وقتی کره شمالی و کیم جونگ اون متحد بلافصل ایران و نظام کره شمالی مدل الگوسی توسعه سیاسی* در ایران باشد٬ منطقا یمن نیز در میان ۱۹۶ کشور تبدیل به متحد سیاسی ایران خواهد بود.اما این انتخاب بدین مفهوم نخواهد بود که خطای فاحش در یارگیری منطقه ای با شیعیان حوثی برای ایران بی عواقب خواهد بود.
اگر کره شمالی بدترین نقطه کره زمین است، یمن نیز یکی از بیثباتترین کشورها از نقطه نظر سیاستهای داخلی است. به عبارتی دیگر اگر به شوخی گفته شود که حتی خدا هم نمی داند در درگیری های داخلی یمن طی ۲۴ ساعت آینده چه کسی دوست و چه کسی دشمن شماست تقریبا اغراق نشده است. شاید یک دلیل عمده اینکه تحولات یمن به پازلی بدون راه حل تبدیل شده است همین باشد که جای بازیگران سیاسی در سیستم قبیلهای یمن پیوسته عوض می شود و هیچ کشوری نمی تواند روی اتحاد با هیچ جناحی در یمن حساب دراز مدت باز کند.
تحولات پریروز یمن و جابجا شدن نقش علی عبدالله صالح از متحد حوثیها و رفیق ایران به ضدیت با حوثیها و نزدیک شدن به عربستان جدیدترین سند این ادعاست که کسی نمی تواند فردای یمن و سرزمین رویایی ملکه صبا را پیش بینی کند.
بازی جدید و خطرناک علی عبدالله صالح
نقشی که علی عبدالله صالح از پریروز بر عهده گرفته است و با چراغ سبز سعودیها همه پایگاهها و مراکز رفقای حوثی خود و متحدان ایران را در زیر آتش شدید حمله قرار داد، بازی تکراری جوامع قبیلهای است که رئیس ایل یا قبیله به نمایندگی از طرف همه قبیله اعلان جنگ میکند و یا بدون مشورت با دیگران، به نمایندگی از طرف همه پیمان صلح امضا میکند.
اندک دانش سیاسی و مطالعه فقط چند مقاله در مورد تاریخ معاصر یمن و جنگ های خونین و ادواری همه علیه همه در یمن طی بیست سال اخیر کافی بود برای اینکه ایران به صورت جدی وارد معادلات یمن نشود. بهخصوص که سعودیها آنرا حیاط خلوت خود به حساب می آورند. شاید علی اکبر ولایتی وزیر خارجه در سایه ایران که محمد جواد ظریف به نمایندگی از طرف او معادلههای بینالمللی را امضا می کند در این محاسبه بوده که اوضاع یمن بقدری بههمریخته و آشفته است و بهقدری هیچ چیز در سر جای خودش قرار ندارد که فقط مداخله ایران در این منطقه به اندازه کافی سعودیها را عصبانی میکند تا با بمبارانهای وحشیانه مردم بیدفاع هر چه بیشتر بیآبرو شوند.
اما هر چه هست جابهجا شدن نقشها در یمن ممکن است عواقب سنگین و گرانی را برای ایران از خود باقی بگذارد. کسی نمیداند که آیا ایران واقعا در یمن حضور پرسنلی یا لجیستیکی جدی دارد یا نه. اما منطقا باید به این فکر کرد که این اعضا و تشکیلات سازمان عرب زبان حزبالله لبنان هستند که به نام و با پول ایران در یمن خرج میکنند، نیرو تعلیم میدهند یا حتی زمینههای ارسال سلاح را فراهم میکنند. اما هر چه هست در معادلههای منطقهای اتحادیه ایران و حوثیها و حزبالله بهعنوان یک جناح٬ علیه سعودیها در طرف مقابل به حساب میآیند. به این ترتیب تغییر مواضع علی عبدالله صالح از دشمن سعودیها و دوست ایران به موضع جدید، یعنی دوست شدن با ریاض و طبعا دشمنی با تهران این تعبیر را تولید میکند که ایران در یمن شکست خورده است یا اینکه جاذبه دلارهای سعودیها توانسته است جای دوست و دشمن را برای چندمین بار در یمن عوض کند.
