هزار فیدل کاسترو ایران پیرمردهای معممی هستند که از حدود چهل سال پیش با انحصار طلبی کامل ایران را اداره کرده اند و مانند رفیق فیدل نگذاشتند کسی به جز اطرافیانشان اظهار نظر کند یا در اداره امور مشارکت داشته باشد. لشگر پیرمردهای در قدرت ایران٬ مانند رهبر کوبا هر منتقدی را ضد انقلاب و عامل آمریکا میدانند و اگر واژه توطئه و مشتزدنهای پیدرپی به آمریکا را از میان سخنرانیهای آنها حذف کنید سخنانشان به دیالوگهای رادیویی بی سر و ته شباهت پیدا میکند که سیم برق آن مرتبا قطع و وصل میشود.
منطق اداره کشور در ایران و کوبای کمونیستی تا حدودی عکسبرگردان منطق همان جورج بوش پسر است که در جنگ علیه عراق میگفت هر کس با ما نیست علیه ماست. در منطق فیدل کاسترو٬ مردم کشور یا با او و از اطرافیان او هستند ٬ یا اینکه لشگر دشمن هستند که حق حیات هم برای آنها زیاد است اما میتوانند با قایق از کوبا فرار کنند.
عکسهای کوباییهای مقیم جنوب آمریکا در حال رقص و پایکوبی پس از شنیدن خبر مرگ کاسترو دلالت بر همان منطقی دارد که کاستروهمچنین جورج بوش و لشگر پیرمردهای معمم ایرانی بر آن اصرار داشتند. همه آنها که میرقصیدند نظری متفاوت با کاسترو داشتند اما دشمن تلقی و مجبور شدند از کشور بگریزند و آنقدر گذشت و گذشت که بسیاری از مهاجران پیر شدند و از کار افتادند و مردند اما کاسترو حتی با ابتلا به یک سرطان بد خیم هم تا سالیان سال باز هم نمرد و دوام آورد.
اما یک تفاوت بزرگ بین فیدل کاسترو و جورج بوش و رهبران ایران وجود دارد که اگر خوب دیده نشود نمیتوان با دقت فاصله بین خطوط را در ایران خواند. آن تفاوت این است که پیرمردهایی که ایران را به صورت انحصاری اداره میکنند خدا را نیز به عضویت باند خود درآوردند و معناهایی را از آسمان به عاریت گرفته اند که مسیحیان در دوران رنسانس آن را تجربه کردند: از جمله اینکه کسی که با آنها نباشد کافر و منافق و لواطگراست و هر کسی که خوب در باند آنها خدمت کند مومن است و بهشتی و گارانتی دارد، حتی اگر سعید طوسی باشد و در زنگ تفریح کاری بهنوجوانان قاری قرآن دستاندازی کند.
با همه نقد هایی که به کاسترو وارد است و انحصارطلبی که به او نسبت میدهند٬ با این حال پیرمردهای از دنیا بیخبر حاکمیت ایران چنان از دنیا پرت و بیخبر و آلت دست هستند که مقایسهکردن آنها با فیدل کاسترو شاید کمی بیعدالتی باشد. دو نفر از بیخبرترین پیرمردهای راس هرم در جریان دو اتفاق اخیر کشوراظهار نظری کردند که با وجودی که هنوز نفس میکشند گویی روحشان سالهاست در این عالم سیر نمیکند.
نایب رییس هشتادو پنج ساله مجلس خبرگان، پس از ممنوعیت سخنرانی مطهری در مشهد جملهای گفت که فقط از کمدینهای سیاسی ممکن است صادر شود. اظهارات او گویی بخشی از دیالوگ فیلم دیکتاتور بزرگ چارلی چاپلین است که با تاخیری هشتاد ساله از زبان محمدعلی موحدکرمانی بیان شد. موحدیکرمانی بیتردید به علت کهولت سن معنای این جملات را نمیفهمیده است اما گفت که برخی از افراد مانند مطهری قبل از سخنرانی باید نزد رهبر بروند و در مورد اینکه قرار است چه چیزی بگویند با رهبر مشورت کنند و از او اجازه بگیرند. اما جمله به یاد ماندنیتر او این است که باید در برابر مقام رهبری و برای رضای خدا دهانها را ببندیم. دبیرکل جامعا روحانیت مبارز بستن دهان را به رضای خدا وصل کند آنگاه میتوان انتظار داشت که ابزار منطقی کافی به واحدهای بسیج و نیروی انتظامی داده است تا با میلگرد به تجمعات مردم حمله کنند یا با ماشین متعلق به پلیس از روی سر مردم رد شوند.
