با وجود درخواست کنشگران جامعه مدنی، و وجود پرسشهای پرشمار و ابهامهای جدی درباره پرونده اتهامی محمد ثلاث، این درویش گنابادی به دار آویخته و اعدام شد.
دستگاه قضائی غیرمستقل و عدالتگریز جمهوری اسلامی برای اعدام ثلاث، شتابی غریب از خود نشان داد؛ عجلهای که در پروندههای مرتبط با «خودی»های نظام یا مرتبطان و همراهان حکومت، هرگزا مشاهده نشده و نمیشود.
اما علاوه بر موضوع ستاندن ناگوار جان محمد ثلاث ـ که فریاد برآورد و تاکید کرد که راننده اتوبوس مشهور و آسیبرسان، نبوده و زیر شکنجه و خشونت حاد و کشدار ناگزیر از اعتراف شده ـ و مستقل از بیاعتنایی رأس هرم قوه قضائیه به درخواست اعاده دادرسی، نکتهی دیگر ـ بهظاهر حاشیهای اما تأملبرانگیز ـ تدفین سریع قربانی توسط نهادهای امنیتی و قضائی است.
پیکر ثلاث بدون اجازه ولیّ دَم و خانوادهی وی، و بدون اعزام به پزشکی قانونی برای بررسی آثار شکنجه و خشونت، و نیز با حضور دهها مأمور امنیتی و انتظامی و پلیس امنیت و ضدشورش در گورستانی در بروجرد به خاک سپرده شده است. مأموران امنیتی به فرزندان وی اجازه ندادهاند که با پیکر پدر خود وداع کنند. منابع موثق گفتهاند که نهادهای امنیتی ـ و حتی وزارت کشور ـ تأکید داشتهاند که مرحوم ثلاث نباید در تهران دفن شود.
این همه، تصویرگر سیمایی از یک حکومت بیپشتوانه و فاقد اقتدار است. یعنی اگرچه در ظاهر، و با سرکوب سختافزاری و اعمال خشونت خونین و بازداشت و شکنجه و اعدام، دستگاه قدرت به تداوم خود همت گماشته، اما هم از اقناع افکار عمومی عاجز نشان میدهد، و هم از یک پیکر بیجان در هراس است.
نه دستگاه قضائی از پتانسیل و شجاعت اعاده دادرسی و رعایت لوازم آیین دادرسی منصفانه برخوردار است؛ نه نهادهای امنیتی از مدیریت بدونخشونت و دور از ارعاب و سانسور یک مراسم تدفین بهرهمند هستند.
در سطحی دیگر، حکومت با وجود دراختیار داشتن دستگاه عریض و طویل صداوسیما، و بهرغم انتشار پرحجم تهمت و اتهام و دروغ و تحریف علیه دراویش گنابادی و نیز زندهیاد محمد ثلاث، باز هم برای اقناع افکار عمومی ـ در موضوع اعمال خشونت غیرقانونی و گسترده علیه دراویش ـ عاجز نشان میدهد.
به بیان دیگر، با وجود درهمتنیدگی دستگاههای ایدئولوژیک و سرکوب بلوک قدرت ـ به تعبیر پولانزاس ـ حکومت به تعبیر وی و گرامشی دچار «بحران هژمونی و اقتدار» است. بدینمعنا که بلوک حاکم نتوانسته در مواجهه با تغییرات اجتماعی ـ اقتصادی جامعه، روی رضایت و موافقت عمومی و همدلی لایههای اجتماعی تکیه کند. به بیان دیگر، طبقه مسلط سیاسی نتوانسته جامعه را به پذیرفتن ارزشهای اخلاقی، سیاسی و فرهنگی خود ترغیب و با خویش همراه سازد.
تنها راه مواجههی حکومت با اکثریت تغییرخواه و پرسشگر و ناراضی، تکیه به دستگاه ارعاب و سرکوب و سانسور است؛ اتکایی که مشخص نیست تا کی امکان تداوم خواهد داشت.
حکومتی که در ظاهر برای آمریکا چنگ و دندان نشان میدهد و به موشکهای خود تکیه میکند، و خود را با اعمال خشونت در داخل کشور مقتدر نشان میدهد، حتی از به خاک سپاری یک شهروند نیز در هراس نشان میدهد.
طرفه آنکه در چنین وضعی، رأس هرم نظام سیاسی به شهروندان توصیه میکند که «کالای ایرانی» بخرند و «سفر خارجی» نروند؛ شهروندانی که حکومت به درخواست بخش بسیارمهمی از آنان برای اعاده دادرسی یک متهم و به تعویق انداختن حکم اعدام وی، بیاعتنایی نشان میدهد.
اعدام محمد ثلاث و چگونگی بهخاکسپاری وی، نه فقط نشانهای جدید از نقض فاحش حقوق بشر در ایران، و نه تنها شاهدی دیگر از فقدان دستگاه قضائی مستقل و منصف در جمهوری اسلامی، که گواهی دیگر از حقارت حکومتی است که خود را بهظاهر مقتدر معرفی میکند. حکومتی که بر طبل خشونت میکوبد، و مولد اصلی چرخهی معیوب و خطرخیز خشونت در ایران امروز محسوب میشود.
7 پاسخ
آقای امیدی! مرحوم ثلاث صراحتا ارتکاب قتل رامنکرشده بود.
این حکومت سراسر خیانت و جنایت دارد از هم میپاشد. خامنه ای و دور و بریهایش در خیال باطل هستند، چنانکه قذافی و صدام و سران اروپای شرقی و مانند اینها بودند، بلکه با وجود این همه تجربه های پیش رو، غافل تر از آنها.
