گسترش درگیریهای نظامی میان نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی با اسرائیل پس از حملات هفتم اکتبر حماس، خاورمیانه را در وضعیتی خطیر قرار داده است. با کشته شدن حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان و پیش آن فرماندهان ارشد این سازمان، می توان گفت اسرائیل ضربه ای کاری به مهمترین نیروی نیابتی جمهوری اسلامی وارد کرده است. اما جمهوری اسلامی علیرغم وعده های انتقام و تهدیدات مکرر، در عمل اراده ای برای بازداشتن اسرائیل از ادامه حملات از خود نشان نداده است. پرسش این است که جمهوری اسلامی تا کجا قرار است مماشات کند و چه سیاستی برای بازدارندگی مقابل اسرائیل دارد؟
رخدادهای اخیر به وضوح نشان می دهد که جمهوری اسلامی امکانی برای رویارویی مستقیم با اسرائیل را ندارد. دلایل متعددی برای چنین تصمیمی وجود دارد. نخست این که سران جمهوری اسلامی به درستی می دانند که در بن بست استراتژیک گیر کرده اند. از یک سو از ضعف نظامی و سیاسی خود در مقابل دشمن خود آگاه اند و می دانند حمله مستقیم به اسرائیل می تواند منجر به جنگی شود که پایانش حداقل سقوط جمهوری اسلامی است. آیت الله خامنه ای یک بار امکان رویارویی مستقیم را با اجرای عملیات « وعده صادق» محک زد. چندی پس از این عملیات که هیچ دستاورد مهم نظامی در برنداشت، هلی کوپتر ابراهیم رئیسی و و همراهانش به شکلی کاملا مشکوک سقوط کرد. برخی از مقامات ارشد نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی احتمال خرابکاری با هدایت اسرائیل را مطرح کردند . دو ماه بعد دقیقا یک روز پس مراسم تحلیف جانشین ابراهیم رئیسی، اسماعیل هنیه در تهران نیز در عملیاتی پیچیده اطلاعاتی-نظامی کشته شد اما هیچگاه اسرائیل مسئولیت این دو عملیات را نپذیرفت. این دو رویداد نشان می دهد که جمهوری اسلامی صورتحساب اسرائیل را در صورت تکرار حمله مستقیم به خاک آن دریافت کرده است. به همین جهت بود که علیرغم تهدیدات تلافی جویانه و با وجود ضربات سنگین اسرائیل به حزب الله در لبنان و حوثی ها در یمن تا کنون عملیات مستقیمی از سوی ایران صورت نگرفته است.
حدود ۴۲ سال از روزی که روح الله خمینی گفت «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود» می گذرد. از زمان انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران به عنوان یکی از سرسختترین دشمنان اسرائیل شناخته شده است. سیاست خارجی ایران همواره بر اساس عدم به رسمیت شناختن اسرائیل و حمایت از گروههای مقاومت منطقهای شکل گرفته است. طبق برآوردهای موجود، ایران سالانه حدود ۷۰۰ میلیون دلار به حزبالله کمک مالی میکند و حمایت از گروههای فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی نیز حدود ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار تخمین زده شده است. این مبلغ شامل ارسال تسلیحات، ارائه آموزشهای نظامی و تأمین هزینههای عملیاتی این گروهها میشود.علاوه بر این، حضور ایران در جنگ سوریه به عنوان بخشی از تلاش برای حفاظت از محور مقاومت و گسترش نفوذ در نزدیکی مرزهای اسرائیل، میلیاردها دلار هزینه داشته است. برخی برآوردها نشان میدهند که ایران سالانه حدود ۶ میلیارد دلار در سوریه خرج کرده است.
شرایط امروز منطقه به خوبی گویای آن است که خروج از بحران کنونی تنها در صورتی متصور است جمهوری اسلامی استراتژی کهنه و شکست خورده خود علیه اسرائیل را کنار بگذارد و با این دشمن ۴۵ ساله خود از در مدارا وارد شود. اگر پیش از این گفته می شد که گره کار سیاست خارجی جمهوری اسلامی است مذاکره با آمریکا است، امروز به جرات می توان گفت که ورق کاملا برگشته است و ایران نمی تواند حتی برای بازی کردن در منطقه اسرائیل را نادیده گیرد. به نظر می رسد ضرباتی که اسرائیل با سکوت رضایت بخش غرب به نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی وارد کرده و خواهد کرد، جبران ناپذیر است و اصرار بر حفظ این نیروها و به کار گرفته آنان علیه اسرائیل جز آن که پای ایران را به جنگی مستقیم باز کند ثمر دیگری نخواهد داشت.
این تحلیل نیز البته وجود دارد با توجه به شرایط پیش آمده در منطقه، جمهوری اسلامی ناچار شده که رویکرد خود را در قبال اسرائیل تعدیل کند و به جای تأکید بر نابودی این کشور، به سمت مذاکرات و پذیرش موجودیت آن حرکت کند. سیگنال های این تغییر رویکرد، روی کار آوردن مسعود پزشکیان و تلاش های او برای کاهش تنشهای منطقهای و بینالمللی، عدم انجام اقدام تلافی جویانه به کشته شدن اسماعیل هنیه در تهران و و سکوت نسبت به حملات اسرائیل به لبنان است. پذیرش اسرائیل به عنوان یک قدرت منطقهای تصمیمی واقع بینانه و مذاکرات مستقیم با آن در راستای منافع ملی ایران است. تنها چنین تصمیمی می تواند اسرائیل را خلع سلاح کند و صلح به ارمغان آورد.
*نام نویسنده نزد زیتون محفوظ است.