مقدمه:
زلزله غرب کشور (در استانهای کرمانشاه و ایلام) دل همهی ایرانیان را به درد آورد. به همه بازماندگان تسلیت میگوییم و همراه با آنان به زندگی سلام میکنیم. کرمانشاه، استان دوم من است. پس از زادگاهم، اصفهان، در بین استانهای کشور بیشترین تردد را به این استان داشتهام و بیشترین اندیشه در حوزه توسعه منطقهای را درباره این استان داشتهام؛ و در کشور، بیشترین دوستان را در این استان دارم. به همه آنان تسلیت میگویم.
در آخرین یادداشتم، گفته بودم که برای مدتی ارایه «تحلیلهای اقتصاد سیاسی» مربوط به مسائل کلان ملی را متوقف خواهم کرد و به جای آن، هر از گاهی یک «کتاب خوب در حوزه توسعه» را معرفی خواهم کرد. اکنون میخواهم به احترام هموطنان زلزلهزده استان کرمانشاه، نخستین کتابی که معرفی میکنم درباره مدیریت زلزله باشد. و البته «شیوه مدیریت بحران» در هر کشوری (فرقی نمیکند بحران طبیعی یا اجتماعی یا سیاسی) یکی از بهترین شاخصهای واقعی برای ارزیابی وضعیت توسعه یافتگی یک نظام سیاسی یا یک جامعه است. گرچه در زلزله کرمانشاه نشانههایی از آغاز شکلگیری «حاکمیت مجازی» در ایران را شاهدیم اما حاکمیت مجازی در یک جامعه عقبمانده هم خطرات خود را دارد. (درباره حاکمیت مجازی اینجا را ببینید)
در سال ۸۲ چند هفته پس از زلزله بم، به کرمان رفتم. در زلزله بم خطاهای مدیریتی بسیاری رخ داده بود. در دیدار با استاندار کرمان و معاون او پرسیدم آیا وزارت کشور دستورالعمل یا کتاب راهنمایی برای مدیریت زلزله دارد که شما از آن استفاده کرده باشید؟ گفتند نه. گفتم آیا مقامات دست اندرکار مدیریت زلزلههای بوئینزهرا، طبس و رودبار خاطرات خود را ننوشته بودند که شما استفاده کنید؟ گفتند نه. گفتم پس شما لطف کنید تا فراموشتان نشده است خاطرات و تجربهها و توصیههایتان را برای مدیران زلزلههای بعدی بنویسید. چند سال بعد همان معاون را دیدم، از او پرسیدم که خاطرات را نوشتید؟ گفت گرفتاریها نگذاشت.
فرهنگ جامعه ما یک «فرهنگ شفاهی» است یعنی توانایی و عادت به نوشتن در آن پایین است. حتی نخبگان و بزرگان ما هم تجارب خود را کمتر مینویسند. به همین خاطر تجارب گذشته مردم ما معمولاً به سرمایهای برای آیندگان تبدیل نمیشود. یعنی «دانش ضمنی» امروز جامعه به «دانش آشکار» آینده تبدیل نمیشود. همین «توانایی تبدیل دانش ضمنی به دانش آشکار» نیز یکی از شاخصهای توسعه جوامع است.
و البته این ناتوانی به دوره کودکی و ناکارایی نظام آموزشی ما بازمیگردد. شاید لازم باشد «مشق شب» را که بسیار آسیبزا است، حذف کنیم و به جای آن خاطره نویسی یا «داستان شب» را بگذاریم و از بچهها بخواهیم که به جای مشق شب، درباره یکی از موضوعات زندگی خودشان، «داستان کوتاه» بنویسند (و البته قصه نویسی را با انشاء نویسی اشتباه نکنیم. «انشاء نویسی» برای کودکان، کار سختی است اما قصه نویسی از زندگی واقعی خیلی ساده است. معلمهای عزیز شروع کنید مشق شب و انشاء را به «داستان شب» تبدیل کنید؛ نه بخشنامه میخواهد و نه هزینهای دارد). شاید اگر تمرین به نوشتن، از کودکی شروع شود ناتوانی در ثبت تجارب و دانش ضمنی، در نسل بعدی ما تخفیف یابد.
