در بررسی خیزش زن زندگی آزادی، به عنوان یکی از طولانیمدتترین خیزشهای دوران رهبری آقای خامنهای با محوریت خواستههای اجتماعی و با حضور پررنگ زنان به عنوان یکی از عوامل بارز این خیزش، برای فهم بهتر نقش آقای خامنهای لازم است به عقب بازگردیم و نظرات ایشان را در باب زن و حقوق زنان بررسی کنیم. این مقاله به بازبینی گفته های ایشان در طول چهار دهه زمام داریشان، و در دسته بندی های مختلف می پردازد.
استنتاجا، برداشت نویسنده از این مطالعه ی گذشته نگر قابل خلاصه شدن در “از دست رفتن تدریجی اعتماد” در شهروندان، و علی الخصوص زنان است که در طول ۴ دهه رهبری ایشان اتفاق افتاده است و از این رو میتوان آقای خامنه ای را تسریع بخش خیزش اخیر “زن، زندگی، آزادی” و عامل اصلیِ از دست رفتن این اعتماد در نظر گرفت. جزییات و چگونگی این فرآیند به شرح زیر است:
از دست رفتن تدریجی اعتماد در طول ۴ دهه:
علاوه بر تصمیم گیریهای غلط، عدم مسوولیت پذیری در قبال آن تصمیمات و به کار گماردن اشخاص ناکارآمد، اما “مومن و انقلابی”، و دامن زدن به فساد اقتصادی و اخلاقی در دستگاه حاکمه به طور ضمنی، دخالتهای مستقیم ایشان در سرنوشت زنان به عنوان نیمی از جامعه بخش موثری از فرایند “از دست رفتن تدریجی اعتماد” بوده است. از موارد این دخالت ها که به طور جزیی تر به آن پرداخته ایم:
۱. دخالت در نقش پذیری اجتماعی و سیاسی زنان در جامعه:
به باور وی، حضور زنان در پستهای اجرایی کشور مایه افتخار نیست و نوعی انفعال در برابر گفتمان غربی بهشمار میرود. در خرداد ۷۶، او اندیشهٔ مشارکت برابر زنان در جامعه را منفی و ابتدایی و کودکانه خواند. به اعتقاد او مهمترین نهاد اجتماعی خانواده است و زن در خانواده نقش مهمتری دارد. او «خانهداری» و «فرزندآوری» را مجاهدت و هنر زنان دانستهاست.
بیانات ایشان در دیدار با جمعى از مداحان، حاکی از تاکید مکرر بر نقش های سنتی و استریوتیپیک زنانه همچون خانه داری و فرزندآوری است. پیر شدن و روند کاهشی رشد جمعیت از مهمترین دغدغه های مطرح شده در این سخنان است که با “مجاهدت” زنان برای فرزندآوری قابل جبران است. بخشی از این سخنرانی که قابل مداقه ی بیشتر است:
“یکى از مهمترین وظائف زن، خانهدارى است. همه میدانند؛ بنده عقیده ندارم به این که زنها نباید در مشاغل اجتماعى و سیاسى کار کنند؛ اما اگر چنانچه این به معناى این باشد که ما به خانهدارى به چشم حقارت نگاه کنیم، این میشود گناه. خانهدارى یک شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آیندهساز. فرزندآورى یک مجاهدت بزرگ است. ما با خطاهائى که داشتیم، با عدم دقتهائى که از ماها سر زده، یک برههاى در کشور ما متأسفانه این مسئله مورد غفلت قرار گرفت و ما امروز خطراتش را داریم مىبینیم؛ که من بارها این را به مردم عرض کردهام: پیر شدن کشور، کم شدن نسل جوان در چندین سال بعد، از همان چیزهائى است که اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛ وقتى هم اثرش ظاهر شد، آن روز دیگر قابل علاج نیست؛ اما امروز چرا، امروز قابل علاج است. فرزندآورى یکى از مهمترین مجاهدتهاى زنان و وظائف زنان است؛ چون فرزندآورى در حقیقت هنر زن است؛”
در سال ۱۳۷۷، سید علی خامنهای دستور به «سرکوب رفتارهای سرکشانه زنان» داد و تا میانه مرداد همان سال، ۱۸۰۰ زن و مرد به دلیل آنچه «پوشش نامناسب و رفتار هرزه» خوانده شد توسط پلیس دستگیر شدند. در این دوره همچنین شاهد سرکوب روزنامهنگاران زن و روزنامهها و مجلات ویژهٔ زنان همچون ماهنامهٔ زنان بودیم.