ظاهرا موحدیکرمانی نشنیده است هفته گذشته که یک مامور شهرداری فومن یک سیلی به صورت یک زن دست فروش زد، جنجالی در دنیای مجازی به پا شد که شهرداری فومن عذرخواهی کرد٬ امام جمعه با خانواده آن زن دیدار کرد و فیلم ندامت و عذرخواهی مامور شهرداری هم از تلگرام مردم سر در آورد.
البته سیمای موحدیکرمانی با پفهای بزرگ زیر چشم و گونههای استخوانی کشیده و لک و پیس های صورت که از قضا شباهت زیادی به سالهای آخر عمر کاستروهم دارد، بسیار شبیه سالهای آخر عمر مهدوی کنی ۸۳ ساله است. پیر مرد از کارافتاده ای که با ویلچر به نزدیکی صندلی ریاست خبرگان آورده میشد و با ویلچر به رختخواب می رفت اما حاضر نبود این پست را ترک کند یا از ریاست خبرگان انصراف دهد. چرا که بعید بود این حرفشنوی در پستی حساس مانند ریاست خبرگان در شخص دیگری پیدا شود.
آیت الله نوریهمدانی ۹۱ ساله نیز چندی پیش در یک عکسالعمل سفارش داده شده، علیه مردمی که در سالگرد تولد کورش در پاسارگاد تجمع کرده بودند سخنرانی کرد . نوری همدانی گفت تعجب میکنم چهطور میتوانند در مزار کورش جمع شوند، همان شعارهایی که برای رهبر معظم انقلاب میدهیم، برای کورش بدهند و باز ما زنده، نشسته و تماشاگر هستیم. ظاهرا نوریهمدانی نیز حداقل در شصت سال پیش زیست میکند و طی این شصت سال چیزی به دانش اجتماعی او اضافه نشده است. حداقل کاش نوادگان نوریهمدانی چند تا از پیامهای تلگرامی طنز آن خانم چادری قمی به نام امپراتور کوزکو را برای این آیتالله ۹۱ ساله می گذاشتند بشنود تا متوجه شود که ایشان حتی نمیداند شهر قم چه تغییراتی کرده است چه رسد به کشور یا نظام جهانی.
کاسترو گفت دیگر توان ندارم
سال ۲۰۰۶ آثاری از ضعف شدید در کاسترو آشکار و سال بعد معلوم شد که به سرطان مبتلاست. هر چند گفته شده که سیا ۶۳۸ بار برای ترور و کشتن کاسترو تلاش و پول خرج کرده است اما این بار این سرطان بود که شانس خود را برای از پا درآوردن کاسترو امتحان می کرد.
سال ۲۰۰۸ کاسترو رسما اعلام کرد که دیگر توانایی ادامه پست ریاستجمهوری را ندارد و از مشاغل رسمی کنار رفت. کاسترو نماد جنبش مقاومت همه جهان سوم در برابر همه جهان سرمایهداری بود. او در همه سالهایی که پشتیبانیهای اقتصادی بیپایان از اتحاد شوروی دریافت میکرد از همه جنبشهای رهایی بخش در آنگولا ظفار موزامبیک حمایت نظامی بیدریغ کرد و به همه این مناطق مستشار نظامی اعزام کرد.
بیش از پنجاه سال از حکومت شخصی فیدل کاسترو و هم رزمانش بر کوبا گذشت و کمونیستهای کوبا همزمان با جزر و مد و تنشهای سیاسی نظامی بین شرق و غرب دچار فراز و فرود شدند. اکنون میتوان به قضاوت نشست که در همه دورانی که کاسترو بر کوبا حکومت کرده است هیچ صدا و حزب و تشکیلات سیاسی دیگری در کوبا شکل نگرفته است. چنین رخدادی فقط یک توضیح دارد و آن این است که کاسترو اجازه فعالیت به هیچ اندیشه دیگری را در کوبا نداده و او یک آزادیخواه انحصارطلب بوده است.
