آرمان بلند مدت و داراى قابلیت دسترسى براى ما وصول به جمهورى تمام عیار است و روش ما براى وصول به چنین آرمانى مشروطه طلبى است.
وصول به آرمان جمهورى تمام عیار ابتدا دارد اما انتهایى براى آن متصور نیست.
چنین نظامى منطقا حاوى مفاهیم و ساختارهایى است که خود همگام با تعالى و رشد و توسعه انسانى در بستر حرکت تاریخى جامعه تکامل مییابند و متحول میشوند. پذیرش نسبیت در فهم انسانى جوهر و جان مایهی چنین نظامى است، و لذاست که در چنین نظامى براى روش مهندسى گام به گام اجتماعى و مشروطه خواهى قدرت، نیز، ، پایانى متصور نیست.
اصل حرکت جمهوری خواهان مشروطه طلب نفی هرگونه نظام سلطانى است، چه این نظام سلطانى به شکل بى محتوا و بى پایه سلطنت موروثى باشد و چه در شکل و قالب بى منطق و فاقد هرگونه عقلانیت ولایت مطلقه فقیه.
اما همانگونه که قبلا نیز بارها گفته شده است، به اعتقاد ما این نفى و این مبارزه على الاصول باید در چارچوب روشهاى غیر رادیکال و با اعتقاد به مهندسى گام به گام اجتماعى صورت گیرد.
این رویکرد در روش را، ما مشروطه خواهى مینامیم. لیکن در عین عدم اعتقاد به رویکردهاى انقلابى، ما نیز معتقدیم، انقلاب پدیدهای نیست که منوط به اراده روشنفکران باشد، بلکه پدیدهای جامعه شناختى است که محصول شرایط خاص تاریخى – اجتماعى آن است.
سخن ساده تر همین جملهی پر مغز است که: ” انقلاب نمیکنند، انقلاب میشود.”
مشروطه خواهى ما قطعا با مشروطه خواهى سلطنت طلبان متفاوت است.
مشروطه خواهى براى سلطنت طلبان پوششى است براى اعادهی نظام سلطانى و براى ما اعتقاد به اصول و روشهایى است براى نفى هرگونه نظام سلطانى.
مشروطه طلبى ما قطعا با مشروطه طلبى سلطنت طلبان متفاوت است، همانگونه که مشروطه خواهى مدرس و مصدق با شعار اعاده نظام مشروطه پادشاهى توسط کودتاچیان ٢٨ مرداد متفاوت بوده است. همانگونه که جمهورى خواهى جمهورى خواهان، امروز، با جمهورى خواهى رضا خان و حسنى مبارک و خانواده اسد، تفاوتى بسیار ماهوى و ریشهای دارد.
مشروطه خواهى از نظر ما مشروط و مقید کردن هر قدرتى، حتى رییس جمهور منتخب مردم در یک جمهورى تمام عیار، به قانون اساسى و قوانین موضوعه منبعث از اراده مردم است.
تن دادن به حقوق مسلم و شناخته شده بشر، و رعایت بى چون و چراى حقوق اقلیتهاى سیاسى و فکرى و….، و قانونى بودن تلاش براى خلع و پایین کشیدن حاکمان بى لیاقت و تسلیم بودن حاکمان در مقابل قوانین منبعث از اراده مردم در یک سازوکار دمکراتیک، حد فاصل و وجه تمایز یک حکومت مردمسالار با خشن ترین شکل استبداد یعنى حاکمیتهاى توتالیتر و فریبکار پوپولیستى است.
این است معنى مشروط و مقید کردن قدرت و مشروطه خواهى.
از این منظر حکومت نه جایگاه حاکمیت بلامنازع احزاب است و نه ارثیهی پدرى افراد و نه موهبتى تفویض شده از طرف خدا و پیغمبر و نه عرصهی القاء هژمونى ایدئولوژى ها، بلکه نهادى است براى خدمات رسانى و قانونمند کردن مناسبات اجتماعى وایجاد نظم و امنیت و حراست از حقوق مردم و ایجاد رشد و توسعه در جامعه.
چنین حکومتى البته میتواند صحنهی آزمون زمان مند و متکى به اراده مردم، براى افراد، احزاب و ایدئولوژى ها، در عرصه ارائه خدمات با روش مهندسى گام به گام و در چارچوب قوانین مصوب و منبعث از اراده عمومى، باشد.
5 پاسخ
دوست من جناب فریب خورده سال ۵۷ آیا بهتر نیست نقد خود را متوجه سخنان من بفرمایید و بفرمایید کجای این سخنان غلط است، تا هم من و هم دیگران از سخنان شما بهره بیشتری ببریم.
با تشکر
هدف من نقد نوشته شما نبود ، بلکه استفاده از فرصت بود برای بیان یک اشتباه . اما حال بیان اشتباه خود را خواسته اید ، به روی چشم . اوا اینکه منظور خود از جمهوری تمام عیار را بیان نکرده اید . دمکراسی تمام عیار قابل درک است اما جمهوری تمام عیار را چه عرض کنم . قدرت را قدرت محدود میکند و نه قانون . قانون اساسی جمهوری اسلامی کجا توانسته است جانشین برحق امام عصر را محدود کند ، اضافه کنید به آن آموزه های دینی و سیره مولا علی را که مدعی پیروی از اوست .
مشروطه طلبی شما را هم که با مشروطه طلبی سلطنت طلبان متفاوت را هم نفهمیدم که چیست .
عبدالحسین هراتی
این نستالژیای گذشته، ملت ما را از بین برد.. تا بکی میخواهیم در گذشته زندگی کنیم؟ یک روز نوستالژیای دینی، یک روز نوستالژیای ایرانی افراطی شوونیستی. یک روز بازگشت به جامعه مدینه یک روز دیگر ارتجاع به عهد محمد رضا پهلوی.
یا پیوسته به فکر رجوع به گذشته ایم و یا بفکر دست یابی به اتوپیا و ناکجا آبادی خیالی و دست نایافتنی.
این هردو ملت ما را از بین برد.
بیایید دست برداریم از این بازی دوسر باخت. بیایید با گرفتن تجربه از گذشته به آینده فکر کنیم و در حال زندگی کنیم و در حال برای آینده قابل دسترسی تلاش کنیم.
بهتر نیست که سرمان را از شرم پائین بیاندازیم و اقرار کنیم که همان نظام شاهنشاهی را میخواهیم ، رژیمی که بهترین رژیم ممکن برای ایران در زمان خود بود ، آبادانی ایران را میخواست و مردم هم آزادی اجتماعی و رفاه نسبی داشتند .
البته که ازادی سیاسی وجود نداشت ، اما چه کسانی ازادی سیاسی میخواستند ، طرفداران امام راحل عظیم الشان ، مجاهدین خلق ، و فدائیان نادم از گذشته خویش و روشنفکرانی که برزگترین معجزه آنان ائتلاف با گروه اول در سال ۵۷ بود ، به امید روزی که عقلانیت در کشور غالب شود و اعدام شدگان ساواک شهدای راه میهن اعلام شوند .
لا یری الجاهل الا مفرطا او مفرطا، امام علی ع
جاهل و نادان و کسی که عقل را درست به کار نمی برد، یا افراط میکند، یا تفریط.
بیائید عقل و حزم و حلم را پیشه کنیم.
از گذشته هم درس بگیریم.
با هم مهربان باشیم.
هر خطا و اشتباهی را حمل بر غرض و مرض نکنیم.
دیدگاهها بستهاند.