وی بعدتر در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ بیان می کند: “اینکه ما به حضور بالای زنان در مناصب اجرایی افتخار کنیم، دیدگاهی غلط و در واقع انفعال در برابر گفتمان غربی است. نگاه صحیح به زن، نگاهی است که او را در چارچوب جنس خود و ارزشهای تعالی دهنده آن بشناسد.”
در نتیجه ی این رفتارها، در سال ۱۳۹۲ بسیج جامعه زنان به ریاست خانم مینو اصلانی از تدوین منشوری بر اساس نظرات آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران خبر داد که بر اساس این منشور« زن مسلمان طراز انقلاب اسلامی برای ایرانیان و زنان مسلمان جهان ارائه می شود.» مواردی چون «دلآرام مرد بودن و مایه آرامش زندگی» و «تسلیم نشدن به احساسات بیبنیاد و بیریشه»، «خویشتنداری و دوری از تجملات»، «عفیف و متقی»، و «ایثارگر» بودن از اصول این منشور است.
۲. دخالت در آزادی بدن و گرایش جنسی:
رهبر ایران در تاریخ ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۹۲ “نگاه لذتجویانه به زن” را “بلای بزرگ” توصیف کرده و ادامه می دهد:
“قضایایی همچون همجنس گرایی نتیجه این نوع نگاه است که قطعا یکی از عوامل سقوط تمدن غرب نیز خواهد بود.”
خامنه ای همچنین در سخنان اخیرش به تاریخ دی ماه ۱۴۰۱ در آنچه که در صفحه ی رسمی ایشان “دیدار با اقشار مختلف بانوان” یاد می شود، بر تفاوت های زن و مرد، خاصه در “طبیعت” ایشان تاکید کرد و مسوولیت اجتماعی زنان و مردان را متاثر از این طبیعتِ متفاوت دانست.
“تفاوتهایی بین زن و مرد، یعنی طبیعت زنانه و طبیعت مردانه وجود دارد. هم در جسم، هم در روح و در مسائل معنوی، یک تفاوتهایی وجود دارد؛ مسئولیّتها متناسب با آن تفاوتها است. این تفاوتها تأثیر دارد در نوع مسئولیّتهایی که متوجّه به زن یا مرد است؛ این مربوط به طبیعت زنانه یا طبیعت مردانه است. هیچ کدام نبایستی چیزی بر خلاف طبیعت خودشان [انجام بدهند].”
وی در ادامه رفتار، گفتار، و حتا آرایش و ظاهر افراد را منوط به جنسیتی که با آن متولد شده اند میکند و هر عملی جز آن را صراحتا اشتباه میخواند.
” این مردی که در شیوهی رفتارش و آرایش صورتش و بقیّهی چیزهایش تشبّه به زن میکند، آن زنی که در رفتارهایش، در گفتارهایش، در حرکتهایش، تشبّه به مرد میکند اشتباه میکند؛ هر دو اشتباه میکنند.”
همچنین ادبیات مورد استفاده ی ایشان در اشاره به دگرباشان جنسیتی ادبیاتی منسوخ و حتا امروزه نکوهیده است.
“این همجنسبازی و این قبیل حرفها فقط مربوط به اسلام نیست؛ اینها در همهی ادیان جزو محرّمات کبیره است؛ اصلاً اینها را قانونی میکنند، واقعاً خجالت هم نمیکشند! خب، بنابراین یکی از واجبات عملی در جامعهی ما این است که ما از [پیروی] نگاه غربیها به مسئلهی جنسیّت بشدّت اجتناب کنیم.”
۳. دخالت در تحصیل و آموزش:
آقای خامنه ای با اشاره به انحراف فرهنگ غربی که شرایط تحصیل را برای زنان و مردان برابر میداند، به نظرات خودشان مبنی بر اینکه زنان برای تامین بخشی از زندگی ساخته و پرداخته شدند استناد میکند که عمده ی استدلالات ایشان در این باب بر تفاوتهای جسمی و عاطفی تکیه میکند، و بر این اساس نتیجه گیری میکند که تحصیل در همه ی رشته ها برای زنان لازم نیست و آزادی این نیست که زنان در رشته هایی تحصیل کنند که در آینده شغلشان در جامعه شغلی مردانه باشد.
