کیست که از تروریسم نترسد؟ من یکی که میترسم. سوال اینجاست که در برابر این خطر چه میتوان کرد! هماکنون حتی کسانی که سیاست را از دور رصد میکنند دریافتهاند که فرمان حکومتی آقای ترامپ موسوم به: «حفاظت از مملکت در برابر ورود تروریستهای خارجی به کشور» عمیقا مخدوش است. از جمله: این فرمان شامل هفت کشوری میشود که شهروندانش هرگز در خاک آمریکا دست به تروریسم نزدهاند در حالیکه هفت کشور دیگر که شهروندانشان در آمریکا عملیات تروریستی کردهاند را از قلم میاندازد. همچنین، متحدین حیاتی در جنگ با داعش (از قبیل عراق) را از خود بیگانه میکند و در جهان بیاعتمادی پدید می آورد.
در داخل کشور، فرمان ترامپ در فرودگاههای آمریکا راهبندان سهمگینی پدید آورده، زندگی بسیاری از انسانهای بیگناه اعم از شهروندان، دارندگان کارت اقامت و دریافتکنندگان ویزای معتبر از آمریکا را به هرج و مرج کشانیده است. بالاتر از همه اینها، انشا و اجرا این فرمان دستخوش ناهمسازیهای سرسام آور بنیادینی است که انواع و اقسام رفوها و باز نگریها بهزحمت آنرا سر پا نگاه داشتهاند.
دیوید بروکس، یکی از ناظران سیاسی جمهوریخواه (نیویورک تایمز، ۳۱ ژانویه) مشکل را اینگونه توصیف می کند: «اینکه بگوییم در کاخ سفید دور بدست آماتورها افتاده در واقع توهین به آماتورهاست! احکام حکومتی اخیر بدون نظارتهای عادی سازمانهای ذیربط و یا حتی ابتدائیترین مشاوره حقوقی تدوین شدهاند و لذا مشحون از اشتباهات فاحشی هستند که که حتی یک طفل پیشدبستانی میتوانست آنها را بگیرد.»
اگر واقعیتهای فوقالذکر شما را متمایل کرده است که فرمان مهاجرتی ترامپ را یک شکست تمام عیار به حساب آورید، توجه شما را به واقعیت دیگری جلب میکنم: طبق نظر سنجیهای اخیر ۴۹% آمریکائیها از این اقدام ترامپ راضی یا بسیار راضی هستند. البته آقای ترامپ با این فرمان حکومتی خود خطر تروریسم در آمریکا را به هیچوجه کاهش نداده است، اما به طرفدارانش «علامت» داده که: کار خودم را کردم! کدام طرفداران؟ همان طرفدارانی که وقتی آقای ترامپ در دوران کاندیداتوری خود شعار «ممنوعیت ورود مسلمانان به آمریکا» را داد هورا کشیدند. اکنون که او میگوید با این کارمان «اشراری را که افکار شیطانی دارند از مرزهای آمریکا دور کردیم» همان طرفداران «سیگنال» را میگیرند و نفس راحتی میکشند، به گونهای که حتی تظاهرات مخالفان فرمان در فرودگاهها و معزولکردن دادستان کل آمریکا بدست ترامپ نیز در منظر طرفداران او قرینههای دیگری بر حقانیت اقدام او محسوب میشوند.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت ترامپ بجای اقدام موثر در راستای تامین امنیت ملی آمریکا، که در شرح وظایف یک رئیسجمهوری است، هنوز در قالب فکری یک کاندیدای ریاست جمهوری، و در صرافت تایید و تکذیب رایدهندگان خویش است. خلاصه اینکگکه آقای ترامپ بجای عمل مسئولانه و موثر، در آنچه جامعهشناسان «تعامل نمادینه» مینامند غوطه ور و هنوز در وسواس قالبهای نمایش «خویش» است. اما واقعیتهای سیاسی جهان امروز منطق قاطع خویش را دارند و سرانجام بر نمایشهای سیاسی و خیالببفی های جانبدارانه چیره خواهند گشت.
اجازه بفرمایید یک قدم به عقب برداریم و به ریاستجمهوری آقای ترامپ به مثابه یک ساعت شنی بنگریم. در بالای حباب وعده و وعیدهای انتخاباتی کاندیدا انباشته شدهاند. در گلوگاه آن اعمال رئیسجمهور دانهبهدانه، حکم حکومتی به حکم حکومتی، به زیر میلغزند. و نتایج، اعم از خاکستر ویرانه شکستها یا براده طلایی پیروزیها انباشته میگردند. این جرم (یا جـُرم) انباشتهشده در کف ساعت شنی (و نه احساسات اینسو یا آنسو) است که سعادت یا شقاوت ریاستجمهوری آقای ترامپ را رقم خواهد زد.
این متن به زبان انگلیسی نیز در اینجا منتشر شده است.
یک پاسخ
باید دید این ساعت شنی، اخرش چه می شود؟ ٲخر هم دارد؟! یا نه ساعت و ساعت ساز و شن هایش همه درهم می ریزند؟
انچه دیده میشود، کمتر عقل و منطق و عدالت در انست. ایا چنین ملکی، با ضمه و یا ملکی، با فتحه ی م باقی ماندنی است؟!
دیدگاهها بستهاند.