بررسی تجربه‌های معنوی با نگاهی به مدعیات الحاد جدید

هادی حکیم شفایی

کتابی تحت عنوان «تنوع تجربه معنوی» اثر دیوید یادن و اندرو نیوبرگ (۱) در سال ۲۰۲۲ به چاپ رسیده است که در آن، آمارهایی در خصوص انواع تجارب معنوی طی مطالعاتی که در جوامع غربی صورت گرفته است ارائه شده است. دیوید یادن، استادیار دانشکده پزشکی دانشگاه جان هاپکینز در رشته روانشناسی است و اندرو نیوبرگ، پژوهشگر عصب شناسیِ تجربیات معنوی. نویسندگان، پژوهش خود را با الهام و نقل قول از ویلیام جیمز، شروع می کنند و سپس با ارائه آماری، انواع تجارب معنوی را طبقه بندی و چگونگی توزیع آن در میان نمونه ها را ارائه می کنند. به‌علاوه، آنها به دنبال شاخصی هستند که بتواند بطور معناداری توضیح دهد که چرا برخی افراد، تجربه های معنوی دارند و برخی ندارند. گرچه هدف نویسندگان این کتاب به عنوان روان‌شناس و عصب‌شناس، درمان بیماران مبتلا به اختلالات روانی و عصبی است اما بررسی های آنها می تواند در زمینه دین پژوهشی، کمک کننده باشد.

در این نوشتار، ابتدا مروری خواهیم داشت به کتاب پژوهشی «تنوع تجربه های معنوی» و سپس بر مبنای داده های آماری این پژوهش و شاخص های ارائه شده از سوی نویسندگان، تلاش خواهیم کرد برخی مدعیات حامیان الحاد جدید در باب تجربه های معنوی را ارزیابی نماییم.

در کتاب تنوع تجربه های معنوی، یادن و نیوبرگ به نقل از ویلیام جیمز بیان می دارند که در زندگی، بسیاری از انسان ها یک سری تجارب و احساساتی دارند که رازآلود است. این تجربیات رازآلود عموماً دارای چهار ویژگی هستند:

۱. حیرت زا و در نتیجه، غیرقابل بیان هستند (Ineffability)

۲. از جنس آگاهی و بینش هستند و واقعی تر از واقعی به نظر می رسند (Noetic quality)

۳. گذرا و گریزپا هستند و فقط برای مدت کوتاهی می آیند و می روند (Transience)

۴. منفعل کننده هستند. فرد تجربه کننده، فقط تماشاگر است و نمی تواند کاری بکند (Passivity)

نویسندگان، باز با الهام از ویلیام جیمز، تجارب معنوی را به سه دسته تقسیم می کنند:

۱. تجربه الهام بخشِ حضور (numinous experience):

– احساس حضور موجودی غیبی و مقدس در کنار فرد
‏-احساس همزمانی و هم معنایی میان برخی وقایع پیرامون فرد(syncronicity)

۲. تجربه های شهودی-عرفانی (Mystical experience):

– احساس وحدت با جهان بیرون
– از دست دادن مرزهای وجود
– حیرت از زیبایی طبیعت
– حیرت از زیبایی هنر

۳. تجربه ماورای طبیعی (Paranormal experience):

– ارتباط با ناشناخته ها مثلاً جن و…
-ارتباط با شناخته ها مثلاً روح بستگان فوت شده

میزان توزیع این تجارب متنوع در میان افراد پرسش شونده به شرح زیر بوده است:

– ۳۵ تا ۴۰ درصد از افراد شرکت کننده، تجربه حضور (numinous experience) از نوعِ دیگریِ مقدس را داشته اند. فراوانی این نوع احساس معنوی، از همه بیشتر بوده است. ۵ درصد، تجربه ی حضور از نوع همزمانی و معناداری وقایع را اعلام کرده بودند.
– حدود ۲۰ درصد از افراد، تجارب ماورای طبیعی مانند ارتباط با جن و روح و مانند آن را داشته اند.
-مابقی، انواع تجارب شهودی-عرفانی را از سر گذرانده بودند.

مکان و زمان این تجارب معنوی نیز در میان افراد گوناگون، متفاوت بوده است:
– هنگام نیایش (رایج ترین زمانِ گزارش شده)
– در طبیعت
-هنگام سوگواری
-هنگام مراقبه
-هنگام افسردگی
-هنگام تنهایی
-هنگام مرگ
– هنگام مصرف مواد روان گردان
-هنگام رابطه جنسی (کمترین میزانِ گزارش شده)

گزارش گرفته شده از افراد شرکت کننده در خصوص چگونگی دریافت این احساس های معنوی، آمار زیر را نشان می دهد:

– ۷۰ درصد اعلام کردند که این احساس های معنوی، خود به خود به سراغ آنها می آیند.
– مابقی، افرادی بودند که اعلام کردند با تلاش به این احساس ها دست یافته اند و یا آمیزه ای از این دو وضعیت را اعلام نمودند.

