اسدالله بادامچیان گفته است: « اصلاحطلبان و اعتدالیون قادر به حل مشکلات ایران با جهان نیستند و احمدینژادیها هم راهحلی برای خروج از بحران ندارند.»
نتیجه اول: دولت کنونی یعنی حسن روحانی که هفتمین دولت باشد و شامل اعتدالیون میشود، بهدرد نمیخورد و طبیعتا باید بیخیالش شد.
نتیجه دوم: دولت سابق که ششمین دولت بود و شامل احمدینژادیها میشد، هم بهدرد نمیخورد و کلا باید بیخیالش شد.
نتیجه سوم: دولت اسبق که پنجمین دولت بود و شامل خاتمی و اصلاحطلبان بود، هم بهدرد نمیخورد و به گفته بادامچیان باید بیخیالش شد.
نتیجه چهارم: دولت مسبوق که چهارمین دولت بود و شامل هاشمی و اعتدالگرایان بود که اصلا بهدرد نمیخورد و بیشتر از همه باید بیخیالش شد.
نتیجه پنجم: دولت اسبقتر از مسبوق که دولت سوم بود و شامل آیتالله خامنهای و میرحسین موسوی بود که اصلا اصلا اصلا به درد نمیخورد. چون خود موسوی که بحران خودش را هم نمیتواند حل کند، چون حتی اگر بتواند بحران را حل کند، برای بیرون آوردنش از حصر بحران بزرگتری باید حل بشود که کلا بیخیال، آیتالله خامنهای هم که خودش این برجام را به اینجا رسانده، پس او هم بهدرد خروج از این بحران نمیخورد.
نتیجه ششم: میماند سه تا دولت، یکی شهید رجایی که کلا به شهادت رسید و هیچ دولت شهیدی نمیتواند چیزی را از بحران دربیاورد، دولت اول هم که دولت بنیصدر بود که یکی باید آن دولت را از پاریس دربیاورد و آن یکی را باید دویست درصد بیخیال شد، میماند دولت موقت بازرگان که آن یکی از همه دولتهای هفتگانه بحرانیتر است.
نتیجه هفتم: در این سی و هشت سال حکومت جمهوری اسلامی کلا هفت تا دولت وجود داشته که هیچکدام به درد نمیخورد و باید دنبال دولت دیگری گشت که چنین دولتی هم وجود ندارد. البته باید به داستان آن خر مصری توجه کرد.
داستان پیوست: در حکایات قدیمی آمده است که یکی از بزرگان به دوستی که در مصر داشت، نامهای نوشت که برای من خری بخر که باهوش باشد و همیشه راه را بخوبی تشخیص بدهد، تربیت دیده باشد و به مهمان احترام کند، غذا کم بخورد و تا وقتی علوفه خودش جلویش نباشد نخورد، آنقدر با فراست باشد که اگر ده تا ده آنطرفتر برده شود، خودش بتواند از روی نشانهها راه را پیدا کند، آنقدر هم مودب باشد که هر چه سیخش زدند جفتک نزند و وقتی میخواهیم سوارش بشویم، بایستد و بیسروصدا منتظر سوار شدن بماند. آن دوست نامهای نوشته و پاسخ داد که «اگر چنین موجودی در مصر پیدا میشد او را به عنوان قاضی مصر منسوب میکردند، تو میخواهی آن را به عنوان خر سوار بشوی؟»
نتیجه گیری دراماتیک از داستان فوق: « بعضی از آدمها بلانسبت آقای بادامچیان وجود دارند که قبل از حرف زدن شان فکر میکنند و به همین دلیل بعضی وقتها حرف هایشان معنی هم میدهد.»
توصیه دوم: آقای بادامچیان گفته: « تنها روی کار آمدن دولتی میتواند کار را به نتیجه برساند که بهدور از خوشبینی و ذهنیتهای غلط به غرب و بدور از افراطیگری و به بن بست بردن کار باشد و بتواند با هدایت رهبر اندیشمند، شجاع و مدبر و با تدبیری همهجانبه و همچنین رعایت استحکام و پرهیز از عجله و بیملاحظگی در کارها، با طراحی متین و محکم و با شتاب مناسب این پدیده پیچیده را به سرانجام قابل قبول برساند.»
نتیجه هفتم از توصیه دوم: اگر « دولتی به دور از خوشبینی و ذهنیتهای غلط به غرب و به دور از افراطیگری و به بن بست رساندن کار» وجود داشته باشد که اعضای چنین دولتی را به اتهام سازش و خیانت و نفوذ دستگیر و هشت بار به اعدام با اعمال شاقه محکوم میکنند. و طبیعتا دولتی که نه هشت بار حتی یکبار هم اعدام شده باشد، نمیتواند راهی برای خروج از بحران پیدا کند.
نتیجهگیری اخلاقی: اصولا در جمهوری اسلامی راهحل وجود ندارد، ولی تا هر وقت لازم باشد، بحران میتوان تولید کرد.
نتیجهگیری فلسفی: در جمهوری اسلامی دو راه حل برای مشکلات بنیادین وجود دارد، راه حل اول این است که وضعیت بهکلی باید تغییر کند، راه حل دوم هم بهدرد ایران نمیخورد.
نتیجهگیری پزشکی: احتمالا آقای بادامچیان دچار آلزایمر شدید شده، چون نظراتش هیچ ربطی به گذشته ندارد، احتمالا یادش رفته که همه مشکلات موجود را خودش ایجاد کرده.
4 پاسخ
شاید هم اگر خودشان این بار کاندیدا شوند، تمامی مشلات را حل نمایند!!!
😉
جناب نبوی عزیر
با یقین به این اصل که رفتار حکام و عمال جمهوری اسلامی جای هیچ حرفی رو برای هیچ آدم عاقلی باقی نذاشته اما جسارتا چرا اینقدر کم کار شدید؟
هر چند حدس میزنم که مشغول تالیف یه کتاب حسابی باشین اما استاد خیلی معطلمون نذارین
بیشتر بنویسین لطفا…
نتیجه پزشکی کلا غلط است ، چون عزیزان موتلفه آن چیزی را که زوالش موجب الزایمر میشود را ندارند !
شاید قصد دارند کاندیداهای بعدی برای ریاست جمهوری را از میان فرماندهان و سرلشکران بسیج انتخاب کنند. چون معتقدند که بسیج ، نیرویی انقلابی و فراجناحی ست.
دیدگاهها بستهاند.