انتخابات اخیر مجلس دهم و مجلس خبرگان در میان ناظران بحثهایی را برانگیخته است. سایت بیبیسی فارسی در بخش ناظران میگوید تا کنون دو مطلب عمده به طور مستقل در نقد رویکردها و نتایج حضور اصلاحطلبان در این دو انتخابات منتشر کرده است. «اصلاحطلبان و ریاکاری دوسویه» از بابک مینا و دیگری «اصلاحطلبان، مسخ انتخابات و ترجمه خوشآهنگ منویات نظام» از امیریحیی آیتاللهی.سایت زیتون نیز واکنش های حمیدرضا جلایی پور با عنوان « کارستانی استراتژیک با دستهای بسته یا ریاکاری دوسویه» و «شوت هوایی نزنیم» را منتشر کرده و بابک مینا و حمید علمداری هم به نوبه خود در همین سایت نقدها و جوابیه هایی داشته اند.( رجوع شود به ستون مناظرات سایت زیتون با عنوان اصلاحات و عملکرد اصلاح طلبان )
تلاش میکنم ناظر و ذیل این نقد نخستین، دلایل حضور اصلاحطلبان را در انتخابات از منظر خود تبیین و نتیجه انتخابات را تحلیل کنم.
***
۱– آنچه در ایران رخ میدهد انتخابات حداقلی است: امیریحیی آیتاللهی در نقدش و در تیتر آن به گونهای سخن میگوید که گویی کاستیهای فراوان انتخابات در ایران به دلیل حضور یا عملکرد یا بی برنامگی اصلاحطلبان است و نه نتیجه استبداد و دخالتهای رهبر و نهادهای قانونگریز تحت امر او به اسم نظارت استصوابی. ضعف عمده این گونه نقدها دقیقا در نادیدهگیری این عنصر اصلی در سرنوشت غمانگیز «انتخابات» در جمهوری اسلامی است. در همین انتخابات اخیر به گفته دستاندرکاران رد صلاحیتها، هرکسی را احتمال مشارکت یا سکوت حاوی تایید اعتراضات به کودتای انتخاباتی سال ۸۸ دادهاند، رد صلاحیت کردهاند. اصلاحطلبان و طرفداران دولت روحانی از میان کسانی که بعد از این قلع و قمع ضد قانون باقی ماندهاند، لیستی حداقلی تهیه کردند. در تهران و دیگر شهرها همین لیستهای حداقل و همپوشان با اصولگرایان سنتی طرفدار دولت توانست شکست قابل قبولی را به جبهه پایداری وارد سازد و مجلس دهم را به نحو کلی با مجلس پیشین متفاوت سازد.
۲– انتخابات حداقلی با نتایج واقعی حداقلی: بنا به واقعیت فوق، نتایج انتخابات هم حداقلی خواهد بود. یعنی به دلیل نظارت شدید رهبر جمهوری اسلامی و نهاد وابسته به آن، اساسا نهادهای برآمده از موسم انتخابات، کارکرد حداقلی در ساختار واقعی قدرت دارند. لذا هر نقدی که بی توجه به این واقعیت آزاردهنده، بنای خود را بر نقش حداکثری و یا مغایر با توان نهادهای سرکوب شده انتخابی قرار دهد، بلاموضوع خواهد بود. طرفه اینکه ناقدان همواره در نقد مشارکت در انتخابات بر این مهم اشاره میکنند؛ اما در موضع نقد نتایج، به گونهای سخن میگویند که گویی انتخابات آنچنان که در جمهوری اسلامی برگزار میشود حاوی تاثیر حداکثری است.
۳– غیراخلاقی بودن شرکت در انتخابات: بعض ناقدان در نقد حضور اصلاحطلبان در انتخابات، آنها را به چشمپوشی بر اخلاق سیاسی متهم کرده و اصلاحطلبان را مشارکتکنندگان بی چون و چرا در هر نمایش انتخاباتی معرفی میکنند. به دیگر سخن، اصلاحطلبان را فاقد دیسیپلن سیاسی و شجاعت در اعلام عدم مشارکت در نمایش انتخابات میدانند. این بحث قابل توجهی است و نیاز است بیشتر بدان پرداخته شود. بنا به حصر عقلی میتوان سه رویکرد کلی ناظر به مشارکت در انتخابات در جمهوری اسلامی در سطح نخبگان سیاسی از هم باز شناخت:
الف) مشارکت بی قید و شرط
ب) تنزهطلبی و تحریم بی قید و شرط
ج) مشارکت و یا عدم مشارکت موردی
ناقدان اصلاحطلبان عمدتا آنها را متهم میکنند که همواره در بازی و نمایش انتخابات نقش سیاهی لشگر داشتهاند و حاکمیت هم با علم به این مشارکت بی قید و شرط همواره محدوده و سطح و گستره بازی را بی توجه به نظر اصلاحطلبان و بدنه اجتماعیشان تعیین کرده و اصلاحطلبان همواره در زمینی بازی میکنند که صدر تا ذیلش را حکومت معین کرده است و لذا تنها به تایید این روند کمک کردهاند بدون اینکه اندک دستاوردی داشته باشند.
