پس از انتشار گزارش روزنامه شهروند در باره گورخوابها، اصغر فرهادی هنرمند نامی ایران، با نامهای سرگشاده که مخاطب آن رئیسجمهور بود، افکار عمومی و مسئولین بلندپایه را با حساسیت بیشتر متوجه این مسئله اجتماعی میکند و از رئیس جمهور میخواهد هر از چندگاهی به صورت ناشناخته به میان مردم آید تا بداند مردم با چه گرفتاریهایی دست به گریبان هستند. احساس مسئولیت ایشان و نوشتن نامه سرگشاده به عالیترین مسئول اجرایی کشور، ضمن آنکه درخور تقدیر است، بسیار تأثیرگذار نیز بود و به نوعی گزارش روزنامه شهروند را کامل کرد. بحث من اما در این نوشتار این است:
آیا راهکاری که فرهادی برای اگاهی مسئولین از مسائل اجتماعی ارائه میدهد و قالیباف، شهردار تهران و کاندیدای احتمالی ریاست جمهوری نیز به نوعی آن را تکرار میکند، در دنیای کنونی و در شرایط فعلی جامعه ما مثمر ثمر است؟
۱. مروری اجمالی بر آمار اعتیاد به طور خاص و دیگر مسائل اجتماعی به طور عام نشان میدهد که جامعه ایرانی دچار بحرانهایی عمیق است و برای شناخت و آگاهی از ابعاد و دلایل و علل آن نمیتوان صرفاً به پوشیدن لباس مبدل و ناشناس به میان مردمرفتن اکتفا کرد. در هر گوشه و کنار این کشور و زیر هر ویرانه و آواری و بر سر هر چهارراهی و شاید درون بسیاری از خانهها، چهره زشت فقر خودنمایی و به گونهای پیچیده خود را بر بسیاری از زندگیها تحمیل کرده است. حجم و میزان بدبختی و فلاکت به حدی است که اگر بخواهیم درک و فهم درستی از آن داشته باشیم، این روش که فرهادی پیشنهاد میکند کارآمدی جدی و بالایی نخواهد داشت. برای آنکه بتوان به طور اساسی کاری انجام داد که از درد و رنج مردم آسیبدیده کاسته شود قبل از هر چیز لازم است این نکته مهم که در نامه فرهادی نیز به چشم میخورد یعنی احساس همدردی، مسئولیت و تلاش برای مشارکت اجتماعی در میان مردم و مسئولین به وجود آید. واقعاً میتوان پرسید چرا هنرمندان به این گورستانها سر نمیزنند و عمده آنها موضوعاتی چون طنز، فانتزی و یا مباحثی غیر ضروری را خمیرمایه و سوژه کارهای هنری خود قرار میدهند؟ چرا در میان هنرمندان فقط یک نفر «آرمان» را در گور دید و ندای وجدان خود را منتشر کرد؟ آیا محققین و پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی حاضرند به فهم این مسائل و تغییر وضعیت موجود مددی برسانند؟ دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، رسانههای جمعی و مطبوعات چه کردهاند؟
پیشفرض بسیاری از نهادها و افرادی که در جامعه میتوانند به نحوی از انحا در کاهش رنج و درد مردم مؤثر باشند این است که این قبیل امور جزو وظایف اصلی حکومت است. این در حالیست که دولتی عریض و طویل و حداکثری موجود در کشور ما، اگر کار را بدتر نکند، به سختی میتواند از پس چنین اموری برآید. اما نهادهای مردمی و شخصیتهای تأثیرگذار بهتر از دولت میتوانند از پس این امور برآیند. حضور مردم برای گرهگشایی از مشکلاتی که با آن دست به گریبان هستند از این جهت که مانع از فربهتر شدن دولت میشود، نتیجه ناخواسته آن در جهت گسترش دموکراسی خواهد بود.
