این روزها که طشت رسوایی اخلاقی بعضی از مسئولین فرهنگی ریاکار از بام افتاده، برخی دکانداران دین برای حفظ آبروی ریخته شده، دست به توجیه شرعی زده و با سوء برداشت بیشرمانه از آیه ۲۴ سوره «طور»، مدعی شدهاند ارتباط جنسی با پسر بچه در بهشت هم وعده داده شده است! به نظر رسید توضیحات کوتاهی در این مورد لازم باشد.
۱- آیات مربوط به بهشت و دوزخ چون مربوط به انشاء و عالمی دیگر است، تماما به زبان تشبیه و تمثیل و مجاز و استعاره و به صورت «نکره» (ناشناخته) آمده است. از جمله در قرآن آمده است: «هیچ نفسی نمیتواند چشم روشنی پاداشهای بهشتی را که برای آنها پوشیده است، درک کند» (۱).
۲- تا حالا بعضی آقایان مدعی بودند، «حوری» برای آقایان و «غلمان» برای بانوان است، گویا به تناسب ایام آنرا هم مصادره به مطلوب کردهاند! اما غلمان جمع «غلام» یعنی پسر بچه و «غلامه» یعنی دختر بچه است که طبق قاعده تغلیب در زبان عربی، منظور همان کودکان پسر و دختر خردسال است که بسیار دور از این غریزه میباشند.
۳- در این آیه مطلقا موضوع ارضای جنسی، که اذهان بیمارگونه تصور کردهاند، در کار نیست، عجیب اینکه درست در سه آیه قبل (۲۱ سوره طور) میگوید: کسانی که ایمان آوردند و ذریه آنها یعنی فرزندانشان در ایمان از آنان پیروی کردند، آنها را به یکدیگر ملحق میکنیم (۲).
۵- همه میدانیم یکی از زیباترین نعمات دنیا و ذوق زندگی آدمیان، همین بچههای خردسال پسر و دختر در خانواده است که مادر و پدر و خواهر برادر و نزدیکان و حتی غریبهها دوست دارند آنها را در آغوش بگیرند و ببوسند، این که در آیه آمده: آنها انگار«مروارید در صدف» هستند، بهترین وصفی است برای کودکان که صورتشان از سفیدی و طراوت برق میزند.
۶- در دو مورد دیگر قرآن از «طواف» این کودکان در بهشت پیرامون بهشتیان سخن گفته که بهجای کلمه «غلمان» از کلمه «وِلدان» یعنی کودکان نابالغ استفاده کرده است. به فرض هم به گفته برخی مفسرین، منظور خدمت و پذیرایی باشد، از دست کودکان چیزی گرفتن بر لطف آن میافزاید، اما که در هیچیک از این موارد شائبه جنسی وجود ندارد (۳).
۷- در آیه مورد استناد، از «طواف» این کودکان پیرامون بهشتیان سخن میگوید، به راستی منظور از طواف آنان (غلمان – ولدان) چیست؟ پاسخ را از آیه ۵۸ سوره نور میتوان دریافت:« کودکان نابالغ شما در سه وقت نباید بی اجازه وارد اطاق خوابتان شوند، در بقیه اوقات میتوانند بر شما طواف کنند»، یعنی دور و بر جاذبه مهر و محبت شما گردش نمایند(۴).
در نقاشیهای اروپاییان نیز، اگر به موزههاشان سری زده باشید، فرشتگان اغلب به صورت کودکان معصوم و زیبا به تصویر کشیده شدهاند! آیا دیدهاید بیماردلی به چشم شهوت به آنان نگریسته باشد؟
پانوشتها
۱- سجده ۱۷- فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ.
۲- طور ۲۱- وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ ۚ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ
۳- واقعه ۱۷- یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ . انسان ۱۹- وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا.
