اعدام‌های ۶۷ و عذرخواهی خانواده آیت‌الله خمینی

فرزانه روستایی

هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم با آقای خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی اشتراک عقیده‌ای داشته باشم. اما این جمله منتسب به ایشان که اعدام‌های سال ۶۷ مانند قیر دامان همه را می‌گیرد عبارت دقیق و درستی است. در واقع اعدام‌های ۶۷ نقطه اوج بحران هویت جمهوری اسلامی و ننگ مشترک تک‌تک مسئولان آن دوران است که نه پاک شدنی است نه قابل توجیه.

توضیح این بحران هویت این است که در انقلاب سال ۵۷ به مردم وعده آزادی و امنیت و آرامش داده شد. ونیز وعده اینکه کسی به خاطر تفکری که دارد دچار زندان و شکنجه نخواهد شد، شب را با این اضطراب سر نخواهد کرد که به منزل او یورش ببرند و نیز اوضاع به ترتیبی نخواهد بود که حاکمیت پاسخگوی پایمال شدن حق و خون مردم نباشد.

اما، هشت سال پس از انقلاب حدود ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر از جوانان سیاسی کشور در جریان باندبازی‌های حکومتی اعدام شدند. ده‌ها نفر از این جوانان پس از سال‌ها زندان در آستانه آزاد شدن قطعی قرار داشتند، ولی بدون محاکمه دوباره اعدام شدند. اعدام‌ها در شرایطی انجام شد که رهبر کشور آخرین ماه‌های بیماری را می‌گذراند، بحران جانشینی رهبر در نقطه حساسی قرار داشت. همه تشکیلات حساس کشور درگیر خلاص شدن از شر جانشینی منتظری بود. جنگ هشت‌ساله مغلوبه شده بود، اقتصاد کشور ورشکسته بود، سازمان مجاهدین خلق به بازوی رسمی و مزدور ارتش عراق در مرزها تبدیل شده بود و حملات پراکنده و فرسایشی آنان در مناطق جنگی بین نیروهای نظامی اعم از سپاه و ارتش ارعاب به راه انداخته بود.
وحشت از دست رفتن کنترل اوضاع سیاسی و امنیتی کشور در شرایطی حادتر شده بود که اخباری از یک شورش زندانیان سیاسی و شکستن حصارهای زندان و حمله به مراکز حساس در تهران، مقام‌های ارشد نظام را به وحشت انداخته بود. آن‌هم درحالی‌که نیروهای مجاهدین خلق با یک عملیات بزرگ نظامی پیشروی از غرب را آغاز کرده بودند.
محال غیرممکن است اخبار اعدام‌های هولناک دسته‌جمعی تابستان ۶۷ بی‌درنگ از زندان به همه لایه‌های اجرایی کشور درز نکرده باشد و همه مسئولان در همه سطوح در جریان آن قرار نگرفته باشند. هیچ مقام ارشد دولت، مجلس، و قوه قضاییه یا دفتر آیت‌الله خمینی نمی‌تواند ادعا کند که در جریان این بمب خبری تابستان ۶۷ قرار نداشته است. بخصوص که اعدام‌ها طی چند هفته در زندان‌ها به‌تدریج شکل گرفته و نهایی می‌شد. به این ترتیب همه اعضای هیات دولت و همه رؤسای قوه قضاییه و مجلس و همچنین دفتر آیت‌الله خمینی بی‌شک در جریان این رخداد قرار داشتند.

به این ترتیب، مهم‌ترین نهادها و مقام‌های ارشد نظام در آن دوران بدون هیچ استثنایی، باید مسئولیت سکوت و بی‌توجهی خود را نسبت به این ستم ملی بپذیرند، باید عذرخواهی کنند، و حداقل ابراز تأسف از اینکه نتوانستند یا بر اساس معادلاتی نخواستند در مقابل لابی پرنفوذ طرفدار اعدام‌های گسترده ایستادگی کنند. یا اینکه این شهامت را نداشتند تا مانند آیت‌الله منتظری آینده خود و خانواده خود را شاخ‌به‌شاخ با مافیای زندان اوین و قوه قضاییه و وزارت اطلاعات درگیر کنند.

عذرخواهی به‌منزله التیام نسبی
با عذرخواهی و اظهار تأسف نیمه‌رسمی نه جوانان مظلوم و زندانیان بی‌پناه زنده می‌شوند، و نه خون‌های به‌ناحق ریخته شده جبران می‌شود. اما می‌شود زخم‌هایی را التیام بخشید که پس از سال‌ها هنوز خون چکانند، می‌توان پدران و مادرانی را آرام کرد که در انقلاب سهیم بودند ولی سهم آن‌ها از انقلاب، اعدام و لعنت آباد و گم‌شدن گور عزیزانشان شد. می‌شود زمینه‌ای فراهم کرد تا شاید روزی با هزینه کمتری اصلی‌ترین عاملان این جنایت به محاکمه کشیده شوند.

