زیتون- نجات ابراهیمیان، در گفتگو با اعتماد، تعبیر جالبی برای شغل خود برد. او سخنگویی را بلندگو میخواند و میگوید که دوست ندارد این نقش را ایفا کند. شاید با بررسی پیشینه او بتوان مقصودش را دریافت. ابراهیمیان یک حقوقدان است. یک قاضی که همچنان رسیدگی به پروندههای کاندیداها را همچون پروندههای قضایی میبیند و معتقد است که باید وقت بسیاری برای هرکدام اختصاص دهد.
او که در گذشته مدافع عملکرد شورای نگهبان بود، در مورد رویکرد چندوقت اخیر این نهاد نظارتی، اینگونه مسائل را دو مرحلهای دانست: اول جایگاه حقوقی شورای نگهبان و نقشی که این نهاد در ساختار قانونگذاری و نظام انتخاباتی ایران دارد. اینجایگاه و سوال مربوط میشود به مسائلی از قبیل نظارت استصوابی، مفهوم نظارت استصوابی تحقیقات محلی که از مسائل رایج و بحث برانگیز حقوقی مربوط به شورای نگهبان است.
سخنگوی شورای نگهبان در این گفتگو میگوید: مرحله دوم انچه که در عمل میگذرد، است. یعنی آیا این قوانین که شما از آن دفاع میکنید نظارت استصوابی تحقیقات محلی و امثال آن در اجرا و عمل و در بستر قانون انتخابات فعلی همانگونه که قانون اساسی مقرر کرده بخوبی پیش میرود و اجرا میشود یا نه؟ اینها دو مساله است. ما در گذشته و شاید سالها و ماههای گذشته در مورد مسائل اول بحث کردیم هنوز هم به نظر میرسد که جایگاه شورای نگهبان چه در مقام تقنین و چه در مقام یک داور و ناظر انتخاباتی جایگاه برجستهای است و قانون اساسی بخوبی طرحی را برای پاسداری از جمهوریت نظام طراحی کرده و من از اینجایگاه حمایت میکنم و آن را برجسته میدانم و تضعیف اینجایگاه و شورای نگهبان را به هیچوجه تجویز نمیکنم و کماکان بر همان نظرم هستم.
برویم سراغ مرحله دوم آیا قانون خوب اجرا میشود؟ آیا از این قانون و مقررات خوب مثل نظارت استصوابی مفهوم صحیحی نزد مجریان وجود دارد؟ ابزار مناسبی که آن را به نحوی اجرا کنند که سبب تضییع حق الناس نشود در اختیار داریم یا نه؟ افراد چه تواناییهای لازم را دارندتا عهدهدار اجرای این قوانین باشند؟ تجهیزات و زمان که شورای نگهبان در اختیار دارد مهیای انجام وظیفه در عیاری که قانون اساسی طراحی کرده هستند؟ شورای نگهبان میتواند به خوبی مطابق قانون وظایف را انجام دهد؟ سازماندهی خوبی دارد؟ او در پاسخ به این سوال گفت: «نیازمند یک ساختاری شبیه دادگاه انتخاباتی هستیم. نیازمند مجموعه قواعد دادرسی هستیم که باید منقح بشود و در قالب مقررات روشن به اطلاع همه بازیگران صحنه انتخابات برسد الته قبل از آن باید مجال مباحثه مسائل فوق هم فراهم شود. برای مثال در مورد بررسی صلاحیتها شما همیشه از من سوال میکردید یا خیلیها انتقاد میکردند که تحقیقات محلی چرا و چگونه است؟»
نجات ابراهیمیان در پاسخ به سوالی که خودش مطرح کرده بود ادامه داد: «من از متن قانون استخراج میکردم که اشکالی بر اجرای آن وارد نیست. ولی نمیدانستم چقدر مفید است. آیا از نهادهای امنیتی متفاوت غیر از وزارت اطلاعات سوالی بکنند خوب است یا نه دخالت بیجا تلقی میشود؟ این را در عمل نمیدانستم امروز میگویم که مفید است. اما وقتی مفید است که شما مجال و تخصص دادرسی انتخاباتی را براساس دادهها و عناصر مختلفی که وارد پرونده میشوند داشته باشید. ممکن است در هیاتهای اجرایی گفته شود این فردصلاحیت ندارد چون سو شهرت دارد و التزام ندارد و مواردی دیگر.