روزهای مصیبت ناشی از فراق و داغ برای بازماندگان زلزله به سرعت میگذرد. این روزها با هجوم مهر و عطوفت هموطنان برای کمک به بازماندگان و آسیبدیدگان زلزله، تحملپذیر میشود. اما مصیبت اصلی این بازماندگان، به زودی و پس از آن که درگذشتگان از زیر آوار بیرون آورده و به خاک سپرده شدند و زخمیها درمان شدند و زندگان در چادرهایی اسکان یافتند، و امدادگران و هموطنان به خانههایشان بازگشتند، شروع میشود. و ما برای مدیریت دوران سخت پس از زلزله «طرح جامعی» نداریم. آیا میدانید از ۱۵۰۰ کتاب و سندی که درباره زلزله در کشور چاپ شده است ۱۴۹۰ عنوان آنها درباره مهندسی سازه، زمین شناسی و جغرافیا، داستان و رمان و هنر و خاطره، گزارش آماری، راهنمای پیشگیری و مطالعات جامعهشناختی و روانشناختی بر روی بازماندگان هستند؟ تنها ده مورد از آنها درباره مدیریت یکی از مسائل پس از زلزله (مثل آب رسانی، بازسازی زیرساختها و نظایر آن) هستند. متاسفانه ما هیچکتاب یا «سند جامع» ای برای مدیریت بحران زلزله نداریم؛ آن هم در کشوری که یکی از کانونهای زلزله خیز جهان است.
کتاب «اولویت اشتغال زایی در کمک رسانی پس از حادثه» آخرین کتابی است که چند ماه پیش درباره مدیریت بحران زلزله توسط انتشارات صمدیه منتشر شده است. نویسنده این کتاب آقای محمد ایران منش، خود یکی از فعالان مدنی است که در بیشتر زلزلههای دهههای اخیر ایران شخصاً حضور داشته است و آنچه در این کتاب نگاشته است دقیقاً بر اساس تجربههای حضور خود در امدادرسانی زلزلههای ایران و مطالعاتش در مورد زلزلههای دیگر کشورهای جهان است. او در این کتاب الگویی برای کمکرسانی ارایه داده است که کاملاً محصول تجربه او در زلزلههای ایران است. به همین علت تصمیم گرفتم این کتاب را معرفی کنم.
هنگام نگارش متن معرفی کتاب، با نویسنده تماس گرفتم و متوجه شدم که هم اکنون نیز در مناطق زلزلهزده کرمانشاه است. از او اجازه گرفتم که وعده تدوین «کتاب جامع مدیریت زلزله» را از طرف او به هموطنان بدهم. گفت «کار عظیمی است که عمر نوح میخواهد و نیروی بسیار. اگر منابع مالی آن تامین شود همت خواهیم کرد». به خودم گفتم شاید «سازمان مدیریت بحران» خودش کاری کرده باشد. سری به سایت آن سازمان زدم. جز چند بخشنامه گرد گرفته و یکی دو خبر از اعزام تیمهای کمک رسان به مناطق زلزله زده، چیزی در آنجا نیافتم. دریافتم که امیدی به دستگاههای دولتی نباید داشت. و تصمیم گرفتم که در تحقق این کار بزرگ، محمد ایرانمنش را یاری کنیم. در همین زلزله کرمانشاه فقدان یک سایت یا پرتال بسیار توانمند که بتوان از تمام نقاط به صورت آنلاین اطلاعات زلزله زدگان را وارد آن کرد کاملاً محسوس بود. در عصر اطلاعات، بینظمی کمک رسانی به زلزلهزدگان، قابل چشمپوشی نیست. بنابراین از همه هموطنانی که به نوعی درگیر کمک رسانی و مدیریت مسائل پس از زلزله غرب و البته زلزلههای گذشته بودهاند و تمایل دارند تجارب خود را در اختیار محمد ایرانمنش بگذارند تا او در تدوین کتاب جامع مدیریت زلزله از آنها استفاده کند، یا آمادگی دارند مستقیماً در تدوین کتاب مشارکت کنند، درخواست می کنم خاطرات و تجارب و اسناد خود را برای آقای ایرانمنش به ایمیل زیر ارسال کنند:zelzeleh.ir@gmail.com
و البته اگر مطلبی برای ارسال ندارید و فقط در امدادرسانی های این زلزله و زلزلههای گذشته کشور حضور داشته اید نیز اطلاعات تماس خود را به همین ایمیل بفرستید تا در صورت لزوم با شما مصاحبه و از تجربه های شما نیز استفاده شود. همچنین هر کدام از هموطنان عزیز که تمایل دارند در تامین هزینههای تدوین این کتاب و راهاندازی «سایت مدیریت زلزله» مشارکت کنند نیز آمادگی خود را از طریق همین ایمیل به محمد ایرانمنش اعلام کنند. و البته هرکسی را میشناسید که در مدیریت یا امدادرسانی به زلزلهزدگان مشارکت داشته است، ایمیل بالا را برای او بفرستید و درخواست کنید که تجاربش را ثبت کند و بفرستد.