به‌احتمال‌زیاد اگر سازمان مجاهدین خلق هم قدرت سیاسی را در دهه شصت بر عهده می‌گرفت گروه‌گروه از مخالفان خود را به جوخه‌های انقلابی می‌سپردند و رفتار مشابهی داشتند، زیرا اکثر گروه‌های سیاسی دوران انقلاب از رفتار فرهنگی و تفکر انقلابی مشابهی نشات می‌گرفتند که اعدام مخالفان به‌راحتی در آن قابل توجیه بود.

حتی تصور اینکه چهار نفر عضو تیم اعدام از قوه قضاییه و وزارت اطلاعات در مورد مرگ و زندگی چند هزار نفر تصمیم می‌گرفته‌اند رعشه آور است، بخصوص که به توصیه آیت‌الله منتظری حتی حاضر نبودند در ماه محرم ماشین اعدام را خاموش کنند. تصور اینکه در حوزه‌های علمیه مباحثی موجود است که هم‌خوابگی به‌زور با دختران، حتی دختران مسلمان را در شب پیش از اعدام مجاز می‌شمرد نفرت‌انگیز است. رذالت رفتار پاسدارانی که لباس دختران اعدامی را یک‌شب پس از تجاوز به درب منزل آن‌ها تحویل می‌داده‌اند کافی است تا درهای ارتداد را به روی مردم باز کند و بسیاری از پدران و مادران را روان‌پریش کند. بااین‌حال، تاریخ بسیاری از کشورها شاهد کشتارها و تجاوزهای گروهی هولناکی بوده است که با عذرخواهی یا ابراز تأسف از سوزش جنایت کاسته است.

عذرخواهی از اعدام‌ها با هدف جبران نسبی

بسیاری از نهادهای سیاسی یا اجتماعی، همچنین همه کسانی که طی دهه شصت مشاغل حساس نظام را در اختیار داشتند می‌توانند پیشگام جنبش عذرخواهی بابت اعدام‌های سال ۶۷ شوند. این عذرخواهی و حتی در سطح پایین‌تر آن، یعنی «اظهارتاسف» تلاشی است برای راحت‌تر کردن گرهی که باز نمی‌شود. ضمن اینکه تلاش برای درمان این فاجعه ملی ابزار تبلیغاتی را از دست سازمان مجاهدین خلق خارج می‌کند که امروزه متحد سعودی‌ها هستند و به‌تبع اتحاد با عربستان سعودی، از طریق واسطه‌هایی با داعش مرتبط هستند که در تلاش است به هر قیمت شهرهای ایران را نیز میهمان حملات انتحاری کور کند.

افراد و نهادهای ذیل می‌توانند آغازکننده جنبش اصلاح‌طلبانه عذرخواهی باشند.

۱ ــ خانواده آیت‌الله خمینی.بازماندگان آیت‌الله خمینی برای آنچه در دوران رهبری پدربزرگ آن‌ها رخ داد می‌توانند پیشگام عذرخواهی شوند. سید احمد خمینی در حساس‌ترین مقاطع تاریخی کشور نقش‌های توضیح داده نشده‌ای را بر عهده داشته و به نقل از آیت‌الله منتظری در تسهیل روند اعدام‌ها فعال بوده است. او بابت همه مداخله‌های خطرناکی که در حساس‌ترین مقاطع در اداره امور کشور داشت از آیت‌الله منتظری حلالیت طلبیده است. بنا بر اقوال و شواهدی منتظری با بزرگواری او را بخشیده است. خانواده آیت‌الله خمینی اگر عذرخواهی یا اظهار تأسف نمی‌کنند حداقل مانع اظهارنظرهای غضنفرگونه و بی‌پایه و اساس علی خمینی پسر احمد خمینی شوند که در دوران محکومیت جهانی اعدام، هنوز از قتل عام جوانان ایرانی در سال ۶۷ دفاع می‌کند.

خانواده آیت‌الله خمینی از یاد نبرند که  در صورت ضرورت خودشان نیز در تیررس مافیایی هستند که سی سال پیش اعدام‌ها را هدایت کردند. به این نکته نیز باید توجه داشته باشند که در زمان کاندیداتوری حسن خمینی، به‌یک‌باره چندین فایل سخنرانی کوتاه  از آیت‌الله خمینی منتشر می‌شد که مرتباً از اعدام و سرکوب و برافراشتن چوبه‌های دار صحبت می‌کرد تا حسن خمینی را زیر سؤال ببرد.  زمان‌بندی انتشار این فایل‌ها که کمتر کسی به آن دسترسی دارد از جانب همان جریانی صورت گرفته و می‌گیرد که قصد دارند کنترل اعتبار خانواده امام را در دست داشته باشند با آن‌ها بازی کنند و حاضرند هر اقدامی انجام دهند تا خانواده آیت‌الله خمینی و سید حسن و اصلاح‌طلبان به هم نزدیک‌تر نشوند.