۴. دخالت در ورزش زنان و حجاب در ورزش:
رهبر جمهوری اسلامی ایران پیش از آنکه به این سمت منصوب شود ورزش جمعی “خواهران” و مشارکت آنان در مسابقات را به دلیل آنچه که به تعبیر ایشان در زمره ی “مشکلات شرعی” قرار میگرفت امری غیر ضروری می دانست. وی در تاریخ مرداد ماه ۱۳۶۵ در مورد ورزش انفرادی زنان می گوید:
“ورزش خواهران به معنای ورزش انفرادی و در حد آن حداقلی که قبلاً اشاره کردم، بسیار چیز خوب و مطلوبی ست. البته در خانههایی که زن در آن خانه کدبانو و خانه دار است به طور طبیعی دائم در حال ورزش است.”
و مشکلات شرعی حضور بانوان در عرصه های جمعی و مسابقات را این گونه توصیف میکند:
“و اما شرکت در ورزشهای دسته جمعی و مسابقات، این را به طور مطلق نمیشود برای خانمها مجاز دانست زیرا غالباً با چیزهایی همراه است که مشکلاتی را ایجاد میکند چه از لحاظ مربیهای مرد و احیاناً ناباب و چه از لحاظ حضور در میدانها و صحنههایی که حضور زن در آنها خالی از خلاف شرعی و اسلامی نیست. لکن اگر فرض کنیم موردی وجود داشته باشد که حضور خواهران در یک صحنهی مسابقه با آن چنان موازینی همراه نباشد، از قبیل شرکت آنها در تیراندازی که هیچ گونه منافاتی با موازین اسلامی ندارد، شاید این ایرادی نداشته باشد.”
وی پس از رسیدن به منصب رهبری، در بهمن ۱۳۷۵، میخواهد که “نیروهای حزب اللهی و مومنین به دین و انقلاب” در ورزش کشور به کار گمارده شوند و در امر ورزش به مفاهیم دینی اهمیت داده شود.
“محیط ورزش بانوان باید به گونه ای باشد که حدود اسلامی دقیقا در آن رعایت شود. حدود اسلامی سلیقه ای نیست و آنچه در کشور باید انجام شود، تابع سیاستگذاریها و نظر فقهی رهبری است.
در ورزش بانوان، تبرّج و خودنمایی زن ممنوع است زیرا اگر جامعه به محیطی برای خودنمایی زن تبدیل شود به امور جدی جامعه نظیر خانواده، سلامت، عفاف و عصمت جوانان ضربه وارد می شود.”
او در سخنانی که اخیرا در جمع بانوان ورزشکار و قهرمان ایراد کرد، صراحتا زنان و پوشش (بدن) ایشان را ابزاری برای تبلیغ “تدین” و “حجاب” اعلام کرد. این در حالیست که قانون پوشش برای زنان و دختران ۹ سال به بالا، به صورت رسمی از سال ۱۳۶۲ اجباری و غیر قابل تعیین توسط خود فرد است.
“ورزشهای قهرمانی امروزه مظهر تمایلات، استعدادها و تشخص یک ملت است. مظهر هویت یک ملت است. یک قهرمان با تدین خودش تبلیغ میکند. دختران و بانوان ورزشکار ما که با حجاب میروند بع میدانها خیلی چیز مهمی ست. من نمیدانم کسانی که درصدد ارزیابی مساءل کشورند ارزیابی درستی از مسیله دارند یا نه. این فوق العاده است.”
