زیتون ـ مهسا محمدی: دریاچه ارومیه، دریاچه هامون، دریاچه مهارلو، رودخانه کارون، تالاب گاوخونی و لیست بلندبالایی از دیگر رودخانهها و دریاچههای ایران در آستانه خشک شدن است و علیرغم این که از این روند با تعبیر«بحران» یاد میشود اما مدل مواجه دولتمردان و حتی مردم با این «بحران» به شکلی بوده است که بیشتر به نظر میآید از این واژه معنیزدایی شده باشد تا اینکه این تعبیر اضطرار وضعیت را نشان دهد.
در جدیدترین اظهارنظر درباره این خشکسالی و آثار آن، مدیر کل توسعه روستایی استان خراسان جنوبی با اشاره به متروک شدن ۱۷۰۰ روستا در این استان، گفته است:«تاکنون به خاطر خشکسالی نیمی از روستاهای این استان متروک شدهاند» و همچنین «روند مهاجرت هم شتاب مجدد گرفته است».
نماینده ولی فقیه در این استان نیز هشدار داده است که:« با افزایش مهاجرت به شهرها علاوه بر متروکه شدن بسیاری از روستاها، مرزها خالی شده و این تبعات جبرانناپذیری خواهد داشت.»
همچنین بر اساس اظهارات حسین امامی مدیرعامل آب منطقهای خراسان جنوبی نیز در حال حاضر« ۲۳ دشت محدوده بحرانی و ممنوعه در استان وجود دارد.»
این بی آبی و موج ناگزیر و کنترل ناپذیر مهاجرتی که از پی آن میآید آثار سویی را هم در سرزمین رها شده و هم در جامعه هدف در پی خواهد داشت. در مناطق خشک٬ تعادل اکوسیستم بسیار ناپایدار و شکننده است و اغلب با از میان بردن منابع طبیعی جبران آن بسیار دشوار و پرهزینه است. همچنین با بروز این پدیده خاک قدرت تولیدی خود را از دست میدهد و در نتیجه بازده اقتصادی مناطق بیابانی شدیداً کاهش مییابد و تخلیه روستاها و کلاتهها روزافزون میشود.
راهحل های محرمانه بحران
در گفتگوی خبرگزاری مهر مدیر کل توسعه روستایی استان خراسان جنوبی و یا گفتگوهایی از این دست درباره اینکه این سیل مهاجران به کجا میروند و چه سرنوشتی در انتظار آنهاست پاسخ روشنی وجود ندارد. گزارشهای غیررسمی اما حاکی از آن است که اغلب این افراد در حاشیه شهرها پراکندهاند و به گدایی و یا کارهای نازل و کمدرآمد مشغولاند. مطمئنا کسی که تمام عمر خود را به کشاورزی یا دامداری گذرانده است، مهارتی برای ورود به زندگی شهری ندارد. نکته جالب توجه در سخنان معاون توسعه روستایی خراسان اینجاست که او راهحلهای اندیشیده شده برای مواجهه با خشکسالی را «محرمانه» میداند و حاضر به توضیح درباره آن نیست.
در این میان اما انگشت اتهام به سمت متهمان بسیاری گرفته شده، از کشاورزی بدون بهرهوری که بیش از ٩٠درصد آب کشور را میبلعد تا مدیریت ضعیف و ناکارآمد منابع آب. اختلافنظرها بر سر علل این بحران در حالی ادامه دارد که پیشبینیها حاکی از آن است که در ۱۰ سال آینده ۴۰ میلیون نفر باید به مناطق پرآب مهاجرت کنند.
به نظر میرسد که با گسترش دامنه بحران خشکسالی و بی آبی در ایران و رسیدن آن از دریاچه ها، رودها و مزارع به دامان شهرها این زنگ خطر به طور جدیتری برای مسئولان به صدا درآمده است
در طی سالهای اخیر شاید شفافترین پروسه خشکیدن و تلاش برای نجات از این بحران، درباره دریاچه ارومیه وجود داشته است. به طوری که میزان توجه به آن موجب شد که قول نجات این دریاچه و اقلیم اطراف آن تبدیل به وعده انتخاباتی در سطوح مختلف از ریاست جمهوری تا نمایندههای مجلس و حتی شوراهای شهری در این منطقه شود.
اما حال در شرایطی که ۳ سال از شکل گیری کارگروه نجات دریاچه ارومیه میگذرد، عیسی کلانتری دبیر ستاد احیای این دریاچه ادامه روند احیای آن را نیازمند توجهی در حد صدور«حکم حکومتی» میداند و میگوید: «این کار نیازمند حکم حکومتی، مصوبه مجلس و لایحه دولت و همه اینها است. رهبری، رئیسجمهوری، مجلس، قوهقضائیه، مردم و همه ارکان نظام باید در مسئله آب ورود کنند.»
وی میگوید:«اگر این آبها به دریاچه بازگردانده شود، امید است تا سال ۱۴۰۲ تراز اکولوژیک به دریاچه برگردد. همه اینها اما منوط به تأمین اعتبارات لازم است. »
سال ۶۹ گفتیم چاههای غیرمجاز باید تعطیل شود
کلانتری که خود در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی دو دوره وزیر کشاورزی بود عقیده دارد که کم آبی فعلی از سالهای پیش هم کاملا قابل پیشبینی بود و تاکید میکند:« ما از سال ۷۳ گفتیم آب مهمتر از کشاورزی است و آبادانی کشور با آب است نه با تولیدات کشاورزی.» از نظر وی حفر و بهربرداری بیرویه از چاههای غیرمجاز که در سالهای اخیربه اوج خود رسیده بود در کنار کمی بارش و خشکسالی یکی از عوامل بروز بحران فعلی است و میگوید :« سال ۶۹ در دولت گفتم چاههای غیرمجاز باید تعطیل شوند؛ آن زمان تعداد چاههای غیرمجاز حدود یکسوم الان بود. » در تمام این سالها این بهرهبرداری روند رو به رشدی داشته و از نگاه وی « کسانی که منافع کوتاهمدت را بر خسارات فراوان بلندمدت ترجیح دادند، باید اکنون پاسخگو باشند.»
درباره سایر دریاچه ها و باتلاقها و رودها نیز داستانی کمابیش مشابه از بیمسئولیتی وعدم پیگیری در دوره های مختلف وجود دارد. برای مثال خشکیدن هامون از خیلی پیشتر از اینها شروع شده بود. در حال حاضر در استان گلستان، زابلیهای زیادی هستند که به همین دلیل از حاشیه هامون کوچ کردند و در گلستان ماندگار شدند.
از سالهای پیش از انقلاب ایران، بحث حقابه هامون بین ایران و افغانستان وجود داشت و توافقنامهای شکل گرفت و افغانستان به جز سالهای اول، وقعی به آن ننهاد. مهندس ضیایی کارشناس و فعال محیطزیست، دلیل دیگر خشکیدن هامون را راهی کردن ماهیهای علفخوار به آنجا میداند و میگوید:«این کار توسط سازمان جهاد کشاورزی انجام شد و بهرغم تمام تلاشهای سازمان محیط زیست آنها، این ماهیها را به دریاچه ریختند.»
به نظر میرسد که با گسترش دامنه بحران خشکسالی و بی آبی در ایران و رسیدن آن از دریاچه ها، رودها و مزارع به دامان شهرها این زنگ خطر به طور جدیتری برای مسئولان به صدا درآمده است. دانشگاه برکلی پژوهشی در مورد رابطه خشونت با گرما در استرالیا، آمریکا، هند، تانزانیا، جنوب آسیا، اروپا و برزیل انجام داده و نتیجه گرفته است که تغییرات آب و هوایی و خشونت رابطه مستقیمی دارند. ناسا نیز پیش از این گزارشی پیرامون گرمایش جهانی و خشکسالی در ۳۰ سال آینده منتشر کرده است که نشان می دهد ۴۵ کشور جهان در معرض خشکسالی شدید هستند و بر اساس این گزارش٬ ایران در میان این کشورها در رتبه چهارم قرار گرفته است.
حال به نظر میآید فقط زمانی که خشکسالی از یک بحران زیست محیطی تبدیل به یک معضل اجتماعی شود و به صورت بیکاری، ناامنی مرزها و فقر مفرط در شهرها خودی نشان دهد، دیگر اجبارا از اولویتهای چندم دولت به درآمده و جای خود را در صف اول بحرانها خواهد یافت.
یک پاسخ
حکم حکومتی کل مشکلات را حل کرده است و این هم روش !
ظاهرا الطاف الهی نازل شده بر این ملت پایانی ندارد ، از اصل مترقی ولایت فقیه و حاکمیت شجره طیبه روحانیت بر کشور بگیر تا خشکسالی !!
باش تا صبح دولتمان بدمد !!!
دیدگاهها بستهاند.