یک، جوان نورسیده خجسته
کابینه پزشکیان تمام و کمال رای آورد. فراکسیون انقلاب و من چه میدانم جریان پایداریچیها که هر دم از باغشان بری میرسد، از جمله همین آقایان رسایی و مالک شریعتی و ثابتی و قس علیهذا( و بخصوص همین آقا یا خانم قس علیهذا) یکی دو هفته در مجلس ول چرخیدند و آخرش هم کابینه پیشنهادی پزشکیان با میانگین رای ۲۳۷ رای، از مجلس اصولگرا رای گرفت و اولین جلسه دولت جدید امروز تشکیل شد. آخرین بار ۲۳ سال قبل کابینه آقای خاتمی بطور کامل رای آورده بود.
یکی از برکات مجلس جدید روشن شدن چشم ما به پدیدههای نوینی است که از زیر دامن تندروها به بیرون تراوش میکنند. عطاء الله مهاجرانی که معمولا از مواضعش خوشم نمیآید، ولی وقتی تکه طنز میاندازد، واقعا میاندازد در مورد ثابتی توئیتی منتشر کرد و او را «جوان نورسیده خجسته» خواند. نطق ثابتی را درباره عراقچی وزیر پیشنهادی خارجه اگر ببینید، انگار که مرحوم مصدق یا مدرس دارند نطق میکنند، ولی همین مزخرفات جلیلی را تکرار میکنند. عباس عبدی درباره ثابتی همزمان با کشیدن سیفون گفت: «اگر رانت استصواب نبود، نماینده با ۳ درصد واجدان حق رای نماینده مجلس نمیشد.» و همچنین همین عبدی جمله عمیقی گفت که باید آن را با همین قلم معمولی بنویسند: «پایداریچیها صدا دارند ولی واقعیت و معنا ندارند.» ظاهرا این صدا اینقدر الکی بود که در روز سه شنبه گذشته قالیباف میکروفون رسایی را قطع کرد.
البته تا یک روز قبل از رای اعتماد، فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس به چهار وزیر پیشنهادی از جمله ظفرقندی، همتی، صالحی امیری و احمد میدری رای نداد، ولی روز چهارشنبه ۳۱ مرداد همین دو سه روز قبل، کل کابینه بسلامتی رای اعتماد گرفت.
بساط تبریک و تهنیت هم از طرف کشورهای خارجی و هم در داخل به راه بود و همچنان هست، ابطحی که عمر شریفش را گذاشته و چند سالی است که به بیننده انواع تئاتر در انواع سالنهای نمایش تبدیل شده و کم کم دارد تبدیل به متخصص و منتقد تئاتر پوچی میشود و بکت و ایبسن و آرابال توی جیبش است، بعد از مدتها در مورد سیاست نظر داد و نوشت: «نشانه خوبی برای آینده امیدوارکننده کشور است.»، محمد فاضلی هم گفت: «راهبرد توافق سازی تا این جا جواب داده است.»، جناب عبدالرضا داوری هم که ده سالی است بین دو قطب احمدی نژاد و صادق هدایت در حال حرکات پاندولی است، گفت: «کابینه پزشکیان با میانگین ۲۳۷ رای موافق بالاترین میزان رای اعتماد را در تاریخ دولتهای جمهوری اسلامی کسب کرد.» همچنین آذری جهرمی هم نوشت: «گام دوم برای وفاق را نمایندگان مجلس محکم برداشتند، بیش باد.» و آذر منصوری از جبهه اصلاحات اعلام کرد: «رای اعتماد به تمام وزرای کابینه گام مهمی برای پیشبرد پروژه وفاق ملی است.» باقر قالیباف هم که الآن دو سه سال است هر وقت کسی میگوید قالیباف رئیس مجلس است، فکر میکنم دارد شوخی میکند، اظهار داشت: «نمایندگان مجلس در راستای همکاری با دولت، گام دوم وفاق را برداشتند.»، استاد پورمحمدی هم گفت: «شکر خدا اولین گام امید برداشته شد.»، اما حسام الدین آشنا توئیت زد در حد مارتین هایدگر: «بیش از ظرفیت سوار نکنید، نشوید، تمام.». فعلا کابینه مستقر شده است. از ۱۹ نفر وزیری که رای اعتماد گرفتند، یک نفر تحصیلات حوزه، پنج نفر فوق لیسانس و بقیه دکترا دارند. سن متوسط این نوزده نفر ۶۰ سال است. توزیع منطقهای نمایندگان طبیعی است. تهران و مشهد هر کدام ۴ نفر، همدان و آذربایجان و مازندران: هر کدام دو نفر، یاسوج و مرکزی و خوزستان و گیلان: هر کدام یک نفر وزیر در کابینه دارند.
