زیتون: عصر یکشنبه ۲۶ آذرماه سالجاری، و با حضور دهها تن از فعالان سیاسی تبعیدی و کنشگران مدنی مهاجر و ایرانیان ساکن اروپا، مراسم بزرگداشت زندهیاد طاهر احمدزاده در پاریس برگزار شد.
در ابتدای جلسه، علی کشتگر، فعال سیاسی پرسابقه که مدیریت جلسه را برعهده داشت، به تجلیل از احمدزاده پرداخت. او طاهرآقا را نمادی از بیش از هفت دهه مبارزه با استبداد دانست، و «نماد بیم و امید، و اشکها و لبخندهای یک ملت». وی افزود: «احمدزاده در این ۷۵ سال نه خسته شد و نه ناامید؛ ضمن اینکه او هیچگاه از مدار مروت و مدارا خارج نشد.»
این فعال سیاسی جمهوریخواه همچنین احمدزاده را نماد و تبلوری از همراهی ویژگیهایی چون «شجاعت، صداقت، صراحت، سخاوت، فسادناپذیری و پاکدستی» توصیف و تاکید کرد: «خصائل ارزشمند این مرد آزاده از هنگام پیوستن و همراهی وی با نهضت ملی دکتر مصدق تا پایان عمر متبلور بود.»
این عضو قدیمی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران با یادکرد از مسعود و مجید و مجتبی، فرزندان طاهرآقا، و سه قربانی عدالت و رهایی، افزود: «اندیشههای احمدزاده سه بعد داشت: میهندوستی، آزادیخواهی و عدالتطلبی.»
کشتگر همچنین احمدزاده را چهرهی شاخص طیف چپ نیروهای ملی و جبهه ملی ایران دانست.
او با اشاره به خاطراتی از احمدزاده اضافه کرد: «طاهرآقا تاکید داشت که با وجود تمام سرکوبها و سختیها، نباید ناامید شد؛ درنهایت این مردم هستند که پیروز میشوند.»
وی همچنین به نقل از احمدزاده افزود: «او معتقد بود که نهاد دین و دولت باید از هم جدا باشند؛ چراکه این، هم برای سلامت دولت ضروری است و هم برای حفظ ارزشهای دینی.»
شکنجههای دهه ۶۰ و «اعتراف مشهور»
دکتر مستوره احمدزاده، فعال سیاسی چپگرا و فرزند طاهرآقا سخنران نخست مراسم بود؛ او ضمن تشکر از ابراز همدلی ایرانیان داخل و خارج کشور با فقدان پدرش، به این نکته اشاره کرد که در جریان سفر سال ۱۳۸۶ ایشان به پاریس، بخش مهمی از خاطرات و زندگی سیاسی طاهرآقا ثبت و ضبط شده است.
مستوره احمدزاده به ماجرای ۱۶ ماه زندگی مخفی پدر در ابتدای دهه ۶۰ (از شب ۲۹ خرداد و حمله به مراسم بزرگداشت دکتر شریعتی) و نیز بازداشت و شکنجههای وارده علیه طاهرآقا و نیز ماجرای پخش فیلم اعترافات اخذشده پس از شکنجههای طاقتفرسا اشاره کرد.
در همین راستا، وی بخش بسیارمهم و تکاندهندهای از خاطرات زندان و شکنجه و اعترافات مشهور طاهرآقا را برای حاضران قرائت کرد.
در این خاطرات، زندهیاد احمدزاده به آغاز بدرفتاری با خود از روز ۱۹ شهریور ۱۳۶۱ (همزمان با سالروز درگذشت آیتالله طالقانی) اشاره کرده بود، و اینکه چگونه بازجوها، ضمن پخش صدای یکی از سخنرانیهای آیتالله طالقانی همزمان شروع به شلاقزدن به کف پای او کردهاند. شکنجهای که منتهی به ورم کردن پاهای طاهرآقا تا زانو، ناچاری بهداری از پانسمان، و تجدید شکنجه شده بود. مبتنی بر این خاطرات، شکنجه و شلاق و ضرب و شتم برای هفتهها از صبح زود تا شب هنگام، گاه و بیگاه ادامه مییابد. طاهرآقا همچنین در این روند، گاه ناگزیر از مشاهده و تحمل شکنجه دیگر زندانیان بوده است.
