرانیان آرزوی رفراندوم دارند و کسی این گزینه را جلوی ایشان نمیگذارد؛ ترکها هرچند سال یکبار رفراندوم برابرشان هست، ولی اکثریت به فکر تغییرات اساسی و گذار به نظام پارلمانی تقویتشده و مشارکتی (وعدهی قلیچداراوغلو و ائتلاف ملت در کمپین انتخاباتی) نیستند. در انتخاباتهای ۱۴ و ۲۸ مه، اکثریتی که به عظمتطلبی مبتنی بر گفتمان بقای اردوغان نه بگوید شکل نگرفت، گرچه ۴۸٪ رای به کمپین عدالتمحور قلیچداراوغلو که وعدهی مبارزه با فساد میداد، هم رای کوچکی نیست. شاید بشود گفت اسلام سنی، از نوعی که اردوغان نمایندگی میکند، بطور تاریخی گرایش به تبعیت از نظم موجودی دارد که سلطان یا خلیفه به عنوان ظلالله تبلور آن هستند و محافظهکارتر است. شیعه، همیشه انقلابیتر بوده است و از قضا قلیچداراوغلو هم شیعهی علوی است!
پردهی پنجم: نامحبوبیت سپاه پاسداران در ایران نزد عامهی مردم، در برابر محبوبیت ارتش در ترکیه را هم میشود با مدلی که ذکر کردیم توضیح داد. در ترکیه با اکثریت سنی، به سبب همان روحیه دولتگرایی، ارتش (سرباز: محمتجیک) بنوعی مقدس است و فرقی در این موضوع میان سکولار و مذهبیاش نیست. در سوی دیگر، روحیه انتقادی و عصیانگری ایرانیان برابر دولت، به سبب تاثیر تشیع (حتی اگر بسیاری از ایرانیان امروز سکولار شده باشند) قویتر است و با ترکیه قابل مقایسه نیست. ولی این اپوزیسیونگری همینطور آفات مهمی دارد: یعنی گاهی سر به افراط میگذارد، طوری که امکان هرگونه دیالوگی را با حکومت و نیروهای مسلح میگیرد، وضعیتی که امروز در اپوزیسیون برانداز با آن روبرو هستیم جز این نیست.
واقعیت آنست که بدون همکاری سپاه و ارتش گذار به دموکراسی در ایران و رها شدن از سیطرهی ولایت مطلقهی فقیه ممکن نیست. در یک ایران آینده مرامنامه سپاه باید عوض شود و ولایت فقیه حذف، و این نیروی مسلح به ارتشی عادی، مانند ترکیه، بدل شود. جالب است بیاد آوریم سپاه پاسداران در ایران در یکسری صنایع، از جمله هوافضا، از ارتشهای قوی منطقه است. منتهی همین سپاه اقلا سه دهه است شدیدا قاطی سیاست شده و خود را برابر رای اکثریت مردم قرار داده است. در دولت رئیسی و مجلس قالیباف اکثر اعضای ارشد سپاهیان هستند، رئیس جدید شورای عالی امنیت عالی سپاهی است و الی آخر. حوزهای در زندگی ایرانیان نیست که سپاه در آنجا وارد نشده باشد و همین یک سبب نگونبختی است. در سوی دیگر اپوزیسیون برانداز ایران تمام هم و غم خود را آن قرار داده که سپاه پاسداران را سازمان تروریستی اعلام کند، امری که مشکلات جدی خاص خودش را دارد.
خلاصه آنکه قدرت سپاه و کلا نیروهای مسلح ایران و ارتش ترکیه در زمینه های مهمی قابل مقایسه است، خصوصا اگر در نظر بگیریم توسعه صنایع نظامی ایران ذیل تحریمها و قطع ارتباط با غرب رخ داده و ترکیه این مانع را نداشته است. منتهی محبوبیت نیروهای مسلح در ایران و ترکیه هرگز قابل مقایسه نیستند. البته اگر در ترکیه هم نظامیها آشکارا وارد سیاست میشدند و جا را برای غیرنظامیان در سیاست و فرهنگ و اقتصاد اینقدر که در ایران رخ داده، تنگ می کردند، شاید آنها هم مانند سپاه در ایران اینقدر نامحبوب میشدند. آیا گوش شنوایی در میان سپاهیان و نیروهای مسلح در ایران برای خروج از این وضعیت هست؟