بحثی را که این روزها و متعاقب تشکیل فراکسیون مناطق ترکنشین مطرح است، از چند منظر می شود بررسی کرد؛
جدیترین بخش قابل بررسی، زمینه تشکیل این فراکسیونها در مجلس مشروطه و انجمنهای ایالتی و ولایتی است که همیشه جناح راست و ناسیونالیزم فکری ایران را آزرده خاطر کرده است. بخش دیگری که نباید از آن چشم پوشید این مساله است که مجلس شورای اسلامی برخلاف مجالس مشروطه پیش از پهلوی، در راس امور کلان مملکتی نیست. یعنی نه سیاستهای کلان نظام در مجلس فرمولبندی میشوند و نه کسانی که به عنوان وکیل مردم به این مجلس ورود میکنند جزو استراتژیستهای دسته اول نظام هستند. و بخش آخر اینکه دولت کنونی ایران نیز آنقدر منگ و سهلانگار نیست -با توجه به تحولات نابسامان منطقهای- اقدامی بدون دراست و کیاست در رابطه با تشکیل فراکسیونهایی با مطالبات قومی، در پیش گیرد.
حال در رابطه با بخش اول شاید اشاره به این جمله «ادوارد براون» تاریخشناس و پژوهشگر ادبیات ایران، جالب باشد که میگوید؛ سراسر تاریخ ایران کشمکشی دائمی بین ترکزبانان شمال و فارسزبانان جنوب بوده است. و به قول «مینورفسکی» این دو مثل آب و روغن هرگز مخلوط نشدهاند.
نمود بارز این رفتار را میشود در مجلس اول مشروطه دید که تهران ۶۰ نماینده از کل ۱۵۶ نماینده را داشت اما پس از مقاومت قهرمانانه تبریز در برابر استبداد محمدعلی شاه و تشکیل مجلس دوم سهم تهران به ۱۵ کرسی در مجلس تقلیل یافت و در عوض سهم ایالت آذربایجان افزایش یافت. علاوه بر این مسالهای که برای ناسیونالیستهای مرکز غیرقابل قبول بود این بود که برای اولین بار در تاریخ ایران سرنوشت کشور توسط انجمنهای ایالتی رقم خورد و البته این انجمن تا پای جدایی از ایران هم پا پیش گذاشت. پس به لحاظ تاریخی پیش ذهنیت جالبی از فراکسیونهای اقلیتها در اذهان ایرانیان نقش نبسته است.
اما مسالهای که از اهمیت پیشینهی این قضیه میکاهد و قیاسها را تا حد معالفارغ از هم دور میکند، نقش دو مجلس مشروطه به عنوان نهاد اصلی و سیاستگذار وقت ایران و مجلس کنونی جمهوری اسلامی به عنوان نمایندگان تماما مطیع نظام است که غیر از کارکرد در چارچوبهای کلی نظام نمیتوان نقش دیگری برای آن متصور شد که در غیر این صورت همچون تجربیات قبلی، لوایح مجلس از دستور کار خارج میشوند. از این منظر نباید چندان نگران شکلگیری این فراکسیونها چه از دید ناسیونالیستهای مرکز که این عمل را منافی منافع ملی ایران میدانند و چه از دید کسانی که دل به چنین فراکسیونهایی خوش کردهاند که احتمالا مطالبات یکصدساله اتنیکهای موجود در ایران را پیگیری کنند. نمود بارز چنین رفتارهایی را میشود در واکنش نمایندگان کرد مجلس ایران نسبت به بازداشت نمایندگان کرد پارلمان ترکیه مشاهده نمود. در حالی که نمایندگان کرد ایران توانایی طرح مطالبات هویتی مردم کردستان ایران را ندارند، برای نمایندگان کرد ترکیه سینه چاک میکنند.
اما اینکه جناح راست افراطی و ناسیونالیستهای ایران به تکاپو افتادهاند که چنین اقداماتی ایران را به سرنوشت یوگوسلاوی نزدیک میکند، باید گفت که در پروسه شبیهسازی ایران به دولت-ملتهای اروپایی آن چنان افراط کردهاند که حتی تصور ایرانی رنگارنگ و چند فرهنگی بهصورت نمایشی هم که شده باز سبب تشویش اذهان آنان خواهد شد.
باید یک نکته را مدنظر قرار داد که ایران کشور اقلیتهاست. هیچ اکثریتی در ایران وجود ندارد و تلاش یکصدساله دولت مدرن جهت یکسانسازی با شکست مواجه شده است و تشکیل فراکسیون مناطق ترکنشین با یکصد نماینده به دو دلیل نشانه اوج این شکست است؛
اول اینکه دولت مدرن نه تنها نتوانست ترکها را فارس کند، بلکه امروز شمار نمایندگانشان اگر بیشتر از فارسزبانان نباشد کمتر نیست صرف نظر از این مطلب که مطالبات قومی داشته باشند یا نه. و دوم اینکه آذریهایی که در قرن پیش سپرداران مقاومت در برابر پانتورکیزم بودند امروز در سایه تداوم سیاستهای یکسانسازی کلا هویت خود را در زیر مجموعه ترکها بازتعریف میکنند.
در نهایت علیرغم نامگذاریهای چنین فراکسیونهایی تحت عنوان جغرافیای مشخص یا اسم خاص اتنیکی، نمیتوان آنها را با محوریت مطالبات قومی شناسایی کرد. غیر از اعمال بندهایی از قانون اساسی نمیتوانند بر روی مطالبات رادیکال مانور بدهند، حتی اجرایی کردن این بخشها از قانون اساسی در رابطه با تدریس زبان مادری و اشاعه فرهنگهای غیر فارس نیز در چارچوب سیاستهای کلان حاکمیتی است که با درک شرایط خاص توسط حاکمیت اعمال میگردند.
اگر فراتر از این نقطه نظرات به قضیه نگاه کنیم، تشکیل چنین فراکسیونهایی حتی اگر منجر به اعمال بندهای ۱۲ و ۱۵ قانون اساسی شود، باز مفید و به نفع منافع ملی میباشد.