شش سال پس از آخرین بروز و ظهور برجسته سبزها و در پی آن، بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز، یکبار دیگر جنبشی که بسیاری آنرا خاتمه یافته جار میزدند، در خیابانهای پایتخت «سبز» شد. اتفاق بسیارمهمی که خاطر هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی را بار دیگر برآشفته خواهد کرد؛ رخداد معناداری که نه خوشآیند اقتدارگرایان است و نه مطلوب برخی نیروهای سیاسی همراه شده با نظم مستقر و نه خرسندساز مأیوسشدگان منفیباف.
فریاد سبزها در برابر دوربینهای نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، و به موازات صدای تقویتشده بلندگوهای حکومتی، اگر گوش «خیلی»ها (ازجمله شخص اول نظام) را آزرد، اما برای بخش بسیارمهمی از جامعه، شورانگیز و بار دیگر امیدبخش شد. همان «امید»ی که میرحسین موسوی بر آن انگشت تاکید گذاشت: «از شعله امید در سینههای خود محافظت کنید؛ امید بذر هویت ماست.»
بروز سبزها در ۲۱ دی، از بازتولید «سرمایه اجتماعی» جنبش سبز نیز نشانهها داشت. آنجا که همزمان با تداوم ایستادگی رهبران صبور و استوار جنبش، سبزها در مقام پاسداشت مقاومت موسوی و کروبی و رهنورد، بهگونهای علنی (در خیابان، و افزون بر شبکههای اجتماعی آنلاین) خواستار رفع حصر ایشان شدند.
جلوهگری دوباره و جدید جنبش اعتراضی سبز مردم ایران ـ که از مجالی برای عرضهکردن خود و تعقیب مطالباتاش سود جست ـ تأمل بسیار برمیانگیزاند و واجد پیغامهای معنادار است؛ در زیر به شش محور اشاره میشود.
۱. جنبش اجتماعی زنده و جاری است
جنبشهای اجتماعی بر «مجموعهی مشترکی از اعتقادات و تعلقات خاطر» مبتنی شده، نوعی منازعه سیاسی یا مناقشه فرهنگی را با نظم حاکم و مستقر پیگیری میکند، و از اعتراض عمومی برای نیل به اهداف خود سود میجوید. به بیان دیگر، جنبشهای اجتماعی، شبکههای غیررسمی مبتنی بر باورهای مشترک و همبستگی هستند که از طریق استفاده مداوم از اشکال گوناگون اعتراض، پیرامون موضوعات منازعهآمیز سامان مییابند.
سر دادن شعارهایی چون «جنبش سبز ایران، صاحبعزاست امروز»، «حسین حسین شعار ماست، میرحسین افتخار ماست»، «یاحسین، میرحسین»، «پیام ما روشنه، حصر باید بشکنه» و «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، در برابر شعارهای بلندگوهای رسمی متعلق به نهادهای حکومتی در ۲۱ دیماه، منازعه جاری در ایران امروز را به وضوح آشکار کرد.
وجه بسیار مهم موضوع به همراهی شهروندان پرشمار اما همدل و همسویی برمیگردد که اعتراض مشترک خود را مبتنی بر باورها و سوگیریهای مشترک، فریاد و عریان میکنند.
سبزها هرچند حضور و خواستههای خود را در بسیاری مقاطع (ازجمله مشارکت فعال بخش مهمی از آنان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و شب اعلام نتیجهی آن، یا در مراسم روز دانشجو) آشکار کرده بودند، اما کیفیت و کمیت حضور آنان در ۲۱ دی، غیرقابل اغماض بود، و از زنده و جاری بودن جنبش نشانهها داشت.
۲. بحران در جمهوری اسلامی، حل و رفع نشده
بروز دوباره سبزها و مطالبات آنها در خیابانهای پایتخت، پیغام مشهودی دال بر این است که با وجود تمام کوششهای کانون مرکزی قدرت برای سرکوب جنبش اعتراضی سبز و فائق آمدن بر بحران مشروعیت رژیم، حکایت همچنان باقی است.
از این منظر، نه گلوله و زندان و نه حتی رییس جمهور شدن روحانی و دو انتخابات مجلس و خبرگان رهبری ـ که به میزان قابل توجهی بحران مشروعیت متولد شده پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ را به حاشیه رانده بود ـ نتوانسته بخش مهمی از سبزها را از تعقیب مطالبات خود منصرف کند.
جنبشهای اجتماعی برآمده از دگرگونی اجتماعیاند؛ تغییراتی که نظم مستقر در کنترل و مهار آنها ناتوان نشان میدهد؛ دگرگونیای که در حوزههای مختلف، لایههای اجتماعی متفاوت را همراه میسازد. جنبشهای اجتماعی همچنین بهمثابه پاسخی به مجموعهای از بحرانها در قدرت مستقر، تحتتأثیر بحرانهای عینی هستند.
اینگونه، مستقل از آنچه به ساختار سیاسی قدرت و خودکامگی و اقتدارگرایی مسلط مربوط است، تبلور خیابانی دوباره سبزها در روز تشییع پیکر رفسنجانی، نشان از ادامه بحران در جمهوری اسلامی داشت.
۳. تداوم جنبش مدنی خردپیشه و واقعگرا
در جنبشهای اجتماعی جدید جنبهی عقلانی کوششها و رعایت و ملاحظهی «هزینه ـ فایده»ی اقدام بر جنبهی رومانتیک و احساسی کنشها غلبهای محسوس دارد. این جنبشها، حاصل عقلانیت و مدنیت مسلط شده بر اعتراضها به «وضع نامطلوب مستقر و موجود» هستند. کنشگران جنبشهای اجتماعی با روشی عقلانی و برآوردی واقعبینانه و ضمن محاسبه نیروهای اجتماعی پا به میدان عمل میگذارند و اهداف مورد نظر خود را با بسیج منابع تعقیب میکنند.
در ۲۱ دیماه نیز این وجه از تبلور خیابانی و میدانی جنبش سبز، بار دیگر محسوس شد. سبزها کوشیدند ضمن ابراز دیدگاههای متفاوت خود، از ورود به منازعه و میدان نابرابر پرهیز کنند. رویکرد مسالمتجویانه و خلاقانهای که البته خود را در نشانهها و شعارهای ایجابی و سلبی رنگارنگ نیز مشهود میکرد.
این، مستقل از بروز و ظهور شجاعانهی سبزها، بیاعتنا به نیروهای مشهود و نامشهود امنیتی و سرکوب بود. آنان شعارهای خود را در برابر دوربینهای پرشمار و با وجود گامزدن دوشادوش بازوهای ارعاب و سرکوب، فریاد کردند. نشانهی مهمی از پتانسیل و عزم جامعه ایران برای گذار دموکراتیک.
- بیشتر بخوانید
- نقشی نیمهتمام در بازگشتی نیمهراه / عبدالعلی بازرگان
- جنبشی که دوباره «سبز» شد / مرتضی کاظمیان
- میراث سیاسیِ هاشمیِ متاخر/ سروش دباغ
رفسنجانی؛ الگوی تغییر سیاسی و بنیانگذار خط میانه/ سعید برزین - هاشمی و فهم افقهای زمان / آرمان سلیمی
یک ضایعه، یک پرسش/ عیسی سحرخیز
هاشمیِ رفسنجانی، اصلاحات و تعادل نش/ طاها پارسا
بود و نبود هاشمی رفسنجانی / ابراهیم نبوی
شاگرد زرنگ انقلاب / فرخ نگهدار
هاشمی؛ مصلحتی که به حقیقت نرسید/ محمد رهبر
پایان عصر آقای خاص سیاست در ایران/ علی کلائی
چگونگی نگریستن به یک «مرگ»/ ملیحه محمدی
۴. تبلور دوباره جنبش متکثر و غیرطبقاتی
مجموعه مشاهدات میدانی منابع موثق و گزارشگران معتبر از مراسم تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی گواهی میدهد که معترضان و سبزهای حاضر در مراسم طیف متنوع و متکثری از شهروندان بودهاند. از جوانان و میانسالان گرفته تا سالمندان؛ از زنان محجبه و چادری تا بانوانی که آشکارا مقید به حجاب نبودهاند؛ از طبقه متوسط فرهنگی تا اقشار نابرخوردار و معترض به وضع اقتصادی؛ از دانشجویان تا کارمندان و کارگران و بیکاران؛ و …
این لایههای اجتماعی متکثر اما دارای هویت مشترک، آن چیزی را متبلور میکنند که آلن تورن از آن سخن میگوید. آنجا که «هویت»ی مشترک، «چشمانداز»ی متفاوت را پی میگیرد. جنبش اجتماعی بهمثابه کنشی گروهی، نیازمند آگاهی مشترک، احساس همدلی و وابستگی به موضوعی است که کنشگران و هویت جنبش را از وضع مستقر و مورد اعتراض، متمایز میکند.
