زیتون: شش ماه پس از برگزاری انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری اسلامی ایران، ناظران سیاسی از نشانههای چرخش رییس جمهور نسبت به وعدههای خود سخن میگویند.
رییس جمهوری که در سخنرانیهای انتخاباتی چشم در چشم ولی فقیه و سپاه و قوه قضائیه از اعدامها و سرکوبهای سیاسی انتقاد میکرد، حالا روزها باید بگذرد تا از حذف عضو زرشتی شورای شهر یزد از سوی شورای نگهبان گلایه کند.
عدم به کارگیری وزرای زن، انتخاب فردی امنیتی به عنوان وزیر ارتباطات و البته گزینش وزیر علوم، تحقیقات و فناوری با هدایت صد در صدی آیت الله خامنهای٬ تنها بخش کوچکی از شواهد منتقدان، برای طرح ایده «گردش به راست روحانی» است.
آن طور که رضا علیجانی فعال سیاسی ملی_مذهبی می گوید، تبعات این تغییر مشی اساسی میتواند از خاموش شدن کورسوهای امید برای تحقق مطالبات سیاسی تا حتی در گرفتن جنگ و تحریم علیه ایران باشد.
درباره دلایل چرخش به راست حسن روحانی در دولت دوازهم، آثار و پیامدهای این چرخش و برخورد اصلاح طلبان با تغییر با رضا علیجانی گفتگو کردیم که در زیر میخوانید:
آقای علیجانی٬ با توجه به عملکرد آقای روحانی در دولت دوازدهم در زمینههای مختلف، از جمله نحوه چینش اعضای کابینه، عدم گزینش وزرای زن، نزدیکتر شدن به نهادهای اقتدارگرا از جمله سپاه و… آیا قبول دارید که رییس دولت دوازدهم گردش به راست داشته است؟
بله قطعا ایشان گردش به راست داشته است. بسیاری از مبلغان آقای روحانی در دوره انتخابات هم این موضوع را قبول دارند. برخی نمایندگان مجلس، فعالانی مثل آقای زیباکلام و بسیاری دیگر از ناظران با تامل روی نکاتی مثل انتخاب یک گزینه امنیتی در وزارت ارتباطات، انتخاب یک وزیر علوم ضعیف و عدم به کارگیری زنان در میان وزرا و بسیاری دیگر از تحولات٬ این گردش به راست را تایید میکنند.
درباره وزیر علوم برخی این توجیه را مطرح میکنند که روی این وزارتخانه از سوی بیت آقای خامنه ای فشار زیادی وارد شد؛ این فشارها در دوره قبل دولت آقای روحانی هم وجود داشت. تازه در آن دوره که مجلس ناهمسو هم بر سر کار بود و چندین بار وزیر علوم دولت را استیضاح کرد یا به گزینه رییس جمهور رای اعتماد نداد.
بنابراین فشارها از قبل هم بود ولی آقای روحانی تا حدی مقاومت کرد. امروز شاهد هستیم که آقای روحانی علاوه بر هماهنگ کردن تمام گزینههای پیشنهادی برای وزارت علوم، حتی آن معاونان زن که گفته شد چندان مورد قبول آقای خامنهای نیستند را در دولت جدید جا به جا کرد.
موضعگیری بسیار دیر رییس جمهور درباره ماجرای سپنتا نیکنام نماینده زرتشتی شورای شهر و البته فاجعه لایحه نظام جامع رسانهای و بسیاری دیگر از موارد٬ از دلایل روشن گردش به راست بسیاری جدی آقای روحانی هستند.
این تغییر مشی را حتی می توان در عرصه سیاست خارجی دولت ایشان هم دید. در حالی که در دولت قبل و همزمان با مذاکرات برجام، آقای روحانی پنجه در پنجه اقتدارگرایان گذاشته بود و به تمام فشارهای آنها پاسخ میداد، امروز می بینیم تیتر عجیب روزنامه کیهان در تایید بمباران فرودگاه عربستان توسط نیروهای یمنی انجام می شود ولی آقای روحانی کوچکترین واکنشی را نشان نمی دهد.
همچنین درباره حقوق اهل سنت که در انتخابات آقای روحانی بسیار از حمایت رهبران آنها استفاده کرد ولی بعد از انتخابات درباره انتصابات دولت چندان به این نکته توجه نکرد. در مورد موضوع «حصر» هم اگر چه این روزها برخی اخبار امیدوار کننده به گوش رسیده اما بعید است دولت ایشان در این تحولات نقش خاصی ایفا کرده باشد و نکته آخر که میتوان به عنوان شاهد چرخش به راست آقای روحانی بیان کرد٬ مساله دیدار او با رهبران سپاه بود که هیچ خبر و گزارشی هم از آن منتشر نشد و معلوم نیست که چه توافقی در آن دیدار صورت گرفته است.