یعنی وقتی تصور میکنم که واقعا میان انتخاب مطلوب من با این کابینه چقدر فاصله هست، البته حرص میخورم، ولی واقعا چشمتان را ببندید و تصور کنید الآن دولت جلیلی از مجلس رای اعتماد گرفته بود و ما همگی داشتیم دق میکردیم و ملت دنبال لورازپام و دیازپام و قرص برنج برای خودکشی میگشتند. بسیار نیکو گفته است جناب هاشمیطبا که: «جلیلی اگر رئیس جمهور میشد خاک کشور را به توبره میکشید.» یک روز قبل از اینکه پزشکیان رای اعتماد بگیرد، از کابینه دفاعیه جانانهای کرده بود و بعد به مجلس گفته بود: «حالا دیگر توپ توی زمین شماست.» بقول مرحوم عمران صلاحی حالا حکایت ماست، آقای پزشکیان! بفرمائید، این هم کابینه. حالا دیگر توپ توی زمین شماست.
دو، سر کچل مبینا نعمت زاده
البته که مبینا نعمت زاده مثل بقیه زنان ایرانی روسری برای حضور در ملاء عام روسری سرش میگذارد، ولی مثل همه زنان ایرانی زیر روسریاش مو وجود دارد، پس بهتر است نگوئیم دست از سر کچل مبینا بردارید. یعنی فقط مانده خواجه حافظ شیرازی از قبر در بیاید و گیر بدهد به مبینا نعمت زاده. اول که شهربانو منصوریان خودش را لوس کرد و اظهار لحیه کرد، بعد هم یک پزشک انگار برنده نوبل پزشکی است، چنان سخن ابلهانهای به این دختر نازنین گفت که من واقعا حالم بد شد. یعنی فهم این نکته اینقدر سخت است؟ در تمام کشورها، از آمریکای جنایتکار بگیر تا شوروی استالینی دهه شصت، تا همین عربستان سعودی، هر کسی که مدال المپیک میگیرد کلی جایزه و امتیاز به او میدهند. اصولا در دانشگاههای آمریکا خیلی طبیعی است که شما شناگر یا بسکتبالیست یا قهرمان هر رشته ورزشی باشید، آن هم نه مدال المپیک، همین که در یک تیم مهم مدتی بازی کرده باشید، د انشگاه به ورزشکار بورسیه میدهد، چون بعدا در مسابقات دانشجویی یک قهرمان توی تیم ورزشیاش دارد. نه در دانشگاههای درجه سه و دو، اغلب دانشگاههای درجه یک همین کار را میکنند. باید بکنند، دولت موظف است به هر کسی که مدال گرفته کمک مالی بکند، برایش خانه بخرد، به او بورس تحصیلی بدهد، منتی هم بر سرش نیست. او قهرمان ملی ماست، و ما به او بدهکاریم.
من عاشق شطرنجم، نه اینکه شطرنجباز باشم، ولی عاشق بازی کردن و دیدن شطرنج هستم و خدا میداند چقدر حرص میخورم که چرا شطرنجباز عزیز ما علیرضا فیروزجای نازنین که الآن بالاتر از ام.وی.ال. قهرمان اول کشور فرانسه است، نباید برای ایران بازی کند، که چه بشود، که مثلا فردا روزی به احتمال یک به صد قرار باشد با تیم اسرائیل بازی کند و آنوقت مربی داد بزند «باید ببازی». نه اینکه بخواهم توی سر پزشک و پزشکی بزنم، در هر سال صدها نفر پزشک میشوند و الحمدالله که اخلاق مزخرف جامعه ایرانی همین است که قبل از هر چیز به این فکر میکنیم که چطوری سریعتر بارمان را ببندیم. لطفا دوستانی که در مورد مبینا مزخرف میگویند بس کنند.
البته ماجرای مدالهای مبینا و ناهید کیانی سبب خیر شد و اسم کیمیا علیزاده نازنین آمد که یادمان بیاید که چه جواهری را از دست دادیم، همانطور که آتوسا پورکاشیان همسر نلکامورا از شطرنج ایران رفت و فردا و پس فردا بعید نیست «سینا موحد» عزیز که در چهارده سالگی استاد بزرگ شطرنج ایران است، بعید نیست با این همه فضای دلپذیر گند و کثافتی که توی ورزش کشور داریم از ایران برود. ما موظفیم که همه این قهرمانان را حفظ کنیم. فعلا دانشگاه اعلام کرده برای پذیرش مبینا مشکلی ندارد. یادمان باشد که مبینا در درخواست خودش برای رئیس جمهور گفته بود که من آدم درسخوانی هستم، ولی برای اینکه مدال بگیرم، در فصل درس خواندن برای دانشگاه مجبور شدم درس را جدی نگیرم.
فعلا هادی ساعی گفته است که کیمیا علیزاده هیچ مشکلی ندارد و خود او به عنوان مقام مسئول تضمین میکند که بعد از بازگشت کیمیا هیچ مشکلی نداشته باشد. هادی ساعی گفت: «کیمیا علیزاده از خانواده ماست، همه ما میخواهیم برگردد. مشکلی برای بازگشت ندارد. اینجا وطنش است، هر وقت خواست میتواند برگردد.»
در همین هفته علیرضا فیروزجا در مسابقات شطرنج رپید و بلیتز که با حضور همه شطرنجبازان ده نفر رنکینگ بالا بجز مگنوس کارلسن برگزار شد، با ۲۱.۵ امتیاز نفر اول شد و جایزه اصلی را از آن خود کرد. آقایان به یادداشته باشند که فیروزجا به راحتی در هر سال دهها هزار دلار به عنوان برنده مسابقه درآمد دارد، حضور او در ایران امتیازی برای او نیست، بلکه افتخاری برای ماست که باید او را هزار بار بگذاریم روی سرمان و حلوا حلوا کنیم.
سه، علم الهدی به جسم سخت برخورد کرد
براساس اطلاعات واصله آیتالله علم الهدی سلطان و رئیس جمهور خراسان و ضمنا نماینده رهبری در حین زیارت در حرم امام رضا سرش به سختی به حرم مطهر خورده و بیهوش شد و وقتی به هوش آمد، یادش رفت علم الهدی است و گفت: «موسیقی سرمایه اصلی فرهنگ سازی است.» وی افزود: «من در جوانی نمایشنامه مینوشتم.» وی که سرش همچنان درد میکرد اظهار داشت: «مسئله هنر در مشهد مغفول مانده است، شاعران، بازیگران و هنرمندان خوبی داریم که باید به آنان توجه شود.»
وی شعر و ادب را بهترین راه توسعه فرهنگی عنوان و تصریح کرد: «پیش از اسلام تاکنون بهترین روش توسعه فرهنگی، ادب و ادبیات بوده است، اگر توانستیم از طریق ادبیات فرهنگسازی کنیم، پیش میرویم و این فرهنگسازی ماندگار خواهد بود.» علم الهدی که حتی فردوسی را هم به خاطر میآورد اظهار داشت: «فردوسی حکیم بوده و فرهنگ ساخته است، اگر در ابیات شاهنامه دقت کنیم، همه فرهنگسازی است، مسئله استقلال را در تمام برنامههای جنگی بیان میکند و دشمنستیزی و استکبارستیزی در شاهنامه فردوسی فرهنگسازی شده است.» یعنی هر جایی که با نام توران در شاهنامه آمده، در حقیقت آمریکای جهانخوار است و فردوسی در واقع چون نمیتوانست به سفارت آمریکا در توس حمله کند، مجبور شد شاهنامه را بسراید، وگرنه بیکار که نبود.
