این روزها که سلبریتیها در حال توبه سیاسی هستند و بابت حمایت از حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری اظهار پشیمانی میکنند، ممکن است ذهنمان درگیر این سؤال شود که فضل تقدم با مرغ است یا تخم مرغ! یعنی این سلبریتیها بودند که برای روحانی رأی جمع کردند یا که حمایت آنها از روحانی موجب افزایش اعتبار اجتماعیشان شد؟
جواب این سؤال آن قدرها هم سخت نیست اگر به این واقعیت توجه کنیم که این «جنبش دموکراسیخواه جامعه ایران» بود که روحانی را در سال ۹۲ به عنوان رئیسجمهور کشور انتخاب کرد؛ و سلبریتیهایی که صدای این جنبش باشند، ولو ۴۵ دقیقه یا حتی به اندازه نطقی چند دقیقهای در یک میتینگ سیاسی، روزگار آب که نه، سیلاب در آسیاب محبوبیتشان میریزد. ولی آیا قرار است این مشاهیر محترم به ما بیاموزند که کدام سیاستمدار در حال پیمودن «راه دشوار آزادی» است؟
در عالم سیاست وقتی که کار به تعیین راه از بیراهه میکشد، سلبریتیها هم «یکی از بسیار»ند. دریبلزن قهار یا بازیگر جوانی که در کل عمرش، احتمالاً حتی یک مقاله هم درباره «گذار به دموکراسی» نخوانده است و از فراز و فرود دموکراتیزاسیون در اسپانیا و کره جنوبی و لهستان و آفریقای جنوبی و … اطلاع چندانی ندارد (و یا به کلی بیاطلاع است)، پشیمانیاش از رأی دادن به این یا آن سیاستمداری که مطالبات دموکراتیک یک ملت را – ولو کجدار و مریز- نمایندگی میکند، بهراستی چقدر اهمیت دارد؟
مردم ایران آن قدر سیاسی هستند که در بزنگاه «انتخاب دشوار»، ورزشکاران و هنرپیشهها را «مراجع تقلید سیاسی» خودشان ندانند. فریب یک موج زودگذر توئیتری را نباید خورد. موسم انتخابات که فرا رسد و گل سیاست که بشکفد، این اقلیت پشیمان خواهند گفت «در موسم گل ز توبه یارب توبه». در ایران دو دهۀ اخیر، آزادیخواهان مشهور و نامشهوری که به فردای بهتر «امیدوار» بودهاند (حتی در سال ۸۴)، در انتخابات ریاستجمهوری به کاندیدایی رأی دادهاند که با دموکراسی و «جامعۀ باز» دست کم دشمنی نداشته.
اگر حمایت سلبریتیها از این سیاستمدار یا آن جنبش دموکراسیخواه، نه ناشی از موجسواری سیاسی با هدف افزایش محبوبیت اجتماعی، بلکه برآمده از خرد سیاسی و اعتقاد راستین به جامعهای باز و دموکراتیک بوده، بهتر است این روزها آیۀ یأس نخوانند و آکسیون سیاسی خودشان را به فضیلت صبر و سکوت بیارایند؛ که گاهی صبر دنباله کار و عمل آدمیست.
اینکه سعدی گفته است «بنشینم و صبر پیش گیرم/ دنبالۀ کار خویش گیرم»، شاید یک معنایش هم این باشد که صبر و عمل دوستان قدیماند. برزگر و بلبل هم بیصبوری به میوه و گل نمیرسند. در فصل انتخابات، حمایت از سیاستمداری که مظهر دموکراسیخواهی یک ملت شده، فضل و هنر چندانی نمیخواهد. در آن بادیه، کموبیش معلوم است بادِ بخت به پرچم کدام نیکبخت میوزد. کسی که در چنان ایامی جانب «مردِ محبوب» را میگیرد و شش ماه بعد پشیمان میشود، یا عقل سیاسی ندارد یا آرمان سیاسی. تجربۀ سال ۸۴ ثابت کرده است که مردم ایران اگر نخواهند رأی بدهند، گوششان به حرف خردمندان هم پنبه است؛ سلبریتیها که دیگر جای خود دارند.
پس اساساً بحث مرغ و تخم مرغ در میان نیست. واقعیت این است که – به قول مولانا – باده از ما مست شد نی ما از او/ قالب از ما هست شد نی ما از او. آری، سلبریتیها بیش از آنکه برای روحانی رأی جمع کنند، بر اعتبار و محبوبیت خودشان افزودند؛ چراکه با «ما» همراهی کردند. و «ما» یعنی اکثریت آزادیخواهان گمنام و پایدار این دیار.