میتوان از هم اکنون سید ابراهیم رییسی را بازنده بزرگ دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری دانست و لقب «افول قبل از صعود» را بنام ایشان سکه زد. کسی که میتوانست تا بلندترین قلههای مناصب سیاسی اوج بگیرد اما سیر حوادث به شکلی رقم خورد تا سپر بلای سیاستمداران ورشکستهای شود که نامشان در کنار هر لیست و کاندیدای انتخابات برای شکست خوردن کفایت میکند. بذرپاش و زاکانی که یکسال پیش قادر به کسب یکی از سی کرسی مجلس از تهران نشدند ، اینک نامشان در کنار رییسی بهعنوان نامزدهای محافظهکاران برای ریاست جمهوری میآید . ظریفی به طنز میگفت «حدادعادل بیش از یازده میلیون نفر را به پای صندوق های رای میکشد . یک میلیون رای برای خودش و ده میلیون رای برای رقیباش».
ابراهیم رییسی بر خلاف آن چه اپوزیسیون خارج از کشور تصویر او را در ماجراهای سال ۱۳۶۷ ثابت نگه داشته، در سی سال گذشته چهرهای آرام و کم حاشیه در سیستم قضایی کشور بود و در اقداماتی که میتوان تندرویهای درون این قوه نامید، نقش اصلی و اساسی نداشته، اگر چه همواره به پستهای مهمی در این قوه تکیه زده است .
از ماهها قبل زمزمههای حضور ابراهیم رییسی در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری شنیده میشد اما زمانی که گفته شد در بین کاندیداهای گروهی بنام جمنا، رییسی به عنوان نفر نخست با اختلاف قابل توجهی برگزیده شده است، قابل پیش بینی بود که تولیت آستان قدس رضوی نامزد نهایی محافظه کاران خواهد بود .جمنا بدون رییسی قبل از شروع ثبت نام نامزدها متلاشی می شد و رییسی نقش نخ تسبیحی را بازی کرد که بدون او هر یک از گوشه ای فرا می رفتند .قرار گرفتن بذرپاش و زاکانی بالاتر از قالیباف و ضرغامی بیش از آنکه غیر واقعی باشد نشان از ناممکن بودن رسیدن به گزینه نهایی بدون رییسی می داد . بعد ها به نقل از آیت الله مصباح یزدی نیز مهر تاییدی بر این گزینه زده شد و در آخرین اخبار علنی شده از پشت پرده ، یک نماینده مجلس عضو جبهه پایداری – دلیگانی نماینده شاهین شهر- در مصاحبه ای اعلام کرد “۵۰ نفر از اعضای مجلس خبرگان در نامه ای به آقای رییسی از ایشان خواسته اند که در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کند ” . و همان جا از عدم مخالفت ضمنی مقام رهبری برای شرکت آقای رییسی در انتخابات ریاست جمهوری خبر داد . این نماینده مجلس البته تکلیف بقیه کاندیداهای این دوره را نیز مشخص کرد . این که قالیباف می تواند معاون اول رییسی و جلیلی وزیر امور خارجه باشد و حسن روحانی نیز بهتر است با ثبت نام نکردن در این دوره پست ریاست مجمع تشخیص مصلحت را بپذیرد . در این بذل و بخشش خیالی سر احمدی نژاد و نیم دوجین اطرافیانش بی کلاه مانده بود .این که اینها تحلیل بود یا خبر و یا بخشی از سناریویی که در پشت پرده کشیده شده است و یا تکه هایی از خواب و خیال و یا جنگ روانی ، باید تا پایان شمارش آرا صبر کرد .
