زیتون-آناهیتا بختیار: ۵ اردیبهشت ماه سال گذشته، احمدرضا جلالی، پزشک ایرانی ساکن سوئد در سفری که به ایران داشت، توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد. حالا به گفته همسرش قاضی صلواتی برای او به اتهام «همکاری با دولتهای متخاصم» حکم اعدام صادر کرده است. برای پزشکی ۴۵ ساله که تا پیش از مهاجرت تحصیلی به سوئد در همکاری با وزارت بهداشت در مرکز سوانح ایران اشتغال داشت.
با گذشت نزدیک به ۱۰ ماه از بازداشت جلالی، خانوادهاش تصمیم گرفتهاند که سکوت را بشکنند و درباره وضعیت پرونده او حرف بزنند. احمدرضا جلالی که پیشتر در اعتراض به روند دادرسی پروندهاش اعتصاب غذای تر کرده بود، برای سه روز آن را شکست و از روز جمعه دست به اعتصاب غذای خشک زده است. چراکه دستگاه قضایی از پذیرفتن وکلای این زندانی خودداری کرده است.
در یک سال اخیر بسیاری از ایرانیان مقیم کشورهای دیگر که تابعیتی مضاعف داشتند در سفر به ایران مورد تهدید یا بازداشت قرار گرفتهاند. ویدا مهراننیا، همسر احمدرضا جلالی در گفتوگو با «زیتون» گفت که آنها تابعیت دیگری ندارند و صرفا با اقامت تحصیلی در سوئد زندگی میکنند.
در ادامه متن کامل این گفتوگو را میخوانید:
شما چه زمانی از ایران خارج شدید؟ آیا اولین سفر همسرتان در این مدت به ایران بود؟
احمدرضا هر ۶ ماه به ایران میرفت. ما هم هر سال همراه او به ایران میرفتیم. برنامه همیشگیمان بود٬ به راحتی میرفتیم و میآمدیم. احمدرضا سال ۲۰۰۹ و ما سال ۲۰۱۰ برای تحصیل از ایران خارج شدیم. ما در سوئد اقامت تحصیلی داریم و حتی سال گذشته هم که در فروردین ماه مادرم فوت کرد از دوم تا دوازدهم در ایران بودم. من برگشتم و احمدرضا اوایل اردیبهشت به ایران رفت.
یعنی همان سفری که تا الان به طول انجامیده است. همسرتان چطور بازداشت شد؟
احمدرضا برای دو هفته به ایران رفته بود. پنجم اردیبهشت ماه در حین رانندگی از تهران به کرج، توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد. من در جریان جزییات این بازداشت نیستم ولی آنطور که شنیدم وسط راه بود که ماموران او را دستگیر میکنند.
چه پیگیریهایی انجام دادید؟ آیا مسوولان واکنشی هم در مقابل پیگیریهایتان داشتهاند؟
دانشگاههای ایتالیا، بلژیک و سوئد پیگیر وضعیت احمدرضا بودند٬ اما فعلا هیچ جوابی نگرفتهایم و برای همین هر روز منتظر هستیم. به احمدرضا فشار مضاعفی آوردهاند که وکیلش را قبول ندارند. برای همین از روز جمعه همین هفته اعتصاب غذای خشک را شروع کرده است. احمدرضا دو ماه در اعتصاب غذا بود، برای سه روز اعتصابش را شکست و دوباره شروع کرد. هفتهای یکبار میتواند با خانوادهاش در ایران تماس بگیرد که خبر آغاز اعتصاب غذای خشک را داده است. یعنی حتی آب هم نمیخورد.
