جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند که معتقدند جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است و باید برود. موافقان کسانی هستند که اصل حفظ جمهوری اسلامی را قبول دارند و بر حفظ آن اصرار دارند. و قشر خاکستری کسانی هستند که نظرشان در مورد ج.ا بستگی به شرایط یا موقعیت شان دارد.
در این میان موافقان سرسخت معمولا طی هر شرایطی نظر مثبت شان نسبت به اصل حفظ و بقای ج.ا عوض نمی شود. اینان به خاطر تعصب، اعتقادات سرسخت، وابستگی مالی و یا هزینه پرداخت کرده برای ج.ا و یا انحصار خبری در چمبره نهادهای تبلیغاتی ج.ا معمولا به ندرت تغییر عقیده می دهند.
یکی از دلایلی که فسادهای زیر مجموعه های خامنه ای معمولا مورد مواخذه قرار نمی گیرد یا اگر احیانا مورد توجه هم قرار بگیرد به نتیجه خاصی منتج نمیشود در کنار رانت در ازای وفاداری به خامنهای، عدم تغییر عقیده وفاداران در طی زمان است. این که این جماعت معتقد متعصب تاکنون هر چقدر هم فساد وابستگان بیت افشا شود نظرشان تغییر نمی کند، از اصلیترین دلایل عدم برخورد با فساد اطرافیان رهبر ج.ا است. همین امر هم به خامنهای جرات بخشیده تا نهادهای زیر امر خود را از هرگونه حسابرسی خارج سازد.
خامنهای نیازی به نظر مخالفان و قشر خاکستری نمیبیند و قشر موافقان نیز تا کنون به رغم همه ضعفها و کاستیها با او همراه بودهاند بنابراین هرگز در خواص خود را نمیرنجاند و آنان را با هر جرمی از خود نمیراند(مگر در موقعیتی خاص که مجبور شود).
تاکنون نه افشای فساد جنسی سعید طوسی سبب طرد او گردید نه فساد مالی قالیباف سبب قطع حمایت بیت از او شد، نه دستاندازی خاموشی و علم الهدی به اوقاف، باعث شد مورد مواخذه قرار گیرند. همین موضوع درباره زمین خواری کاظم صدیقی هم صدق میکند، پس از انتقال زمینهای حوزه علمیه به نام خود، انکار و سپس دروغهای متعدد وی در این زمینه، او همچنان امام جمعه تهران و مسئول نهاد امربه معروف و نهی از منکر است.
اما در این میان اتفاق خاصی رخ داد.
پس از حضور وی در امامت جمعه، تهران جمعیتی اندک به نماز جمعه آمدند؛ کمتر از ۱۵۰ نفر در یک شهر ۹ میلیون نفری. آیا در طیف جمعیت طرفدار نظام اتفاقی رخ داده است؟ آیا آنان ناگهان نظرشان نسبت به رژیم ج.ا عوض شده است؟ آیا آنان دست از تعصب عمیق شان کشیدهاند؟ جواب این سوالات آسان نیست. اما می توان به یک چیز به طور قطع اطمینان کرد.
عده ای از طیف سنتی تر محافظهکار دست از پذیرش بی قید و شرط وابستگان رژیم برداشتهاند.
اما چه اتفاقی دراین میان ناگهان معادله را تغییر داده است؟
۱- فشار اقتصادی شدید و آمار سازی و دروغگویی مسئولین: آن چه که در ایران مردم شاهدند باید جنگ یخچالها و تلویزیونها نامید. ازیک طرف مسئولین از رهبری تا وزرا در دولت اصرار دارند وضع خوب است، از یک طرف مردم هر روز شاهد وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی شان هستند. و فشار اقتصادی را با پوست و گوشتشان احساس میکنند، این وارونهگوییها اعتبار سخنان مسئولین ج.ا را در نزد قشر سنتی محافظه کار متزلزل کرده است.
۲- انباشت افشای تخلفات زیر مجموعه های رهبری: افشای تخلفات منصوبان مستقیم رهبری چون ائمه جماعات و مسئولین اوقاف سبب افزایش سوء ظن به راس هرم قدرت گردیده و اعتبار کلیت رژیم را در نظر برخی از طرفدارانش مخدوش نموده است.
۳- مورد خاص کاظم صدیقی: کاظم صدیقی به عنوان کسی که اهل نقل کرامات و برساختههای عرفانی از عرفا بوده و همچنین اهل گریه و ظاهرسازی بسیار بوده و سالها با این رفتار قشر خاصی در تحت تاثیر قرار داده بود، پس از افشاگری های یاشار سلطانی، در مخمصهای عظیم گرفتار شد ابتدا انکار نمود اما پس از افشاگری بیشتر مجبور به پذیرش اصل زمینخواری شد. پس از آن مدعی جعل امضایش شد و بعد از آن معلوم گردید در محضر سند را انگشت زده است. پس از آن دروغ دیگری راجع به موسسه گفت که کذب ادعایش مشخص گردید . این دروغهای مکرر سرانجام بخش اعظم افراد سادهلوح را نیز متوجه دروغگویی وی نمود و حتی طرفدارانش نیز مجبور به پذیرش سادهلوحی وی شدند. در هر صورت دیگر او اهلیت نشستن بر مسئولیت های مهم را در نگاه طرفدارانش نیز از دست داد.
این دلایل سرانجام سبب گردید تا نماز جمعه تهران به امامت وی خلوت تر از بسیاری از مساجد معمول کشور در اقامه نماز گردد.
اما آیا این به معنای ریزش جدی در طرفداران رژیم است؟ برای این سوال باید طرفداران رژیم را به دو قسمت تقسیم کرد.
۱- طرفداران عادی: که شامل قشری از جامعه سنتی مذهبی و برخی از خانوادههای شهدا و بازماندگان جنگ و عده ای از افراد مسن می گردد.
۲- افراد عضو نهادهای زیر مجموعه رهبری شامل حوزویان، سپاهیان و….
در مورد قشر اول باید گفت تاثیر در قشر اول یقینا بیشتر از تاثیر در قشر دوم است. اگرچه نمی توان منکر تاثیر این اتفاق در بخشی از قشر دوم نیز گردید.
در هر صورت خالی شدن صف پشت سرِ ستون های استبداد دینی، نوید تضعیف جدی و شکست قریب در سد استبداد دینی است.
* نام نویسنده نزد زیتون محفوظ است.