در ارودگاه اصلاح طلبان درباره این چرخش روحانی یک بلاتکلیفی به چشم می خورد. در حالی که آقای عارف٬ دولت را به عدم تداوم حمایتها از سوی این جناح تهدید کرده بود عده ای دیگر از اصلاح طلبان با بیانی تند به ایشان حمله کردند و از ادامه حمایتها از دولت اعتدال سخن گفتند. از سوی دیگر ولی کسانی مانند آقای رمضانزاده دستکم در فضای مجازی انتقادهایی را علیه دولت مطرح می کند. آیا بلاتکلیفی اصلاح طلبان در برخورد با چرخش به راست روحانی را قبول دارید؟
من در این مورد هم بلاتکلیفی می بینم و هم تشتت؛ این به گمان من عجیب ترین بخش رفتار اصلاح طلبان است.
بخشی از حامیان آقای روحانی در حال انکار این واقعیت هستند. آقای جلایی پور، آقای عبدی در میان اصلاح طلبان در همین طیف هستند که با توجیهاتی از قبیل این که توقعات دیگران از روحانی غیر منطقی است یا «روحانی خودش است» دارند به منطقیسازی این تغییر مشی روحانی میپردازند. شرایط اقتصادی داخلی و شرایط منطقه از جمله توجیهاتی است که این گروه برای این وضعیت بیان میکنند.
اگر دو صدایی در این ساختار حذف شود، صدایی که میماند صدای شریعتمداری است که با تیتر بزرگ عربستان را تهدید به بمباران میکند و سیاست خارجی را با چالش رو به رو میسازد
توجیه دیگری که انکار کنندگان تغییر مشی روحانی به کار میبرند، مساله اراده ایشان برای رسیدن به کرسی رهبری بعد از آقای خامنهای است. بعضی هم اصولا از کسانی هستند که در سالهای اخیر دوست داشتند همیشه خلاف جریان آب حرکت کنند و هر چه غالب مردم و فعالان بیان میکنند، آنها عکس آن را بیان کنند. در این میان نباید از گروهی هم غافل شد که به هر حال شاید در توجیه این وضعیت منافع سیاسی برای خود میبینند ولی به هر دلیلی این توجیهات صورت میگیرد، نتیجه آن در میان جامعه و کسانی که به آقای روحانی رای دادند یک « کرختی» و بیتفاوتی است که نمی وان جلو آن را گرفت.
این کرختی به نفع سواره ها و به ضرر پیاده ها هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه اقتصادی روی میدهد. این بدترین بخش جریان است. کسی از میان سیاسیون با سابقه هیچ توهمی درباره حسن روحانی نداشت. همه به ایشان به عنوان یک شخصیت «اعتدالی» نگاه میکردند؛ اعتدالی به این معنا که قرار است یک تعادلی میان مطالبات مردم و خواست هسته سخت قدرت که جریان مسلط هم هست به وجود بیاورد.
قرار بود در ساختار قدرت دوگانه فعلی که بازی اصلی دست نیروهای ثابت و غیر منتخب است، روند تحولات از اراده صرف اقتدارگرایان به سمت خواست مردم چرخش بیابد؛ کسی از میان سیاسیون با سابقه، چه در میان اصلاحطلبان رسمی و چه تحول خواهان مسالمت جو٬ بیشتر از این انتظاری نداشت.
غیر از اصلاحطلبانی مانند آقای رمضانزاده و محمد رضا خاتمی که به عملکرد دولت انتقاد میکنند، آنها که به تعبیر شما «بلاتکلیف» هستند، در واقع به دو دلیل این شرایط را تجربه می کنند؛ شرایط اصلاحطلبان و شرایط کشور به طور کلی.
درباره شرایط اصلاحطلبان باید گفت آنها دوران نقاهت بعد از یک ضربه امنیتی بسیار سخت را سپری میکنند. بعد از ضربه امنیتی طبیعی است که کمی بلاتکلیفی به وجود بیاید. در کنار آن توازن قوا در داخل و البته در منطقه به گونهای است که بخشی از اصلاحطلبان را دچار تردید و لکنت میکند.