استعفای ناگهانی قالیباف که عصبانیت ناشی از این تصمیم ناخواسته را با هارت و پورتهای توخالی بر سر روحانی خالی کرد و اعلامیه های زنجیره ای نامزدهای محافظه کاران با این تعبیر که ” اگر نامزد اصلی جمنا نباشند در انتخابات شرکت نخواهند کرد” ، به نوعی روغن ریخته را نذر امامزاده کردن بود و حکایت از آن داشت که تصمیم نهایی برای ورود رییسی به انتخابات ریاست جمهوری در روزهای نخست فروردین قطعی شده است و افرادی مثل قالیباف ، فتاح، نیکزاد و رستم قاسمی دور از شان خود می دیدند که نقش بازیکن ذخیره ای را بر عهده بگیرند که تا انتهای بازی فقط قرار است در کنار زمین خودشان را گرم کند و بیشتر به توپ جمع کن شباهت داشته باشند تا نفرات ذخیره . بذرپاش و حاج بابایی همین نقش ماکت کاندیدای ریاست جمهوری را از سر خود هم زیادی می دانند و به محسن رضایی و میرسلیم حتی همین نقش الکی هم داده نشد .
از هم اکنون می توان دوئل روحانی – رییسی را سناریوی احتمالی انتخابات ریاست جمهوری دانست هر چند به نظر می رسد زاکانی ، حاج بابایی و بذرپاش در کنار جلیلی و میرسلیم از فرصت تبلیغات رایگان رسانه ای تلویزیون ، روحانی و عملکرد دولت او را تا روز قبل از رای گیری آماج حملات بی امان خود قرار خواهند داد . وقتی تلویزیون ملی که باید بی طرف باشد ایرباس صفر کیلومتر را مرجوعی و دست دوم می خواند ، حال و هوای مناظره ها و برنامه های تبلیغاتی نامزدهای مخالف دولت قابل پیش بینی است .بخصوص که باب ادعاهای دروغ و بدون سند و مدرک را احمدی نژاد سالهاست که باز کرده ولی بعید است که دوباره چنین فرصتی به بقایای احمدی نژاد داده شود .
جالب این که یکی از اعضای شورای مرکزی جمنا رسما اعلام کرده است هر پنج کاندیدای جمنا تا آخرین روز مناظره ها در صحنه می مانند و قبل از رای گیری به سود کاندیدای نخست جمنا – بخوانید آقای رییسی – انصراف می دهند . – یک روز قبل از اعلام این تصمیم ، فتاح اعلام کرده بود بطور کلی ثبت نام نخواهد کرد – و احتمالن نفر جایگزین محسن رضایی نخواهد بود.
جمنا؛ اگر چه تعدادی از محافظه کاران در باره اش هیاهو به راه انداخته اند ، بیشتر شبیه کلوپ بازی های کامپیوتری است که در آن تعدادی فوتبالیست که به تیم ملی دعوت نمی شوند ، به بازی های کامپیوتری رو آورده اند تا در دنیای غیر واقعی مدتی در این توهم سپری کنند که دارند حریف اصلی را شکست می دهند . اگرچه باید رتبه نخست توهم را به مشائی داد که گفته است ” اقای خاتمی در جامعه محبوب است اما به میزان محبوبیت احمدی نژاد نمی رسد ” .افسوس بزرگ متعلق به ملتی است که سالها اداره امور کشورشان بر عهده کسانی بوده که از درک ساده ترین شرایط سیاسی خود ناتوانند و سوگمندانه قصه منجم گلستان سعدی را باید زمزمه کرد.
تو بر اوج فلک چه دانی چیست
که ندانی که در سرای تو کیست
اما عجیب ترین قسمت بازی جدید محافظه کاران نه تشتت و بی برنامه بودن و توهم و شخص محوری و یا فرار از پاسخگویی به عملکرد خود در دولت های هشتم و نهم ، که علنی کردن برنامه ریزی بر روی امتیاز نابرابر دیگری است که از انتخابات دوره قبل ریاست جمهوری آغاز کرده اند . حضور کاندیداهایی که قبل از ثبت نام بطور علنی می گویند قرار است قبل از رای گیری انصراف دهند ، پدیده ای است که در تاریخ شکل گیری صندوق رای در دنیا ، باید بنام جمهوری اسلامی ثبت شود . کاندیداهایی که فقط برای هیاهو و بهره مندی از فرصتهای رایگان برنامه های تلویزیونی به منظور حمله به رقیب ثبت نام می کنند و از همان ابتدا می گویند قرار است قبل از رای گیری انصراف دهند .
محافظه کاران هنگام برشمردن امتیاز انحصاری خود نسبت به رقیب ، ابایی از این ندارند که بگویند دغدغه ای برای عبور دادن نامزدهایشان ، ولو افرادی در حد بذرپاش ، از فیلتر شورای نگهبان ندارند و بر روی فرصت های تبلیغاتی رایگان تلویزیونی و تخریب رقبا در مناظره ها برنامه ریزی کرده اند .این شاید تنها اقدامی است که محافظه کاران توانسته اند در باره اش درست برنامه ریزی کنند . پنج نامزد جمنا به همراه جلیلی و شاید هم نامزدهای دیگری مثل میرسلیم و غرضی ، ۷ برابر روحانی در مناظره ها و برنامه های تلویزیونی و رادیویی فرصت حمله به دولت را خواهند داشت و این در حالیست که اصلاح طلبان حتی دغدغه تایید صلاحیت تنها نامزد قرضی خود که رییس جمهور مستقر است را باید تا روز اعلام نتایج صلاحیت ها با خود داشته باشند . محافظه کاران حیف میدانند که از ابزار نظارت استصوابی فقط در حد محدود کردن رقبای خود بهره مند شوند و اینک رویه جدیدی را بنا نهاده اند که می توان آن را استفاده حداکثری از ظرفیت های نظارت استصوابی نامید . هر چند با اندکی توجه به رفتار رای دهندگان در انتخابات گوناگون از خرداد ۷۶ به این سو ، به راحتی می توان فهمید هر چه حمله محافظه کاران در ایام انتخابات به رقبای اصلاح طلب خود بیشتر می شود ، بخش های خاکستری جامعه رغبت بیشتری به اصلاح طلبان پیدا می کنند . موقعیتی عذاب آور برای کسانی که جز حمله های کور به رقیب انتخاباتی راه دیگری نمی شناسند و در همه حمله ها بیش از آنکه آسیب بزنند آسیب می خورند.
شاید در شرایط عادی ابراهیم رییسی می توانست به عنوان یک حقوقدان با حاشیه ای اندک و پرونده ای سالم در زندگی شخصی و بدون آلودگی های مالی ، و از همه مهمتر سیادت و چهره ای به نسبت دلنشین برای توده های عوام ، چالشی برابر با روحانی در جذب آرا داشته باشد اما اشتباه بزرگ او ، پیوند زدن سرنوشت سیاسی خود به سوابق دور و نزدیک کسانی است که نشان داده اند در تبدیل افراد موجه به مهره های سوخته مهارتی انکار ناپذیر دارند و با طراحی برنامه هایی اینچنین نمی گذارند این شعر مولانا فراموش شود که : از قضا سکنگبین صفرا فزود . واقعیتی که افرادی مثل علی لاریجانی و احمد توکلی و علی مطهری نیک فهمیده اند که برای جذب آرا خاکستری جامعه لازم است پا بر روی نقاطی که حساسیت آنها را بر می انگیزد نگذارند و نقشه هایی که قبل از اجرا لو خواهد رفت را به کار نگیرند . با اندکی رفتار صادقانه با مردم می توان چهره سیاسی خود را نزد مردم ترمیم کرد و حتی کسانی را از سبد رای رقیب به سمت خود مایل کرد .کاری که علی لاریجانی توانسته است بکند ، رییسی به مراتب بهتر می توانست . سرنوشت ناطق نوری تجربه عبرت آمیز و گویایی برای هر کسی می تواند باشد که بخواهد به نکته بدیع این شعر سعدی عمل کند :
مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار
تا به اینجا رییسی بخاطر سپر بلای سیاستمداران همیشه بازنده شدن باخته است . کسی که برای شرکت در انتخابات امضای ۵۰ نماینده مجلس خبرگان را در دست دارد ، نباید سرنوشت خود را به افرادی مثل بذرپاش و چمران و حدادعادل گره می زد .