فشار بدرفتاری و خشونت و شکنجه چنان بوده که او را به فکر «خودکشی» میاندازد؛ اما در لحظهی آخر، برای آنکه مبادا پس از خودکشی، پزشک زندان با اعدام مجازات شود، از اقدام مزبور صرفنظر میکند.
در خاطرات قرائتشده توسط مستوره احمدزاده همچنین تلاش مکرر لاجوردی و همکارانش در اوین برای برگزاری جلسه اعتراف مورد تاکید قرار گرفته است. جایی که طاهرآقا ناچار میشود افزون بر شش بار مصاحبه را به شکلهای مختلف تجدید و اعترافهای خود را بازخوانی و بیان کند. اعترافی که در آن از جمله به گزارش دروغین بازداشت وی هنگام خروج از ایران اشاره شده است. این درحالی است که او در خانه یکی از بستگان خود در تهران بازداشت شده بود.
طاهرآقا در این خاطرات اشاره کرده که چگونه لاجوردی و همکارانش «مسئولیت شرعی» این دروغگویی را برعهده گرفته بودند!
قابل تأمل آنکه حتی پس از پخش اعترافهای اخذشده با شکنجه، لاجوردی و بازجوهای همراهش، از نمایش پخششده ابراز نارضایتی و بدرفتاری با طاهرآقا را دوباره آغاز میکنند. وضعی که درنهایت، و پس از برگزاری دادگاه به ریاست محمدی گیلانی، و با مداخلهی وی، منتهی به انتقال مرحوم احمدزاده به زندان مشهد و تحمل ادامه حکم ۱۲ سال زندان میشود.
دکتر مستوره احمدزاده در پایان سخنان خود (قرائت خاطرات پدر) به این نکته مهم اشاره کرد که حبس با دخالت نماینده آیتالله منتظری در نیمه دهه ۶۰ به شکل «مرخصی» که بعدتر تمدید میشود، پایان مییابد. نماینده آیتالله منتظری با حضور در زندان مشهد و دیدار با طاهرآقا، به او تاکید میکند که یک جریان افراطی پروژه قلع و قمع و تسویه حساب با نیروهای سیاسی رادیکال زندانی را در سر دارد. وی به رعایت احتیاط و میانهروی توصیه میکند.
دختر مرحوم احمدزاده که خود از همراهان قدیمی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بوده، تصریح کرد که متاسفانه ارزیابی و هشدار مزبور بعدتر و در ماجرای کشتار گروهی مخالفان سیاسی در سال ۱۳۶۷ عملیاتی شد.
وقتی احمدزاده را هم به تلویزیون کشیدند
دکتر عبدالکریم لاهیجی، وکیل و فعال حقوق بشر سخنران بعدی مراسم بود. او ضمن تجلیل از طاهرآقا احمدزاده به ماجرای اعترافگیری و پخش تصاویر وی از تلویزیون جمهوری اسلامی در سال ۶۲ اشاره کرد و گفت، همان هنگام مقالهای را به این مناسبت در یکی از نشریات چاپ خارج از کشور نوشتم.
رئیس دائمی و افتخاری فدراسیون جهانی جامعههای حقوق بشر آنگاه به قرائت بخشهایی از مطلب مزبور پرداخت؛ مقالهای که به باور وی، همچنان واجد اهمیت و موضوعیت است.
لاهیجی در مطلب مزبور به این مهم اشاره کرده بود که احمدزاده مردی از رده مبارزان برجسته و ملی ایران است؛ مبارزی زندان رفته و شکنجه شده؛ احمدزاده نمونه شاخصی از مبارزه در خارج از زندان و مقاومت در داخل زندان بود. کسی که معتقد بود باید با تردید و تزلزل و ترس، مبارزه کرد. او سختیها کشید و فدیهها (ازجمله سه فرزند اعدامشدهاش) داد، اما هیچگاه لب به اعتراض و شکواییه نگشود و حتی کلمهای نیز از خون فرزندان خویش نگفت.