۲. بسیاری از تحقیقات نشانگر کاهش و فرسایش سرمایه اجتماعی و یکی از ابعاد و شاخصهای اصلی آن یعنی «مسئولیتپذیری اجتماعی» است. علل و دلایل مختلفی برای این کاهش و فروپاشی ذکر شده است. صرفنظر از عواملی چون گسترش فردگرایی خودخواهانه، فقر اقتصادی، پولپرستی، تضعیف نهادهای حامی و مقوم ارزشهای اجتماعی، فقدان آزادیهای اجتماعی و سیاسی؛ آن چه در این زمینه و در ارتباط با موضوع گسترش فقر از اهمیت برخوردار و کمتر به آن پرداخته شده است، موضوع مسئولیت فردی و اجتماعی در برابر جامعه و سرنوشت شهروندان آن به مثابه یک عبادت است؛ به عبارت دیگر بحث اصلی این است که چگونه مسئولیتپذیری در برابر دیگران و به ویژه افراد نیازمند و مستمند در ماهیت، نحوه و شکل عبادت تأثیرگذار بوده است. اکنون در بسیاری از موارد و برای بسیاری از افراد، نشستن به کنج عبادت، سپریکردن این پنج روزه عمر و گاهی اوقات پرداخت هزینه مادی در قالب دادن غذای نذری یا کمک مالی برای ساختن مسجد و برگزاری مراسمهای مختلف جمعی که گاه هزینههای فراوانی نیز دربردارد، بیش از حضور در یک نهاد و انجمن خیریه اهمیت و اولویت دارد و هزینههایی که برای آن میشود بسیار زیاد و ممکن است غیر قابل تصور باشد. شاید در یک حکومت دینی، نقد این عدم توازن، دشواریهای خاص خود را داشته باشد اما با نگاهی به اشعار شاعران پیشین به خوبی میتوان دریافت که نادیده گرفتن خدمت به خلق یکی از مسائل دیرینه جامعه ماست. سعدی به نیکی بدین مسئله اشاره کرده است، آنگاه که میگوید:
چنین گفت یک ره به صاحبدلی/ که عمرم بسر رفت بی حاصلی
بخواهم به کنج عبادت نشست/ که دریابم این پنج روزی که هست
چو بشنید دانای روشن نفس/ بهتندی برآشفت کای تکله بس!
طریقت به جز خدمت خلق نیست/ به تسبیح و سجاده و دلق نیست.
اگر خدمت به خلق به عنوان عبادت و طریقت تلقی شود، بدون تردید مردم بخشی از دغدغه، وقت و سرمایه خود را صرف امور مربوط به جامعه و مردم و حل مسائل و مشکلات آنها خواهند کرد، متعاقب آن زمینه مناسب، ذهنیت و انگیزه مثبت برای شکلگیری و رونق نهادهای مدنی و غیردولتی فراهم و مستقل از دولت، حل مسائل مردم را پیگیری میکنند. اما با توجه به اینکه نوعی تأیید و حمایت از عباداتی که به طور مستقیم معطوف به حل مسائل اجتماعی و کمک به آسیبدیدگان جامعه نیست، وجود دارد و حتی گاهی نوعی خودنمایی و تلاش برای رسیدن به رانت نیز در آن به چشم میخورد، بخشی از جامعه و دستاندرکاران حکومتی، بیشتر تمایل دارند عبادات خود را بیشتر به این شیوه محدود نمایند و در این زمینه هزینه کنند. اگر چه این شکل از عبادت در نوع خود برای جامعه مفید است و اگر به ریا و تزویر آلوده نشود میتواند موجب گسترش معنویت شود اما اکنون وضعیت جامعه به حدی از بحران رسیده است که چراغ خیرات و صدقات به جامعه و محرومان روایی بیشتری دارد.
سویه دیگر مسئولیتناپذیری به فردگرایی خودخواهانه و بیتوجهی به/ بیغمی از محنت دیگران برمیگردد. افراد بسیاری هستند که هزینههای هنگفتی را بابت امور بیهوده و غیر ضروری و گاهی غیر اخلاقی چون تفاخر و تجملگرایی صرف میکنند اما حاضر نیستند بخشی از آن را خرج امور خیریه کنند. برای توجیه این عمل یا در واقع بیعملی خویش به «دامهای اجتماعی» که در جامعه رواج دارد، متوسل میشوند.
