از لحظه فوتِ نامنتظر آیتالله هاشمی، موضوع بسیاری از تحلیلها، گزارشها و گمانهزنیها سنجش تاثیر فقدان او بر تناسب قوای موجود در حکومت و جامعه است. در این میان صدا و سیمای تهران در روز تشییع ملاکی گویا شد برای تشخیص بود و نبود هاشمی بر وضعیت سیاسی کشور.
در این نوشته خواهیم دید که چگونه واکنش مردم به رفتن هاشمی، هم بر ارزیابی حاکمان و معترضان از میزان اعتبار خود در جامعه تاثیرگذار است و هم بر فهم جهان از معنای ایران.
یک
ابعاد حضور میلیونی مردم در مقایسه با ۹ دی، به آیتالله خامنهای یک فرصت دیگر داد که جایگاه خود و جایگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی در ذهن مردم را به چشم ببیند. و اگر برای هر رهبر مهر ملت بهترین اجر دنیوی است، باید تامل کنیم که مراسم تودیع با هاشمی، تا کجا ذهن رهبر را به تجدید نظر در رفتار خود با ملت فرامیخواند؟ بعید است آقای خامنهای فرصتی از این گویاتر برای فهم احساس مردم نسبت به خود پیدا کند. هاشمی در نیمه راه بود که دریافت چرا و چگونه گرانترین گوهر هستی خود، یعنی اعتماد اکثریت ملت، را از کف داد. او بازگشت و آن اکثریت هم به او بازگشتند. آیا زمانه راه را، برای تغییر رفتار آیتالله خامنهای با ناراضیان، همچنان باز خواهد گذاشت؟
من در عمق رفتار مردم در بدرقه با هاشمی قدرت و صراحتی دیدم که بسیار بعید میدانم دیگر سران حکومت، و در راس همه آیتالله خامنهای، در فهم معنای آن درماناند و یا آنرا از سر وا کنند.
- بیشتر بخوانید
- هاشمی رفسنجانی؛ درسهایی از فرودها و فرازها/ مهدی نوربخش
- نقشی نیمهتمام در بازگشتی نیمهراه / عبدالعلی بازرگان
- جنبشی که دوباره «سبز» شد / مرتضی کاظمیان
- میراث سیاسیِ هاشمیِ متاخر/ سروش دباغ
رفسنجانی؛ الگوی تغییر سیاسی و بنیانگذار خط میانه/ سعید برزین - هاشمی و فهم افقهای زمان / آرمان سلیمی
یک ضایعه، یک پرسش/ عیسی سحرخیز
هاشمیِ رفسنجانی، اصلاحات و تعادل نش/ طاها پارسا
بود و نبود هاشمی رفسنجانی / ابراهیم نبوی
شاگرد زرنگ انقلاب / فرخ نگهدار
هاشمی؛ مصلحتی که به حقیقت نرسید/ محمد رهبر
پایان عصر آقای خاص سیاست در ایران/ علی کلائی
چگونگی نگریستن به یک «مرگ»/ ملیحه محمدی
دو
در مراسم سوگ هاشمی، حضور حامیان هر دو سوی حکومت چشمگیر بود. تا امروز نوع بشر، برای التیام زخمهای روح، هنوز مرهمی کارسازتر از ادای احترامِ جفاکاران بر مزارِ جفادیدگان، نیافته است.
آیا این حضور دو سویه به نزدیکتر کردن روز ادای احترام ستمکاران بر خاک خاوران، کمک خواهد کرد؟ هنوز هیچ راهی و روزنهای بهسوی آن روز گشوده نیست. اما به یقین آن راه و روزنه دورتر میبود هرگاه مراسم وداع با هاشمی از جانب «یک سو»، و در غیاب «دیگرسو»، برگزار میشد.
مگر ممکن بود این حضور دوسویه شود، اگر نامه اعمال هاشمی یکسویه بود؟ مگر ممکن است که مرگ هاشمی به تبشیر مداراجویی پسینیِ اش، یا به ترویج حرمت اعتدال، کمک نکند؟
جامعه شهری و مدرن شدهی ما به حدی از خودباوری رسیده که قادر است به دیگر مسوولان اصلی حکومت اسلامی نیز با مهارت بباوراند که اجر شنیدن صدای مردم، قهر مردم نیست، مهر ملت است.