جدا از دو نمونه عدم مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات (مجلس هفتم و مجلس نهم) باید به صراحت گفت نمیتوان میان نفع حکومت و نفع اصلاحطلبان و مآلا نفع مردم از مشارکت در انتخابات دیوار کشید. مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات همزمان حاوی منافع و مضرات هم برای مردم است و هم برای حکومت. آنچه در عالم واقع در جریان است، علیرغم پسند یا ناپسند ما، در همپیچیدگی منافع مردم و حکومت است. در واقع هرجا سخن از منافع ملی میرود، منافع حکومت هم در آن مندرج است و برعکس. ممکن است بتوان در نظر میان این دو تفکیک قایل شد، اما در واقعیت اساسا شدنی نیست. با این پیشفرض ناظر به واقع، اگر مشارکت مردم و اصلاحطلبان در انتخابات به نفع حکومت باشد، مردم نیز از آن منتفع خواهند شد و اگر عدم مشارکت به منافع حکومت ضربه بزند، قطعا در جهت اضرار به منافع ملی خواهد بود. وانگهی میتوان نشانههای زیادی به دست داد که اساسا حکومت همواره نظرش بر مشارکت حداقلی کنترل شده در انتخابات است و مشارکت بالا در جهت عکس منافع حکومت است. در واقع منتقدان باید روشن کنند چگونه میتوانند میان منافع مردم و حکومت تفکیک قایل شوند وگرنه متهم کردن مردم و یا اصلاحطلبان به مشارکت بی قید و شرط در انتخابات و ایفای نقش سیاهی لشگر در جهت تایید روندهای غیردموکراتیک حکومت بلاموضوع میشود.
تنزهطلبی بی قید و شرط هم خیال حکومت را آسوده کرده است. شرکت نکردن بی قید و شرط بخشی از مخالفان در هر انتخابات، این اطمینان را به حکومت داده است که نیازی به جلب رای آنها ندارد، چه اساسا مشارکت برای آنها افت سیاستورزی است و از پیش تصمیم خود را ناظر به آزاد نبودن انتخابات گرفتهاند. حکومت نیازی به رای و عدد و مشارکت آنها ندارد. اصلاحطلبان هم میتوانند و باید این رویکرد را هماره نقد کنند. تنزهطلبی سیاسی یعنی بی توجهی به سرنوشت یک کشور و مردم.
مشارکت و یا عدم مشارکت موردی به نظر عاقلانهترین رویکرد خواهد بود. نویسنده این سطور خود حامی و پشتیبان این رویکرد سیاسی است. میتوان ملاک اصلاحطلبان را در این باره به نقد کشید اما نمیتوان از ترسیم ملاکهای بدیل شانه خالی کرد. اتهام «ریاکاری» که ناظر به همین رویکرد است میتواند برای اطلاقکنندگان هم به کار رود؛ مادامی که ملاکهای خود را برای مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات تبیین نکنند.
ناظر به این رویکرد میتوان دو ملاک داشت:
الف) ناظر به شرایط برگزاری انتخابات
ب) معطوف به نتیجه سیاسی
میتوان برای مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات شرایطی را برشمرد و بر اساس تحقق یا عدم تحقق آنها تصمیم سیاسی مشارکت یا عدم مشارکت را اتخاذ کرد. به نظر میرسد منتقدان ناظر به این شرایط، حضور اصلاحطلبان را نقد میکنند و نادرست میدانند و آنها را به ریاکاری متهم میکنند.
اما میتوان تصمیم به «مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات» را ناظر و معطوف به نتایج سیاسی آن صورتبندی کرد. به دیگر سخن، میتوان با توجه به نتایج محتمل از هر یک از این دو رویکرد، یکی را بر دیگری ترجیح داد.