۳. رئیسجمهور و مسئولین اجرایی میتوانند در زمانهای مختلف به صورت ناشناس و ناگهانی به مناطق فقیر و به میان اقشار آسیبپذیر بروند، این امر تا حدی خوب و نیکوست اما حتی اگر صادقانه باشد و نمایشی درکار نباشد باز به طور بنیادی گرهی از کار فروبسته مردم فقیر و نیازمندان به کمک نمیگشاید. بیش و پیش از این و مؤثرتر از این روشها این است که در جامعه آزادی به مثابه یک روش نهادینه شود به گونهای که مطبوعات، تشکلهای مدنی، مراکز علمی و تحقیقاتی و در نهایت مردم در شبکههای اجتماعی مجازی و واقعی بتوانند بدون لکنت زبان، تمام مسائل زیر پوست شهر را کندوکاو کنند و اطلاعات صحیح و حقایق را به چشم و گوش مسئولین برسانند.
در صورتی که مردم آزاد باشند از حقایقی که در جامعه وجود دارد و از رنجی که بر مردم میرود، بنویسند و نهادها و وسایلی برای انعکاس آن وقایع در اختیار داشته باشند، مسئولین درک دقیقتر و درستتری از مسائل موجود در جامعه خواهند داشت. در غیر این صورت ممکن است متملقان و چاپلوسان چنان اطراف مسئولین را احاطه کنند که اخبار را به صورت گزینشی و نادرست دریافت کنند. اکنون که اصغر فرهادی این نامه را برای رئیس جمهور نوشته است و گزارشی که خبرنگاران روزنامه شهروند تهیه کردهاند بر فضای سیاسی و رسانهای جامعه تأثیر داشته است باید از مسئولین اجرایی درخواست کرد که به جای ایجاد محدودیت برای رسانهها و شبکههای اجتماعی مختلف، آزادی را بیش از پیش پاس دارند تا حقایق بیشتری از آنچه در جامعه میگذرد بر آنان آشکار گردد. نباید فراموش کنیم که در دنیای کنونی نظام و زندگی اجتماعی چنان پیچیده است که جز در یک فضای آزاد و در پرتو یک تلاش جمعی عالمان علوم اجتماعی و دریافتهای مبتنی بر عقل سلیم، شناخت درست از آن میسر نخواهد شد.
3 پاسخ
ولی فَقِیه اگرانسان وارسته ای مانند آیت الله منتظری باشد ازتمام حکومتهای به اصطلاح دموکراتیک و…. برترو عالیتراست باایناوضاعی که ازدنیای امروز داریم میبینیم .شما مشکلتان جای دیگه ایه ..مشکل خودتان راحل کنید
در اینکه ایت الله منتظری انسان وارسته ای بود حرفی نیست ، ولی وارستگی هم قدرت فردی را توجیه نمیکند ، خود اقای منتظری نیز با دیدن عاقبت ولایت فقیه ، حکومت موجود را حکومت جائر معرفی فرمود .
مجامله تا به کی ، علت اصلی کلیه مشکلات ایران میراث امام راحل عظیم الشان یعنی اصل مترقی ولایت فقیه است . ۱۴ قرن از ورود اسلام به ایران میگذرد و هیچگاه مسلمانی موجب اصلی فقر و فلاکت این مردم نبوده است ، ولایت فقیه چنان بی اساس و موجب سرشکستگی است که حفظ آن جز با هزینه قسمت اصلی درامد ملی امکان پذیر نیست ، بجز اندک انسانهای ساده دل سایر فرصت طلبانی که زیر این علم سینه میزنند جز به قیمت دستی باز در غارت منافع ملی زیر این علم نخواهند ماند و این امر روز به روز خود را بیشتر به مردم ایران نشان میدهد !
اقای خمینی چنان از حمایتی مردمی برخودار بود که نیازی به صرف منافع ملی برای حفظ موقعیت خود نداشت ، ولی بعید به نظر میرسد که چنین عاقبتی از دیده تیز بین او به دور مانده بود !!
دیدگاهها بستهاند.