وضعی که در ۲۱ دیماه بار دیگر مشهود شد و سبزها و حضور برجسته و متمایز آنان، امکان انکار را از ناظر منصف سلب کرد.
نکتهی بسیارمهم و امیدوارکننده، زایش در جنبش سبز ـ و حضور نوجوانان و جوانان ـ در برابر ریزش شش ساله است. جوانانی که در سال ۸۸ کودکی بیش نبودهاند، در روز ۲۱ دی شعارهای سبز سر دادند و با جنبش اعتراضی همراه شدند. رخدادی شورانگیز و امیدبخش.
۵. مقاومت ادامه دارد
آنتونیو نگری «مقاومت» را امری پایدار و زنده توصیف کرده که متناسب با شرایط تاریخی هر جامعه، در شکلهای متفاوت پدیدار میشود.
به باور وی، شکل مقاومت در به چالش کشیدن قدرت، مقولهای زمانمند و مکانمند است. افزون بر این، بین شکلهای در حال تغییر مقاومت و دگرگونیهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بهویژه تکنولوژیک درهمتنیدگی معنادار وجود دارد. او بر نقش اینترنت و شبکههای اجتماعی آنلاین مهر تاکید میزند.
آنچه در پیوند با درگذشت هاشمی رفسنجانی و نیز در روز تشییع وی رخ داد، جدا از این ارزیابی نیست.
سبزها مقاومت کشیافتهی خود زیر سرکوب مزمن و ارعاب خشن را در مجال و امکانی مناسب، متبلور کردند. مواجههی معناداری که از امکان شبکههای اجتماعی آنلاین نیز برای تبلیغ و تکثیر خود سود جست. این رویکرد نه تنها به بسیج اجتماعی در ۲۱ دی یاری رساند بلکه بعدتر برای تداوم و گسترش خود و امیدبخشی به شهروندان مأیوس یا منزوی و منفعل، از شبکههای اجتماعی آنلاین بهره برد. کرداری که بر طبل «مقاومت» و «امید» میکوبد.
هرچند بهگونهای تأسفبار، و آنچنان که نگری میگوید، نظامهای سیاسی تمایلی به فهم دگرگونیهای اجتماعی نشان نمیدهند و یا اساساً از هوشیاری لازم برای درک آنها برخوردار نیستند.
چنین است که خودکامگی مستقر در جمهوری اسلامی نیز همچنان ـ و بیاعتنا به واقعیتهای اجتماعی ـ پیگیر چشماندازها و مطلوبهای سیاسی و ایدئولوژیک خود است.
۶. سبزها و «زندگی» در برابر سرکوب و «قدرت»
یک نکتهی مهم دیگر در پیوند با تبلور دوباره سبزها در خیابانهای پایتخت، به مفهوم «زیست سیاست» مربوط است؛ آنچه که درهم پیچیدگی قدرت و زندگی را توضیح میدهد. قدرت حاکم میکوشد، و سوگیری کرده که نقش خود را بر زندگی حک، و اراده و ارزشهای خویش را به جامعه تحمیل کند. این همان چیزی است که میشل فوکو آنرا «زیست قدرت» مینامد. اما واقعیت، تداوم مقاومت در برابر زیست قدرت است.
زندگی به پایداری در برابر قدرت برخاسته و میکوشد قدرت خود را اثبات کند و ظرفیتاش را برای آفرینش و خلاقیت و تولید و عاملیت عیان سازد. همان چیزی که زیست سیاست میخوانیماش: مقاومت زندگی در برابر قدرت؛ مقاومت از درون آنچه که زندگی را محاصره کرده است.
سبزها با وجود سرکوب خونین و خشن دو سال ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹، و با وجود بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز، و نیز در زمانهی استقرار دولت اعتدالگرا، و از پس ۶ سال بعد از بروز و ظهور موثر و برجسته خود، بار دیگر پا به خیابان میگذراند و مقاومت ستایشبرانگیز خود را زیر سایهی سرکوب و ارعاب و سانسور، آشکار میکنند. جنبش سبز به بیانی، خود را در اقشار گوناگون جامعه، بازتولید کرده و زنده نگه داشته است. ایستادگی «زندگی» در برابر «قدرت». ادامهی مقاومت امیدوارانه سبزها در برابر خودکامگی و اقتدارگرایی.*
*پینوشت:
نمیتوان از یک نکتهی مهم و راهبردی بیهیچ اشارتی گذشت؛ ملاحظهای که هرچند در خور تأملی مستقل است، اما اینجا و در حد یک اشاره، قابل اغماض نیست. مقولهی بسیار مهم و راهبردی «سازماندهی» کنشگران صبور و امیدوار.