گزارش گرفته شده از افراد شرکت کننده در این پژوهش، در خصوص وضعیت روانی افراد هنگام تجربه معنوی، آمار زیر را نشان می دهد:

– یک سوم افراد اعلام کردند که هنگام تجربه ی حس های معنوی، در فاز خوب و شادمانی بوده اند.
–  یک سوم افراد اعلام کردند که هنگام تجربه ی حس های معنوی، در فاز سوگ و ناراحتی بودند.
– یک سوم افراد نیز وضعیت خاصی نداشتند.

گزارش در خصوص تفاوت های میان افرادِ تجربه کننده ی حس های معنوی با افرادی که چنین تجربه هایی نداشته اند نشان می دهد که تجربه حس معنوی، نه به هوش، نه به تحصیلات، نه به سن و نه به هیچ شاخص دیگری ربط ندارد. در عوض، نویسندگان کتاب، برای تشخیص تفاوت میان افرادی که تجربه های معنوی دارند با افرادی که ندارند از شاخصی به نام «شاخص جذب در هیپنوتیزم پذیری» استفاده می کنند. جذب در هیپنوتیزم پذیری، عبارت است از توانایی فرد در کاهش آگاهی محیطی و در نتیجه، افزایش یافتن توجه کانونی. این حالت را می توان «عدسی زوم روانشناختی» نامید که باعث می شود توجه به فکر یا هیجانِ پیش آمده، به حدی افزایش یابد که تمام عوامل موقعیتی از جمله زمان و مکان حذف شود (۲).

یادن و نیوبرگ این شاخص را که در اصل، برای سنجش هیپنوتیزم پذیری است برای تجربه های معنوی بکار می گیرند تا بتوانند تفاوت میان افرادی که استعداد تجربه احساس های معنوی دارند را با دیگران ارزیابی کنند. طبق این شاخص، افرادی که هیپنوزپذیری بیشتری دارند، مثلاً بیشتر از دیگران محو چیزی می شوند، قدرت تجسم بالاتری دارند، رویاپردازتر هستند و زیبایی دوست تر هستند استعداد بالاتری در تجربه احساس های معنوی دارند. اگرچه این شاخص قطعی نیست اما بطور نسبی، می تواند معیاری برای داوری ارائه دهد. مساله مهم دیگری که وجود دارد این است که برخی از افرادی که مواد روان گردان مصرف می کنند نیز تجربیات معنوی مشابه ای را گزارش داده اند.

و اما برخی نتایج این کتاب، در مواجهه ما با مدعیات الحاد جدید، نکات قابل تاملی را به ذهن متبادر می سازند. آن بخش از نتایج این پژوهش که به مواجهه ما با مدعیات الحاد جدید کمک می کنند از این قرارند:

۱. نتایج این پژوهش تائید می کند که تجربیات رازآلود و معنوی، بطور متنوع وجود دارد و قابل انکار نیست.
۲. نتایج این پژوهش نشان می دهد که تجربیات رازآلود و معنوی، هم در میان افراد دینی و هم در میان افراد غیردینی، به گونه های مختلف وجود دارد.
۳. این تجربیات از منظر صاحبان تجربه، بسیار واقعی به نظر می رسند و اصطلاحاً «واقعی تر از واقعی» هستند.
۴. تجربیات معنوی به هیچ شاخصی مانند هوش، تحصیلات، سن و غیره ارتباط نداشته است.
۵. افرادی که به لحاظ شاخص جذب هیپنوتیزم پذیری قوی تر هستند بیشتر در معرض تجربیات معنوی می باشند.
۶. افرادی که مواد روان گردان مصرف می کنند نیز یک چنین تجربیات معنوی را گزارش می کنند.

برای درک چالش هایی که اندیشه الحاد جدید در مواجهه با پدیده دین و تجربیات معنوی با آن رویروست مروری خواهیم داشت به جریان فکری الحاد جدید و پاره ای از مدعیات آن.

