ما کجا ایستادهایم، در آغاز چهلمین سال انقلاب. سی سال از جنگ میگذرد و بیست سال از دوم خرداد سال ۷۶، همه چیز تغییر کرده و هیچ چیز عوض نشده است.
تمام چهل سال گذشته را در برهه حساس کنونی بودیم و هر حرکتی به سمت توسعه و آرامش و رها شدن از این برهه حساسِ ابدی در همان گامهای اول به گلنشسته و دوباره بازگشتهایم به سر خط. از عجایب اینکه با این همه انتخابات و رفتوآمد دولتها باز هم آش و کاسه همان.
پس از هر انتخاباتی به چشم دیدهایم یا حالیمان کردهاند که بخش اعظم قدرت در ایران چنان از تیررس رای مردم دور است که حتی خراشی نمیبیند چه رسد به اینکه تغییر کند و اصلاح شود.
سالهاست که اقتصاددان و فرهنگی و هنرمند و هر کس که صاحب تخصصی است لازمه بهبود اوضاع را تغییری شگرف در سیاستهای کلی جمهوری اسلامی میداند و این حقیقت را همواره سربسته و آهسته گفتهاند که تا روحانیان بر سر کارند و نظامیان پای کار و احکام فقهی زیربنا، کوچکترین روزنهی تحول بسته است.
سرگشتگی ما از همان دوم خرداد شروع شد که به این قانون اساسی دخیل بستیم و رییسجمهوری با بیست میلیون رای و امید برگزیدیم و دست آخر تدارکارتچی تحویل گرفتیم که هر چه ریسیده بود را دولت امام زمانی مستظهر به رهبری پنبه کرد. در دوران سیاه و تباه هشتساله احمدینژاد، قیمت نفت بالا رفت و در پیاش ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد، دود شد و به هوا رفت و نشان داد که در جمهوری اسلامی چه پول باشد و چه نباشد، توسعهای نیست.
در بیست سالی که از شروع اصلاحات میگذرد، آنچه اصل و هویتش را از دست داده اصلاحطلبی و اصلاحات است و آنچه پروار و پررو شده رهبر و دنبالههایش.
معلوم نیست که قرار است چه چیزی اصلاح شود. برای نمونه به همین تنها گزینه اصلاحطلبان که صندوق رای است، نیمنگاهی کنید.
شورای نگهبان هیچگاه دست از نظارت استصوابی بر نداشت و عاقبت این اصلاحطلبان بودند که مجموعهای از بیبخارترین و بندبازترین دور و بریها را به انتخابات گسیل کردند تا سهمشان را از سفره انقلاب بردارند و رییس شورای اصلاحطلبان هم پدرِ ژن برتر جناب عارف است که به همه چیز راضی است و در سکوت غرق است. از همین است که چند نفری که میان اصلاحطلبان، فساد اصلی در نهادهای منتسب به بیت رهبری و احیانا شخص رهبری را هدف میگیرند، تنها میمانند یا مطرود میشوند.
در بی حاصلی بیرقِ اصلاحطلبی حکومتی همین بس که هزینهدادن در این راه و کشته و زندانی شدن در مسیر این اصلاحطلبی بی اصول ، هیچ ثمرهای ندارد. بنگر که چگونه هشت سال از حصر رهبران جنبش سبز میگذرد و آن مقاومت بزرگ را چگونه اصلاحطلبان عافیتاندیش دفن کردند و گاهگاهی با التماس به رهبری از برای گشایشی در حصر، حماسهای را به حقارت تبدیل می کنند.
اینک اما اتفاق بزرگی افتاده و مردمی به میدان آمدهاند که میتوان با القاب گرسنه و فرودست ، تحقیرشان کرد اما نمیتوان خواسته اصیل و منطقی و کارگشایشان را ندید.
جمهوری ایرانی ، رفراندم و برکناری سیدعلی خامنه ای. این شعارها همان چیزی است که در سکوت سبز سال ۸۸ هم بود و حتی در معنای آرا میلیونی که این همه سال مردم به حساب اصلاحات ریختند و روح و معناش نخواستن جمهوری اسلامی. نشان به آن نشانی که هر بار پس از انتخابات ، رهبری سخت کوشیده تا رای مردم را رای به نظام مصادره کند.
وقت آن است که از اصلاح طلبان و هر کس که به اعتراض و فریاد اعتقاد ندارد، پرسید آیندهای که شما ترسیم میکنید، چگونه است.
انصافا اصلاحطلبان به کدام افق چشم دوختهاند؟ لابد منتظرند تا رهبری سرش را زمین بگذارد و بعد سید حسن خمینی را رهبر کنند و تا جایی که به مذاقشان خوش میآید، تغییر و اصلاحی کنند و البته تمام این اصلاحات به شرط حضور حضرتشان.
اما آینده را چنین مسخره و رایگان به کسی نخواهند داد، در افق سیاهِ ایران، سپاه نشسته و چند صد گرگ که برای رهبری زوزه میکشند. با اصل ولایت فقیه و خبرگان و فساد عظیمی که نامش جمهوری اسلامی است، حتی با مرگ رهبری که اصلاحطلبان ریاکارانه به انتظارش نشستهاند، کار به سامان نخواهد شد.
آنچه جمعیت معترض در شهرهای کوچک و بزرگ فریاد میزنند، مترقیترین شعاری است که در چهل سال اخیر شنیدهایم . جمهوری ایرانی و جدایی دین از سیاست.
جمعیت معترض خواستار زندگی آرام در ایران و در دنیاست، خسته از تمام ایدئولوژی بیحاصل حکومت اسلامی که در منطقه آتش افروخته و ایران را چهل سال در دنیا منزوی کرده است. معترضین در ارزیابی چهل سال خاکسترنشینی به دنبال لحظههای زندگی هستند. یاد شاه و رضا شاه بسیار سمبلیک است و یادآور خاطرهای معاصر که هر چه بود، بسیار بهتر از دوران جمهوری اسلامی است.
ما در چهلمین سال انقلاب به روز آخرت رسیدهایم و اینبار مردم داور و خداوندگار و قاضی این روز حشرند تا قضاوت کنند چهل سال حکومت روحانیان چه دستآوردی داشته است. اگر این شورش در آمریکا رخ میداد، البته که معترضین نمیتوانستند گریبان ترامپ را برای اشتباه کارتر بگیرند اما در ایران بسیاری از کسانی که مایه این نگونبختی چهلسالهاند، حی و حاضرند. خامنهای، جنتی، سپاهیان و لاریجانیها و میتوان گفت اصلاحطلبان نیز با این خوشرقصی که برای استبداد میکنند به صف متهمین و مجرمان پیوستهاند. روزی که از آمدنش میترسیدیم و آرزویاش را داشتهایم، رسیده است.
بی سر و سرور بودن جنبش اعتراضی این روزهای ایران نیز چندان به طول نخواهد کشید، سوخت و باروت اعتراض، دامنهدار و چهلساله است و این مردم میتوانند بیاینکه اصولگرا و اصلاحطلب را به شماری بگیرند، کسانی را از بیرون نظام به سخنگویی برگمارند. این میانه محبوبیت خاتمی مثل برف در خاموشی و سکوتش، آب خواهد شد. ای کاش اصلاحطلبان میفهمیدند که تبر به دستانی در راهند که میآِیند و قیچیهای زنگزده باغبانی اصلاحطلبان را خواهند شکست و درخت خشک و پوسیده نظام را به ضربتی قطع خواهند کرد.