«سازماندهی» سبزهایی که سرخورده و منفعل و مأیوس و منفیباف و افسرده نشدهاند؛ از اهمیت تکوین نیروی اجتماعی و تقویت جنبش اجتماعی برای گذار دموکراتیک غافل نیستند؛ به بیماری «نقزدن» مبتلا نشدهاند؛ سیاستورزی را به روندهای انتخاباتمحور یا حضور در شبکههای اجتماعی آنلاین محدود و متکی نکردهاند؛ به تقویت جامعه مدنی میاندیشند؛ و نمیخواهند «بزنگاه» تاریخی را برای گذار به دموکراسی از دست دهند.
واقعیت تلخ آن است که از تولد جنبش سبز پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ تا امروز، مشکل «سازماندهی» معترضان و نیروهای اجتماعی، گریبان مهمترین و محوریترین جنبش مدنی ایران را رها نکرده است. ۲۱ دی این زنهار را نیز برای سبزهای پای کار و جنبش، در خویش دارد.
یک پاسخ
تجربه ۴۰ سال حکومت اسلامی و عملکرد گروه های سیاسی از ابتدای دوران بیداری و تحول های اخیر در ایران نه تنها تلخ بوده بلکه بشدت اعتماد ملت ایران را از کار کرد های حزبی و گروهی سلب نموده. با توجه به عدم وجود آزادی های بیان و دمکراسی و متاسفانه فرهنگ قالب ملی نبود اطمینان به کار گروهی مشکل اساسی در تحول اجتماعی ما به همین خاطر کند و جان فرساست مخصوصا برای آنهایی که آنرا درک کرده اند و اهل مطاله هم هستند. بدون هیچ تردید میتوان گفت که این خصیصه فرد فردما عامل اصلی تفرقه و جدایی ماست همین خصوصیات در خارج از ایران به وضوح قابل رویت است و نمود پیدا میکند. تنها ملیتی هستیم که کمترین همیت ملی را نسبت هم داریم . آنچه در ایران امروز و خصوصا در مراسم تشییع رفسنجانی دیده میشود نتیجه فشار های گوناگون اقتصادی و اجتماعی است که از قدرت قالب به اکثریت احاد ملت وارد میشود و این سختی چنان بر جامعه مستولی شده که گویی زلزله یا جنگی شدید در گرفته و همه باهم بطور برابر آنرا احساس میکنیم. به یاد می آورم آنروز هایی که جنگ ایران و عراق در گرفت آنهایی که زندگیشان را از دست داده بودند وقتی جانشان را به سلامت از مناطق خطر رهانده بودند خیلیها علیرغم اینکه زندگی و دارایی شان را از دست داده بودند ابراز می کردند عزای عمومی عروسی است. حال شرایط ایران مردم را بهم پیوند میدهد و آماده مبارزه مدنی است اما برعکس شما فکر میکنم نظامهای سیاسی فهم و یا اساساً از هوشیاری لازم برای درک آنها برخوردار هستند و در صورتی به میدان در جهت دگرگونیهای اجتماعی حرکت خواهند کرد که قدرتی را بتوانند در تسلط خود بگیرند. حتی این حقیقت را ما در تمامی گروه های سیاسی و روشنفکر داخلی و خارجی به وضوح می توانیم مشاهده کنیم. در دوران پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات همین طو ر که در بهار عربی نیز دیده شد مهم هماهنگ شدن طلایه دارن در مشترکات است و وجود حداقل شرافت اجتماعی که حول محور استقلال ملی و مردمی و دمکراسی جمع شوند و ملت را با توجه به تجارب حاصل شده از بهار عربی مبارزه را از گذر خطرات رسیدن به هدف ما بگذراند. اگر این حداقل اشتراکات و بیداری و حرکت عاقلانه جا بیفتد رسیدن به سر منزل مقصود قا بل دستیابی است چون در هرجای دنیا که این اطمینان حاصل شده در ملت بگوید “ف” همه میدانند یعنی فرحزاد.
دیدگاهها بستهاند.