این تصور که مهر یا قهر شهروندان برای هیات حاکمه علیالسویه است؛ این تصور که حکومتگران، مثل زمانههای سابق، حذف ناراضیان را یگانه راه حفظ نظام میانگارند؛ اینکه ستمکاران نمیتوانند تا دیر نشده صدای مردم خود را بشوند، همه توهم محض است.
گرچه ادای احترام جمعیت حامی و مخالف هاشمی بر سر خاک او یک استثناء است و نه قاعده، اما این حضور مشترک ناشی از «ذات استثنائی هاشمی» نیست. ذات هاشمی مثل بقیه است. اما حبسها و حصرها نمی گذارد این حرف پوچ اذهان را ترک کند و استثناء قاعده شود. ذات هاشمی مسیحایی نیست. در به روی فیض روح القدس بسته است.
سه
تشییع آرام و پرشکوه هاشمی در حالی در تهران رخ داد که صدای انفجارها در استانبول و آنکارا، در بغداد و موصل، در کابل و قندهار، در دمشق و حلب، در صنعا و عدن، در تریپولی و بن غازی، و حتی در ریاض و مکه، صدای گروههای مردم را خاموش و تعمیق هراس میان آنان را گزارش میکند. تشییع هاشمی در تهران در حالی برگزار شد که در واشنگتن دارد فکری جهانبین و خردگرا کنار میرود تا فکری عوامگرا و خودبین غلبه کند و هیچ جای دنیا نیست که از مضرات این تغییر برکنار بماند. در یک چنین فضایی، اگر درایت مردم و تدبیراعتدالی-اصلاحی در کار نبود، یا مثل دهه اول انقلاب، به کشورمان دستاندازی میکردند، و یا چون دهههای بعد، تحریمسازی به هوای براندازی.
تشییع دوسویه اما آرام هاشمی پیامی پرمعنا برای جهان داشت: در ایران یک جامعه شهری مجرب و پرشمار شکل گرفته است که در گذر از رنجها یاد گرفته است که با حاکمان نافرمان چه کند تا رفتار آنان با خود را دگرگون سازد، و بیهیچ نیاز به ریختن خون یا هجوم و فشار و حمایت خارجی.
ایران از آن دوران که دیگران برایش نسخهپیچی کنند، سالهاست عبور کرده. حضور همزمان حاکمان و معترضان در یک مراسم، به جهان گفت روی خونینشدن مبارزه قدرت در ایران، یا تکرار آنچه در خاورمیانه و شمال افریقا رخ داد، کمتر حساب کنند. رفتن هاشمی نشان داد که حامیان کسب قدرت از طریقی جز صندوق رای، کم شمارتر و امید خارجی به رونق کار ایشان، محو تر شده است. .
چهار
برخی تحلیلگران میگویند فقدان هاشمی بر توازن قدرت در حکومت، و نیز میان حکومت و مردم تاثیر منفی برجای مینهد. این ارزیابی به دلایلی که در بالا شمردم شتابزده و بدبینانه است. آنها عمدتا حضور در ارگانهای قدرت، در مجلس خبرگان، مجمع تشخیص و یا دسترسی به رهبر را ملاک میگیرند. اگر هاشمی در این سالهای اخیر یک پای تصمیمسازیهای روزمره نظام بو این حرف یک شق حقیقت بود. اما هاشمی در سالهای واپسینی عمرش عمدتا یک وزنه تصمیمساز اجتماعی بود. تاثیر عمل او در بالا عمدتا به واسطه انتخابات و سمتدهی به رفتار مردم بود.
میراث بزرگ هاشمی کمک به کاهش سطح ترس از مردم در لایههای بالایی حکومت است. این ترس مهمترین منبع تولید افراطگرایی است و کاهش آن بازار اقتدارگرایی در بالا را کساد میکند. این میراث برباد نمیرود، در جان دیگران جا خوش میکند.
