زیتون- مهدی تاجیک: از متداولترین شیوههای رسانهها در روزهای آخر اسفند٬ ، یکی این است که که اتفاقهای سال گذشته را مرور کنند و فراز و فرودها را به یاد مخاطبانشان بیاورند. اما در این زمانه، با این سرعت تحولات و حجم اطلاعات و اخبار، چرا باید به گذشته بازگشت و به روایت دوباره اتفاقها پرداخت؟ زیتون در این روزهای پایانی سال ۱۳۹۴ قصد دارد تصویری از روزهای پیشرو بدهد. پیشبینی این که سال آینده چه خبر خواهد شد و چه رویدادهایی در انتظار ایران است.
خوشحالیهای پارلمانی
پایان سال ۱۳۹۴ توام با خوشبینی و امیدواری برای کسانی بود که طرفدار تغییرند و چشم انتظار این که آثار ۸ سال رکورد و تورم در عرصه اقتصادی و تنگتا و سرکوب سیاسی و انزوا و تحریم بینالمللی پاک شود و روزهای روشنتری از راه برسد. انتخابات ۷ اسفندماه که تکلیف کرسی های مجلس خبرگان و بسیاری از کرسیهای مجلس شورای اسلامی را مشخص کرد بر امیدواری هواداران تغییر افزوده است. دور دوم انتخابات مجلس برای مشخص شدن کرسیهای باقی مانده در بهار آینده برگزار میشود و در خرداد ماه زنگ شروع به کار مجلس دهم به صدا درمیاید. مجلسی که از حالا پیداست راه دیگری را نسبت به مجلس نهم در پیش میگیرد و صفبندیهای سیاسی را دچار تغییر میکند. هنوز دقیقا مشخص نیست که چه تعداد از کرسیهای مجلس آینده از آن اصلاحطلبان و میانهروها خواهد بود اما حاشیهنشینی تندروها در این مجلس امری گزیرناپذیر و قطعی است. سوال مهم و بزرگ درباره مجلس بعدی این است که آیا اصلاحطلبان به لطف پیروزی درخشان و قاطعی که در پایتخت داشتند از توان کافی برای متحد کردن همفکرانشان در مجلس برخوردار هستند و میتوانند محمدرضا عارف یعنی سرلیستشان در تهران را به کرسی ریاست قوه مقننه برسانند یا نه. عارف برای کسب این کرسی مشتاق است ولی علی لاریجانی رییس کنونی مجلس را پیش روی خود میبیند که گرچه به عنوان نفر دوم از شهر قم موفق به راه یابی به مجلس شده است اما همچنان دارای بیشترین شانس برای کسب ریاست مجلس است. لاریجانی میتواند ائتلاف وسیعی از میانهروها و اصلاحطلبها را حول خود بسیج کند و توان چانهزنی قابلتوجهی هم در بزنگاههای کلیدی دارد. اصلاحطلبان در انتخابات اخیر هم به او روی خوش نشان دادند و از کاندیداتوری وی در قم حمایت کردند. کاملا قابل پیشبینی است که لاریجانی هم کمی چرخش به چپ کند تا نظر اصلاحطلبان برای رای دادن به ریاستش در مجلس آینده بیشتر جلب شود. دولت هم از ریاست دوباره لاریجانی استقبال خواهد کرد. او توانست موج مخالفت تندروهای مجلس نهم را به نحوی مدیریت کند که توافق اتمی ایران و ۵+۱ بدون دردسر به تصویب برسد. تندروها بعد از این اتفاق چنان از او آزرده و عصبانیاند که دیگر لاریجانی را اصولگرا نمیدانند. با این حال انگار بخت با لاریجانی یار است. او اگر بخشی از متحدان خود را از دست داده اما موفق به جلب نظر متحدان جدیدی شده که مسیر ۴ سال آینده مجلس را مشخص میکنند.
یک قدم تا رفع حصر
هنوز درهای زندان خانگی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در کوچه اختر بسته است و مهدی کروبی هم در خانه امن نهادهای اطلاعاتی٬ روزهایش را به شب میرساند. گره فروبسته حصر به قوت خود باقی است و رهبران جنبش سبز سال نو را در زندانی به سر خواهد کرد که بیش از ۵ سال است در آن گرفتار شدهاند. وعدههای حسن روحانی برای باز کردن این گره از مرحله حرف فراتر نرفته و با گذشت زمان بر نگرانی نسبت به سلامت جسمی و روحی محصوران هم افزوده میشود. چنانکه در آخرین مورد وزیر بهداشت برای اطمینان یافتن نسبت به سلامت موسوی و رهنورد٬ آنها را معاینه کرد. رفع حصر را میتوان یکی از بزرگترین رویدادهایی دانست که انتظار تحقق آن در سال ۱۳۹۵ وجود دارد. رییسجمهور روحانی در سخنرانیهای پیش و پس از انتخابات هفتم اسفندماه بارها تاکید کرد که امیدوار است نتیجه این انتخابات زمینهساز اجرای برجام داخلی شود. تعبیر او از برجام داخلی در واقع کاهش تنش و بازشدن فضای سیاسی است. او طرفدار یک مدل آشتی ملی است که هر چند اجزای آن به درستی روشن نیست اما کلیات آن قابل فهم است. میدانداری علی اکبر هاشمی رفسنجانی و محمدخاتمی در انتخابات اخیر خبرگان و مجلس و حمایتشان از دولت٬ به قدرتگیری جبهه روحانی افزوده است. او اکنون پایگاه اجتماعی وسیعتر و متنوعتری دارد و به لطف این پایگاه از دست بازتری هم برای پیشبرد وعدههایش در زمینه فضای باز سیاسی برخوردار است. سال ۱۳۹۵ را میتوان از این جهت سال مهم و تعیین کننده دولت دانست. روحانی باید در این سال هر چه در چنته دارد رو کند و دل حامیانش را به دست بیاورد تا آنها در خرداد ۹۶ همچنان رغبت و انگیزه داشته باشند که نام او را برای دومین بار به صندوقهای رای بیاندازد. رفع حصر از رهبران جنبش سبز یک برگ برنده مهم و معتبر در باز کردن راه او برای نشستن دوباره روی کرسی ریاست قوه مجریه خواهد بود.
اکنون هیچ چهرهای که یارای رقابت با روحانی را داشته باشد وجود ندارد و چهرههای قبلی یعنی محمود احمدینژاد و سعید جلیلی هم قدرت اجماع ایجاد نمیکنند و بیشتر برای برهم زدن بازی مناسبند.
انتخاب دشوار اصولگرایان
وضعیت بلاتکلیفی و اشفتگی که تندروها این روزها تجربه میکنند در سال آینده تشدید خواهد شد. بسیاری از چهرههای سرشناس این جریان از خرداد سال آینده باید با محرومیت ناشی از عدم ورود به مجلس سازگار شوند و به دنبال پیدا کردن جایی برای خود در جریان چهل تکه اصولگرایی باشند. سوالی که بعد از انتخابات ۷ اسفند پرسیده میشود و پاسخ به آن برای درک آرایش سیاسی ایران ضروری است این است که آیا اصولگرایان با این شکست کنار میآیند و میدان را برای برندگان خالی میکنند؟ تجربههای پیشینی این فرضیه را تایید نمیکند. انتظار میرود که اصولگرایان به ویژه با نزدیک شدن به زمان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ که طلیعه آن از نیمه سال ۱۳۹۵ خواهد بود تا حدی از اختلافهای خود بکاهند و برای حذف روحانی دست به کار شوند. در این جریان دست کم اکنون هیچ چهرهای که یارای رقابت با روحانی را داشته باشد وجود ندارد و چهرههای قبلی یعنی محمود احمدینژاد و سعید جلیلی هم قدرت اجماع ایجاد نمیکنند و بیشتر برای برهم زدن بازی مناسبند. البته چندان غیرمنتظره نیست که طیفی از اصولگرایان تصمیم به حمایت دوباره از احمدینژاد بگیرند و با یاد خاطرات خوش گذشتهشان به دنبال بازگشت به عرصه سیاسی باشند. چنین سودایی در شرایطی معنادار میشود که جریانهای نظامی همسو به ویژه سپاه پاسداران هم تصمیم خود را بگیرد و دست حمایت را روی شانه احمدینژاد بگذارد. معادله چند مجهولی اصولگرایان برای سال آینده اینقدر متغیرهای فراوان دارد که هنوز نمیتوان از آن نتیجه گرفت اما اگر آنها بخواهند نام کاندیداهای احتمالیشان برای دور آینده را بنویسند واقعا چه تعداد نام وجود دارد؟