۲ ــ میرحسین موسوی به‌عنوان نخست‌وزیر، در دورانی که قوه قضاییه به‌عنوان نهادی مستقل فرمان اعدام‌ها را اجرایی می‌کرد اصلی‌ترین پست اجرایی کشور را بر عهده داشت. به‌احتمال‌زیاد، اداره جنگ و نیز اداره کشور در آن سال‌های سخت و دشوار همه تمرکز هیات دولت را به خود اختصاص داده بود، بخصوص در ماه‌های آخر جنگ که نیروهای نظامی شکست‌های پی‌درپی را تجربه می‌کردند و عملاً همه شعارهای احساساتی هشت‌ساله بر باد فنا رفته بود. عذرخواهی میرحسین موسوی برای اعدام‌های سال ۶۷ حتی از اسارت و حصر پنج‌ساله، تأکیدی بر این نکته مهم است که ساختار دولت حتی در اوج جنگ نباید نسبت به قتل عام زندانیان سکوت اختیار می‌کرد. عملکرد وزارت اطلاعات و وزیر اطلاعات در جریان این اعدام‌ها نباید از کنترل دولت خارج می‌شد. با هر توضیح و توجیهی، و با وجود فشارهای کمرشکن مرئی و نامرئی، و جنگ قدرتی که میرحسین در آن به‌هیچ‌وجه به‌حساب نمی‌آمد، دولت میرحسین به هیچ قیمتی نباید نسبت به این فاجعه ملی سکوت می‌کرد.

۳ ــ عذرخواهی موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه در دوران اعدام‌ها. موسوی اردبیلی از زمان اعتراض به نتایج انتخابات سال ۸۸ با غضب رهبر و جناح‌های تندرو امثال حسین شریعتمداری مواجه بوده است. او از کسانی است که پیرو انتخابات ریاست جمهوری احمدی‌نژاد کلاً از صحنه کنار رفت و در نوار سخنرانی آیت‌الله منتظری به نقش دوگانه و سکوت او در جریان اعدام‌ها اشاره شده است. عذرخواهی موسوی اردبیلی به‌عنوان عالی‌ترین مقام قضایی دوران اعدام‌ها می‌تواند زمینه‌ساز مطرح‌شدن این بحث باشد که تیم و باند اداره‌کننده زندان‌های سیاسی کشور که اسدالله لاجوردی و موتلفه در پشت آن قرار داشتند مرتکب جنایات فجیعی شدند. آن‌ها تا حدود زیادی مستقل عمل می‌کردند و لابی آن‌ها تقریباً در سراسر سیستم سیاسی و قضایی کشور نفوذ قابل‌توجهی داشته است.

۴ ــ مهدی کروبی نماینده مجلس و رئیس مجلس در دوران اعدام‌های سیاسی خود از سال ۸۸ در زندان و حصر به سر می‌برد. عذرخواهی مهدی کروبی از مردم و خانواده‌های زندانیان اعدام‌شده می‌تواند حاکی از این باشد که هر نظامی ممکن است درگیر اشتباه‌های فاحش شود اما کسانی که هنوز بر اشتباهات فاحش نظام اصرار می‌کنند ممکن است دوباره جان شهروندان را به حراج گذارند.
۵ ــ بی‌تردید هاشمی رفسنجانی مطلع‌ترین مسئول کشوری در دوران اعدام‌های فجیع سیاسی ایران در سال ۶۷ است. هاشمی سالیانی است که حساب خود را از جریان تمامیت‌خواه جدا کرده است و تقریباً از مطرودین سیاسی به‌حساب می‌آید. او بارها خواستار آشتی ملی و بازگشت ایرانیان خارج از کشور شده است. شاید عذرخواهی هیچ‌کس تأثیر عذرخواهی هاشمی رفسنجانی را نداشته باشد. مهم نیست که هاشمی رفسنجانی چه نقشی در آن دوران داشته است. بحث بر سر این است که عذرخواهی اصلی‌ترین کسانی که در آن زمان کشور را اداره می‌کردند شاید بتواند مرهمی باشد برای خانواده‌هایی که سی سال حتی جرات نداشتند نام فرزندان خود را بر زبان بیاورند.

برای اینکه به تأثیر عذرخواهی در نظام‌های مدرن سیاسی و در عصر جدید پی ببریم می‌توان اشاره‌ای کلی داشت به مهم‌ترین عذرخواهی‌هایی که طی نیم‌قرن اخیر انجام شده است. برخی از آن‌ها پس از سال‌ها در حالی اظهار شدند که صدها هزار یا حتی میلیون‌ها نفر بی‌گناه کشته‌شده‌اند. این عذرخواهی‌ها به تحولات و فجایع بشری کوچک و بزرگ نیم‌قرن اخیر اشاره دارد که می‌تواند الگویی باشد برای خانواده و بازماندگان آیت‌الله خمینی و نیز دیگران.