حضور همزمان اما دو سویه جمعیتی بزرگ بر مزار هاشمی، با وجود همه شماتتها و دل نگرانیها، خود نوعی تمرین مدارا بود. این آغاز راه است. بدگمانی هم در میان آنان که به امر رهبر آمدند، و هم در میان آنان که برای اکبر آمدند، همچنان جاری است. با اینهمه، این حضور دوسویه بر مزاری واحد، آغاز نوعی دیدار و گفتگو میان دو «لشگر» است. آنها که هنوز حضور جمعیتهای ناهمفکر را فتنه میفهمند، آنها که هنوز از حضور در مراسم تدفین کسی به سوی مردم بازگشته به خاطر گذشته او پرهیز میکنند، امروز در کشور ما فراوانتر یا میداندارتر از دیروز نیستند. این «موانع حضورِ ما» نیست که ما را به حاشیه میبرد. این «امتناع ما از حضور است» که ما را حاشیه میراند و منزوی میکند. تجربه خاتمی بس عبرتآموز است.
پنج
فشارها و پیچیدگیهای ناشی از ابعاد درگیریهای ایران در منطقه، تعلل یا ناتوانی دولت امریکا در اجرای تعهدات ناشی از برجام و کمپولی دولت، کسب و کارها و معیشت مردم را زیر فشار قرار داده و وضعیت اقتصادی را دشوارتر میکند. و این همزمان است با چرخش بزرگ در ایالات متحده و تاثیر محرز آن بر اوضاع منطقه و ایران. هنوز همه مولفهها و پیآمدهای روندی که در امریکا و اروپا پیش میرود شناخته نیست و ممکن است باز کشور ما به عبور از گردنههای سخت دعوت شود.
زمان آن است که دستگاه حاکمه کشور هم این ظرفیتها بهتر بشناسد و هم آن تهدیدها را. ارتقاء سطح اعتماد حکومت به مردم مهمترین ضامن عبور امنتر کشور از گردنههای سخت است و حبسها و حصرها مهمترین مانع بسیج همه ظرفیتهای کشور در این راه.
میگویند این حبسها برای آن است که بیم بروز «فتنه» میرود. این حرف ناشی از ترس از مردم است. مردمی که با گذر از رنجها یاد گرفتهاند که با حضور خود، یا با رای خود، رفتار حاکمان را تغییر دهند به فتنه روی نخواهند کرد. سیر رویدادهای دو دهه اخیر نشان میدهد که مردم در عمل قادر شدهاند بر رفتار حاکمان در قبال خود با رای خود تاثیرگذار شوند. این مردم با دیگر سران حکومت، اگر تغییر رفتار دهند، جز آن نخواهند کرد که با هاشمی و خاتمی و روحانی کردند. و هیچ کشوری در منطقه ما هنوز به این چنین ظرفیتی دست نیافته است.
حضور پر شکوه تهران در مشایعت هاشمی بار دیگر با متانت گفت که صاحبان واقعی این کشور بخشنده و مهرباناند. آنها هیچ سلامی، حتی دیرهنگام، را بیپاسخ یا بد-پاسخ نخواهند گذاشت. نه هاشمی استثناء است و نه خاتمی.
12 پاسخ
از ویژگی های بارز یک نظام توتالیتر می توان به مهم نبودن هیچ امری جز امر خود اشاره کرد.فرمودید فوت آقای هاشمی ممکن است باعث ایجاد مفاهمه در کشور میان حاکمیت و ملت شود.ولی از ازل اینگونه بوده که اگر کسی دارای قدرت مطلقه غیر پاسخگو باشد قطعن هوای نفس وجودی وی مانع مدارا با دگر ها از جانب وی میشود.فوت آ هاشمی و به تعبیر حضرت عالی «آمدن هر دو لشکر به میدان» ممکن است فهم رهبر را نسبت به ملت بیدار کند…ولی اینجاست که به تعبیر هابز که «انسان ،گرگ انسان است.» می رسم و به. بد سرشتس ابنا بشر ایمان می اورم خصوص اگر بشری قدرت مطلقه نامحدود غیرپاسخگو داشته باشد.
وقتی که یک گروه یا قشری که فکر میکردند تحصیل کردند ولی عقب اوفتادگی فکری داشتند و درک درست در رابطه سیاست مملکتشون رو نداشتند، امثال ، آعضای فدائیان خلق، مجاهدین خلق، حزب توده، ابراهیم یزدی ها، زیبا کلامها و امثال آنها که فکر میکردن دموکراسی داشتن یعنی آزادی مطلق، که آنها بتواند که هر کاری، از قبیل، ترور، بمب گذاری عملیات تحریک آمیز شهروندان را دموکراسی میدانستند که نتیجش چیزیست که در ایران امروز مشاهده میکنیم. حتا در آمریکا که در واقع مرکز دموکراسی به حساب میاید، اگر کسی یا گروهی این طرز فکر یا حتا کمونیست باشد به شدت با آنها برخورد میشود. در آن زمان که میشود گفت ۴۷ ساله پیش یا بیشتر با شرایط ایران و سطح تحصیل ملت در آن مقطع ما به اندازه کافی دمکراسی داشتیم! اشکال ایران این بود که ما زیادی خائن و دشمن داشتیم.
