«شهرام امیری» پژوهشگر و متخصص رادیوایزوتوپهای پزشکی در دانشگاه صنعتی مالکاشتر، خرداد ۸۸ در در سفر حج عمره به عربستان ناپدید شد.
بلافاصله پس از رسانهایشدن موضوع، رسانههای جمهوری اسلامی با اطلاق عنوان «دانشمند هستهای» به او، گمانهزنیهایی در مورد ربودهشدن توسط سرویسهای جاسوسی بیگانه از جمله آمریکا و اسرائیل را مطرح و در مقیاس قابلتوجهی روی آن مانور دادند. به طوری که عنوان «دانشمند هستهای» با رویکرد نوعی مظلومیت، به کلیدواژهای مترادف با «شهرام امیری» در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی تبدیل شد. پیش از شهرام امیری هم «احمد عسکری» یک عضو نیروهای امنیتی ایران ناپدید شده بود که قویترین گمانهزنیها در مورد او، ربودهشدن توسط موساد بود که هنوز هم داستان ناپدیدشدن و سرنوشت او به شکل یک معما رازآلوده و گشوده نشده باقی مانده است.
یکسال بعد و پس از اینکه چند ویدئوی کوتاه و متناقض از «شهرا م امیری» در سرویس جهانی یوتوپ منتشر شد، وی در ۲۲ تیر ۱۳۸۹ به دفتر حافظ منافع ایران در آمریکا مراجعت کرده و دو روز بعد به ایران بازگشت.
امیری در بازگشت به ایران مورد استقبال مقامات ایرانی قرار گرفت و رسانه ملی تصویر او را در حالیکه حلقه گلی به گردن او انداخته بودند و در معیت «حسن قشقاوی» سخنگو و دستیار ویژه وزیر امور خارجه وقت، از پلههای هواپیما پایین میآمد، بارها و بارها با عنوان استقبال از «دانشمند هستهای» ربودهشده پخش کرد.
کمتر از یکماه بعد هم در یک نشست خبری با یکی از مجریان خاص رسانه ملی که در بین اهالی رسانه مجری امنیتی شناخته میشود، شرکت کرد و در حالی که برای سادهانگارترین مشتری رسانه ملی هم کاملا مشخص بود که تعادل و شرایط روانی مناسبی ندارد، از آنچه حاکمیت ایران از آن به عنوان سناریوی ربودهشدن وی نام میبرد، پردهبردای و رازگشایی کرد. داستان اطلاعات سری که آن مرحوم در آن برنامه ادعا کرده بود از غربیها به دست آورده، تا چندین وقت سوژه دستاندازی نیروهای امنیتی و این دانشمند بختبرگشته در شبکهها اجتماعی مثل فیسبوک و تویتر و رسانههای مخالف نظام بود. این اطلاعات شماره شهربانی دو خودرو بود که ایران ادعا کرد خیلی مهم!، امنیتی! و کاربردی است.
اما هیچ یک از این اطلاعات و گفتوگوها به علاوه گفتوگوهایی که جدا از آن با خانواده و از جمله همسر و فرزند خردسال امیری ترتیب داده شد و دفاعی که آنها از نظام کردند، نه تنها از طرف هیچ شهروندی ــ چه مخالف چه موافق ــ باور نشد، که همه اینها در حکم صفرا فزودن بود و نتیجه آن افزایش تردید و شک تمام مردم در اصل داستان و لورفتن همه چیز بود و عملا بند را برای جمهوری اسلامی به آب داد.
یکیدوسال پس از این داستان، امیرفرشاد ابراهیی که در خارج از کشور زندگی میکند و گاهی به اطلاعاتی ویژه در درون نظام درسترسی دارد، از محاکمه و محکوم شدن دانشمند هستهای به ۱۰ سال زندان، در پی شکنجههای شدید و محرومیت و محدودیتها بر علیه و او خانوادهاش خبر داد.
