در جهان امروز، رادیکالهای فکری اغلب به چهار جریانِ عمده رادیکالِ راستِ سکولار، رادیکالِ چپِ سکولار، رادیکالِ بنیادگرای مذهبی و رادیکال عرفانی دستهبندی میشوند. رادیکالهای ایدئولوژیزده از همه جریانهای فوق، اغلب در جهانی رمانتیک زیست میکنند؛ جهانی خیالی، متوهمانه و فانتزی که در آن، دو طیفِ مطلقِ خیر و شر و حق و ناحق با یکدیگر در تنازعاند. در این جهان خیالی، هیچ وضعیت بینابینی مشاهده نمیشود و همه اعمال بشری، اندیشهها، مکاتب، انسانها، ملتها و دولتها یا شرّ مطلقاند یا خیر مطلق! اگر شرّ مطلقاند، باید محو و نابود شوند و در آتش جهنم بسوزند و اگر خیر مطلقاند، باید به هر وسیلهای عزت و قدرت یابند و بر جهانیان حکومت کنند!
در جهان خیالیِ خیر و شر، زبان مسخ میشود و واژگان وارونه میگردند. اعمالی همچون قتل و گروگانگیری غیرنظامیان، تشویق حملات انتحاری، بمباران مناطق مسکونی و بیمارستانها، بریدن سر مخالفان فکری، استبدادورزی و نارواداری، پشت واژگانی همچون مقاومت، جهاد، شهادت، آزادسازی، مبارزه علیه تروریسم و آزادی، پنهان شدهاند. عمق این وارونگی واژگانی به حدی است که روشنفکران و تحصیلکردگان را نیز گاه خلاصی از آن نیست.
در این جهان رمانتیک، رادیکالها بدون توجه به ساختارها، واقعیتها، ظرفیتها، امکانات، اولویتها و ضرورتها، نهتنها همهچیز و همهکس در جهان را دوقطبی میپندارند، بلکه از منظر آنها همه انسانها، ملتها و دولتها در قبال این دو قطب خیر و شرّ، موظف و مکلف به اقدام رادیکال هستند! رادیکالها بدون برخورداری از درک و فهمی از مفاهیمی همچون اولویت، ضرورت، ظرفیت و پیامد، خود و دیگران را به نابودی ظلم و شرّ جهانی و دگرگونی بنیادین نظام بینالملل مکلف میدانند. این در حالی است که آنها به نامِ ساختنِ بهشت در جهان و برقراری خیر عظیم، مردمان دیگری را به شرّ عظیم، زندگی جهنمی و فلاکت مطلق گرفتار میکنند!
فهم رادیکالیسم از نظام بینالملل، فهمی فانتزی است. در ذهن غبارگرفتهی آنها، سازمان ملل و سایر سازمانهای بینالمللی یا خود محور فساد و شرارتاند که باید نابود شوند و یا نهادهایی هستند که ذاتاً برای مبارزه با ظلم و ستم تاسیس شدهاند و موظفاند هر گوشه دنیا که شرّی برقرار است به سان ابرقهرمانها فوراً آن را متوقف کنند. تصوری از سازمانهای بینالمللی به سان شر یا ابرقهرمان، نگاه به دولتها به مثابه بنگاه خیریه جهانی و تقسیم جهان به دو ساحت شرّ مطلق و خیر مطلق موجب شده است که رادیکالیستهای چهارگانه، منافع ملی را، حقوق بشر را، دموکراسی را، صلح بینالمللی را، علم را و گاه همه این ارزشهای انسانی، اخلاقی و عقلانی را پیش پای ذهنیات ایدئولوژیک و ناسنجیدهی خویش به مسلخ ببرند! از شگفتیهای دیگر اذهان رومانتیک و ایدئولوژیزده این است که حتی زمانی که تمام نمادهای ایدئولوژی آنها قلع و قمع و تار و مار شده است، همچنان خود را پیروز و جاودان و موفق در هدف میپندارند!
به نظر میرسد رادیکالیسم و ایدئولوژیکاندیشی منشاء ذهنی، روانی و فرهنگی دارد. جهان امروز برای کاهش رادیکالیسم و ایدئولوژیکاندیشی نیازمند تغییراتی از جمله تغییر در نظام آموزشی است. این تحول آموزشی در بسیاری از کشورهای توسعهیافتهی جهان از دهههای قبل آغاز شده و به ثمر نشسته است. اما نواحی توسعهنیافته و کمتر توسعهیافتهی جهان، سخت به این درمانها محتاجاند. به نظر میرسد تحولات زیر برای کاهش آسیبهای فوق ضروری است:
۱. آموزش برای کودک و بزرگسال، بجای تمرکز صرف بر علوم پایه، میباید مبتنی بر مهارت و دانش تفکر نقاد و فلسفه باشد.
۲. علوم انسانی بیش از علوم دیگر بزرگ داشته شود.
۳. مهارتهای کتابخوانی و منبعشناسی و روش تحقیق باید آموخته شود.
۴. خودکامگی و فقدان دموکراسی، خود از عوامل اصلی گسترش رادیکالیسم و ایدئولوژیکاندیشی است. تلاش برای گذار از ساختار خودکامه به دموکراسی میباید در اولویت هر فردی قرار گیرد.
مجموع تحولات فوق میتواند زمینه لازم برای توسعهی فرهنگی، ذهنی و اقتصادی را فراهم سازد و مانع شکلگیری و رشد ذهنیت رادیکال، ایدئولوژیک و رومانتیک گردد.