انهایی که ان درک درست را داشتند چکار کردند
” مملکتی که انتظار دارد احمق باشد و ازاد چنین چیزی غیر ممکن است جایگاه شما در این دایره کجاست
پیام گرامی، سایت زیتون تنها نظرات “خاص” را منعکس می کند و اتفاقا فحش و توهین هم جزو نظارتی که منعکی می کنند هست. اما دیری نخواهد پایید که بخش “نظرات” این سایت هم همچون سایت کلمه که به ناحق نام موسوی را یدک می کشد، تعطیل شود. متاسفانه گردانندگان این نوع سایت ها بیشتر بدنبال کاسبی هستند تا حقیقت…
من فقط متاسفم از فلسفه وجودی چنین انسانهای که از سیصد و شصت و پنج روز ضربدر چهار امید به یک روز دارند وانهم به یک صندوق ودیگر هیچ پناه می برم به خداوند طبیعت به این انجماد فکری وبی خردی
سایت ملی مذهبی قبلا نظرات کاربران را انعکاس می داد اما این روند هم اکنون متوقف شده است. سایت گویا هم نظرات کاربران را انعکاس می داد که فعلا متوقف شده است. سایت زیتون این کار را شروع کرده است اما مشخص نیست این روند دایمی باشد. امید است در احترام به کاربران و بسط دمکراسی این روند متوقف نشود. منظور نظراتی است که توام با فحش و توهین نباشد. برای تمرین دمکراسی ما نیازمند فضایی مناسب هستیم ، لطفا این فضال را از مردم نگیرید.
هاشمی از ابتدا ویژگی داشت که آقای خامنهای آن را ندارد، مثلا هاشمی در قبل از انقلاب به بهانه دیدار برادر در امریکا به امریکا رفت و مدتی در آنجا ماند و امریکا را از نزدیک به عنوان یه فرد عادی و نه یک سیاستمدار بررسی نمود.
آقای خامنهای هرگز چنین سابقهای در کارنامه خویش ندارد.
نیز هاشمی همواره از دوران ریاست جمهوری خود را در معرض شسوالهای خبرنکاران قرار میداد. بیش از ۲۰ سال است آقای خامنهای هیچ مصاحبهای انجام نداده است و ترجیح داده همواره تکگویی پیامبرگونه داشته باشد.
به اینها اضافه نمایید؛ حسد، ترس، کینه و … که شما ممکن است از دوران کودکی هماوره به همراه داشته باشید و دورانی از زندگیاتان آن را مخفی نمایید، ولی درست در مقطعی حساس این احساسات مزاحم شما را احاطه مینماید و راه را بر قضاوت درست شما میبندد.
من بعید میدانم این حضرت بیدار شود!
با احترام:
واقعاًً خیال میکنید نضام الملک شدن از راه دور مفید وهنر است؟ اینجا بودین و دیدیم وآنجا هستین و میشنویم.
با پوزش من کمال(عباس سابق) هستم و به اشتباه (صادق سابق) نوشتم و به این وسیله آنرا تصحیح میکنم).
و نیز نظام الملک را.
در این تحلیل یک فاکتور مهم دیده نشده است و آن اینکه کسانی که دور محور هسته اصلی جمع شده اند جز قدرت و ثروت ایده ای ندارند ، این جماعت اهل گفتگو نیستند و نشانه آن رفتار سازمان یافته تعرض به زنان در تشییع جنازه هاشمی .
به باور من یکی از دقیق ترین تحلیل ها در ارزیابی آینده است و فکر می کنم احتمالا مرگ هاشمی به مثبت ترین عمل سیاسی حیات او تبدیل گردد و فضا را برای رفع حصر موسوی و کروبی و ممنوع التصویری خاتمی آماده کند .
دیدگاهها بستهاند.