دکتر لاهیجی که در هنگام قرائت یادداشت قدیمی خود بارها منقلب شد، تاکید کرد که هنوز پس از ۳۴ سال از نگارش این مطلب، حالم خوب نشده است.
وی با اشاره به دیدار خود با زندهیاد احمدزاده اظهار داشت، در برابر صبوری و استقامت و آزادگی این اسطوره مقاومت حتی شرمم آمد که به وی تسلیت بگویم.
دکتر لاهیجی با طرح این پرسش که «چه میشود چنین فرد مبارز و صبوری بر صحنه تلویزیون ظاهر میشود؟» به شکنجههای «وحشتناک و باورنکردنی» در زندانهای دهه ۶۰ اشاره کرد.
این فعال برجسته حقوق بشر همچنین تصریح کرد: هنگامیکه در جامعهای ارزشهای انسانی سقوط میکند و پایبندی به اصول و ایمان و ارزشها دشوار میشود، دیگر روحیهای هم برای مقاومت باقی نمیماند.
وی با تاکید بر این نکته که «از پا افتادن احمدزاده، سمبلیک و نمادین است» به تقبیح شکنجه پرداخت و آن را اقدامی غیرقانونی، ضدانسانی و جنایت خواند. او تصریح کرد که این حکم هر انسانی را در هر زمان و مکان (از قربانیان استالین تا قربانیان جمهوری اسلامی) شامل میشود.
این حقوقدان تاکید کرد که اعترافات تلویزیونی لغو است و بیارزش و فاقد اعتبار حقوقی و ارزش قضایی.
کانون نشر حقایق اسلامی؛ جایی برای «شک»
دکتر مهدی ممکن از همراهان زندهیاد احمدزاده در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد و فعال پرسابقه ملی ـ مذهبی، سخنران بعدی مراسم بود. وی در ابتدای سخنان خود تاکید کرد: «هرگاه سخنی از طاهرآقا احمدزاده در میان است، عظمت مصیبت فرزندانی که درجهت مبارزه برای نیل به هدف نثار کرده، و رنج و شکنجهای که در زندانهای دو رژیم باصلابت تحمل کرده، به میان میآید. محورهای مهمی که البته ممکن است پوششی شود که ذهن را از ابعاد دیگر مبارزه مرحوم احمدزاده که در طول حیات پربرکتش داشته غافل دارد و دور سازد.»
دکتر ممکن افزود که میکوشد «نحله دیگری از مبارزه احمدزاده» را مورد توجه قرار دهد؛ محوری که به باور دکتر ممکن، «از هوشیاری احمدزاده نشأت میگرفت؛ یعنی روشنگری و آگاهیبخشی در تقابل با “تحمیق فرهنگی” به هر شکل آن.»
همراه دیرین مرحوم احمدزاده و استادمحمدتقی شریعتی در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد، توضیح داد که «منظور از تحمیق فرهنگی باورهایی هستند که غالبا در پوششی از مقدسات و ارزشها به خورد جامعه داده میشود و فرقی نمیکند که این باور دینی باشد یا غیردینی.»
دکتر ممکن تصریح کرد که «سخن از جمود و تعصب است که راه را بر آگاهی میبندد.»
وی با اشاره به پژوهشهای ایزوتسو، افزود: «برخلاف تصور کلمه جهل و جهالت بین اعراب مفهوم نادانی نداشته بلکه این کلمات به مفهوم تعصب بکار میرفته، و در بین قبائل موجب کشتار و خونریزیهای انتقامجویانه و عقیدتی نیز میشده است.»