علمالهدی در مورد جداسازی بخش زیارتی مشهد از بقیه شهر از اینکه حوزه نفوذش کم میشود با سری پر درد ابراز داشت: «طرح این موضوع بزرگترین خطر برای مشهد است، وی اشتباها این مثال را زد که: «در عربستان سرزمین حرم در تمام برنامهها سرزمین حرم است که امکانات و شئون زیرساختی خاص و متناسب با شأن آن داشته باشد که مشهد نیز باید اینگونه باشد.» یعنی واقعا یک نفر به این نابغه نگفته که در عربستان کلا جده و ریاض یک کشور است و مکه و مدینه یک کشور دیگر. ما این عزیز را کجای دلمان قرار دهیم؟
وی گفت: «کار در مشهد تنها با استاندار و شهردار حل نمیشود و بخشی از مسائل از عهده آنان نیز خارج است.» منظور ایشان این است که مشهد علاوه بر شهردار و فرماندار یک رئیس جمهور و یک ارتش مستقل هم لازم دارد ولی با توجه به اینکه مشهد دریا ندارد، اگر نیروی دریایی نداشتیم طوری نیست.
علم الهدی که کمکم داشت به هوش میآمد در مورد زنان با صدای آهسته گفت: «حرف ما این است که در شئون اجتماعی خودمان تفکیک قائل شویم، آنجایی که کار، کار یک زن است مرد اشغال نکند، بیرون از جای خودشان بهکارگیری نشوند.» وی میخواست بگوید وقتی وزیر راه و شهرسازی داریم خانم فرزانه صادق( که ما ترجیح میدهیم وی را به جای فرزانه صادق صدا کنیم.) به جای این باید برود معلم دبستان بشود. علم الهدی اعلام کرد: «حوزه تعلیم و تربیت یکی از عرصههای موفقیت زنان است و خانمها در مسئله آموزش و پرورش و علوم تربیتی موفقتر هستند، زیرا ارتباطی که او میتواند با دانشآموز برقرار کند و اثرگذاری تربیتی که بر او داشته باشد، اثرگذاری موفقتر است.» خبرنگار ما پرسید شما گفتید حوزه تعلیم و تربیت یکی از عرصههای موفقیت زنان است، عرصههای موفقیت دیگر آنها کجاست؟ وی گفت: بقیهاش را فراموش کردم، فکر نکنم چیز دیگری باشد، اگر بعدا یادم آمد زنگ میزنم و اطلاع میدهم.
حالا که حرف از علم الهدی شد، محب الله مخلص رئیس بخش تفتیش حکومت طالبان با کمال افتخار و سربلندی اعلام کرد: «در سال گذشته ۲۱۳۲۸ آلت موسیقی و ۳۰ هزار فیلم غیراخلاقی را نابود کردیم.» یعنی واقعا سقوط یک هلیکوپتر گاهی بیش از آنکه فکر کنی تاثیر میگذارد.
چهار، هریس و ترامپ و عمه ایلان ماسک
همانطور که پیشبینی کرده بودم، اختلاف میان کامالا هریس و دانلد ترامپ که هفته گذشته سه دهم درصد بود، براساس نظرسنجی ۱۲۹ موسسه تحقیقاتی که نتیجه آن در وبسایت «هیل» منتشر شده به ۳ درصد رسید، براساس نتیجه منتشره در روز ۲۱ آگوست مطابق با ۳۱ مرداد ماه نظرسنجیها نشان میدهد که کامالا هریس ۴۹.۴ درصد و دانلد ترامپ ۴۶.۴ درصد طرفدار داشتهاند. در چند ایالت منطقه نبرد هریس از ترامپ پیش افتاده و در معدودی ایالتها ترامپ هنوز پیش است. ایلان ماسک مالک خیلی چیزها از جمله شبکه ایکس یعنی همان توئیتر سابق که اکیدا طرفدار ترامپ است، در یک نظرسنجی توئیتری که توسط مارجوری ماسک عمه ایلان ماسک انجام گرفته ۷۶ درصد طرفدار ترامپ و ۲۴ درصد طرفدار هریس هستند.