اما معرفی کتاب
در یک نگاه، کتاب «اولویت اشتغال زایی در کمک رسانی پس از حادثه»، نخست نگاهی به وضعیت مناطق زلزله زده پس از زلزلههای رودبار، بم، ایلام و قرهداغ دارد. سپس به توضیح چالشهای کمک رسانی پس از زلزله در ایران پرداخته است. آنگاه با توجه به این که نویسنده معتقد است مهمترین معضل پس از زلزله برای آسیبدیدگان، اشتغال پایدار و درآمدزا است، بقیه کتاب به توضیح روشها و شیوههایی میپردازد که از همان فردای زلزله و در فرایند کمکرسانی و سپس بازسازی مناطق آسیب دیده، میتوان به کار گرفت تا اشتغال پایداری در مناطق زلزله زده ایجاد شود.
نویسنده معتقد است بسیاری از روشهایی که ما برای بازسازی مناطق زلزله زده به کار میگیریم فاقد رویکرد ایجاد اشتغال برای بازماندگان از زلزله است. شرح روشهای متنوع اشتغال زایی و بیان تجربههای تلخ و شیرین طرحهای اقتصادی که در مناطق زلزله زده مختلف کشور اجرا شده است، بخش عمده کتاب را به خود اختصاص داده است که در این معرفی، مجالی برای ورود و توضیح آنها نیست.
اما خلاصه نقدهای نویسنده به رویکرد سنتی مدیریت بحران در ایران، ارزش بازگویی دارد:
او معتقد است درساختار خاص تاریخی، سیاسی و اجتماعی جامعه ایران که دولت سلطه شدید و فراوانی در تمامی شئون زندگی مردم دارد، کلیه سیاستگذاریها، برنامه ریزیها و اقدامات، از بالا به پایین صورت میگیرد. این پدیدۀ نابخردانه در مدیریت بحرانها نیز تجلی یافته است، بهطوریکه در شرایط اضطراری، دولت میکوشد، همه کارها را یک طرفه و بدون مشارکت مردم انجام دهد. این رویکرد یکسویه، دهههاست که ناکارآمدی خود را در جهان به اثبات رسانده و اکنون رویکرد مدیریت مبتنی بر جماعت محلی (Community based disaster management)، در دنیا پذیرفته شده است. چرا که رویکرد سنتی، با چالشهای فراوان و حادی روبروست از جمله :
• نگاه بلامحوری و پسا حادثهای به مدیریت بحران (مدیریت بحران شامل دو مرحله پیشگیری و آماده سازی مربوط به پیش از حادثه و نیز دو مرحله «امداد و نجات» و «بازسازی و بازتوانی» مربوط به پس ار حادثه)؛
• نگاه از بالا به پایین و برنامه دستوری در مدیریت بحران و عدم مشارکت دهی آسیب دیدگان در فرآیندهای این مدیریت؛
• عدم ارزیابی عملکردها و در نتیجه عدم درس آموزی از تجارب بدست آمده؛
• بی توجهی به تجارب دیگران (بی توجهی به علم مدیریت بحران)؛
در نتیجه، مدیریت بحران در چرخه معیوب و باطلی می افتد، بهطوریکه در کشوری با سابقه چند هزارساله زمین لرزههای مهیب، انسانها در برابر زلزله و سایر حوادث، سخت ذلیل و ناتوان مینمایند!
با آن ساختار مزمن تاریخی، جامعه مدنی بسیار ضعیفی نیز شکل گرفته است که متاسفانه اغلب همان نگاه از بالا به پایین را به آسیب دیدگان حوادث دارد و باز همان خطاهای تکراری را باز تولید میکند.
یکی از پیامدهای این چرخه معیوب، بیتوجهی شدید به این مسئله است که آسیب دیدگان هم زمان که نیاز به خوراک، پوشاک و سرپناه دارند، نیازمند شغل نیز هستند؛ مسئله ای که پس از حادثه و با مهاجرت سرمایه داران و سرمایه گذاران بومی از منطقه و عدم تمایل ورود سرمایه گذاران از جاهای دیگر، بیش از پیش چهره زشت خود را نمایان میسازد.
نویسنده خود این مسئله را شخصاً پس از پایان جنگ در خرمشهر و نیز در دوره بازسازی بم و سپس در زلزله قره داغ مشاهده کرده است. اشتغال در این حوادث مهیب، در کمترین رتبه توجه سازمان های دولتی و بویژه سازمان های مردم نهاد بوده است! در قره داغ از حجم فراوان وجوهی که خرج شد، کمتر سازمانی تمایل داشت با پرداخت ۱۵۰ هزار تومان به یک قالیباف هریسی، امکان خرید یک دار قالی و تامین مواد اولیه برای تولید قالی را برای وی فراهم کند؛ و یا با اختصاص چند میلیون تومان برای یک دامدار ورزقانی، هزینه خرید یک دستگاه بسته بندی معمولی ماست و پنیر و عسل و یا یک دستگاه بوجاری عدس را تامین کند تا ضمن اشتغال، ارزش افزوده بیشتری نیز ایجاد کند.
در دورۀ بازسازی بم، تمامی سازمان های دولتی درگیر بازسازی، از کمترین نیروی کار محلی استفاده کردند، در حالیکه اشتغال به کار، ضمن ایجاد درآمد، موجب تسلی آلام آسیب دیدگان می شود.
در واقع سازمان های دولتی و بسیاری از سمنها، با نگاه معمولاً یکسویه خود و با کمترین توجه به مشارکت آسیب دیدگان در برنامهریزی و اجرای مدیریت بحران، از مجموعه نیازهای آنان غفلت ورزیدند.
اینان حتی در انجام وظایف سنتی نیز دچارخطاهای فاحشی شدند : از توزیع ارزاق غیر ضروری و موازی کاریها در آن گرفته تا احداث سازههایی با ظرفیتهای افزون بر نیاز مردم آسیب دیده و یا شروع به ساخت بناهای بزرگ و مجللی که هیچگاه به پایان نرسیدند! (مانند ورزشگاه بزرگ، باغ هنر وسیع و فرهنگسرای زنان در بم و نیز خانه فرهنگ در هریس).
جمع بندی من:
به گمانم تمام کسانی که از این پس میخواهند وارد فرایند بازسازی مناطق زلزله زده غرب کشور شوند، خواه مقامات دولتی، خواه نهادهای مدنی، خواه بخش خصوصی و خواه مردم محلی، لازم است این کتاب را یک بار از اول تا آخر و کلمه به کلمه بخوانند. ما از این پس آنقدر با کمبود منابع روبهرو هستیم که حتی یک آجر نیز نباید بیجا در مناطق زلزله زده مصرف کنیم.
محسن رنانی
۲۸ آبان ۱۳۹۶
منبع : کانال تلگرامی نویسنده