بیتردید بیان اینکه هیچ جریان فکری دیگری در کوبا وجود نداشته است تا عرض اندام کند، همان قدر بیاساس است که گفته شود کاسترو برای ایجاد یک جامعه چند صدایی در کوبا تلاش کرد اما موفق نشد. کوبا نیز میتوانست تجربه نوبتی حکومت احزاب راست و چپ را مانند همه دیگر کشورهای اروپایی تجربه کند و در دورانی که احزاب غیر کمونیست در قدرت بودند قطعا زمینههای تعدیل تحریم های خردکننده آمریکا علیه کوبا فراهم میشد.
اما انحصار کاسترو بر همه اهرمهای قدرت سیاسی در کوبا مانع مطرح شدن و قدرت گرفتن هر جریان فکری دیگری در کوبا شد. نتیجه چنین روندی ٬ امروز کوبایی است که به لحاظ اجتماعی و اقتصادی از عقب افتادهترین کشورهای جنوب قاره آمریکاست، اما مشهورترین چهره سیاسی جهان سوم را تشیع میکند.
فیدل کاسترو رهبر کوبا و لشگر پیرمردهای معمم عاشق قدرت در ایران هر دو یک اشتراک بسیار قدرتمند با هم دارند. اشتراک آنها در این است که کشور را به صورت انحصاری اداره کردهاند و مغزهای فرتوت و عقب افتاده و خسته و پیر همه این هشتاد سالهها هنوز حتی تحمل شصتسالههای هم دوره خود را ندارند چه رسد به تحمل نیروهای سیاسی جوانتر.
نتیجه چنین روندی این میشود که دو کشور ایران و کوبا، برای چهل و پنجاه سال،در انزوای جهانی بسر بردند و با اقتصاد ورشکسته و نمودارهای بسیار منفی که دارند اگر فرصت بیابند هنوز به مبارزه با امپریالیسم یا اسراییل میاندیشند؛ در حالیکه بسیاری از مردم دو کشورمجبور به ترک کشور شدند تا جان خود را نجات دهند یا فرصت زندگی بهتری را تجربه کنند.
موحدی کرمانی ۸۵ ساله و احمد جنتی ۸۹ ساله و نوری همدانی ۹۱ ساله همان قدرانحصارطلب و از دنیا عقب هستند که فیدل کاسترو۹۱ ساله و نظام کمونیستی کوبا از جهان عقب بوده و عقب مانده است.
17 پاسخ
آقای آذر عزیز
من با این گفته بوش خیلی مخالفم و به نظرم
همین دیدگاه او در این شکلی شدن خاورمیانه امروز نقش مهمی داشته است
ســرکار خانم روستایی
به عنـوان یکی از خوانندگان مطالب شما یادآوری میکنـم دراین نوشته تان هیچ یادی از انسانهای هم نسـل آقای فیــدل کاستـرو و همینطور از مردمیکه هم نســل وکمی کم سن وسـال تراز پیــرمردان ایرانی که اینروزها از روی ناچاری هماننــد بابا طاهر با خـدا حرف میزننــد واز خدا گله میکننــد که چرا آنها را مثلا” ۵۰ – ۶۰ ســال بعداز این انقلاب نیافریده است و… حرفی به میان نیاوردی…؟! وهمین این هم اشکال بزر مقاله ات میتواند باشــد،.
بگذاربرایت جشن بگیرند
بگذار جشن بگیرند،
این راندگان ز میهن
بگذار شادمانه جام بگیرند،
بگذارشان به رقص در آیند،
بگذار!
شایای این شکوه تویی تو،
با ما بمان، فیدل!
یار همیشه ی مردم!
همراهمان بمان تو،
در این مصاف سخت.
با شادی فراریان میامی،
این دل سپردگان به دشمن مردم،
و
با خیال باطلشان
هرگز، مرگت نیست.