در هفته گذشته کامالا هریس نسرین بارکزی سییاستمدار و حقوقدان آمریکایی افغان تبار را به عنوان مشاور خودش در امور جوامع مسلمان و عرب آمریکا منصوب کرد. فعلا کمپین ترامپ و هریس مثل گرگهای گرسنه روبهروی هم منتظرند که چه کسی چه حملهای میکند. فعلا ترامپ هم دوست دارد مناظره کند، هم میترسد. با توجه به برخوردهای زشت و ناپسند ترامپ در مورد بانوان احتمالا هر مناظرهای به نفع کامالا خواهد بود، با وجود اینکه او همین امروز هم رای اکثریت بزرگی از زنان آمریکا را دارد. در هفته گذشته مقاله بسیار خوبی نوشته ربکا تریستر منتشر شد، این مقاله به مقایسه رویکرد دو کمپین در مورد زنان با مقایسه ترامپ و ونس( معاون ترامپ) با والز( معاون کامالا) و وامهاف( همسر کامالا هریس» پرداخته است. عنوان این نوشته چنین است: «والز و وامهاف در برابر ترامپ دو مدل بسیار متفاوت مردان در انتخابات آمریکاو» فعلا دو ماه و چند روزی به انتخابات مهم آمریکا مانده است. این انتخابات تاثیر بسیار زیادی در وضعیت خاورمیانه، اسرائیل، غربستان سعودی، روسیه، چین و فلسطین و مصر خواهد داشت. در واقع نتیجه انتخابات نوامبر( آبان) مستقیما بر همه جنبههای سیاست ایران تاثیر دارد.
پنج، جعبه سیاه گمشده
یعنی فکر کنید یک حادثه هوایی در ایران پیش بیاید، از این به بعد نماینده ولی فقیه در جعبه سیاه هم باید منصوب شود تا دلیل استصوابی سقوط هواپیما را بیان کند. آخرین اطلاعات مربوط به دلایل سقوط هلیکوپتر رئیسی در وبسایتهای مختلف به نقل از یک خبرگزاری که معلوم نیست کدام خبرگزاری است، به گفته یک مقام امنیتی که معلوم نیست مقام امنیتی کدامیک از وزارتخانههای امنیتی کدام یک از دولتهای جمهوری اسلامی است، اعلام شد که دلایل زیادی برای سقوط هلیکوپتر وجود داشته مثلا همین که دو نفر اضافه سوار کردند، ظاهرا امیر عبداللهیان گفته بود من اون ته روی یخچال میشینم، و جون وزن هلیکوپتر زیاد بوده معلوم نیست به چه دلیل سقوط کرده است. در این اطلاعیه آمد که هیچ نفوذی در هیچ ارگانی وجود نداشته و براساس این اطلاعیه تا حالا سی هزار نفرآنالیز اطلاعاتی شدهاند.( من که میدانم شما فکر میکنید من دارم اغراق میکنم یا طنز میگویم، ولی به همان دو دست بریده ابوالفضل قسم که من اغراق نکردم و توی همین اطلاعیه آمده بود که سی هزار نفر آنالیز اطلاعاتی شدهاند، خودتان بروید خبر را در سایت فرارو یا خبرآنلاین بخوانید.)
دلایل دیگر سقوط هواپیمای رئیسی بجز اضافه سوار شدن دو نفر موارد دیگری نیز بوده است.