بلایی که حوثیها بر سر جمال عبدالناصر آوردند!
سال ۱۹۶۲ و در اوج جنبش ناسیونالیسم عرب٬ جمال عبدالناصر دهسالی بود که در مصر به قدرت رسیده بود. همزمان کودتای جمهوریخواهان در یمن علیه نظام پادشاهی یا امام زیدیها زمینهساز یک جنگ داخلی هشت ساله خونین شد. مصر برای حمایت از جمهوریخواهان هفتاد هزار سرباز خود را که نه تعلیم نظامی و نه سلاح مناسبی داشتند برای حمایت از کودتای جمهوریخواهان راهی یمن کرد.
جمال عبدالناصر در اوج شعارها و احساسات ضد اسراییلی بود که پای ارتش مصر در باتلاقی به نام یمن گیر کرد. سربازهای گرسنه و پابرهنه مصری درگیر نبردی شدند که اتحادیه سعودیها٬ دولت اردن، سربازان انگلیسی٬ و البته زیدیهای شیعه علیه مصریها در یمن به راه انداختند. هنوز یکی دو سال از جنگ نگذشته بود که چند هزار سرباز مصری در یمن کشته شدند. روزنامههای دهه شصت تلاش ارتش مصر در یمن را به تقلای کسی تشبیه میکردند که سرش در کندو زنبور گیر کرده است و تلاش میکند خود را خلاص کند. قتل عام سربازان مصری در جنگی که نظام قبائلی یمن علیه مصر راه انداخت بحرانی را برای جمال عبدالناصر بوجود آورد که نه راه پیشروی داشت و نه بدون پرداخت هزینه بیشتری میتوانست از یمن عقبنشینی کند.
هر چند اتحاد شوروی در چهارچوب معادلههای جنگ سرد از دولت مصر حمایت میکرد٬ اما این کمکها کفاف هزینههای ارتش مصر را در یمن نمیداد. ارتش مصر بخش عطیمی از توانایی اندک خود را صرف یک جنگ بیحاصل در یمن کرد که در سال ۱۹۷۰ به پایان رسید. برخی معتقدند که علت اصلی شکست سریع ارتش مصر از اسراییل در جریان جنگ شش روزه با اسراییل در سال ۱۹۶۷ این بود که ارتش مصر با ده هزار کشته در یمن از قبل بخش مهمی از توانایی خود را در جنگ داخلی یمن از دست داده بود.
تاریخ جنگهای معاصر یمن شاهدی بر این مدعاست که برخی از حوزههای جغرافیایی به دلیل بافت اجتماعی ــ قبیلهای خاصی که دارند نمیتوان یا نباید وارد معادله یا پیمانهای سیاسی با آنها شد. این حوزههای جغرافیایی دارای این پتانسیل هستند که توانایی خارج شدن از آن اتحاد یا پیمان را از شما سلب میکنند. به عبارت دیگر٬ شما یا در بحران آن کشورها به تله میافتید ( مانند جمال عبدالناصر ) و یا برای ترک آن اتحاد باید هزینه بزرگتری را بپردازید (برای مثال مصر). زیرا رفتار بازیگران چنین حوزههایی همانند رفتار حوثیها یا علی عبدالله صالح رئیس جمهور اسبق یمن به هیج وجه قابل توضیح، منطقی یا قابل پیشبینی نیست.
* حدود یک سال پیش سردار محمد حسین نجات جانشین فرمانده سازمان اطلاعات سپاه و مسئول بخش فرهنگی سپاه در یک سخنرانی در مشهد تجربه کره شمالی در ایستادگی در برابر آمریکا و به عنوان یک الگوی مناسب ستود.