معنای حجاب؛ رهایی زنانه و شورش بر گفتمانی مردمحور

محسن زال

دیباچه: فارغ از این که حجاب در میدان فقه و شریعت چه توجیه و چه دامنه‌ای دارد این مقوله به عنوان یک پدیدار اجتماعی نیز قابل وارسی است. این نوشته خارج از میدان دین‌ورزی فقاهتی بر این است تا معنای حجاب را از لحاظ اجتماعی بر رسد و به نوعی انسان‌شناسی حجاب را مد نظر دارد.

***

در فرهنگی که حجاب را ضروری و در نهایت جبری می‌داند، زن کالایی است که بایست از آن حفاظت شود. بنا براین شیء‌بودگی نوع هستی است که این نوع از منش برای زن قایل است. یعنی زنان چون کالایی که در مبادلات بین صاحبان سرمایه قابل دست‌به‌دست شدن هستند، بایستی حفاظت شوند. در این میان حافظان سرمایه نیز مردانی هستند که این زنان را در اختیار دارند. بنابراین مفهوم ناموس و شرف و به تبع آن غیرت از این منظر قابل فهم می‌شود.

بدین ترتیب  یک سامانه معرفتی و نظام معنایی‌ شکل می‌گیرد و از این مفر مدار ارزشی و اخلاقی مردان با حجاب زنان گره می‌خورد. براین اساس وقتی حجاب زنی کنار می‌رود، گویی ترازی اخلاقی شکسته است و بایستی برای برگرداندن آن دست به کار شد. این سنت در خصوص حجاب، اختیار را بی‌معنا می داند و معتقد است حجاب امری عمومی است و در حوزه اختیار فردی نیست .

اضطراب ایجادشده توسط زن بی‌حجاب، خودآگاه یا ناخودآگاه، به مثابه اضطراب ناشی از از دست دادن بهره‌ای از دارایی نیز هست. مرد سنتی تسلط خود بر زنان را بدیهی می‌انگارد وقتی زنی نوع پوشش خودش را انتخاب می‌کند و خود را در معرض دید قرار می‌دهد، از نوعی زیباشناسی بهره‌مند شده که مرد سنتی آن را بر نمی‌تابد. یعنی زن به نوعی کنش‌گری رسیده است که فی‌نفسه برای سلطه مردانه خطری به حساب می‌‌آید.از این‌رو سرکوب این عنصر سرکش نوعی صیانت از حوزه اقتدار فردیست.

حال در جامعه‌ای که سپهر دینی در آن بسیار قدرت‌مند است و عموما گزاره‌های ارزشی و اخلاقی خود را با دین نیز مشروع می‌کنند، این خصلت توجیه شرعی نیز پیدا می‌کند. یعنی رانه‌ای که در زیر پوست آگاهی وجود دارد(صیانت از قدرت مردانه در برابر زنان برای به انقیاد در آوردن آن‌ها) خود را والایش کرده، در حوزه‌های دیگر وارد شده و توجیه می‌کند؛ وارد عرصه دین و اخلاق و… نیز می‌شود و حجیت خود را از آن می‌گیرد. چرا که نفس قدرت آن قدر عریان و صریح است که بی‌شک باعث نوعی تنش خواهد شد که زندگی را به تعلیق در می‌آورد.

هر قدرتی نظام ارزشی خود را می‌سازد و از این راه خودش را پنهان کرده و در نهایت مشروع می‌سازد. بنابراین در خصوص حجاب نیز فرآیندی مشروع ساز وجود دارد که ریشه در خاک فرهنگ و به طور خاص دین نیز می‌دواند.

در این خصوص رفتار حاکمان نیز قابل تامل است. جناحی که پایگاه اجتماعیش را در اقشار سنتی جامعه می‌بیند بر این است تا این حوزه اقتدار را برای آن‌ها محفوظ نگهدارد. بنابراین در نوعی تقسیم قدرت خود بر مجموعه سیاست و قدرت تسلط پیدا می‌کند و به سنت‌گراها نیز اجازه می‌دهد تا بز زنان مسلط باشند و از این‌رو نوعی حس قدرت‌طلبی خود را ارضا کنند و بر بحران هویتی ریشه‌دار به‌طور ضمنی غلبه کنند. در جامعه اتمیزه شده و استبدادی کنش‌گری به حداقل خود می‌رسد و انسان‌ها از نوعی گم‌شدگی رنج می‌برند چرا که میل به دیده شدن و میل به قدرت‌طلبی آنان ارضا نمی‌شود.