تحقیقات محلی از عدهای سوال میکنند آنها چیز دیگری میگویند از سازمان اطلاعات سپاه سوال میکنند و آنها چیز دیگری میگویند وزارت اطلاعات هم چیز دیگری را مطرح میکند. این مجموعه اگر قرار باشد به صورت ضرب جبری باشد، یعنی ۵ تا مثبت باشد با یک منفی همه گزارشات خراب شود این سبب تضییع حقوق مردم است. مثبت در مثبت مثبت، صدبار هم در هم ضرب کنید میشود مثبت اما یک منفی که در آن ضرب کنید میشود منفی. این نگاه یک نگاه غیرتخصصی است.
داور و متخصص باید همه اینها را سبک و سنگین کند مجال تحقیق، دفاع و اظهارنظر به آن داوطلب بدهد و با چنین نگاهی مثل هیات منصفه بیندیشد و در وجدان خود این اقناع را حاصل کند که این فرد واجد شرایط هست یا خیر؟ در یک عملیات فست فودی و سریع به دلیل ضیق وقت قانونی متاسفانه مجال کافی پیش بینی نشده و چون آیین دادرسی ویژهای بیان نشده احتمال تضییع حقوق مردم میرود.»
نجات ابراهیمیان احتمال این را که طی این فرآیند حقوق مردم یا به عبارت دیگر حق الناس تضیع شود را محتمل دانست، اما تاکید کرد: « اما همه آن تقصیر شورای نگهبان نیست. اینکه میگویم همه نیست چون باید گزارش صادقانهای از عملکرد خودم بدهم. علت این است که قانون ناقص است. در ٢٠ روز شما نمیتوانید شش هزار شکایت را بر اساس گزارشهای ناقص موجود رسیدگی کنید. قانون میگوید باید به فرد فرصت بدهید که اظهارات و دفاعیات را نزد شما مطرح کند. اگر قرار بود هزار نفر هم میآمدند و اعتراض میکردند شما فرصت رسیدگی به بقیه را پیدا نمیکردید. بنابراین یک بخش از نقص این کار قانون است.»
او همچنین در پاسخ به این سوال که چرا نظارت شورا همیشه با رد صلاحیت گسترده اصلاحطلبان همراه است و هیچگاه هیچ اصولگرایی دغدغهای برای تایید صلاحیت ندارند؟، گفت: «یک قسمت از این مساله به خود جناح سیاسی مربوط است. شما وقتی که قواعد مربوط به رفتار سیاسی را جوری تعریف کنید که یک چتر بزرگ باز میکنید، باید منتظر چنین برخوردهایی هم باشید. به سلیقه بعضی از مایک تیم برای رسیدن به قله کوه باید تست بدهند. از این تعداد ممکن است چند نفر در راه بمانند و بقیه به قله برسند. موقع رای دادن هم وقتی تعداد زیادی را دعوت نکرده باشیم موقع رای دادن ممکن است با مشکل جدی روبهرو شویم. اما ممکن است برخی گروههای سیاسی چتر خود را چنان گسترده باز کنند که از معتقدین و مقدسین در ان باشند تا افرادی که مبالاتی در انجام برخی امور نداشته باشند. یعنی یک گروه بزرگی را زیر چتر خود ببرند. این کار یک فایده دارد. تعداد زیادی از آن گروه رای مردمی را با خود دارند. اما این فایده یک هزینه هم دارد. هزینهاش بازماندن تعداد زیادی از رسیدن به مقصد است. ممکن است گروهی دست و پا شکسته و با لشکر شکست خورده به مقصد برسد. بخشی از ردصلاحیتها به این دلیل است که برخی از گروههای سیاسی دقت کافی را در معرفی و حتی مراقبت از نیروهای نخبه خود ندارند. باید این مراقبت را بکنند و اشخاص قوی و توانا و خوش سابقه معرفی شوند.»
او در بخشی دیگر از این مصاحبه رد مورد سازو کار بررسی صلاحیتها در شورای نگهبان گفت: « هرگاه پروندهای در هیات دوازده نفره شورای نگهبان مطرح شد هیچ فرقی بین هیچکدام از اعضا نیست. آنجا استدلال حاکم است. در نتیجه هیچ برتری و سلسله مراتبی بین اعضای شورای نگهبان جایی که دوازده نفر مداخله میکنند در پروندهها وجود نداشته و ندارد. این اختلاف نظر طبیعی است کار شورایی است شاید در رسانهها هم دیدهاید که من و برخی از همکاران نظرمان با دبیر شورا که یک فقیه است یکی نیست.
من بر نظر خودم اصرار میکنم. یک جاهایی عقیده دارم درست میگویم و آنها اشتباه میکنند و پای حرفم هم هستم. این هم طبیعی است. ما باید عادت کنیم در نظام ما حرفهای مختلف فارغ از موقعیتها زده شود تا یک گفتمان صحیحی پیرامون مسائل حقوقی و سیاسی در کشور در بگیرد و از دورن آن نتایجی که باعث شکوفایی زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ما بشود در بیاد. عادتهای بدی در کشور ما وجود دارد. میگوییم حرف نزنید با هم بحث نکنید. ممکن است بیگانگان سواستفاده کنند. خب بیگانگان هر روز دارند یاوه میگویند ما نمیتوانیم زندگی خود را بر اساس یاوه گویی دیگران و بدخواهان و دشمنان تنظیم کنیم. آنها همیشه علیه ما حرف میزنند. ما زندگی را باید بر اساس نیازهای خودمان تنظیم کنیم. نیاز به مباحثه داریم نیاز به نقد همدیگر داریم. این باید صورت گیرد رسانهها و سیاسیون هم نباید ان را برای جامعه تبدیل به بحران کنند. اگر آنها وقتی بین دو نماینده مجلس یا عضو شورای نگهبان بحثی درگرفت آن را به فاجعه تبدیل کنند خودشان که ابزار آزادی بیان هستند جلوی ابزار آزادی بیان را گرفتهاند. این اختلاف نظر وجود دارد طبیعی است در هر نهاد دیگری که مبتنی بر مشاوره است. اگر هم نباشد فایده ندارد. شورای نگهبان یک گروه سرود نیست.»
او دلیل استعفای خود را نیز چنین عنوان کرد: « برای اثبات وجود اختلاف نظر شما لازم نیست دنبال نشانهها و دلایل بگردید. وقتی میگویم اختلاف نظر و تفاوت دیدگاه داریم دلیل دیگری لازم نیست. من اقرار میکنم که داریم. و اتفاقا خوب هم هست.
اما سازو کار قانونی میگوید شما دعوا کنید رایگیری کنید اگر یک رایی اکثریت را آورد باید تبعیت کنید. از نگاه من طرفداری از شورای نگهبان پایبندی و حفظ انسجام شورا این است که حرفهای لازم زده شود پافشاری شود و دعوای علمی کنیم و وقتی تصمیمگیری شد بگوییم سمعا و طاعتا. حالا برویم دنبال اجرای این تصمیم. من طرفدار این دیدگاه هستم باید با رعایت مصالح ملی صداهایمان را گاهی بلند کنیم با هم حرف بزنیم اما وقتی یک نظر در شورای نگهبان مطابق قانون رای آورد اعضا و همه مردم باید احترام بگذرند. این نیاز به جستوجوی دلیل ویژهای ندارد. در بحث مربوط به استعفا در مورد شیوه اطلاعرسانی و نوع برنامهریزی برای مهیا شدن برای انتخابات و پاسخگویی به مردم و رسانهها اختلاف سلیقه با دبیر شورای نگهبان دارم. که البته طبیعی است.
من همچنان پافشاری میکنم و سعی میکنم مطابق قوانین و مقررات در صحن شورا برای نظراتی که به نفع مملکت است طرفدار جمع کنم تا به قواعد رفتاری ما تبدیل شود. یک جاهایی هم موفق نمیشوم و باید بگویم اطاعت نظر اکثریت را میپذیرم. یک جاهایی هم که نتوانم کاری را طبق اعتقادات درونیام انجام دهم میگویم نمیتوانم من باید صادقانه حرف بزنم. وقتی نتوانیم صادقانه و براساس معتقدات شخصی عمل کنیم بهتر است مدتی کنار بروم و مزاحم کار بقیه نشوم. و در عین حال باید از صداقتم به عنوان یک ارزش پاسداری کنم.»