اطلاعات امیرفرشاد ابراهیمی از آنجا که گاها آلوده به غلط و گاف بود، باعث شد تا خیلی مورد دقت و تحلیل قرار نگیرد و افراد از ترس درغلطیدن به گاف، یا احتمال یک توطئه از طرف حاکمیت ایران، به آنها توجهی درخور نشان ندادند.
حالا اما بعد از ۶ سال از همه آن داستانها، مادرش در گفتگو با رسانه ها اعلام کرده است که شهرام امیر که ایران از او به عنوان دانشمند هستهای، یاد میکرد اعدام شده است.
خبر اعدام شهرام امیری، با فضای موجود ابدا امکان تایید رسمی و دقیقشدن پیدا نخواهد کرد. همانگونه که خیلی از اتفاقات از این دست در باور شهروندان ایرانی و در باور همه دنیا تبدیل به امری یقینی و دقیق شده و براساس آن تحلیل و سپس تصمیمگیری میشود. اما از نگاه رسمی حاکمیت ایران، شهرام امیری کماکان یک دانشمند هستهای مورد احترام است، ربوده شده، الان در ایران است و در آزمایشگاههای پیچیده و تحت کنترل نظام مشغول تحقیقات انرژی هستهای و در حال خدمت به نظام است.
با این وصف نمیتوان از حاکمیت ایران پرسید اگر شهرام امیری ربوده شده بود و براساس سناریوها و داستانسازی قبلی شما، شایسته احترام و تکریم بود، پس پس از ورود به ایران از او هیچ خبری نیست؟
چرا فقط یکبار تلویزیون ایران نشانش داد و دیگر خبری از او نشد؟
و از همه مهمتر اگر انگونه شما ادعا میکردید بود، پس چرا نهایتا اعدام شد؟
اعدام «شهرام امیری» از سراسیمگی و سردرگم شدن کلاف همه چیز در جمهوری اسلامی در تمام سطوح و در بین تمام سران نظام نشانی میدهد و به نظر میرسد عقلانیت به پایین سطح و درجه ممکن در بین سران و گردانندگان نظام کاهش پیدا کرده و ابدا خبر ندارند که این رفتار نه تنها کمکی به آنها نمیکند، بلکه همه در حکم حشیشی است که غریق در هنگام غرقشدن به آن تشبث جسته و به غرقشدن بیشتر آنها خواهد انجامید.
ایران بر اساس واقعیتی که از روز روشنتر است و بر اساس اسنادی که به تازگی هویدا شده، نه تنها در حوزه دانشهای بنیادین و مدرن و دانشهستهای، که در حوزه عمومی و دانشهای متعارف هم حرفی برای گفتن ندارد و در پایینترین سطوح طبقهبندی میشود و مدیریت مخرب نظام طی ۳۰ سال گذشته عملا تمای زیرساختها و بنیانهای علمی و ارزشمند جای مانده از نظام سابق را هم از بین برد.
با این وصف هیچ یک از آنها که در ایران به عنوان دانشمند هستهای شناخته میشوند و میشدند و از بین رفتند، عملا کمترین قرابتی با عنوان دانشمند هم نداشتند تا چه برسد به دانش هستهای. از این بین برخی و از جمله مرحوم «شهرام امیری» قربانی شهوت شهرتطلبی متوهمانه دولتمردان و حاکمیت ایران شدند.
ایران اگر ذرهای از دانش به معنای متعارف آن بهره برده بود، و اگر مرحوم «شهرام امیری» سوادی داشت، ولو آنکه خیانتی کرده بود، عقل حکم میکرد، به جای اعدام او از ظرفیت علمی و دانش او بهره بگیرند و این ثروت را به راحتی به خاک نسپارند.
یک پاسخ
ظلم تا وجود کودک در تصاویر اشکاراست تا جاییکه او نیز اگرچه کودک است بنفع ظالم در تلویزیون ، دروغپردازى میکند . اخلاق را کشتند که پولدار شوند ، این دینفروشان
دیدگاهها بستهاند.