دکتر ممکن در ادامه سخنان خود تاکید کرد: «این تعصب و تحجر بود که انقلاب سال۵۷ را به بیراهه برد که مصداق روشن آن تجاوز به سفارت امریکا تحتعنوان تسخیر لانه جاسوسی بود؛ اقدامی که آقای خمینی با یک روز تأخیر!؟ درقبال آن موضعگیری کرد و بههر دلیل آن تجاوز را انقلاب دوم و مهمتر از انقلاب اول نامید.»
وی به همدلی بسیاری از نیروهای روشنفکر و چپ با تسخیر سفارت آمریکا و پیامدهای آن اشاره کرد و آنرا مورد نقد قرار داد.
همراه مهندس بازرگان در دولت موقت، با اشاره به استعفای مهندس بازرگان و همکارانش افزود: «آن حادثه یا بهتر بگویم آن فاجعه نقطهعطفی شد که فاتحه مبارزات ملت ایران در آن خوانده، و جایگاه سیاسی ایران در انظار جهانیان دگرگون شد.»
این فعال پرسابقه ملی ـ مذهبی در بخش پایانی سخنان خود اظهار داشت: «از ویژگیهای شاخص آقای احمدزاده این هشیاری را باید برشمرد که همواره در تلاش و کوشش بود که در برابر هر سخن و نوشته هدف و مقصود و نتیجه نهایی را روشن کند، و تحلیل و نظر خود را شجاعانه ابراز دارد؛ ولو هزینه سنگینی اگر لازم باشد بپردازد.»
وی افزود: «از این زاویه، هم و غم آقای احمدزاده پس از وقایع شهریور۱۳۲۰ که ارتجاع مظفرانه بازگشته بود جایگاه خاصی دارد، و نقش او در تأسیس و نگهبانی از کانون نشر حقایق اسلامی برجسته میشود.»
دکتر ممکن با شرح خاطرهای، به چگونگی آشنایی خود با طاهرآقا احمدزاده پرداخت، و تذکر و زنهار مهمی که وی در ذهن سخنران ایجاد کرد. آشناییای که منجر به رابطه ممکن با کانون نشر حقایق اسلامی شد.
وی با اشاره به اهمیت و نقش و جایگاه کانون در آن دوران تاکید کرد: «کانون نشر حقایق اسلامی تنها جایی بود که در آن هنگام، در آن شک میفروختند.» ممکن ادامه داد: «آنها که یقین داشتند اکنون از برکت پرفروش قبرهای میلیارد تومانی سود میبرند.»
این فعال ملی ـ مذهبی در پایان سخنان خود اظهار داشت: «بعدها که برای ادامه تحصیل به تهران رفتم معلوم شد کالای شک را از مسجد هدایت نیز میتوان خرید. فروشندگان یقین هم شعبات متعدد داشتند و دارند و در رقابت با هم بودند و هستند؛ آنها که قادرند اهل قبور را مستقیم و بیمهشده به بهشت وارد کنند.»
خوشخلقی و مداراجویی طاهرآقا
سخنران پایانی برنامه، محمد سیداحمدی از اعضای قدیمی چریکهای فدایی خلق ایران بود. این فعال سیاسی چپگرا با اشاره به سابقه آشنایی خود با زندهیاد احمدزاده و فرزندانش مسعود و مجید و نیز امیرپرویز پویان و پرویز خرسند، به شرح خاطراتی از دوران زندان مشترک با وی و مهندس عزتالله سحابی در دهه ۴۰ و در زندان شیراز پرداخت.
این فعال سیاسی چپگرا به روحیه مداراجو و بردباری و استقامت طاهرآقا اشاره کرد، و خوشخلقی و شوخطبعی وی؛ رفتارهایی که «تحمل زندان را برای من و جوانان دیگر آسانتر میکرد.»
سیداحمدی همچنین با عدالتباوری احمدزاده پرداخت و اینکه او در زندان به ایدئولوژی زندانیان بیاعتنا بود و برای تقسیم امور زندان بین «مذهبی و غیرمذهبی» تفاوتی قائل نمیشد.
او به این سخن طاهرآقا نیز اشاره کرد که معتقد بود: «استبداد نعلین بدتر از استبداد پوتین است.»