درقله های سیرا ،
آن رزم با شکوه،
در خاکمال – پوزه ی دشمن،
آن زنده مانده پس از مرگهای سخت،
آنک تو زنده ای
و
پس از مرگ،
برشادمانی این فوج بیخِرَد،
لبخند می زنی.
در شادمانی دل مردم،
در اشک چشمشان،
میراث ماندگار تو پیوسته زنده است.
چل سال ماندی و همگان با تو،
در این ره دراز،
ماندند با نوید رهایی.
با نان، مسکن، آزادی،
این دسترنج توده ی زحمت،
در رزم و در گریزِ ستمکاران، آن
آکنده دل به مهر جهانخواران،
یاد تو زنده است
و نامت،
بر جای مانده است.
بر هر کران افق اکنون،
تابان و سرخرنگ و درخشان.
مانایی ای رفیق،
تا زندگی و انسان ماناست.
شادیم ما ز ماندگاری تو اکنون،
با ما بمان همیشه بمان ای رفیق راه
با ما بمان فیدل!
علی رضا جباری ( آذرنگ )
۸/۹/۹۵
قابل توجه تمامی پیام گذارن چپ ،
لطف بعوض شانتاژ خانم روستایی ، بفرمایید یک پاسخ درست و مستدل به مندرجات مقاله ایشان بدهید که نه خیر خانم روستایی به این دلیل و آن دلیل شما اشتباه میکنید و آقای کاسترو و کشور کوبا خیلی هم خوب و مردم کوبا هم بعد از ۵٠ سال در آسایش ر راحتی هستن! که ما خوانندگانی هم که شناسایی درست از آقای کاسترو و کوبا نداریم یه چیزی یاد بگذریم.!
کاملا” با جناب آقای طالقانی موافقـــم…
واز تمامی آنانیکه کوبا وکاستــرو شناس انــد خاضعانه خواهش میکنــم، بفرماینـــد:کوبا به این شکوفایی رسیــده، این را دارد، وآقای رفیـق فیــدل کاستــرو اینکار رابرای مردمش کرده و…تا مـن بیسـواد گیج تر نشــوم…!
البته غیــرازاین که آمریکای جهانخوار نگذاشت و… همیــن حرفهــا و شعارهایی که برادران بالا رونـده از دیوار سفارت آمریگا تو گوش ما میخوانند وازاینکه از دیوار آمریکا بالا رفتــه اند وهر روز هم مرگ برآمریکا میگوینـــد بجای تحریم انتظار پاداش دارنــد…!
واقعا من نمی دانم یک آدم ۸۵ ساله چطور رکن مهمی از مملکت دستش است و دارد تصمیمگیری میکند؟ جز در ایران این موضوع در جای دیگری از در جهان سابقه دارد؟
مقایسه بسیار نابجا و غیر منصفانه ای بود . این برگشتگان از رژیم جمهوری اسلامی هر از چندگاهی اتفاقی موجب میشود که نشان بدهند چندان هم “برنگشته” اند، مثل موضع گیری درباره کشتار ۶۷ آقای نبوی یا تعظیم به رژیم پهلوی آقای نوری زاد و …..باید صبر کرد تا معلوم شود خانم روستائی با این موضع گیری به کجا میخواستند چراغ بزنند .
با خانم آذر تا حدود زبادی موافقم
تحریم های آمریکا کوبا و ایران را خرد کرد.
البته جنگ ٨ساله در زیربنایی شدن تخریب ها خیلی اثر داشت.
اما آنچه آذر عزیز آن را نمی بیند ایدئولوژیک شدن سیاست در ایران و کوبا بود. صدور انقلاب از کوبا و صدور انقلاب از ایران همه امور داخلی را تحت تاثیر قرار داد و اداره امور کشور را نظامیان در اختیار نظامیان قرار داد. همان مشکلی که در ایران گره کور به نظر می رسد و باز نشدنی است.
خوب بود بهداشت و آموزش در ایران و کوبا را هم مقایسه میکردید.ما که اطلاعات لازم را نداریم.
اولا از سایت زیتون بخاطر انعکاس دیدگاههای مختلف تشکر میکنم. ثانیا خواستم بگویم تجربه من به من می گوید که شما خانم فرزانه روستایی و بسیاری از همراهان شما هم از مغز سر تا نوک انگشت پایتان به این گفته جورج بوش معتقد هستید که « هر کس از ما نیست علیه ما می باشد ». مایل هم نیستیم بار دیگر تاریخ در عمل به ما نشان دهد که این ایده را یک بار دیگر شما و مثل شما با ما خواهید کرد.
درسته۰
بی تردید این آمریکا بود که با اعمال تحریم های گسترده و بیرحمانه در ۱۹۶۱ بر کوبا، کاسترو را به افراطی گری سوق داد. اوباما این را خوب تشخیص داد و هر چند دیر، به جبران مافات پرداخت. اکنون که ترامپ آمده معلوم نیست که کار این دتانت بین آمریکا و کوبا به کجا می انجامد.
سر کار خانم روستایی ضمن احترام به نظرات شما
شما مجموعه شرایط ژئو پلیتیک کوبا ، شرایط دو قطبی جهان انروز و نادیده گرفتن اراده مردم کوبا توسط امریکا از همان روزهای اول پیروزی انقلاب کوبا که تا به امروز ادامه دارد ، از قلم انداخته اید تا به حق متحجران فرتوت حاکم بر ایران را بکوبید ، أیا فکر نمیکنید این طرز برخورد کمی غیر واقعبینانه است!
اتفاقا یکی از شباهت های حیرت آور ایران و کوبا موقعیت استراتژیک دو کشور و وزن هر دو آنها در موازنه جنگ سرد است. شکی نیست لجاجت نظام بین الملل علیه اراده مردم ایران و کوبا در به انحراف رفتن و انفرادی شدن حکومت در هر در کشور نقش زیادی داشته است.
با این حال کشورهایی مانند هند هم در وضعیت دشواری قرار داشتند با یک میلیارد جمعیت گرسنه و هزاران بحران داخلی دیگر. اما رهبران هند به جای اعزام مستشار نظامی برای کمک به جنبش های رهایی بخش بیشتر به رها کردن مردم کشور خود تمرکز کردند.
این است که هند امروز از موفق ترین کشورهای رو به توسعه است که توانست پای خود را از همه تنش های بین المللی بیرون بکشد و منابع خود را فقط صرف بازسازی خود کند. اما همه کشورهای دیگری که کم و بیش با هند مستقل شدند هنوز در شرائط بحرانی پنجاه سال پیش به سر می برند : مانند ایران و کوبا
فرق ایران و کوبا در این است که کوبا اسلام ناب نداشت که نصف منابع کشور خرج آن شود و برای مارکس و لنین و فیدل کاسترو هم ارامگاه با صحن و گنبد طلا نمیسازند !
سلام خانم روستایی خداقوت دستت درست .
خانم روستایی من هم قبول دارم که هم فیدل کاسترو وهم رهبران ایران خطا های زیادی دارند اما جنابعالی و دوستان شما هم در دریای حیرت وشک غرق شده اید و خبر ندارید.اگر کاسترو وبعضی انقلابیون دیگر در کار های خود افراط کردند اما جنابعالی و امثال جنابعالی هم به اسم عدم تصلب و افراطی گری همه ارمانهای خود را رها کردید .خانم روستایی یادتان هست شما وا مثال شما چه شعارهای برابری طلبانه و ارمانی می دادید .خانم روستایی سر مایه داری جهانی شما ودوستانتان شمارا ان چنان غرق کرده که اگر نگاهی به خودتان بکنید می بینید که در پشت همه این شهارهای مثلا مدرن چیزی به غیر از تسلیم شدن به موج دنیاگرایی و نفس وتسلیم خود و جامعه به سرمایه داری و استثما ر وجود ندارد .خانم روستایی هرکس امروز در برابر ایلغار شک و بی هویتی و مادیگری بایستد از نظر شما افراطی و سخت سر است .خانم روستایی خواهش می کنم شما ودوستانتان یکبار دیگر به ایمان و یقین سوخته خود نظری بیندازید تا ببینید که به چه مسیری می روید .خانم روستایی به قول احمد شاملو ای یقین گم شده کجایی .
دیدگاهها بستهاند.