وقتی قدرت سیاسی و حتی اجتماعی از توده دریغ می‌شود، در یک لایه‌بندی مردان به مثابه نیروهای سرکوب قدرت برتر به کار گرفته می‌شوند. مردان خودی‌تر به حساب می‌آیند و در شبکه قدرت خود به ابزاری تبدیل می‌شوند که سلطه راس قدرت را تسری می‌بخشند. در این میدان زنان مایه‌ای می‌شوند برای ارضاء حس برتری‌طلبی مردانه و زنان به عنوان سوژه‌های سرکوب کمک می‌کنند تا هویت در بحران مردانه به نوعی تسکین دست پیدا کند.از این‌رو همان ‌گونه که وقتی زنی در خانه فرزندش را کتک می‌زند بدین ترتیب نوعی خلاء قدرت و اقتدار خود را با این وسیله جبران می‌کند و به خودش اعتماد به نفس می‌دهد که من هم هستم و من هم حضور دارم، چرا که کسی هست که زیر دست من است و من می‌توانم بر او فشار بیاورم و حتی به او زور بگویم. به همین نسبت مردان با سرکوب اختیار زنانه و با محو کردن آن‌ها در عرصه قدرت و با به انقیاد در آوردن آن‌ها به خودشان دلگرمی می‌دهند که از قدرت بهره‌ای دارند واصولا «وجود» دارند.این قاعده تا زمانی که زنان زیردست می‌مانند و چه بسا این زیردستی را درونی کرده و از جنس آگاهی خود می‌کنند (آگاهی کاذب و گول‌زننده و تخدیر کننده)مشکلی پیش نمی‌‌آید، اما وقتی زنان میل به سوژه بودگی پیدا می‌کنند، تناقضی حاصل می‌شود که ناشی از نبرد قدرت است.

زنی که می‌خواهد به «وجود» بیاید و به منیت برسد،  باید بر عامل سرکوب‌کننده‌اش بشورد و منشاء از خودبیگانه‌کننده‌اش را عقب براند. «قدرت مردانه» در طول تاریخ سامانه را به نفع خودش شکل داده است. فرهنگ و دین و اخلاق جامعه را در نظمی قرار داده که این آزادی و انتخاب زنانه را بر نمی‌تابد. بنابراین آزادی زنانه به مساله‌ای اخلاقی و دینی نیز تبدیل می‌شود. همان‌طور که سلطنت در دوره‌ای چنان بدیهی و چنان دینی است که نمی‌توان به راحتی از آن گذر کرد. در شاهنامه فردوسی بهرام چوبین از آن‌رو زشت صورت و زشت سیرت ترسیم شده تا تاوانی باشد بر این شوریدن به نظم شاهانه. بهرامی که از تخمه شاهان نیست میل به شاهی کرده و این در مناسباتی که قدرت شکل داده و بعد نوع آگاهی خاص آن را نیز ساخته گناهی نابخشودنی است و به گزاره‌های شرعی نیز مستظهر است.

بر همین ملاک، رهایی زنانه رهایی درون گفتمانی نیست، نوعی شورش بر گفتمانی مردمحور است. این شورش بر آن است تا گفتمانی جدید خلق کند. گفتمانی که در آن مناسبات سلطه چنین حاد و یک‌سویه نیست.

زن سنتی که جنس آگاهی‌اش از میدان سلطه است، از همین سرکوب نیز برای ایجاد وزنی هر چند درون گفتمانی استفاده می‌کند. او از حجاب به عنوان یک ابزار ارزشمند استفاده می‌کند تا «منیت» تحت سلطه‌ای برای خودش دست‌و‌پا کند. زنی که جز بدن چیزی ندارد و خودش نیز پذیرفته که یک ابزار جنسی است و جسمش همه دارایی‌اش است حجاب را به عنوان غلافی در نظر می‌گیرد که قرار است از این دارایی (بدنش )حفاظت کند. بنابراین حجاب را به عنوان عاملی جنسی به کار می‌برد، یعنی پوششی که قرار است کالایی را بپوشاند تا بیهوده هدر نرود و در مناسبات اجتماعی بتواند به خوبی وارد شده و وزن او را بالاتر ببرد.

بازگشایی رفتار یک زن محجبه از این دست به خوبی نشان‌گر این است که او چه استفاده‌ای از این نوع پوشش می کند (نحوه پوشش و این‌که چه موقع چادر باید مرتب شود یا روسری باز شده و دوباره پیچیده شود و این‌که در حضور دیگران چه استفاده‌ای از پوشش می‌شود و…). از این‌رو می‌توان گفت زن درون گفتمان سلطه مردانه که کالابودگی خود را پذیرفته به خوبی در این میدان ارزش خود را پیدا می‌کند و کالایش را مورد معامله قرار می‌دهد. اما زنی که خارج از این مناسبات است و سلطه را نمی‌پذیرد، بایست سامانه جدیدی ایجاد کند؛ سامانه‌ای که در آن انسانیت او بر جنسیتش ارجح است و او فقط به‌واسطه بدنش مورد ارزش‌گذاری قرار نمی‌گیرد. از این‌رو او بایست با آواری از گفتمانی مردانه مواجه شود و خود را زنده و مقاوم هر چند نیمه جان از زیر آن خارج کند، ادبیات خود را بیافریند و خوانشی از شریعت را بیابد که به او حقانیت بدهد و …

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »