زیتون-نازنین نامدار: طناب دار پایانی بر معمای ۶ ساله شهرام امیری شد و با مرگ او سوالهای بسیاری بدون پاسخ باقی مانده است. پرونده شهرام امیری را شاید بتوان یکی از عجیبترین و پیچیدهترین پروندههای امنیتی در جمهوری اسلامی دانست. او در سال ۱۳۸۸ در جریان سفر حج ناپدید شد و بعد از آن بود که سناریوها و روایتهای متناض از سرنوشتاش یکی پس از دیگری به رسانهها راه یافت.
دو سناریو برای یک ماجرا
سناریو نخست از سوی ایران ارایه شد و رامین مهمانپرست سخنگوی وقت وزارت امور خارجه در تاریخ ۱۷ اذرماه ۱۳۸۸ مدعی شد که شهرام امیری در جریان سفر حج توسط ریاض به واشنگتن تحویل داده است تا مورد تخلیهاطلاعاتی قرار گیرد. کمتر از ۴ ماه بعد اما روایتی کاملا متفاوت از سوی شبکه ای بی سی آمریکا منتشر شد که در آن عنوان شده بود کارشناس هستهای ایران با سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا – سیا – همکاری می کند. در این گزارش آمده بود که پناهندگی شهرام امیری به آمریکا حاصل اقدامات سازمان سیا برای ترغیب او به فرار از ایران و سکونت در ایالات متحده بوده است. این شبکه به نقل از یک افسر سازمان سیا٬ از اطلاعات ارایه شده توسط شهرام امیری به عنوان «یک کودتای اطلاعاتی» در تلاش آمریکا برای مقابله با برنامههای اتمی ایران یاد کرده بود. گزارشهای رسانهای که در این برهه پیرامون کمک اطلاعاتی امیری به سازمان سیا منتشر میشد حکایت از این داشت که وی اطلاعات بسیار حساسی را درباره مرکز غنی سازی فردو در زندگی شهر قم به آمریکاییها داده است. مقامهای ایران اما تلاش داشتند تا شهرام امیری را یک چهره کم اهمیت در فعالیتهای هستهای معرفی کنند. درباره فعالیتهای وی عمدتا به سمت او در دانشگاه صنعتی مالک اشتر وابسته به وزارت دفاع پرداخته میشد که یک موقعیت آکادمیک و پژوهشگری به حساب میرود.
قابل اتکاترین فرض مربوط به تاثیر افشای ایمیلهای هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه سابق آمریکاست که به واسطه آن مشخص شده است شهرام امیری توسط آمریکاییها ربوده نشده است
از ناپدید شدن تا بازگشت دوباره
علامت سوالها و ابهامهای پرونده شهرام امیری در خرداد سال ۱۳۸۹ دو چندان شد. زمانی که از او دو ویدیو با دو پیام کاملا متناقض منتشر شد. در یک پیام که از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد شخصی که خود را شهرام امیری معرفی میکرد از ربایش خود توسط آمریکاییها و سپس شکنجهاش خبر میداد و خواهان آن شده بود که بتواند زودتر به ایران بگردد. در ویدیو دیگری که در سایت یوتیوب قرار گرفت پیامی کاملا متفاوت از امیری به گوش میرسید. پیامی که وی در آن تاکید میکرد زندگی آزادانهای در آمریکا دارد و به قصد ادامه تحصیل آنجا زندگی میکند و پس از بازگشت نیز «اگر امکان بازگشت در امنیت» وجود داشته باشد، حاضر است که نتیجه کار خود را در اختیار ایرانیان و سایرین قرار دهد. تنها یک ماه پس از انتشار این دو پیام بود که او به ایران بازگشت و مقامهای دیپلپماتیک از جمله حسن قشقاوی سخنگوی وزارت امورخارجه ایران در فرودگاه امام خمینی به استقبال او رفتند و بر شانهاش حلقه گل انداختند. استقبالی در حد و اندازه یک قهرمان٬ مطابق با سناریویی که از پیش آماده شده بود و او را یک زندانی امنیتی توسط آمریکاییها معرفی میکرد.
برای مشخص شدن پرده بعدی این ماجرای معمایی چهار سال زمان لازم بود. هرچند از سال ۱۳۹۰ مشخص بود که شهرام امیری آزاد نیست و تحت شرایط شدید امنیتی نگهداری میشود اما کمتر کسی تصور میکرد فردی که در سناریوی امنیتی به عنوان قهرمان معرفی شده است به جرم ارتباط با کشورهای متخاصم و ارائه اطلاعات طبقهبندیشده به آنها به ده سال زندان و پنج سال تبعید به شهرستان خاش محکوم شود. حکم او در سال ۱۳۹۱ توسط شعبه هفتم دادگاه نظامی تهران ابلاغ شد و تا دو سال بعد خبری از او نبود. در تیرماه سال ۱۳۹۳ خانواده شهرام امیری اعلام کردند که او در زندان دست به اعتصاب غذا زده و خواهان رسیدگی به وضعیت خود است. خبر بعدی که در واقع حکایت از استمرار بی خبری داشت در ۱۴ آبان سال ۱۳۹۴ توسط پدر شهرام امیری عنوان شد و او گفت که یکسال است از فرزند خود خبری ندارد.
فرضیههای قابل اتکا
اعدام غیرقابل پیشبینی شهرام امیری بار دیگر علامت سوالهای این پرونده را به جلوی چشم آورده است. سوال اول این که اگر او در دادگاه به حبس محکوم شده بود با چه مبنایی این حکم دوباره تغییر کرده و تبدیل به اعدام شده است. فرضیههای بدون سندی در همین چند ساعت که خبر اعدام وی به رسانهها راه یافته٬ عنوان شده است. قابل اتکاترین فرض مربوط به تاثیر افشای ایمیلهای هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه سابق آمریکاست که به واسطه آن مشخص شده است شهرام امیری توسط آمریکاییها ربوده نشده است. در نتیجه احتمالا مقامهای قضایی و امنیتی دادگاه وی را تجدید کردهاند و رای به اعداماش دادهاند. البته این فقط فرضیهای از میان فرضیههای متعددی است که درباره این پرونده به میان آمده است. برخی تحلیلگران گفتهاند که او قربانی طمع و حماقت خود شد و فکر کرد که میتواند با ساختن سناریویی درباره ربوده شدنش توسط آمریکاییها بر روی خوشباوری و سادهلوحی ماموران اطلاعاتی قمار کند. در عین حال شاید اصلا داستان چیز دیگری بوده باشد. خانواده امیری پیشتر گفته بودند که اگر مجبور شوند افشا خواهند کرد که اصلا چرا او به ایران بازگشت. یکی از اعضای خانواده گفته وی بود همه ما را یک ماه قبل از بازگشت شهرام « به اسیری برده بودند.» بنابراین٬ فرضیهی بازگشت شهرام امیری به دلیل آزار و اذیت خانوادهاش توسط نهادهای امنیتی هم جای مهمی در میان سایر فرضیهها پیدا میکند. حالا با مرگ او باید در انتظار ماند که آیا خانوادهاش حاضر خواهند بود اطلاعات بیشتری از آنچه درباره این پرونده میدانند را افشا کنند یا این که باز هم فشار نهادهای امنیتی آنها را به سکوت وادار خواهد کرد.
یک پاسخ
البته اگر خانواده اش هم گم نشده باشند !
دیدگاهها بستهاند.