از هر طرف دارند برای تجزیه ایران زمینه سازی میکنند یا آماده بهره برداری میشوند، از فرمانروایان خیانت پیشه روس، تا سران بیخرد و جعل کننده تاریخ در باکو، تا برخی حاکمان و شیخان بی عقلِ عربی، تا سررشته دارانِ نادان تر از همه ی برخی جریانهای مسلح و غیرمسلح در درون یا بیرون مرز.
امریکایی ها یا دیگران هم دنبال منافع خود هستند، هرچند بزیان ملت ایران یا هر ملت دیگر در منطقه یا جاهای دیگر باشد !
غافل از اینکه تجزیه ایران بنفع هیچ جریانی از حکومتی و غیر حکومتی نخواهد بود، بلکه برای همه زیان و خسارت های فراوان و دیرپا خواهد داشت.
دارو دسته حاکم بر ایران، پیش از این هرکس را که آوازه ای داشت و اندک احتمالِ رهبریش را میدادند، از بین بردند. زیرا ناتوانی خود در اداره کشور را میدیدند و برای نگهداری حکومت جز خیانت و سرکوب راهی دیگری نمیدانستند و نمیدانند. غافل از این که اثر این روشها همیشگی نیست.
کاش خامنه ای اندک بینش و عقل میداشت و خطر را حس میکرد، به رفراندوم تن میداد، (برای مثال) همان قانون اساسی پیشنهادی پیش از خرابکاریِ خبرگان اول را برای مدتی معینی به بحث عمومی میگذاشت، تا هرکس با هر عقیده و نظر و سلیقه آزادانه در رسانه ها نظرش را بگوید، سپس صاحب نظرانی (با دیدگاه های مختلف) را گرد می آورد تا پیشنهاد نهایی را آماده کنند و آن به رای همگانی بگذارند. هم کشور را و هم خود و خانواده اش را نجات میداد و نام نیکی هم می یافت.
ولی هزار افسوس که امیدی به او نیست، بلکه هرچه خطر نزدیکتر میشود، او از بینش و خرد فاصله بیشتری میگیرد !
شماها که در خارج هستید و یا در داخل هستید و نامی دارید گردهم آیید و نهاد یا سازمان یا جبهه ای بسازید و بکوشید تا راهی بیابید که کشور از هم نپاشد.
بنظر میرسد در درون حکومت هم (از نظامی و غیرنظامی) کم نباشند کسانی که خطر را از نزدیک و بروشنی حس و در زمان خود همکاری کنند تا کشور نجات یابد.
هدف نجات ایران باشد. اختلاف عقیده ها و سلیقه ها بجای خود، بماند (با توجه به تجربه های پرهزینه) برای رقابت های درست انتخاباتی، در زمان خود.
خواهران، برادران ! از هر گروه با هر سلیقه و عقیده ای که هستید، هشدارید و بکوشید که فردا دیر است.
با سلام
من تقریبا تمام یادداشت های آقای کاظمیان را می خوانم. این یادداشت خیلی مغرضانه و ایدئولوژیک نوشته شد. کلا جان ستاندن خیلی دردناک است. ولی وقتی یک نفر به خودش اجازه می دهد که با اتوباس مجریان قانون را قتل عام کند جزایش چیست؟
شاید آقای کاظمیان توجیه می کنند که فرایند دادرسی عادلانه نبوده است. وقتی متهم چندین بار اقرار کرد و احساس ندامت هم نکرد شما جای قاضی باشید چه حکمی صادر می کنید؟ وقتی وکیل مدافع(خانم زینب طاهری) در اثبات ادعاهایش حتی یک سند و مدرک ارائه نمی کند و عملا اظهاراتش مصداق افترا و تشویش است با او چه باید کرد؟
افکار عمومی در ایران نظر مثبتی به اعدام ثلاث دارد تا کسی به خودش جرئت ندهد به راحتی دیگران را زیر ماشین له کند. البته محدودیت های آزادی بیان و اندیشه و فرایند ناقص دمکراسی در ایران شاید موجب چنین حوادثی باشد که باید نقد شود .
شاید امثالی مثل آقای کاظمیان خارج از گود نشستند و اینگونه قلمفرسایی می کنند. بهتر نبود جوانب حادثه با دقت بررسی می شد و آنوقت دست به قلم برد؟!
این حکومت اشکالات زیادی دارد ولی در دنیای امروز قلم مستدل و قانع کننده جواب می دهد و به نفع دمکراسی است نه ایراد اتهامات کلیشه ای.
علی امیدی- استاد علوم سیاسی
از کی ” خوابیده پارس کردن ” شده ” چنگ و دندان نشان دادن ” .
کدام چنگ و کدام دندان ؟!!
با سلام،نام هسته سخت قدرت و راس هرم سیاسی که در همه جا به ان اشاره میفرمائید آقای سید علی خامنه ای ولی قهری معتقدین به ولایت فقیه است.
ای کاش می گذاشتند، ادله حقوقی مدافعان و مخالفان اعدام ثلاث، کامل شود… مگر برای اجرای حکم، نباید ادله کافی داشته باشیم؟
این همه عجله برای چی؟
ای کاش می گذاشتند، ادله حقوقی مدافعان و مخالفان اعدام ثلاث، کامل شود… مگر برای اجرای حکم، نباید ادله کافی داشته باشیم؟
این همه عجله برای چی؟
دیدگاهها بستهاند.