۱) بعد از اینکه دو نفر اضافی سوار شدند گروه پرواز اعلام کردند که دو نفر اضافه هستند، دو نفر را پیاده کنید که از میان حاضران رای گیری شد و قرار شد خلبان و کمک خلبان را برای کم شدن وزن هلیکوپتر پیاده کنند.
۲) براساس براورد هدایت کنندگان هواپیما در آن محل اصلا بنا نبود کوهی باشد، در حالی که یکباره چنین اتفاقی افتاد.
۳) محاسبه جاذبه زمین فراموش شده و به جای آن قرار شده بود سطح شیبدار محاسبه شود.
۴) هوا به شکل غیرقابل قبولی خراب شده بود و علیرغم اینکه هوا خراب بود، اصلا قرار نبود هوا خراب باشد. ( در این مورد یک نفوذی در سازمان هواشناسی کشور کشف و خودکشی شد.)
پس از این اطلاعیه، دو ساعت بعد مرکز ارتباطات رسانه و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح، آنچه در یک خبرگزاری به نقل از «منبع آگاه امنیتی» آمده، مخدوش و از اعتبار ساقط دانست و یادآور شد: پیشتر مرکز ارتباطات ستادکل نیروهای مسلح، بهعنوان متولی و مسئول انتشار اخبار بررسی این حادثه، در دو بیانیهی جداگانه به ابعاد و دلایل سقوط بالگرد اشاره کرده بود. این مرکز توضیح داد که «لازم است، رسانهها در انتشار اخبار دفاعی، امنیتی و انتظامی، ضمن هماهنگی با این مرکز، دقت نموده و صحت را فدای سرعت نکنند و زمینهی سوءاستفاده دشمنان را فراهم نسازند.» منظور از سرعت این است که اشکالی نداشت که هواپیمای رئیس جمهور سقوط کرد و یک انتخابات برگزار شد و یک رئیس جمهور دیگر تعیین شد، همین دیروز هم اولین جلسه هیات دولت جدید تشکیل شد. شما چه عجلهای دارید؟ یعنی چی صحت را فدای سرعت نکنید؟ کدام سرعت اون وقت؟
شش، حمله به اسرائیل در روزنامه کیهان
امیر سعید ایروانی، نماینده دائم ایران در سازمان ملل( تنها چیز دائمی در جمهوری اسلامی همین نماینده دائم است که قرار است به زودی دائما عوض شود.» گفت: «زمان پاسخ ایران به اسرائیل به دقت تنظیم و با حداکثر غافلگیری انجام میشود.» یعنی آدم اگر جمهوری اسلامی را نشناسد فکر میکند خدای ناکرده این آقای ایروانی معنی حرفی را که میزند میداند، در حالی که اصولا لازم نیست آدم معنی همه چیز را بداند.
با توجه به اینکه موضوع ما در حال حاضر حمله به اسرائیل است و در حال حاضر عملیات بزرگ راهپیمایی اربعین که تا همین ده دقیقه قبل سه میلیون و ۱۰۰ هزار نفر برای اربعین به عراق رفتهاند( یعنی توی این وضعیت مملکت بیش از سه میلیون نفر با ارز دولتی به سفر خارجی رفتهاند، تا جایی که میدانم کربلا جزو استان فارس یا آذربایجان نیست.) روزنامه کیهان در سرمقاله اول شهریور خودش به قلم محمد هادی صحرایی با عنوان «خون جاری» نوشت: «عاشورا تا اربعین هر سال و مسیرهای تا کربلای این ایام، همگی در مسیر تکمیل نرمافزار تشکیل تمدن باشکوه اسلامی است و امسال با طوفان الأقصی و به ویژه خونخواهی میهمان عزیزمان، رشد و سرعت به خود گرفته و در حال تغییر دادن نقشه این منطقه کهن و زادگاه انبیاء خداست. گویی خبرهای مهمی در راه است و این را بیش و پیش از آنکه ما بگوییم، سران نگران کفر در رسانههای استکباری میگویند. خونخواهان سیدالشهداء، اربعین امسال را محکمتر از هر زمان دیگر برگزار میکنند. یک چشم به حرم سیدالشهداء دارند و یک چشم به آسمان دوختهاند تا تیرهای غیبی که اکنون عیان و موشکهای غرّان شده و قرار است دودمان صهیون و شیطان را به آتش بکشد ببینند. آرزوی آنها این است که بتوانند کمی مسیر را طولانی کنند و خود را به مسجدالأقصایی برسانند که قرار است اخبار مهم و موفقیتها از آنجا به گوش جهان برسد.» یعنی این نماینده دائم که گفت زمان عملیات به دقت تنظیم و با حداکثر غافلگیری انجام میشود، زمان حمله را زارت توی سرمقاله کیهان اعلام کرد. البته خدا را شکر نصف کابینه اسرائیل زبان فارسی را بلدند، وگرنه توی اسرائیل کسی نبود که بتواند سرمقاله کیهان را بخواند.