الحاد جدید

الحاد مدرن توسط اندیشمندان و نویسندگانی بسط یافته است که دین را هم‌ردیف، خرافه‌­پرستی، خردگریزی، حماقت، نبود آگاهی و دانش و… قرار داده و بر عدم تساهل، لزوم مقابله با اساس دین تاکید می­‌کنند. شماری از این نویسندگان که پیشتازان الحاد مدرن هستند عبارتند از سام هریس، دنیل دنت، ریچارد داوکینز و کریستوفر هیچنز. حملات تروریستیِ برخی افراطیون دینی نیز در اوج گرفتن و مقبول افتادن نسبی این جریان، بی تاثیر نبوده است. این جریان هرچند ریشه در گذشته دارد و مبانی و مفروضات آن همان مبانی و مفروضات ملحدان گذشته است اما با اتخاذ رویکردی بسیار خصمانه، به جریانی تهاجمی و ایدئولوژیک علیه دین و دین داران تبدیل شده است. می‌­توان گفت ویژگی‌ها و مدعیات زیر در جریان الحاد جدید، ظهور و بروز بیشتری دارد:

۱. رویکرد اثباتی به معنای خروج از موضع شک و ندانم انگاری و تلاش برای اثباتِ نبودن خدا و مطرح نمودن بی‌­خدایی به صورت یک عقیده مدلل.

۲. رویکرد تهاجمی به دین، دین ستیزی رادیکال و آن را پدیده­ ای خطرناک معرفی کردن، طرح تعارض علم و دین و تلاش و تبلیغ گسترده برای حذف آن.

۳. فلسفه گریزی (در مورد برخی از نظریه پردازان) و تکیه انحصاری به روش تجربی؛ بسط الحاد از طریق دانش تجربی و ابزارهای مدرن، و استخدام علوم تجربی در جهت نظریه‌پردازی ماتریالیستی و الحادی؛

۴. تلاش برای تبیین طبیعی و فیزیکال همه چیز، مساله روح، اخلاق، معنویت، معنای زندگی و مانند آن.

۵. بسط دادن مفهوم 《خرافات》به هر گزاره ای که قابل تائید تجربی نباشد.

۶. طرح اتهام اختلال روانی و یا نامتعادل شدنِ انتقال دهنده های عصبی نسبت به آنهایی که باورها، تجارب و کنش های دینی دارند.

۷. یکسان پنداریِ تجارب معنوی عمومی با تجارب معنوی ناشی از مصرف روان گردان ها به لحاظ علل.

نتایج پژوهش یادن و نیوبرگ می تواند چالش های جدی ای را پیش روی برخی از گزاره های الحادی قرار دهد و بانیان آن نظرات را به بازاندیشی فراخواند:

– این نتایج نشان میدهد که تجارب معنوی، وجود دارند و قابل انکار نیستند. پس باید جدی گرفته شوند و با آن، مواجهه علمی و فلسفی نمود.

– این نتایج نشان می دهند که تجارب معنوی، نه فقط در میان دینداران بلکه به گونه های مختلف در میان ناباوران به دین هم وجود دارد. لذا مواجهه با این پدیده، باید پدیدارشناسانه و غیرایدئولوژیک باشد.

– بر خلاف نظر دنیل دنت (۳) که معتقد است وجودِ اندک رگه هایی که از دین باقی است بخاطر وجود رنج ها و مصیبت های بشری است و اگر رنج و مصیبت نبود طبیعت، دین را از بین می برد، نتایج پژوهش یادن و نیوبرگ نشان می دهد که «یک سومِ» کسانی که تجربه های معنوی داشتند اعلام کردند که حین تجربه های معنوی، حال شاد و نرمالی داشتند. تجربه عمومی دینداران هم نشان می دهد که دینداران نه فقط در هنگام رنج و سوگ بلکه هنگام شادی و پیروزی و موفقیت هم دینورزی می کنند و به درگاه متعالی، شکر می گویند. به‌علاوه، اساساً یکی از برهان های علیه وجود خداوند که موجب گریز بسیاری از انسان ها از باور به خداوند می گردد برهان شر هست که چنین عنوان می کند که وجود شر و مصیبت و بلاها نشان دهنده ی نبود خداوند است. دین گریزی بسیاری از مردمان از قضا به علت رنج و مصیبت و شرور عظیم است. لذا استدلال دنت مبنی بر اینکه رنج و درد و مصیبت، علتِ دین گرایی است نقض می گردد زیرا با استناد به برهان شر، رنج و درد و مصیبت می تواند علت خداناباوری و دین گریزی هم باشد.

– دنت در همین مقاله، مدعی می شود که هر کجا آگاهی و دانش بالاتر بوده دین باوری فروکش کرده است (۴). حال آنکه پژوهش یادن و نیوبرگ نشان می دهد که تجربه ی حس معنوی به هیچ شاخصی از جمله هوش و تحصیلات ربط ندارد و انسان های دارای تحصیلات بالا هم می توانند از تجربه ی احساس معنوی بهره مند باشند. اگرچه ممکن است دین باوری در میان اقشار کم دانش و کمترتحصیلکرده بیشتر باشد اما این نمی تواند نشان دهنده این مدعا باشد که منشاء دین، ناآگاهی و بی دانشی است.