به دیگر سخن باید میان دو سطح از بحث تفکیک قایل شد: بحثی نظری درباره شرایط و ویژگیهای انتخابات در ایران و سنجش و مقایسه آن با ملاکهای مقبول جهانی از قبیل آزاد بودن، سالم بودن، رقابتی بودن، موثر بودن و … بحثی ناظر به تاثیر سیاسی آنچه به اسم انتخابات در ایران رخ میدهد. به نظر میرسد عمده منتقدان آگاهانه یا ناآگاهانه این تفکیک را نادیده میگیرند. میتوان به سادگی حدس زد که عمده مردم ایران معتقدند آنچه در جمهوری اسلامی به اسم انتخابات برگزار میشود با ملاکهای جهانی و مقبول فاصله بسیاری دارد و اساسا قابل کتمان یا بحث نیست؛ اما نمیتوان تاثیرات آنچه به اسم انتخابات در ایران برگزار میشود را بر حیات جمعی مردم ایران منکر شد. باید در کنار بحثهای نظری و آکادمیک که بسیار هم راهگشا و مفید است، ناظر به تاثیرات آنچه در ایران به اسم انتخابات برگزار میشود، در حیات جمعی ایرانیان حساس بود و سخن گفت.
حال میتوان پرسید کدام رویکرد به منافع و مصالح عمومی نزدیکتر است؟ به نظر بخش عمدهای از اصلاحطلبان، همواره مشارکت در انتخابات را باید ناظر به نتایج سیاسی آن در نظر گرفت. چه، شرایط برگزاری انتخابات همواره بیرون از قدرت تقریبا تمامی بازیگران عرصه سیاست ایران است و رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای وابسته به وی دخالت تام دارند. دولت و وزارت کشور تنها میتوانند در کاستن از دخالتهای مخرب و قانونستیزانه و سلیقهای نهاد شورای نگهبان نقش داشته باشند؛ وگرنه نشستن و بی عملی سیاسی پیشه کردن تا شرایط برگزاری انتخابات مساعد و مناسب شود، عملا مفهوم سیاسی محصلی ندارد. لذا باید ناظر به نتایج سیاسی انتخابات، آن را مغتنم شمرد. در واقع منتقدان باید روشن کنند نقدشان در کدام سطح است؟ اگر عامدا نیت اصلاحطلبان و بدنه اجتماعی آنها را از مشارکت در انتخابات که ناظر به نتایج سیاسی آن است، نادیده میگیرند و آنها را به نادیده گرفتن شرایط ناعادلانه و ناآزادانه انتخابات مجلس دهم و مجلس خبرگان متهم میکنند، نقدشان غیراخلاقی است. اصلاحطلبان و طرفداران دولت در این انتخابات با نیت بیرون راندن مخالفان دولت و طرفداران جبهه پایداری از مجلس و منطقیتر شدن فضای کلی مجلس ـ که نتیجه سیاسی قابل توجهی است ـ همچنین نوعی رایگیری مجدد برای مشی دولت در سیاست داخلی و خارجی، مشارکت در انتخابات را برگزیدند. نقد منتقدان نسبت به این نتیجه سیاسی عملا سکوت کرده است. ناکامی عارف از رسیدن به کرسی ریاست مجلس پیوندی به این هدف و نیت کلی و عمده ندارد. در واقع کسب کرسی ریاست مجلس هدف درجه دوم یا سوم اصلاحطلبان از مشارکت در انتخابات بوده است. مغلطه منتقدان را میتوان اینگونه صورتبندی کرد:
«اصلاحطلبان در رساندن عارف به کرسی ریاست مجلس ناکام بودند، پس نتیجه و رهاورد مشارکت در انتخابات چیست؟! یا مردم در انتخابات شرکت نکردند که علی لاریجانی رییس مجلس شود و احمد جنتی رییس مجلس خبرگان. حال که چنین شده است پس مردم و اصلاحطلبان شکست خوردهاند».
اولویت اصلاحطلبان را از مشارکت در انتخابات اخیر میتوان در یک جمله خلاصه کرد: تغییر ترکیب مجلس به نفع حامیان سیاستهای داخلی و خارجی دولت روحانی.
حال که ترکیب مجلس فعلی ۷۰ درصد تغییر کرده است و عمده نمایندگان آن از راست سنتی تا اصلاحطلبان، طیف طرفدار دولت و همدل با جنبش سبز است، هدف اصلاحطلبان از مشارکت در انتخابات محقق شده است. در واقع منتقدان باید بگویند دفاع از برنامه دولت روحانی در سیاست داخلی و عرصه خارجی در راستای منافع ملی نیست تا از رهگذر این اثبات، اصلاحطلبان را به ریاکاری و یا شکست متهم کنند. وگرنه نادیده گرفتن قصد اصلاحطلبان از مشارکت در این انتخابات و سپس نقد کردنشان بلاموضوع است.
انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است و قطعا بار دیگر این قبیل مباحث در میان ناظران سیاست در ایران درخواهد گرفت. بایسته است مشارکتکنندگان در این مباحث با تدقیق بیشتر مبانی و مواضع خود را بیان کنند تا رهاورد این مباحث، گشایش در زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مردم ایران باشد.