هفت، خبرهای قاطی پاطی و غیره
یعنی واقعا زنده باد انگلیس که هر کاری انگلیس با ایران میکند، ایران تلافیاش را سر فرانسه و آلمان و آمریکا در میآورد، چرا راه دور برویم، همینجا، یعنی همین امروز که نه، سه روز قبل ۲۸ مرداد بود، نصف ایران دست انگلیس بود، نصفش دست شوروی، ایران جوری رفتار کرد که چون انگلیس در ایران حضور نمیتوانست داشته باشد، آمریکا روز ۲۸ مرداد کودتا کرد( به من چه که ایشان معتقد است کودتا نیست، الآن دعوا سر انگلیس و آمریکاست نه کودتا).
یعنی کلا در انقلاب اسلامی ایران انگلیس از اول با انقلاب ایران مخالف بود، فرانسه هم که اصلا تصمیم گرفته بود خمینی را به وسیله سرویس اطلاعاتی خودش بکشد و حکومت ایران با این اقدام مخالفت کرد. آمریکا هم که براساس عبارت معروف جمعه بیام بپرسم، شنبه بیام برقصم، از یک طرف برای انقلاب ایران فضای آزادی فراهم کرد( با سییاستهای جیمی کارتر) و آلمان هم که نشسته بود روی یک میز دیگر ماست خودش را میخورد و کاری به میز بغلی نداشت. تنها موسسهای که انقلابیون ایران در آن مراسم انقلابی برگزار کردند، همین موسسه انستیتو گوته بود که «ده شب» معروف در آن برگزار شد. حالا هم همین است. آلمان مرکز اسلامی هامبورگ را تعطیل کرد، ایران هم دفتر انستیتو گوته را تعطیل کرد. یعنی دیوار کوتاه تر از آلمان پیدا نکردند.
این وسط آلن دلون بچه خوشگل سینما و در واقع تنها مرد خوشگل فرانسوی برای چی مرد؟ یک جورهایی مثل سوفیالورن یا سیلوانا مانگانو بود، هم توی فیلمهای تجاری و بازاری بازی میکرد، هم توی سینمای هنری. آلن دلون هم همینجور بود. هم در فیلمهای تجاری بازی میکرد، هم در آثار لوکینو ویسکونتی، میکل آنجلو آنتونیونی، ژان لوک گودار و ملویل. برخلاف بسیاری از هنرمندان فرانسه که غالبا مثل روشنفکرانش چپ هستند، ده بیست سالی بود که با لوپن پدر و دختر لاس میزد و یک جورهایی طرفدارشان بود. به نظر من که آدم اگر راست هم میخواهد باشد مثل آلن دلون خوشگل باشد. ظاهرا یک سگ داشت به نام «لوبو» که خیلی دوستش داشت. وصیت کرده بود که اگر مرد سگش را هم بکشند و کنارش دفن کنند. البته خوشبختانه خانوادهاش مثل او خل نبودند، و به وصیتش عمل نکردند، بیچاره سگ مظلوم. به قول آن جوک مغرور که آن مرحوم وصیت کرده بود فلان خرجها را برایش بکنند، و طبیعتا لازم نیست به همه حرفهای آن مرحوم گوش داد، اصلا « آن مرحوم شکر خورد وصیت کرد.»