مهم‌ترین عذرخواهی‌های سیاسی:

۱۹۸۴ امپراتور ژاپن هیروهیتو درکره جنوبی به خاطر رفتار سربازان ژاپنی در جنگ جهانی دوم عذرخواهی کرد
۱۹۸۵ نخست‌وزیر ژاپن در سازمان ملل به خاطر اقدام‌های ژاپن در جریان جنگ جهانی دوم عذرخواهی کرد
۱۹۸۷ رونالد ریگان به خاطر ایران کنترا و نیز فروش اسلحه به شورشیان نیکاراگوئه ابراز تأسف کرد (نه عذرخواهی)
۱۹۸۸ رونالد ریگان برای سقوط هواپیمای ایرانی و مرگ ۲۹۰ مسافر ابراز تأسف کرد (نه عذرخواهی )
۱۹۹۰ پاتریشیا آلوین رئیس‌جمهور شیلی از مردم به خاطر سرکوب‌های زمان دیکتاتوری درخواست بخشش کرد
۱۹۹۰ میخاییل گورباچف به خاطر مشارکت شوروی در قتل عام اسرای لهستان در جنگل‌های کاتین عذرخواهی کرد
۱۹۹۰ دولت آلمان شرقی بابت جنایات نازی‌ها علیه یهودی‌ها از اسراییل عذرخواهی کرد
۱۹۹۱ جورج بوش به خاطر بمباران اتمی ژاپن عذرخواهی نکرد!
۱۹۹۷ وزیر خارجه ژاپن برای بمباران بندر آمریکایی پرل هاربر در زمان جنگ جهانی دوم اظهار ندامت کرد
۱۹۹۲ کیجی میازاوا نخست‌وزیر ژاپن به خاطر استفاده از زنان به‌عنوان برده جنسی عذرخواهی کرد
۱۹۹۳ دوکلرک رئیس‌جمهور آفریقای جنوبی به خاطر آپارتاید از سیاه‌پوستان عذرخواهی کرد
۱۹۹۳ نلسون ماندلا برای کشته شدن بی‌گناهان در جریان عملیات کنگره ملی آفریقا در دوران مبارزات عذرخواهی کرد
۱۹۹۴ بوریس یلتسین رئیس‌جمهور روسیه برای دفن ۶۰۰۰۰ اسیر ژاپنی در سیبری در جنگ دوم عذرخواهی کرد
۱۹۹۴ هیلاری کلینتون بانوی اول آمریکا برای بی‌توجهی به waterbording زندانیان در آمریکا عذرخواهی کرد
۱۹۹۴ رئیس‌جمهور آلمان رومان هرزویک از لهستان برای ستم‌های جنگ جهانی دوم عذرخواهی کرد
۱۹۹۴ بیل کلینتون گفت آمریکا یک عذرخواهی بابت بمباران اتمی به ژاپن بدهکار است
۱۹۹۵ فوجیموری رئیس‌جمهور پرو کسانی را که در جنایات سال‌های ۱۹۸۲ تا ۹۵ دست داشتند بخشید
۱۹۹۵ پاپ ژان پل دوم از تک‌تک زنان به خاطر ستم‌هایی که کلیسا در طول تاریخ به آنان روا داشته عذرخواهی کرد
۱۹۹۵ دولت استرالیا بایت جدا کردن کودکان دو رگه و بومی از خانواده‌هایشان عذرخواهی کرد
۱۹۹۵ صلیب سرخ جهانی به خاطر اینکه جنایات نازی‌ها را در زمان جنگ جهانی دوم محکوم نکرد عذرخواهی کرد
۱۹۹۸ دولت کانادا برای رفتار بد با بومیان سرخ‌پوست از آنان عذرخواهی کرد
۱۹۹۸ واتیکان به خاطر بی‌تفاوتی نسبت به هولوکاست عذرخواهی کرد
۱۹۹۸ بیل کلینتون برای بی‌تفاوتی آمریکا در جنگ و قتل عام در رواندا عذرخواهی کرد
۱۹۹۸ رئیس‌جمهور کره جنوبی برای استفاده از زنان به‌عنوان برده جنسی در جنگ جهانی دوم عذرخواهی کرد
۱۹۹۸ IRA ارتش آزادیخواه ایرلند برای ۲۳ سال جنگ و نبرد مسلحانه عذرخواهی کرد
۱۹۹۸ دو رهبر منفور خمرهای سرخ، خو سامفان و نیز نون جی آ برای مشارکت در کشتن دو میلیون کامبوجی سال‌های ۱۹۷۵ تا ۷۹ عذرخواهی کرد
۱۹۹۹ اصرار کلینتون به آلبانی تیارهای کوزوو: کسی نمی‌تواند شما را مجبور کند تا ستمی را که بر شما رفته است ببخشید، اما سعی کنید!
۲۰۰۰ اتریش برای اینکه در جنگ جهانی دوم بهشت نازی‌ها بوده عذرخواهی کرد
۲۰۰۱ چین برای حمایت از خمرهای سرخ در کامبوج عذرخواهی کرد
۲۰۰۲ روبرت کاچوریان رئیس‌جمهور ارمنستان گفت دولت ترکیه کشتار ارامنه را فقط محکوم کند، ما غرامت نمی‌خواهیم
۲۰۰۳ دولت بلژیک برای مشارکت در ترور پاتریس لومومبا در سال‌های استقلال کنگو عذرخواهی کرد
۲۰۰۴ پرویز مشرف برای کشته شدن ۳ میلیون نفر در جریان جنگ با بنگلادش اظهار تأسف کرد
۲۰۰۳ دولت ژاپن از چین به خاطر اینکه از سربازان چینی در آزمایش‌های شیمیایی و پزشکی استفاده کرد عذر خواست
۲۰۰۴ دونالد رامسفلد برای آزار و شکنجه زندانیان عراقی در ابوغریب عذرخواهی کرد
۲۰۰۵ شیخ حسن نصرالله بابت کشته شدن دو کودک عرب اسراییلی عذرخواهی کرد
۲۰۱۳ دیوید کامرون در محل قتل عام صدها سیک گفت این یک اتفاق شرم‌آور در تاریخ بریتانیاست
۲۰۱۴ اسراییل برای حمله به کشتی ترک مرمره که به غزه می‌رفت و کشتن کسانی که در کشتی بودند عذرخواهی کرد
۲۰۱۳ رئیس‌جمهور صربستان خواست تا قتل‌عام‌های سال ۱۹۹۵ بوسنی بخشیده شود ولی آن را نسل‌کشی ندانست
۲۰۱۳ اوباما برای شنود گوشی مرکل از سوی CIA عذرخواهی کرد
۲۰۱۴ دولت آلمان برای قتل‌عام مردم یونان در زمان جنگ جهانی دوم عذرخواهی کرد
۲۰۱۴ ابراهیم اصغرزاده دانشجوی خط امام از گروگان‌ها و خانواده آن‌ها برای گروگان‌گیری عذرخواهی کرد
۲۰۱۵ شاهزاده آلبرت موناکو به خاطر بیرون کردن یهودی‌ها از موناکو در جنگ جهانی دوم عذرخواهی کرد
۲۰۱۶ اوباما برای اینکه آمریکا دیر فهمید در جریان جنگ کثیف آرژانتین چه جنایاتی رخ‌داده عذرخواهی کرد