۴- نور ۲۸- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ۚ مِنْ قَبْلِ صَلَاهِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَهِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاهِ الْعِشَاءِ ۚ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکُمْ ۚ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ ۚ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
2 پاسخ
با سلام و آرزوی تندرستی، آرامش و امنیت خاطر
کدام دین ، کدام خدا؟؟
بقول حضرت مولانا؛ نه ترسا و یهودی ام، نه گبرم نه مسلمانم!! بلکه به خالق چندجهانی و نظام قانونمند هستی که همچو انرژی منزه و نور محض به همه مخلوقات یکسان می تابد و این انسانها هستند که صلاحیت و قابلیت جذب یا دفع آنرا دارند تا رستگار و یا گمراه شوند (رابطه انسان با خدا و نه برعکس) البته بدون واسطه؟؟Nssa
یک سئوال ساده نه از متولیان و مفتیان کاذب، بلکه از جناب استادان محمد مجتهد شبستری ، دکتر سروش، ملکیان و دکتر بازرگان و کسانیکه با استفاده از واژه های دینی و مفاهیم مذهبی؛ نیت و مقصود خالق و آفریننده بشر را می خوانند و تبلیغ میکنند را دارم. چه زمانی و مکانی و چرا نه در این عصر!!! با کدام مدرک، سند و رفرانس قابل دفاع عقلی، علمی و حتی فلسفی و نه گفته ها و نوشته ها و روایات افسانه ای!!! میتوانند نشان دهند که خالق کائنات که بی صورت و بی تعریف و بی تفسیرست؛ و نه خدای متشخص انسان وار ساخته و معرفی شده ادیان!!! دعای چه کسانی را اجابت میکند و چه کسانی را نمی کند. چه شخصیت حقیقی یا حقوقی صلاحیت و حق دارد تا از طرف آفریدگار؛ مخلوقات را دسته بندی به مؤمن و کافر یا امروزه خودی و غیر خودی شقه شقه کند و سپس حکم تشویق یا تنبیه را صادر کند. حقیقتا داستان موسی و شبان جناب مولانا چه کنایه بجا و عقلانیست از رابطه مستقیم مخلوق با خالق با هر زبانی و نیتی که با خالقش میتواند راز و نیاز بکند و تمام ایمان، باور و نیایش باید فقط بینی و بین الله برای آرامش روح و روان باشد بدون هیچ واسطه و دلالی!!! ضمنآ همه از نظر اخلاقی، عقلانی و معنوی مسئول پندار و گفتار و کردار خویش اند و بس و هیچ رسالتی و صلاحیتی برای به بهشت موهومی بردن بعنوان رشوه و جهنم بعنوان تنبیه و عذاب دیگران نداشته و ندارند. بقیه مقولات و دستورالعمل ها ی قانونمند زندگی حاصل دست آوردهای بشری ؛ براساس تجربه، دانش، آزمون وخطا، پژوهش و خرد جمعی در طول تاریخ تدوین و تعیین گردیده و میگردد. لذا انسانهای خردمند، محقق، نسبی نگر و صاحب بصیرت فرزند زمان خویش اند و نه شخم زننده تاریخ و توجیه گر افسانه ها و اسطورههای قرون وسطی چه دینی و چه غیر دینی و لائیک!!!؟؟
از طرفی همانگونه که موسیقی براساس تجربه و تحقیق بشری بهترین ومؤثرترین مدیتیشن یا آرامش روحی است ، برای باورمندان بی ادعا ، دعا و نیایش آرامبخش. واما اساتید محترم خیلی صادقانه بگویم که با مطالعه و مطالعه و البته بیشتر بخاطر درک و فهم متد علمی و روش تحقیق که عاری از تعصب، جزمیت، سیاه و سفید بینی، تقدس و تقلید، تفسیر به رأی و عدم نتیجه گیری براساس آمال و شیفتگی خود استوارست به این نتیجه رسیده ام که: براساس عقل، منطق، استقلال، خرد و نهایتآ قضاوت و نتیجه گیری براساس مشاهده، تجربه، مطالعه مطالب موافق و مخالف، آزمون و خطا و تطبیق با مدارک و رفرانسهای معتبر هیچ دین و آئینی را آسمانی و مقدس و مطلق نمیدانم، بلکه آنان نهایتآ قوانین و دستورالعملهای بشری بوده که برای ارشاد قبیله و نسل خود و در عصر خود خوب و قابل استفاده و امروزه بسیاری از آنها منسوخ و حتی مضر و ویران کننده اندیشه !!!! ولی با تمام وجود به خالق کائنات این انرژی منزه و بینهایت، رمز و راز هستی و تبادل انرژی مثبت و منفی و بازگشتش به خودمان را قبول و ایمان قلبی دارم.
قطعآ باور قلبی و التزام عملی به این مفاهیم ارزشی در اخلاقی کردن روش و منش زندگی انسانها نقش اساسی را دارد!!!! از طرفی کائنات چند جهانی بدون حساب وکتاب و رها شده نیست و نیازی هم به اثبات علمی ندارد، چون با شهود و حضور و تجربه فردی و معرفت باطنی قابل لمس است. نقد و نسخ سنت سقراطی عامل روشنگری و اصلاح
انچه در قران امده با انچه بشر برای ایجاد خدا پرستی در ذهن خویش ترسیم کرده اصلا از نظر عقل و منطق و آیات الهی قابل تفسیر و مشابهت و جواز تعمیم نیست،اگر سخنان گفته شده زاییده عقل افرادیست که با خرافه پرستی و استفاده ابزاری از دین خود را بعنوان نماینده خدا در زمین محسوب و هر عمل ناشایستی را با جواز تعمیم به خدا نسبت میدهند،ذات اقدس الهی مبرا از گفتههای کاهن و خاخام و روحانی و مرتاض است،خداوند مبراست از هرانچه در وصف بگنجد،دین فروشی برای منفعت ساخته ذهن است و حادث،در بهشت ضلالت نیست پس سخن مفسران و روحانیون،وووو هیچ ارزشی ندارد انچه خدا خواسته و فرموده همان است تفسیر بهرای دین موجب گمراهی بشر و بر هم زدن نظم است،انچه در کتاب خداست اجرا شود مابقی وعده خدا ،را خودش عملی خواهد کرد،برای منافع خویش به خدا دروغ نبندیم،و دیگران را به شرک تشویق نکنیم،الله قهار،
دیدگاهها بستهاند.