از چیزهای بامزهای که در این روزها خواندم، فراوانی نام خانوادگی در بعضی کشورهای آسیایی بود، بیشترین نام خانوادگی در ایران، عراق و افغانستان( محمدی)، قطر، پاکستان و عربستان(خان)، کویت(علی)، اردن(الله)، سوریه( خالد)، آذربایجان و ترکمنستان( ممدوف)، قزاقستان( اسماعیل اوف). البته فکر کنم ممدوف هم همان محمدزاده خودمان باشد و یک چیزی شبیه همین محمدی. یعنی واقعا نور اسلام چشم همه دنیا را کور کرده.
در هفته گذشته یکی از پادکستهای جالبی که دیدم و شنیدم یک پادکست بود در مورد «بانی و کلاید» البته نه فیلم آن بلکه همان بانی و کلاید حقیقی و سرنوشتشان. یکی از خانمهایی که در مورد قتلهای زنجیرهای و جنایات واقعی به قول آستاراییها ترو کرایم پادکست میسازد، بانویی است با عنوان «مادام مارپل» و کلی پادکست جذابش را گوش دادم. بانی و کلاید را مادام مارپل ساخته بود. البته ۴ ساعت و ۱۸ دقیقه بود، طولانیترین پادکستی بود که شنیدم و دیدم. به نظرم اگر فیلم بانی و کلاید آرتور پن را دوست دارید، این پادکست را گوش بدهید و ببینید.
پادکستی که این هفته میخواهم معرفی کنم، اسمش هست «مستی و راستی» همین عنوان را فارسی در یوتیوب جستجو کنید. مجری آن کینگ رام است، بچههایی که موسیقی راک دوست دارند کینگ رام را میشناسند، او که هم به انگلیسی و هم به۹ فارسی میخواند در واقع مهمترین آدم گروه راک « هایپرنووا» است. پادکست او گفتگو با تعدادی موجود خاص است که کلا کمتر یافت میشوند، موضوعات جالب و مدرنی هم دارد. کانال مستی و راستی حدود ۲۱ هزار سابسکرایب دارد و معمولا بین ده تا سی هزار نفر بیننده ویدیوها هستند، یا شاید کمی کمتر، از افراد سرشناسی که خیلی شناخته شده باشند و با آنها برنامه ساخته یکی سید مهدی موسوی عزیز شاعر نازنین است و دیگری مانا نیستانی. از افراد دیگری که با آنها گفتگو کرده میتوانم عسل عباسیان، داوود صیادی، سایه سهرابی، نازنین معادی، امیرعلی منفرد، ملیکا بکایی، آرمین نوابی، سوده لشگری، صادق بیگدلی، کمال(خرس مهربون)، علی همدانی، آریا افشار و دهها آدم دیگر است که فقط تعوی دکه همین عطاری پیدا میکنید. تا همین حالا ۴۵۱ ویدئو یا همان پادکست خودمان را منتشر کرده. البته کینگ رام برای اغلب آدمهای اهل سیاست آشناست، در واقع او پسر کاووس سیدامامی و خانم مریم ممبینی است. کاووس سید امامی همان استاد دانشگاهی است که در زندان اوین خودکشی شد. در مستی و راستی که گاهی راستی مستی هم دارد، موضوعاتی مانند مهاجرت، مواد روانگردان و تجربه مصرف آن، نوروساینس و سایکادلیک، موسیقی، آموزش و پرورش، سینما، وقایع سیاسی روز، اسرائیل و فلسطین و روانشناسی عمومی و موضوعات بسیار دیگر است. به نظرم اگر حوصله خیلی چیزها را ندارید، به مستی و راستی سر بزنید.
زیاده عرضی نیست، تا هفته دیگرشما را به خیر و ما را به سلامت.