چه شده بود که اعتصاب غذا را برای سه روز قطع کرده بود؟ وعدهای به او داده بودند؟
یکی از نیروهای وزارت اطلاعات با احمدرضا ملاقاتی داشت و با قسم قرآن به او گفته بود اعتصابش را بشکند چون قرار است دوباره پروندهاش را بررسی کنند و قرار نبوده برای او این اتهام را تعیین کنند. احمدرضا هم قبول کرده بود و بعد از سه روز که اعتصابش را شکسته بود٬ قاضی صلواتی او را خواست و با قرائت کیفرخواستاش گفت که حکماش همان اعدام است و وکیلش را هم قبول ندارند و باید وکیل دیگری انتخاب کند. احمدرضا گفته بود کسی که به من گفته بود در پروندهام اشتباهی صورت گرفته، کجاست؟ قاضی صلواتی هم جواب داده بود از این به بعد دیگر آن آدم را نخواهی دید.
الان وکیل او کیست؟ چرا وکلایش را قبول نکردند؟ آیا با وکلایش در ارتباط هستید؟
قبلا آقای علیزاده طباطبایی وکیل او بود. الان خانم زینب طاهری که در جلسات بازجویی هم همراه احمدرضا بود٬ حالا میگویند ایشان را هم قبول ندارند. من قبلتر با وکیلش در ارتباط بودم ولی الان وکیلش را هم تهدید کردهاند. به وکیل او گفتهاند که اجازه آمدن به دادگاه را برای پرونده احمدرضا ندارد. از طرف دیگر به احمدرضا هم گفتهاند میتواند وکیل دیگری انتخاب کند یا برایش وکیل تسخیری میگیرند. احمدرضا به آنها گفته است اگر این وکیل را قبول نکنند در دادگاه حاضر نخواهد شد. برای همین اعتصاب غذای خشک را آغاز کرده است.
شما در این یک سال برای پیگیری وضعیت همسرتان و انجام ملاقات به ایران سفر داشتید؟
نه، نرفتم. بچههایم در این شرایط پدر ندارند. اگر من هم به ایران بروم تضمینی وجود ندارد که اتفاقی برایم نیفتد و بچههایم در این شرایط در اینجا تنها بمانند. یکبار مادرش نزد قاضی صلواتی رفته بود تا این مساله را حل کند اما قاضی صلواتی هرچه از دهنش درآمد به مادر احمدرضا گفت. تنها کسی که برای پیگیری رفته بود مادرش بود که او هم با توهینهای قاضی صلواتی مواجه شد. خانواده هم دیگر میترسند پیگیری دیگری از طریق قضایی انجام دهند.
من و بچههایم از اول سال تا الان هر روز با استرس زندگی کردهایم. دخترم از نظر روحی بسیار ناراحت است اما پسرم نمیداند چه اتفاقی افتاده است
در این مدت همسرتان با شما تماسی داشته است؟
قبلا که بند عمومی ۷ بود میتوانست با ما هم تماس بگیرد. مدتی در بند ۲۰۹ بود و الان هم هم که بند ۲۴۰ است و اجازه تماس با ما ندارد. فقط میتواند با خانوادهاش در داخل ایران تماس بگیرد. اتفاقا امروز هم با خانواده تماس گرفت و گفت متاسفانه همچنان در اعتصاب غذای خشک است.
با توجه به اعتصاب غذای پیشین و ادامهاش به شکل خشک، از وضعیت جسمی همسرتان خبر دارید؟
کلیه درد دارد و خیلی وزن کم کرده است. در ادرارش خون هست و قلباش هم درد میکند. واقعا از زندگی ناامید شده است. سه هفته پیش که با او حرف زدم، گفت فقط دراز کشیده و کاری نمیکند.
آیا برایتان شرح داده که بازجوییها به چه شکل بوده است؟
احمدرضا را در بازجویی تهدید کردهاند که به ما در سوئد آسیب میزنند. مدام نگران حال ما بود. خود ما تهدید نشدیم اما دقیقا شکنجه روانی دادهاند. وقتی وکیلش را قبول نمیکنند هم یعنی تحت شکنجه روانی قرار دارد. وقتی کسی یکجا مانده، کاری هم نمیتواند انجام دهد و غذا هم نمیخورد یعنی فشار روحی زیادی را متحمل شده است. وقتی کسی از ادامه زندگی ناامید میشود دست به اعتصاب غذای خشک میزند.
طبق صحبتهای پیشین آقای طباطبایی و شما که در بیانیه سازمان عفو بینالملل هم آمده، هیچ سندی برای اتهام وارده به همسرتان وجود ندارد. البته حرفهایی هم درباره نامهنگاریهای ایشان با اساتید و دانشمندان اسراییل عنوان شده، به نظر شما دلیل بازداشت و صدور حکم اعدام برای همسرتان چیست؟
به نظر من با توجه به اتهامات واهی وزارت اطلاعات، میخواهند به جامعه نشان دهند که ما در خارج از کشور جاسوس و دشمن زیاد داریم. به جز این تحلیل، چیز دیگری به فکرم نمیرسد. میخواهند به دنیا بگویند اسراییل برای ما جاسوس میپروراند. نمیدانم مگر ایران چه دارد که این همه جاسوس باید دور و برش جمع شده باشد.
گفتید همسرتان مدام به ایران سفر میکرد. برای دیدار خانواده بود؟ یا سفرهای کاری؟
احمدرضا قبل از اینکه به سوئد بیاییم در مرکز سوانح ایران کار میکرد. بعد هم که به سوئد آمدیم برای شرکت در کنگرههای سوانح طبیعی به دانشگاههای شهرهای مختلف دعوت میشد. او هم برای همین به ایران رفت و آمد داشت. مثلا برای تدریس در ورکشاپ. اتفاقا یک سال قبل به همراه چندین همکار ایتالیاییاش که برای تدریس دعوت شده بودند، به ایران رفته بود.
آیا از طریق مقامهای دولتی سوئد هم برای پیگیری وضعیت همسرتان اقدامی کردهاید؟
بله. اما به ما گفتند مساله را با مقامات ایران مطرح کردهاند ولی هنوز جوابی دریافت نکردهاند. در حقیقت ایران به هیچکس جوابی نداده است. دانشگاههای ایتالیا و سوئد هم پیگیر بودند که جوابی نگرفتهاند. فقط امیدوارم این مساله هرچه زودتر حل شود. بچهها خیلی دلتنگ پدرشان هستند. ما یک سال است که ایران هم نرفتیم تا بتوانیم در ملاقات او را ببینیم.
با توجه به پیگیریهای بینالمللی که انجام شده، پیشبینی خودتان چیست؟ فکر میکنید این پیگیریها جواب میدهد؟
باید جواب دهد. احمدرضا کاری نکرده است. نمیتوان بر اساس حدس و گمان و اتهامات واهی بازجو و بازپرس برایش چنین حکمی صادر کنند. این حق احمدرضا نیست، او جرمی مرتکب نشده است. فکر نمیکنم ایران هم بخواهد همچین کاری انجام دهد.
در این مدت بر شما و بچهها چه گذشته است؟
من دو فرزند دارم. دخترم ۱۴ ساله است و پسرم ۵ سال دارد. روزگار خیلی سختی بر ما گذشت. هر روز منتظر خبر آزادی او هستیم. روزهای اول فکر میکردم اشتباهی پیش آمده است. برای خیلیها مساله احمدرضا تازه مطرح شده، چون ما ۹ ماه سکوت کردیم اما این مدت برای ما خیلی بیشتر از ۹ ماه گذشت. حالا همه از من میپرسند چطور حالت خوب است اما نمیدانند من بدترین سال عمرم را گذراندم. من و بچههایم از اول سال تا الان هر روز با استرس زندگی کردهایم. دخترم از نظر روحی بسیار ناراحت است اما پسرم نمیداند چه اتفاقی افتاده است. فکر میکند پدرش برای کار به ایران رفته است. بعضی وقتها به من میگوید به پدرش زنگ بزنم. به او میگویم خود پدرش تماس خواهد گرفت. حالا هم گاهی برای کاری که کرده دعوایش میکنم یک گوشه مینشیند و برای بابایش گریه میکند.