– دنیل دنت با تمسک به برخی از پژوهشها عنوان می‌کند که بهترین و کاملترین پژوهشی که درباره دعا انجام شده نشان می دهد که در مورد کسانی که دوران نقاهتِ جراحی قلب را سپری می‌کنند، دعا کردن هیچ تأثیری در بهبودشان ندارد و گاه می‌تواند باعث بدتر شدن حال بیمار بشود (۵). پاسخ این است که حتی اگر ما نتایج پژوهش مورد استناد دنت را صحیح فرض کنیم و نتایج پژوهش های نقیض را نادیده بگیریم، با این نتیجه، فقط «فهم موسع» از نیایش به چالش کشیده می شود؛ همان فهمی که دیندار طبق آن معتقد است از طریق دعا و نیایش، همه خواسته ها و آرزوهای دنیوی انسان، محقق می شود. اما نتایج پژوهش مورد استناد او نمی تواند فهم های غیرموسع، محدودتر و مشروط از مفهوم دعا و نیایش را نقض کند و نتیجه بگیرد که پس خداوند وجود ندارد.

– دنت حس خوش دینورزی را به حس خوش مواد روانگردان یا الکل تشبیه می کند و چنین نتیجه می گیرد که دین از جنس اینگونه مواد است (۶). در پاسخ باید گفت که اگر میان تجربه معنوی و مصرف مواد روانگردان و الکل، به لحاظ برخی حالات و احساس های حاصله شباهت وجود دارد، این شباهت ابداً نمی تواند اثبات کننده ی یکسان بودنِ منشاء آن دو باشد. علاوه بر اینکه تمثیل، برهان محسوب نمی شود، شباهت آثار دو پدیده نیز اثبات کننده ی یکسان بودن منشاء آن دو پدیده نیست درست همانطور که در علم پزشکی، دو بیماری مختلف ممکن است آثار و علائم مشابه داشته باشند.

– الحادگرایانی که دین و تجربه معنوی را از جنس خرافات و فقدان خردورزی می پندارند باید بتوانند توضیح دهند که چگونه در طول تاریخ بشر تاکنون، فلاسفه و حکمای بزرگی در شرق و غرب، زندگی می کردند که ضمن اشتغال به امر خردورزی و فلسفه، صاحب تجارب عرفانی و دینی و وجودی بوده اند.

– الحادگرایانی که تجارب معنوی را به لحاظ برخی حالات و احساس ها و ظواهر، به برخی اختلالات روانی تشبیه می کنند و از شباهت میان برخی علائم ظاهری میان تجربه کنندگانِ احساس های معنوی و بیماران مبتلا به اختلالات روانی و عصبی، نتیجه می گیرند که تجارب معنوی ناشی از اختلالات روانی و عصبی است باید بتوانند بطور علمی نشان دهند که همه کسانی که مدعی تجارب معنوی هستند اختلال روانی و عصبی دارند. اگر حتی یک مورد هم وجود داشته باشد که عاری از اختلال روانی و عصبی باشد اما تجارب معنوی داشته باشد بی بنیانی این دیدگاه، آشکار خواهد شد.

موارد فوق نمونه هایی از چالش هایی است که مدعیان الحاد جدید در نفی اندیشه خداباورانه و تجارب معنوی با آن روبرو هستند و تاکنون از پاسخ به آن ناتوان بوده اند. الحاد جدید اگرچه در دوران کنونی تلاش می کند با ابزار علم به جنگ با اندیشه دینی و معنوی برود اما این نبرد، آنطور که انتظار می رفته آسان نبوده است و این نظریه پردازان علم گرا، همچنان در دفاع از مدعیات خود، گرفتار هستند. نظریه پردازان الحاد جدید باید بتوانند فارغ از نگاه ایدئولوژیک و یا سیاسی و رسانه ای، مدعیات خود را در پرتو نقدهای فلسفی و پژوهش های علمی نقیض، بازبینی نمایند.

منابع

(۱) یادن، دیوید و نیوبرگ، اندرو. تنوع تجربه معنوی. انتشارات آکسفورد.
(۲) کاپلان و سادوک، خلاصه روانپزشکی، جلد دوم، ص ۷۰۲
(۳) دنت، دنیل. آینده مذهب. دین آنلاین
(۴) همان
(۵) همان
(۶) همان

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »