زیتون- عبدالحمید محتشم، مدیر مسئول و سردبیر نشریه یالثارات الحسین، با انتشار یادداشتی در آخرین شماره این نشریه، از قوه قضاییه بابت انتشار مطلبی با عنوان «سونامی کثیف آلبالوهای جنسی چگونه به سینما آمده!؟» عذرخواهی کرد.
محتشم در این یادداشت نوشت «شان ذاتی» جمهوریاسلامی «برتر و منزهتر» از آن است که نشریهای «از خط قرمز حیای نوشتاری-ولو اندک-عدول» کند، حتی اگر انگیزه چنین کاری «هشدار نسبت به ورطه عفونت بار زشتی فساد سر ریزه شده و نهی از منکر باشد.»
مدیرمسئول یالثارات الحسین در یادداشت خود اما تاکید که این اقرار به معنای «بدهکاری و عذرخواهی به احدی جز دستگاه قضای نظام اسلامی نیست»، چرا که در مطلب مورد نظر «متعرض هیچ شخص حقیقی یا حقوقی نشده». او اما اضافه کرد که هر کس بر این عقیده است در آن مطلب «تعرضی به وجهه و آبروی او روا شده، شرعا و قانونا به طرح شکایت و اقامه دعوا» کند.
چند هفته پیش این نشریه در مطلبی با عنوان «سونامی کثیف آلبالوهای جنسی چگونه به سینما آمده» و با استفاده از طرح و نام شخصیتهای سریال شهرزاد نوشت: «زندگی هنری- ذهنی فیلمسازان چگونه است که موجب خلق سونامی آلبالوهای جنسی در سینما میشود؟ آیا سونامی آلبالویی بازتابی از زندگی خود خالقان سینمایی چنین آثاری است؟ پاسخ این پرسش را با تعریف مثلث عشقی و «کثیف» سه تن از اهالی سینما با نامهای مستعار برای شما در این شماره روایت خواهیم کرد.»
مشخصاتی که برای شخصیتهای این داستان ارایه شده با فعالیتهای هنری اصغر فرهادی، مانی حقیقی و ترانه علیدوستی شباهتهایی داشت. انتشار این مطلب باعث شکایت این سه تن و برخی دیگر از سینماگران شد. هیات مدیره خانه سینما نیز نامهای سرگشاده در اعتراض به مطلب اخیر یالثارات٬ منتشر کرد.
مدیرمسئول یالثارات الحسین نوشت که در انتشار این مقاله «صریحا اقرار دارم، اشتباه کردهام»، گرچه به عقیده او کارکرد سینمای امروز ایران «جز مواردی استثنایی، مصداق تباهی و به هلاکت کشاندن نسل است و طبعا حکم آن از دیدگاه مبانی مکتب واضح است و آشکار.»
2 پاسخ
“ولی مطمئنم تندروهای دیوانه ضددین هم وجود دارند که موجب می شوند تا آتش نفرت و ترور شعله ور شود. همیشه یک طرف مقصر نیست. گفتم شیوه برخورد شما، واکنش خشونت آمیزی ایجاد خواهد کرد که من نمی خواهم قربانی آن باشم.”
قول فوق از ابراهیم نبوی, در اخر مقاله ی” پدیدهء اسلام در بروکسل”, ۱۹ فروردین ۹۵ , مندرج در همین زیتون است. و با عرایض حقیر در اینجا مناسبت دارد.
بد نیست کمی از بالا تر ببینیم. طبقه یا قشر مذهبی سنتی و بعضا جوششی و حماسی و بعضا تنگ نظر و افراطی, با سوء ظن و اتهام و نسبت های ناروا نسبت به طبقه و یا قشر فرهیخته و فرهنگی و اهل مطالعه, و یا اهل سینما و تئاتر, که بعضا هم بی دین و یا لا ابالی نسبت به اخلاق و مبانی و سنت های دینی است, برخورد میکند.
از طرف دیگر هم, طبقه و قشر کتابخوان و فرهیخته و فرهنگی و بعضا اهل هنر و سینما و تئاتر, با یک نظر تحقیر امیز و سوء ظن شدید نسبت به مذهبی ها و متدینین, و بخصوص افرادی که تحت نام بسیج و انقلابی و رزمنده و پاسدار, و یا بازماندگان جنگ(شخصیت حاجی در فیلم آژانس شیشه ای, حاتمی کیا) هستند, برخورد می کنند.
دو طرف هم شواهد و قرائن و دلایلی برای این تند خویی و تعمیم اتهام و بهتان به یکدیگر دارند! و البته در نگاه هر طرف به طرف دیگر هم, طیف و رنگین کمانی از سیاه تا سفید وجود دارد. گاهی دو طرف به چشم قاتل به هم نگاه می کنند!! قاتل جان و یا قاتل دین, دشمن اخلاق, و یا دشمن ازادی,….
ایا عاقلان, اندیشمندان, روشنفکران, فرهیختگان, دانشگاهیان, روحانیان, نویسندگان, انسان گرایان, طرفداران تساهل و مدارا و مخالفان خشونت و دعوا و …می توانند کاری کنند و طرحی بریزند که از این دوئیت و دوقطبی و تضاد و تنافر بکاهند, کمی همدلی و همدردی و تفاهم و put one’s self in the other’s shoe را تمرین کنند و جو خصومت و سیکل خشونت رفتاری و کلامی و قلمی و رسانه ای را بشکنند؟
سیاه و سفید داریم, ولی رنگ های بینابین, از خاکستری, مایل به سیاه, مایل به سفید و….هم داریم!
فکر میکنم اینجا به لحاظ اخلاقی, عقلانی و نیز حفظ منافع ملی و حتی امنیت ملی, جای تامل جدی هست!
دیدگاهها بستهاند.