در نتیجه ی این دخالتها ۲۱ زن در طول دهه ی اخیر و ۱۶ زن ورزشکار از سال ۹۲، به خارج از کشور پناهنده شدند. در میان اسامی این بانوان، قهرمانانی چون سارا سادات خادمالشریعه، میترا حجازیپور استادبزرگ زنان و قهرمان شطرنج بانوان ایران در سال ۱۳۹۱، نادره آقایی مربی تیم ملی کاراته بانوان ایران، مربی تیم ملی جوانان و نوجوانان در لیگ جهانی اندونزی سال ۲۰۱۵، مربی تیم ملی امید در مسابقات آسیایی سال ۲۰۱۶، مربی تیم ملی امید و بزرگسالان زنان ایران در لیگ جهانی هلند سال ۲۰۱۸، دارنده دو مدال طلای مسابقات آسیایی و بینالمللی، و مقام اول مسابقات کاپ روتردام سال ۲۰۱۹ به چشم میخورد. در همین باره پریسا جهانفکریان در پیامی در حساب کاربری خود در اینستاگرام نوشت: «من از نیمه تحقیرشده و محدودشده ایران برمیخیزم. ولی از نسلی سخن میگویم که فراموش شدن را باور نداشت، تحقیر شدن و محدود شدن را نپذیرفت». جهانفکریان که توانسته بود برای نخستین بار سهمیه رقابتهای المپیک را در رشته وزنهبرداری کسب کند پیشتر به دلیل آنچه “تحقیر و محدود شدن” نامید از مهاجرت خود به آلمان خبر داده بود.
شقایق باپیری، خانم گل لیگ هندبال اربیل عراق، با سابقه شش سال عضویت در تیم ملی هندبال زنان ایران و باشگاه سپاهان، قهرمان ایرانی دیگری ست که به دلیل ” محدودیتها برای زنان و حجاب اجباری” در آذر ماه ۱۴۰۰ برای همیشه ورزش ایران را ترک کرد و ناچارا پناهنده شد.
بدین ترتیب طی چهار دهه زمامت سید علی خامنه ای، حقوق ابتدایی زنان ایران به پشتوانه ی
خداوندگاری جنسیت زده و مردانه که اسلام مورد نظر آقای خامنهای آن را پشتیبانی میکند به شدتی هر چه تمام تر تضییع و عرصه ی بروز و ظهور که هیچ، حتا نفس کشیدن برای این نیمه ی از جامعه دشوار و مخاطره آمیز گردید.
تلاش زنان ایرانی برای مبارزات مدنی:
دهههاست که جنبش آزادیخواهی زنان ایران برای رسیدن به برابری و «حقوق اولیه انسانی» خود در حال مبارزه با فرهنگ و قوانین مردسالاری است که حتی حق آزادی پوشش را نیز از زنها گرفته اند. شاید بتوان گفت که طولانی مدت ترین مبارزات مدنی در ایران توسط زنان انجام شده و شکل گرفته است.
زنانی چون طاهره قره العین، که اولین زنی بود که به جرم فساد فیالارض اعدام شد، و هما دارابی (۲۶ دی ۱۳۱۸ – ۳ اسفند ۱۳۷۲) متخصص پزشکی کودکان و روانپزشک ایرانی که در اعتراض به حجاب اجباری در میدان تجریش تهران اقدام به خودسوزی کرد، تنها شاهدانی بر این مدعا هستند.
زنان پیشرو و آزادیخواه ایران از همان ابتدای آغاز جنبش آزادیخواهانهشان سعی در آگاهسازی دیگر زنان و دختران جامعه داشته اند. چرا که به باور آنها واقعیت این است که زن اسیر و دربند، زن خار شده و زن ناآگاه، هرگز نمیتواند فرزندانی رها و آزاده پرورش دهد. زنان نادان کودکان نادان به بار میآورند، و زنان در بند کودکانی اسیر.
از نمونه های دیگر فعالیتهای آزادی خواهانه ی زنان ایرانی، نامهایست که سه سال پیش ۱۴ زن کنشگر در جهت درخواست استعفای آقای خامنه ای نوشته و امضا کرده اند.
این ۱۴ تن، از کنشگران مدنی و فعالین حوزه حقوق زنان بودند و در این نامه عنوان کردند که: “مصمم هستیم با شیوهای مدنی و بدون خشونت، مبارزه خود را همچون پیشقراولان آزادی وطن با گفتن «نه به جمهوری اسلامی» تا رسیدن به خواستههای کامل خود ادامه دهیم.”
مضا کنندگان این بیانیه عبارتند از: شهلا انتصاری فعال مدنی و زنان، نصرت بهشتی، معلم بازنشسته، فعال مدنی و زنان، فرشته تصویبی فعال مدنی و حقوق زنان، پروا پاچیده فعال مدنی، نویسنده و شاعر، گیتی پورفاضل وکیل دادگستری، زهرا جمالی فعال مدنی و حقوق زنان، شهلا جهانبین فعال مدنی و حقوق زنان، فاطمه سپهری فعال مدنی و حقوق زنان، مریم سلیمانی فعال مدنی و حقوق زنان، سوسن طاهرخانی فعال مدنی و حقوق زنان و معلم بازنشسته، فرنگیس مظلوم فعال مدنی و مادر سهیل عربی، نرگس منصوری فعال مدنی و حقوق زنان و عضو سندیکای شرکت واحد، عزت جوادی حصار فعال زنان و کیمیا نوروزی صابر فعال مدنی و حقوق زنان. بسیاری از این افراد بلافاصله پس از انتشار این نامه دستگیر و برخی از آنان هنوز در بازداشت و زندان به سر میبرند.
مبارزات زنان ایران در صد سال اخیر با فراز و فرودهای بسیاری رو به رو بوده است، اما در دنیای امروز نسل های جوانتر و آگاه تر، به خوبی می دانند که آنچه برای آینده ای روشن و آزاد به آن نیازمندند مدیرانی مسوولیت پذیر و مسوولینی کاربلد است؛ نه سرپرست و پدر، یا بزرگتر دانا به همه ی مسایل. هم این نسل است که شعار زن زندگی آزادی را میآفریند.
و اما بررسی واکنش های رهبر جمهوری اسلامی ایران نسبت به این خیزش نیز خالی از لطف نیست:
۱. انکار مسئله:
اولین واکنش ایشان به جنبش زن، زندگی، آزادی در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۱، در مراسمی در دانشگاه های افسری نیروهای مسلح اتفاق افتاد. وی در این سخنان حضور شهروندان معترض را انکار کرد و به سیاق پیشین خود مردم شریف معترض ایران را “عمله و مزدوران حقوق بگیر” اسراییل و امریکا دانست و بسیج و نیروی انتظامی را به عنوان مظلومین اتفاقات اخیر معرفی کرد.
“و امّا چند جمله دربارهی حوادث اخیر. اوّلین چیزی که من میخواهم بگویم، این است که در این حوادثِ چند روز اخیر، بیش از همه به سازمان انتظامی کشور ظلم شد، به بسیج ظلم شد، به ملّت ایران ظلم شد؛
چه کسی این را برنامهریزی کرده؟ بنده بصراحت میگویم این برنامهریزی کار آمریکا، کار رژیم غاصب و جعلی صهیونیستی و دنبالهروهای آنها است؛ نشستهاند برنامهریزی کردهاند. عَمَله و مزدوران و حقوقبگیران آنها، بعضی از ایرانیهای خائن هم که در بیرون از کشور هستند، به اینها کمک کردند.”
وی بعدتر در بیستم مهر ماه همین سال، در دیدار اعضای دوره جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام جنبش/خیزش اعتراضی ملت ایران را غیرخودجوش و ناشی از تبلیغات دشمنان دانست و گفت:
“این تحریکات یک چیز خودجوش درونی نیست. البتّه ممکن است از یک زمینههایی استفاده کرده باشند لکن تحریکات تبلیغاتی و اثرگذاری فکری و مانند اینها، ایجاد هیجان، تشویق، راه نشان دادن: این جور کوکتول مولوتوف بسازید، یا این جور فلان کار را بکنید، اینها کارهایی است که واضح است که دارد انجام میگیرد؛ ”
در آبان ماه در دیدار با دانش آموزان هم دوباره با تکیه بر اطلاعیه ای که وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه منتشر کرد بر همین مواضع تاکید کرد و مجددا نوجوانان و جوانان را درگیر هیجان، احساسات، و بیدقّت در فهم مسائل خواند.
که البته دقایقی بعد آنجا که از این نوجوانان میخواست که در قبال دشمن فرضی آگاه باشند میگوید:
“نوجوانِ امروز، بر خلاف نوجوان قدیم، یک عنصر بالغ و عاقل است، یک عنصر خردمند است.”
همین مسیله بعدتر نیز در دیدار وی با مردم اصفهان مجددا تکرار می گردد.
۲. ادامه ی انکار، فراخوان مستقیم “آتش به اختیاران”:
در آذر ۱۴۰۱ در دیدار با بسیجیان مسیله شکل جدیدی پیدا میکند و وی صراحتا به نیروهای “آتش به اختیار” تحت فرمان خودش دستوراتی در جهت سرکوب و خشونت ورزیدن میدهد. وی خیابانها را به میدان جنگ شبیه کرده و می گوید:
“میدان چهار نفر اغتشاشگرِ داخلِ خیابان نیست. البتّه معنایش این نیست که از این اغتشاشگرها صرف نظر کنیم؛ نه، هر اغتشاشگری، هر تروریستی، باید مجازات بشود ــ در این تردیدی نیست ــ امّا میدان فقط این میدان نیست؛ میدان خیلی وسیعتر از اینها است، میدان خیلی عمیقتر از اینها است شما در یک چنین میدانی دارید مبارزه میکنید؛ خودتان را محدود ندانید به این کارهای جزئی که دُور و بَر وجود دارد. البتّه این کارها هم باید علاج بشود؛ این مقابلهی با اغتشاشگر هم یکی از مهمترین کارهای بسیج است.
یکی شعار میدهد، یکی مینویسد، یکی کار دیگری میکند. خب بسیج نباید فراموش کند که درگیری با استکبار جهانی است، درگیری اصلی آنجا است؛ حالا با اینها هم برخورد میکنند امّا دشمن اصلی آنجا است، درگیری اصلی آنجا است. این چهار نفر [اغتشاشگر] یا غافلند یا جاهلند یا بیاطّلاعند یا تحلیل بد به آنها داده شده یا تعدادی هم مزدورند؛ دشمن اصلی آنجا است، مبارزهی اصلی آنجا است.”
در این سخنرانی وی مجددا با اصرار بر انکار مسیله، کم تعداد شمردن معترضین (چهار نفر اغتشاشگر)، و نسبت دادن صفتهایی چون غافل، جاهل، و مزدور به معترضین از نیروی تحت امر خودش مستقیما درخواست میکند که خیابان را به مثابه ی میدان پنداشته، و آن را “علاج” کنند.
۳. اذعان به مسئله در پی از میان رفتن امکان انکار:
خامنه ای در نشستی با حلقهی زنان مطلوبالظاهرِ نظام و دیدار با آنچه که “اقشار مختلف زنان” خوانده اند بر ضرورت حجاب به عنوان یک ضرورت شرعی تاکید میکند و هیچ تردیدی را در وجوبِ آن وارد نمیداند.
وی زنانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند “ضعیفالحجاب” میخواند و به استناد اینکه این زنان به استقبال ایشان آمده اند یا در مراسمات مذهبی اشک میریزند، از اعوان خود میخواهد که این [افراد] را از حوزهی دین و انقلاب و مانند اینها خارج نکنند، چرا که همه نقصهایی دارند که باید برطرف کنند!
“حجاب یک ضرورت شریعتی است؛ شریعت است؛ ضرورت شرعی است؛ یعنی هیچ تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد؛ این را همه باید بدانند. این که حالا خدشه کنند، شبهه کنند که آیا حجاب هست، لازم است، ضروری است، نه، جای خدشه و شبهه ندارد؛ یک واجب شرعی است که باید رعایت بشود، منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند، اینها را نباید متّهم کرد به بیدینی و ضدّانقلابی؛ نه. من قبلاً هم گفتهام؛ یک وقتی در سفری از سفرهای استانی که میرفتم، در جمع علما گفتم این را؛ علمای آنجا جمع بودند؛ گفتم چرا گاهی بعضی از شما این خانمی را که حالا فرض کنید یک مقداری موهایش بیرون است یا به تعبیر رایج بدحجاب است ــ که حالا باید گفت ضعیفالحجاب؛ حجابش ضعیف است ــ متّهم میکنید؟ بنده وارد این شهر شدم، جمعیّت آمدند استقبال؛ شاید اقلّاً یکسوّم جمعیّت این جور خانمها هستند، دارند اشک میریزند؛ این را نمیشود گفت ضدّانقلاب است؛ این چطور ضدّانقلابی است که این جور با شوق و با حرارت و با انگیزه میآید و مثلاً فرض کنید در فلان مراسم دینی یا فلان مراسم انقلابی شرکت میکند؟ اینها بچّههای خودمانند، دخترهای خودمانند. من چند بار تا حالا در خطبهی نماز عید فطر این را تکرار کردهام که در مراسم ماه رمضان، در شبهای اَحیاء ــ عکسهایش را برای من میآورند، حالا من که آنجاها را نمیتوانم [بروم] امّا تصویرش را برای من میآورند ــ زنها با ریختهای مختلف، قوارههای مختلف اشک میریزند؛ من حسرت میخورم به آن جور اشک ریختن! میگویم ای کاش من هم میتوانستم این جور مثل این دختر، مثل این زن جوان اشک بریزم؛ این را چطور میشود متّهم کرد؟ بله، کار درستی نیست، بدحجابی یا ضعف حجاب درست نیست امّا این موجب نمیشود که ما این [افراد] را از حوزهی دین و انقلاب و مانند اینها خارج بکنیم و خارج بدانیم؛ چرا؟ البتّه همهی ماها یک نقصهایی داریم، باید نقصها را برطرف کنیم؛ هر چه بتوانیم برطرف کنیم، بهتر است. این یک مسئله و یک موضوع دیگر که راجع به مسئلهی حجاب بود.”
خیزش زن، زندگی، آزادی، نه تنها جامعه را به سمت جنبشیتر شدن برده، بلکه روند ایجاد گفتمانهای جدید مبتنی بر آزادیخواهی و برابری حقوق را سرعت بخشیده است. باید تاکید کرد که این خیزش نه تنها برخلاف ادعای آقای خامنهای خیزشی خودانگیخته بود بلکه از ستونهای اصلی آن، زنان و مبارزات مدنی آنان در طول تاریخ ایران بوده است. بنابراین اساسا اگر هم امروز نمودارها و مصادیقی چون آنچه در طول خیزش در خیابان اتفاق افتاد نبینیم، در زیر پوست جامعه تغییرات بنیادینی رخ داده است که هرگز راهی برای برگشتن به عقب برای آنها نیست. چرا که یکی ازین ستونها که زنان و مبارزات مدنی و آزادیخواهانهی آنان است همچنان، و با قدرت و انسجام بیشتر و با اطمینان قلبی فزاینده به توانایی و قدرتشان پابرجا و استوار درحال به پیش رفتن و بردوش کشیدن این پرچم هستند.
همانطور که در ابتدای این نوشتار اشاره شد، آقای خامنهای علاوه بر نشان دادن ناکارآمدی خود و حکومتش، نکتهی اصلی دیگری که در سخنان و رفتارهای خود در طول ۴ دهه زمامتش ارائه داد خلاصهای از بینش او به زن است. بینشی عقب مانده و غیر مدنی که زن را ابزار فرزندآوری و رشد جمعیت، مایهی آرامش مرد، و موجود تحت کنترل و امر سرپرست یا سرپرستان خود میداند که جسم و روح و روانش در تملک حاکمیت وبعد مردان دور و بر اوست. زنی که تحصیلش، انتخاب شغلش، فعالیت اجتماعی و سیاسیاش، حتا ورزش و فعالیتهای فرهنگی یا هنریاش میدان نزاع همه است غیر ازخودش. این بینش را به صورت ابتدائی و سپس به تبع آن عملکرد مبتنی بر آن را، میتوان روندی دانست که موجب از دست رفتن اعتماد و احساس امنیت زنان به عنوان نیمی از جامعه شده و نقش آقای خامنهای در ایجاد خیزش زن، زندگی، آزادی بر همین اساس نقشی کلیدی و بنیادین است.
2 پاسخ
با سلام. نوشته خوبئ است ولی تعجب آور نیست. ما یک حکومت دینی داریم که با قوانین و طرز فکر ۱۴۰۰ سال پیش حکمرانی میکند. هر کس رهبر این نظام شود به همین نحو حرف خواهد زد و به همین نحو عمل میکند. این دین، و این کتاب، جز بدبختی برای ما چیز دیگری نیاورده است
سلام
اتفاقا نظرات رهبری بسیار منطقی و پیشرانه و همه جانبه هست .
نویسنده متاسفانه از سواد و قدرت تحلیل کافی برخوردار نیست.با احترام
دکتر م.ا
دیدگاهها بستهاند.