Resource :
http://www.humanrightscolumbia.org/sites/default/files/documents/ahda/political_apologies.pdf

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

16 پاسخ

  1. بیش از همه جناح چپ آن زمان یا اصلاح طلب کنونی باید به پرسش کشیده شود
    اینها با چندی زندان رفتن دارند خودشان را تبرئه می کنند
    مواضع تند و خش اینها را نباید نادیده گرفت

  2. جناح راست حکومت هم در انحراف انقلاب به دیکتاتوری سهم داشته اند بی شک بخصوص آقای رفسنجانی که نقش برجسته در حذف روشنفکران از کادر رهبری انقلاب داشت. اما نقش چپ قابل مقایسه با نقش آنها نیست.چپ در زمان مرحوم خمینی این راه را رفتند و راست در زمان خامنه ای آنرا ادامه داد. ماجرای “این تذهبون” و عتاب مرحوم خمینی به مجلس در مورد مک فارلین بود و دخالت فراقانونی و دور زدن دولت رسمی و مجلس بوسیله دولت در دولت. صحنه گردان حذف بنی صدر در مجلس موسوی خوینی بود. محمد یزدی تا آخر دنبال جانشینی مرحوم گلپایگانی بود. حتی در زمان ریاست بر قوه قضایی، راه را برای فعالیت نهضت آزادی باز نگاه می داشت. آقای صافی هم بخاطر قانون کار از خیر حکومت بکلی گذشت. سرش این بود که اختیار مطلق حکومت را قبول نداشت. اما منتجب نیا ولایت فقیه را ضروری دین و منکر آنرا خارج از اسلام معرفی می کرد. این قصه پر غصه سر دراز دارد.و البته ارزش وارسی دقیق و بی طرفانه.

  3. دو نکته:
    اول اینکه نوشته اید موسوی مطلع بوده که این هم به شهادت آیت الله منتظری و هم به شهادت خود موسوی که در صداقت هر دوی آنان نمی توان شک داشت از این جنایت بی خبر بوده.
    دوم اینکه نمی دانم شما این سطور را جدی نوشته اید یا خواستید مزاح کرده باشید، آنجا که می نویسید “…وحشت از دست رفتن کنترل اوضاع سیاسی و امنیتی کشور در شرایطی حادتر شده بود که اخباری از یک شورش زندانیان سیاسی و شکستن حصارهای زندان و حمله به مراکز حساس در تهران، مقام‌های ارشد نظام را به وحشت انداخته بود….” اگر جدی باشد که واقعا باعث تاسف است. آخر چگونه زندانیانی که هفت سال در گوشه زندان بی خوابی و کم غذایی و شکنجه و آزار دیده اند، قادر خواهند بود بعد از یک شورش از زندان بگریزند، خود را علیرغم تعلقات سیاسی گوناگون بصورت یکپارچه سازماندهی کرده و به مراکزی که در زمان دستگیری آنان یعنی سال های ۶۰ تا ۶۲ اکثرا وجود خارجی نداشتند، حمله کرده و اشغال کنند. فیلم رامبو که نیست…

  4. اشارات جالبی داشتید بخصوص آنجا که به بی خبری موسوی پرداختید. اما در مورد خامنه ای ایشان گویا دیر هنگام باخبر شده و البته مخالفت خود را نزد منتظری بزبان رانده. حال چون خود ایشان اخیرا موضع گرفتند و اعدام ها را تایید کردند، دو سناریو متضور است، یا ابراز مخالفت ایشان واقعی بوده که آنوقت جای سوال است که کسی که در ارتباط با احکام ثانویه از این جسارت برخوردار بود که در نماز جمعه خلاف نظر خمینی حرف بزند و سپس قهر کند و حانه نشین شود چطور در قبال فاجعه ای بدین عظمت سکوت اختایر می کند؟ سناریوی دیگر اینکه شاید ابراز مخالفت ایشان نزد آقای منتظری دروغین و بقصد تحریک بیشتر ایشان برای زبان به اعتراض گشودن بوده باشد! وقتی نقش ریاکارانه اردبیلی را در این ماجرا می بینیم، احتمال دوم قوت بیشتری می یابد، بخصوص که ایشان جانشین خمینی هم شدند.
    مسئله دیگر نقش جناح چپ و راست در هموار کردن ولایت مطلقه فردیست که زیاد دقیق نیست. محمد خامنه ای و محمد یزدی یا آن ۹۹ نفری که با آقای خامنه ای ۱۰۰ محسوب باید می گشتند از موضع راست برای مقابله باسیاست های از دید آن ها چپ روانه دولت موسوی معترض بودند. اگر ولی فقیه آن زمان رای به برکناری موسوی می داد، این ۹۹ یا ۱۰۰ نفر کفن پوشان برای خمینی به خیابان می آمدند.

  5. آقای احمد در باب جنایات فرقه رجوی هنوز کم نوشته شده، ولی نمی توان بدین دلیل جنایتی بدین وسعت را مسکوت گذاشت. فراموش نکنید که اولا مجاهدینی که هنوز در زندان ها بودند، زیر حکم بودند. یعنی اعلامیه خوان و روزنامه خوان و … (کسانی که دست به اسلحه برده بودند و حتی بسیاری که دست به اسلحه نبرده بودند را سال ۶۰ اعدام کرده بودند)، سوال اول این که کسانی که هفت سال پیش از آن بخاطر هواداری از سازمانی که تا اوایل سال شصت ممنوع اعلام نشده بود را به چه مجوزی اعدام کردند؟
    سوال دم اینکه زندانیان بسیاری از احزاب و سازمان های چپ که نه طرفدار مبارزه مسلحانه بودند مثل اعضای راه کارگر و حزب توده و اکثریت و غیره و یا اگر هم بودند در عملیات مرصاد نقشی نداشتند را با چه توجیهی اعدام کردند؟

  6. خشن ترین دیکتاتوری ها در جهان سرمایه داری حاکم بوده اند و بیشترین جنایات بشری نیز توسط آن جوامع صورت گرفته است، آنوقت شما از مائو و قذافی و لنین!!! نام می برید؟
    ۱- تعداد انسان های قربانیان جنایات ایالات متحده از همه جنایاتی که در دوره معاصر صورت گرته اند بالاتر است: دویست میلیون انسان!،
    از سرخ پوستان بومی گرفته تا برده های افریقایی و قربانیان جنگ داخلی از قربانیان بمب های اتمی که بر سر شهروندان بیگناه هیروشیما و ناکازاکی انداخت و تا جنگ در ویتنام ، افغانستان ، عراق و …
    هیتلر و موسلینی و فرانکو هر سه در کشورهای سرمایه داری دست به آن جنایات زدند.
    ۲- حکومت سرهنگ ها در یونان، پینوشه در شیلی، حکومت های نظامی در آرژانتین، ترکیه، پاکستان و … جملگی در کشورهایی عقب نگهداشته شده با جهت گیری سرمایه داری دست به جنایات فجیع زدند با حمایت غرب
    علیرغم این همه شواهد تاریخی شما عاملان کشتار سال ضصت وهفت را که طرفدار سرمایه داری نیز بوده و هستند آنها را با مائو و لنین مقایسه می کنید؟

  7. خانم نویسنده ، احسنت به شما که شرایط فعلی رادریک میکنید و به قول خودتان علی خمینی را که غصنفر گونه کشتارهای سال ۶۷ راکماکان تایید میکند مورد عتاب قرار می دهید . من یکی ازخانوادهای قتل عام شدگان سال ۶۷ هستم ، خواهرم از گروه های چپ بود و هنوز هیچکدام ازخانواده اطلاعی از محل دفن خواهرم نداریم ، مادرم ازبس گریه کرد، بینایی چشمانش را ازدست داد . هنوز با چشمان کور منتظر روزی است که بتواند سرخاک خواهرم برود ، شما میگویید معتقد به خدا و دنیای دیگر هستید ولی فکر میکنم همه اش دروغ است ، چون اگر کسی به این چیزها اعتقاد داشت این همه مردم خودش را زجر نمی داد ، ولی من که به دنیادی دیگر اعتقاد دارم ، به یک چیزی بسیار معتقدم واینکه هر انسانی درهمین دنیا حساب خودش را پس خواهد داد

  8. اصل سخن خانم روستایی درست است. اما ایشان دو نکته اضافه گفته اند و یک نکته را ناگفته گذاشته اند. گفته اند: ” تصور اینکه در حوزه‌های علمیه مباحثی موجود است که هم‌خوابگی به‌زور با دختران، حتی دختران مسلمان را در شب پیش از اعدام مجاز می‌شمرد نفرت‌انگیز است.”حرفشان درست است اما گفتنش درست نیست. چرا؟ چون واقعا چنان اندیشه ای چه رسد به گفتگوی آن چه رسد به فتوا حقیقتا نفرت انگیز و گرگ صفتانه است. اما خانم روستایی، این افسانه اساسا کذب محض است . نه چنین دیبیتی هیچگاه در حوزه ها بوده و نه جنایتپیشگان خون آشامی که دختر و پسر مردم را سلاخی کردند اصلا اهمیتی به فتوا و شرع و… می دادند و می دهند. شرع فقط نردبانی ست برای آنان. چنانکه در آخر نوشته تان بدرستی آورده اید. نباید به دروغهایی دامن زد که برای ریختن بنزین بر آتش کینه ها جعل شده اند. مجاهدین هم مثل جلادانشان خون ریز بودند و هیچ مرزی در دشمنی نمی شناختند و نمی شناسند. درست مثل لاجوردی جلاد.
    دوم، به شهادت مرحوم منتظری، موسوی از اعدام های ۶۷ بی خبر بوده. شواهد بسیار زیادی نشان می دهند که خامنه ای هم بی خبر بوده. باید انصاف داد. این انصاف سود پراگماتیک هم دارد: امروز می توان به خامنه ای گفت تو که دستت به این خون آلوده نیست بیا و نظامت را تطهیر کن. اما اگر بگوییم تو نیز مسؤل این جنایات هستی با اینکه بی خبر و تقریبا هیچ کاره بوده ای، این کمک به فرار جانیان و میراث خواران آنان است تا خامنه ای را متقاعد کنند که بیا پشت سر ما و رنه تو را هم می درند. دعوت شما به بخیه این شکاف خونین به غلط جنگ قدرت برای حذف خامنه ای تعبیر خواهد شد.
    اما آنچه نگفته اید: دولت های امروزه چنانکه دیسپوتیک نیستند منسجم هم نیستند. حتی در امریکای مستقر امروز، پنتاگون زندان ابو غریب درست می کند و سیا آنرا افشا می کند. بلر دروغ چاپ می کند و هم حزبی هایش او را لو می دهند. دولت شیر توشیر انقلابی ایران دهه شصت به طریق اولی نا منسجم بود. همین لاجوردی جلاد را مرحوم خمینی بر اساس گزارشهای بازرسانش عزل کرد و می خواست مجازات کند که مرحوم احمد وساطت کرد و نگذاشت. در آن روزگاران که نمیدانم خاطره اش را شخصا دارید یا نه، جناح چپ راه را بر توتالیتاریزم و تبدیل ولایت فقیه به سلطنت فردی و استبداد دینی هموار کردند نه جناح راست. صافی گلپایگانی و محمد یزدی و محمد خامنه ای از موضع شرع به اطلاق ولایت معترض بودند. به کمک چپهای متحد مرحوم احمد حذف شدند. سفارت امریکا را چپ حکومت اشغال کردو مهدوی کنی تا آخر با آن مخالفت کرد. نمی گویم باید تغییرهای چپ را نادیده گرفت یا توبه نیم بند رفسنجانی را رد کرد. یا راست حکومت همه سیمون دو بوار بودند. نه. می گویم برای فهم آنچه امروز می گذرد تصویر واضحی از دیروز باید داشت تا المانهای این وضعیت خوب فهم شود و نسخه ای واقعگرایانه تر بپیچیم. مرحوم کسروی به ایرانیان عهد مشروطه انتقاد می کند که حالی شان نبود پیشینه استبداد چه بود لذا با آن همه رنج که بردند باز به همان کوچه اول رسیدند. حکایت ما هم همین است. نیروی چپ و روش و منش آن در انحراف انقلاب ایران نقش اساسی داشت. این را باید دید و گفت و برجسته کرد تا باردیگر مردمان فریب نخورند. فردای ایران را هم حقه بازیهای چپ چپه شده که حاضر نیست حتی به هیچ سهوی اعتراف کند و شاگردان خلفش در دولت ژرف می تواند به آتش بکشد. زنهار.

    1. به نکات ظریفی بدرستی اشاره کردید.
      میرحسین عزیزتر از جان ما به عنوان نخست وزیر نمی تواند نشنیده باشد. در آن دوران من دانشجوی سال اول دانشکده حقوق بودم پچ پچ اعدام ها را شنیدیم هر چند باورمان نمی شد ،،، حال چگونه است نحست وزیر به گوشش نرسیده باشد . هر چند تحلیل شرائط در آن سالها وحشتناک دشوار است ، اما برای تحلیل آن سالها اگر اصول ابتدایی را لحاظ نکنیم دوباره در دور باطل افتاده ایم .
      من همه گفته های شما را کاملا قبول دارم و معتقدم فقط با عدر خواهی سیاسیون شریف این گذشته آلوده را می شود کمی آبکشی کرد.
      اساسا همه نظام های ایدئولوژیک از گذرگاههایی عبور می کنند و قتل و قتالهایی می کنند که عین آن را جمهوری اسلامی بی رودربایستی انجام داد. و از قضا همه جریان های انقلابی و تب و تاب انقلاب منجر به حوادثی مانند اعدام های ۶٧ می شود.
      در ضمن ناگفته های آن سالها زیاد است و در چهارچوب یک مقاله نمی شود به تطویل نوشت.
      در ضمن یادداشت من با تیتر : انقلاب ایران حمله انتحاری کور بود ،،، تاکیدی بود بر اینکه انقلاب ها همیشه منجر به همان چیزی می شود که در ایران شد.

      1. خانم روستایی ، عذر خواهی از ناحیه حاکمان نه مقدور است و نه مفید . مقدور نیست چون اینان خمینی را در جایگاهی نشانده اند ، به تعبیر آخوندی تال تلو معصوم تا نصب ولی فقیه از جانب خداوند را برای اذهان ساده باور پذیر کنند ، لذا هیچ اقدامی از ناحیه امام پوزش پذیر نیست .
        مفید نیست ، چون عذر خواهی از کسی پذیرفتنی است که احتمال تنبه و پشیمانی در او برود ، همین دیروز کارگزار مادام العمر حکومت آقای باهنر به مخالفین تذکر داد که پیه اعدام را به تن خود بمالید !
        پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است .

  9. خانم فرزانه روستایی خوب بود از شما یک مقاله هم در وصف جنایتهای هولناک این فرقه بی آبروی مجاهدین خلق می خواندیم!!!

  10. این قانون نظام های سلطه است که به غیر از خود کس دیگری را در قدرت شریک نمی کند. روحانیت و غیر روحانیت هم ندارد.

  11. به نکته بسیار ظریفی اشاره کردید
    روابطی که منجر به سکوت نسبت به اعدام ها شد بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر می رسد.
    در واقع قدرت به معنای قدرت است و نه هیچ چیز دیگری ،، و در نظام مائو لنین یا مثلا سرهنگ قذافی فرق نمی کند. قدرت در نظام سلطه هر قدر بزرگ باشد یک پیاله بیشتر نیست و نمی شود با دیگران آن را شریک کرد. یعنی اگر شما آن را به کنترل درآوردید من دیگر سهمی ندارم. اگر من آن را به دست آوردم شما دیگر سهم ندارید. این قانون نظام های غیر دمکراتیک است
    به همین دلیل نظام های سلطه گر همه تلاش خود را به کار می گیرند تا حتی رقیبی از صنف خود آنها را تهدید نکند. این قانون در ارتباط با روحانیت همانقدر صدق می کند که مثلا در میان کمونیست های کره شمالی مصداق دارد

  12. از دکتر مصطفی رحیمی روشنفکر و نویسنده صاحب نام دهه ۴۰ و ۵۰ ایران که چند ماهی در اوایل دهه ۶۰ در اوین زندانی و پس از چند ماه بدون محاکمه از زندان ازاد شد نقل شده است که ، من در زندان اوین فهمیدم که آخوند در ایران یک در صد هم تصمیم گیرنده نیست . این نظر را قضیه کشتن مرحوم لاهوتی وسیله اسدالله لاجوردی جلاد اوین تائید میکند ، لاهوتی از نزدیک ترین شاگردان به خمینی بود و پدر همسر دو دختر هاشمی رفسنجانی دومین فرد قدرتمند صحنه سیاسی ایران بعد از خمینی . ولی از هیچک یک از این دو عکس العملی نسبت به این جنایت لاجوردی بروز نکرد .

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »