قاسم سلیمانی پیروزی بر داعش را به آیتالله خامنه ای تبریک گفت. دلیل این کار روشن است چرا که امکان انتقال ثقل نظامی ایران به سوریه ممکن نبود مگر با«نظر مثبت» فرمانده کل قوا؛ چنین هم شد.
بسیار دیده شده که اگر دستآوردی در جمهوری اسلامی حاصل آمده آن را به رهبر تبریک گفتهاند. اما، آنجا که پای «خسارت محض» (توصیفی که رهبری درباره توافق برجام نموده) خامنهای مستثناست. پرسش این است که آیا متصور است توافقی به این مهمی یا بهتر است بگوییم مهمترین توافق در تاریخ ایران بدون «نظر مثبت» رهبر تحقق مییافت؟
حال حکایت احمدینژاد است. احمدی نژاد دستپخت کیست؟ «بگم بگم»های او که یک روز رقیبان انتخاباتیاش را هدف قرار داده بود، اینک سراغ سران قوه قانونگذاری و قضائی را رفته است. او به استثنای بازرگان، بنیصدر و رجایی که دولت مستعجل داشتند، از دولت میرحسین موسوی تا هاشمیرفسنجانی و محمد خاتمی (مجموعا ۲۴ سال) را آماج هتاکیهای خود قرار داده بود. انگار نه انگار در طول این ۲۴ سال، شخص آیتالله خامنهای در مصدر امور بود. در معنا همان روزها که او افشاگری علیه این دولتها میکرد، غیر مستقیم افشاگری از خامنهای می کرد.
اما در عوض آیتالله خامنهای در آغاز احمدینژاد را «رییس جمهور دانشمند» و در روز پایانی به او «خدا قوت» گفت. گفت که «آنچه که من امروز باید به دوستان عرض کنم، در درجهى اول خداقوّتى است؛ انشاءالله که خسته نباشید. هشت سال کار کردید، تلاش کردید، کارهاى خوبى انجام گرفت، تحمل زحمات کار شبانهروزى را شماها نشان دادید، یعنى دیده شد، احساس شد».
او مانع تکتک اقدامات علیه احمدینژاد شد. جلوی اقدام مجلس برای »پرسش» و احیانا «استیضاح» احمدینژاد را گرفت. اختلاسهای سه هزار میلیاردی در دولت احمدینژاد را گفت «کش ندهید». دوست پنجاهسالهاش (رفسنجانی) را در ملأ عام فروخت و نظر احمدینژاد را به نظر خود نزدیکتر دانست.
در دوران احمدینژاد سنگینترین تحریمها در تاریخ دیپلماسی بر کشور ایران تحمیل شد. سیاست خارجی ایران دستخوش تلاطمهای شدید شد. اقتصاد ایران رو به ویرانی رفت و بسیاری حکایتهای تلخ دیگر که بر کسی پوشیده نیست.
اینک پرونده های قضایی علیه یکیک نزدیکان احمدی نژاد به اجرا گذاشته شده و بنا به منابع حکومتی احمدینژاد خود نیز در هفت پرونده قضایی محکومیت قطعی دریافت کرده است. اما او و یارانش در عوض در حرم عبدالعظیم بست مینشینند و عریضه به درگاه او میبرند به این حجت که در نظام مقدس جمهوری اسلامی امید احقاق حق نمیبیندد.
از آنسو، دادستان کل کشور او را «کلکسیونی از نقض قوانین» توصیف میکند که خانهنشینی کرد و یک روز «بوسه بر تابوت یک کافر و بوسه بر گونه مادر چاو» زد. محسنی اژهای نیز او را به «یک لات» تشبیه کرد که «یک مدت از چشمها افتاده بود» و برای جلب توجه به دیگران «فحش» میدهد. اما در مقابل احمدی نژاد، نامه به رهبری را علنی کرده و یادآور شده که «نارضایتی عمومی از وضع کشور و دستگاه قضایی بی سابقه و فریاد قاطبه مردم از بیعدالتی و روابط نادرست به آسمان است». او در ین نامه وضعیت کشور را چنین توصیف کرده که «امروز متاسفانه عدهای اقلیت محض، به هر ترتیب ممکن ، خود را حق مطلق، مالک و صاحب انحصاری کشور و انقلاب و ارباب مردم و دارای حق قطعی حاکمیت دانسته و تودههای مردم را رعیت میپندارند و اصرار دارند که اراده، فهم و نظر آنان ولو علیه نظر عمومی و منافع ملی به هر شکل ممکن و حتی با اعمال زور و فشار به اجرا در آید».
اگر خوب بود به «که» تبرک می گفتند؟
فرض بر این بگیریم که دولت احمدی نژا الگویی موفق بود؛ الگویی از یک مدیریت به سامان، پویا، سازنده و پاکدست. آیا امروز مدال افتخار در به قدرت رسیدن چنان دولتی را به سینه چه کسی میآویختند؟ اگر بنا به تبریک گفتن بود (چنان که سردار قاسمی در موضوع سوریه تبریک گفت) ظهور مدل مدیریتی احمدینژاد را به چه کسی تبریک میگفتند؟
اگر این پرسش را با ۸۰ میلیون ایرانی در میان بگذاریم بعید بتوان باور داشت که هر هشتاد میلیون جز یک پاسخ داشته باشند. آنها حمایتهای بیشائبه خامنهای از احمدینژاد را در یاد دارند. بهترین گواه اینکه از فردای پایان ریاستجمهوریش، احمدینژاد به حکم رهبر عضو تشخیص مصلحت نظام است و هم او اینک فریاد از بیدادگاه قوه قضائیه برآورده است. آیا این تشخیص او منطبق بر مصلحت نظام است یا نه. اگر نه، چنان کسی که قدرت تشخیص مصلحت نظام را ندارد چرا در مجمع تشخیص مصلحت نظام جای دارد؟ حال اگر او قدرت تشخیص مصلحت نظام را دارد باید بر حال مملکتی گریست که به تشخیص «رییسجمهور دانشمند»! وضعیت دستگاه قضا چنان آشفته است که فریاد قاطبه مردم از بیعدالتی قوه قضائیه به آسمان است.
به این شرح، اگر دولت احمدینژاد الگوی موفقی بود باید تبریک به که می گفتند؟ حال باید پرسید چیره ساختن یک «لات بددهن» بر امورات یک ملت آن هم برای هشت سال و سپس نشاندن او در کرسی تشخیص مصلحت نظام را باید از چشم که دید؟ چگونه است که موفقیتها در تصمیمات کلان نظام را به رهبر تبریک میگویند، اما، خسارتهای محض ناشی از تصمیمات کلان نظام را به پای رهبر نمینویسند؟
علی مطهری به درستی گفته است که فتنه ۸۸ یعنی احمدینژاد؛ فتنهای که تا همین امروز رهبری آدرس اشتباه داده، فتنه ای که خامنهای نمیخواهد بپذیرد که هیزمش (احمدی نژاد) را او خود فراهم آورده است. آنکه دیروز از رقیبان انتخاباتی خود آبرو میبرد، امروز آبروی نظام مقدس! تحت امر رهبر فرزانه! را میبرد.