اصلاحطلبان نباید به این دلایل دچار تردید و لکنت زبان بشوند. آنها باید بدون هرگونه تردیدی از روحانی انتقاد کنند. نباید به آقای روحانی فقط از طرف جریان راست افراطی فشار وارد شود. نباید جریان غالب وارد کننده فشار٬ جریان تندرو باشد. این طنابکشی است که باید از هر دو طرف به آن نیرو وارد شود. بخشی از اصلاحطلبان شاید فکر میکنند که در این شرایط منطقهای و جهانی که برای ایران پیش آمده٬ باید یک صدای واحد از درون جمهوری اسلامی شنیده شود؛ من از قضا برعکس فکر میکنم. دقیقا به خاطر همین شرایط منطقهای و جهانی باید دو صدایی در درون نظام تقویت شود. اگر دو صدایی در این ساختار حذف شود، صدایی که میماند صدای شریعتمداری است که با تیتر بزرگ عربستان را تهدید به بمباران میکند و سیاست خارجی را با چالش رو به رو میسازد.
جریان سپاه و بیت هیچگاه حاضر به پذیرش حسن روحانی به عنوان یک نیروی غربگرا برای نشستن بر مسند رهبری آینده نخواهد شد
در این میان نقش روحانی باید تعادل بخشی میان این دو نیرو باشد. از قضا من یکی از مخاطرات اصلی این گردش به راست حسن روحانی را در همین عرصه خارجی میبینم. دولت او اگر در رام کردن حامیان دکترین انقلابی و مقاومت در خارج و سرکوب در داخل موفق عمل نکند یا اصولا ارادهای برای برخورد نداشته باشد، در عرصه بینالمللی با چالش رو به رو خواهد شد.
اصلاح طلبان برای حفاظت از منافع ملی مجبور هستند صدای خود را که صدای حفظ آرامش و گفتگو در عرصه داخلی و بین المللی است، در برابر حرکات خلاف منافع ملی شریعتمداریها بلند کنند تا دنیا هم ببیند که این حکومت تنها از یک نیروی حامی ستیز و ماجراجویی تشکیل نشده است. اصلاحطلبان اگر به سکوت خود در این زمینهها ادامه دهند٬ باید در آیندهای نه چندان دور هزینههای آن را نیز بپردازند.
اصولاً دلیل این چرخش روحانی در این مدت کوتاه از عمر دولت دوازدهم را در چه مسائلی می بینید؟
ابتدا باید دید این چرخش به راست روحانی اصولاً چرا اتفاق افتاده است؟ برخی می گویند روحانی به دلیل برخی پروندههای شخصی و خانوادگی از جمله در مورد برادرش مجبور به مماشات به اقتدارگرایان شده است. این به نظر من اصلا توجیه قانع کنندهای نیست؛ چون بعید است که روحانی کل آینده سیاسی خود و دولت خود را فدای سرنوشت برادر خود کند و من این را بعید میدانم.
دلیل دومی که برای این چرخش به راست آقای روحانی مطرح شده٬ شرایط بین المللی و روی کار آمدن ترامپ و در خطر افتادن توافق برجام و ضرورت اتحاد با نیروهای اقتدارگرا برای رد شدن از این مرحله با کمترین ریسک است.
دیدار محرمانه آقای روحانی با فرمانده سپاه در ابتدای روی کار آمدن این دولت٬ به نظر برخی با همین توجیه انجام شده که رییس جمهور در قبال همکاری سپاه از خواستههای خود کوتاه بیاید تا بتواند این مرحله را به سلامت به پایان ببرد. عملکرد سپاه در تنش آفرینیهای منطقهای و فشار بیت خامنهای برای تشکیل یک دولت ضعیف هم این تئوری را با تردید رو به رو میکند.
اگر قرار باشد دولت با قدرت در برابر چالشهای منطقهای بین المللی ظاهر شود با این عملکرد٬ جبهه مقابل قادر به چنین کاری نخواهد بود. پس این توجیه هم به لحاظ منطقی درست به نظر نمیآید. دولت نمیتواند با عقب نشینیهای پی در پی در برابر بحران آفرینیهای سپاه در منطقه و دنیا، مهار چالشهای کنونی را به دست آورد.
توجیه سوم که برای چرخش به راست روحانی مطرح میشود که من آن را محتملتر می دانم، هموار کردن راه برای رسیدن به جانشینی آقای خامنهای است. من از قضا در مقالهای که در سایت زیتون به انتشار رسیده٬ این موضوع را نیز مطرح کردم که بنا بر برخی اخبار، روحانی برای ارائه درس خارج فقه در حوزه علمیه لواسان که وابسته به بیت خامنهای است موافقت ولی فقیه را دریافت کرده است.
خامنهای اگر چه خود را بارها سیاستمداری انقلابی و حامی سیاست خارجی تهاجمی نشان داده ولی در نهایت میخواهد سیستم سیاسی تحت رهبری خود را سر پا نگه دارد
به نظر من ورود روحانی به این بازی، مستلزم پذیرش یک شکست٬ پیش از شروع آن است. جریان سپاه و بیت هیچگاه حاضر به پذیرش حسن روحانی به عنوان یک نیروی غربگرا برای نشستن بر مسند رهبری آینده نخواهد شد. مهندس سحابی در دهه ۶۰ به برخی نیروهای سازمان مجاهدین انقلاب گفت که شما با تکرار تئوری «خودی و غیر خودی» نمی توانید خود را به حکومت نزدیک کنید. حکومت حتی اگر به ما ملی مذهبیها اعتماد کند ولی هرگز به شما اعتماد نخواهد کرد.
همین قضیه را می توان درباره ماجرای رسیدن حسن روحانی به رهبری جمهوری اسلامی نیز مطرح کرد. سپاه و بیت ممکن است به خاتمی حتی که الان او را تحت فشار گذاشته اعتماد بکند، ولی به حسن روحانی به عنوان فردی سیاسیکار و غربگرا به هیچ وجه اعتماد نخواهد کرد.
اگر هم سپاه حسن روحانی را در برابر قرار گرفتن به عنوان گزینه خامنهای٬ راضی به برخی عقبنشینیها کرده٬ در واقع این چیزی جز یک فریبکاری برای گذراندن چهار سال دولت روحانی با آرامش برای اقتدارگرایان نیست.
آیا پیامدهای این سازشکاری روحانی با اقتدارگرایان٬ رسیدن به یک انسداد سیاسی خواهد بود؟ علاوه بر بحرانهای اقتصادی و زیست محیطی ، بدنه اجتماعی اصلاح طلبان سالها برای رسیدن به مطالبات خود صبر کردند و به توصیه رهبران این جناح به حسن روحانی رأی دادند و حالا با این خلف وعده ها رو بهرو هستند!
شرایط سیاسی جهانی، منطقهای و داخلی بسیار سیال و متحول است. به ویژه در این مورد به وجود آمدن بحران جانشینی هم میتواند نقش اساسی ایفا کند.
اگر در دولت دوم حسن روحانیٌ این بحران هم به وجود بیاید شرایط بسیار مبهمتر از قبل خواهد شد. به هر حال باید قبول کرد در این شرایط سرعت تحولات بسیار کندتر از آن چه توقع میرفت خواهد شد. اگر اصلاحات از بالا با چالش جدی رو به رو شود، بحرانها به ویژه در عرصه اقتصادی احتمالا جدیتر خواهد شد.
اما اگر شرایطی برای اصلاحات از بالا همراه با چانه زنی از پایین یعنی زیست دوباره جامعه مدنی فراهم شود، میتوان به آینده امیدوارتر بود. اگر بحران جانشینی در جمهوری اسلامی به شکلی رخ دهد که تقویت جامعه مدنی را نیز همراه خود داشته باشد، میتوان خوشبینی به آینده را نوید داد.
چرخش به راست آقای روحانی در شرایط فعلی به شکلی در حال رخ دادن است که به ضرر اصلاحات از بالا تمام میشود. به این معنا که مثلاً اگر آقای روحانی در برابر تیتر تنش زای روزنامه کیهان در مورد بمباران ریاض از سوی نیروهای یمنی موضع درستی بگیرد، در کنار حمایت برخی نیروهای راست میانه میتواند پشتیبانی بیت رهبری را هم با خود همراه کند.
به هر حال خامنهای اگر چه خود را بارها سیاستمداری انقلابی و حامی سیاست خارجی تهاجمی نشان داده ولی در نهایت میخواهد سیستم سیاسی تحت رهبری خود را سر پا نگه دارد و دوست ندارد که با چنین حرکات کیهانی، با چالش اساسی رو به رو شود.
سکوت روحانی در برابر این دست حرکات، تحول در راست میانه را هم با تاخیر رو به رو خواهد کرد و در نهایت این همان طور که گفتم٬ اصلاحات از بالا را نیز با مشکل رو بهرو می سازد.
تقویت جریان عقل گرا در بدنه قدرت میتواند یکی از رسالتهای اصلی روحانی باشد؛ این پروژه میتواند به اصلاحاتی شبیه اصلاحات در کشور شوروی زمان گورباچف منجر شود. در غیر این صورت جامعه ایران راه خود را برای تحقق خواستها پیدا خواهد کرد.